ماجرای عجیب دختری که صورت پدر خود را با اسید سوزانده است
روز حادثه به یک مغازه رنگ فروشی رفتم و گفتم لوله خانه مان گرفته است و از او مقداری اسید خواستم.از او خواستم که اسید بسیار غلیظی به من بدهد. به خانه که رسیدم پدرم را دیدم، با دیدن چهرهاش یاد ظلمهایی که به من کرده بود افتاده و اسید را روی صورتش پاشیدم.
تهران امروز: پدری که دخترش صورت او را با اسید سوزانده است اعلام کرد شکایتی از دختر خود ندارد.
ماجرای این اسید پاشی حدود یک ماه قبل به ماموران پلیس شهرستان سراب گزارش شد.
ماموران با حضور در بیمارستان با عزیز، مرد 50 سالهای روبهرو شدند که صورتش کاملا سوخته بود.
کارکنان بیمارستان بلافاصله این مرد را که دو چشم و صورت او کاملا سوخته بود به بیمارستانی در تبریز منتقل کردند.هنگامی هم که این مرد گفت توسط دخترش سوزانده شده است ماموران به سراغ دختر وی رفته و او را بازداشت کردند.
کبری در بازجوییهای خود به افسر پرونده گفت: از وقتی چشم به این دنیا باز کردم پدر و مادرم با هم اختلاف داشتند. مادرم پدرم را بیعرضه و بیدستوپا خطاب میکرد و این موضوع همیشه با عث دعوا در خانه ما بود.حدود 5 سال قبل شوهر فعلیام به نام رحیم به خواستگاریام آمد. رحیم از اقوام پدرم ولی مرد ثروتمندی بود. مادرم از همان روز اول با این ازدواج مخالف بود و میگفت این مرد هم یکی مثل پدرت است مبادا با وی ازدواج کنی که به خاک سیاه مینشینی.
من که مشغول تحصیل بودم میلی به این ازدواج نداشتم اما سرانجام پس از اصرارهای فراوان پدرم که میگفت رحیم مرد خوبی است و تو را خوشبخت میکند درس را رها کرده و تن به این وصلت دادم.من که از وضع مالی خوب خانواده رحیم مطلع بودم و فکر میکردم با وصلت با او از محیط پر از تنش خانه پدریام راحت میشوم پس از مدتی فهمیدم از چاله درآمده و به چاه افتاده ام. چرا که به زودی متوجه شدم شوهرم معتاد است. سعی کردم او را ترک دهم اما فایدهای نداشت. وقتی موضوع را به مادرم گفت او شروع به نفرین پدرم میکرد و میگفت او این بلا را سرت آورده است.
این حرفها 3 سال ادامه داشت و من کینه شدیدی از پدرم به دل گرفتم. او زندگی مرا تباه کرده وباید مجازات میشد.روز حادثه به یک مغازه رنگ فروشی رفتم و گفتم لوله خانه مان گرفته است و از او مقداری اسید خواستم.از او خواستم که اسید بسیار غلیظی به من بدهد. به خانه که رسیدم پدرم را دیدم، با دیدن چهرهاش یاد ظلمهایی که به من کرده بود افتاده و اسید را روی صورتش پاشیدم. بعد هم رفتم وگوشهای نشستم. با فریادهای پدرم همسایهها به کمک آمدند. من هم از یکسو احساس میکردم تخلیه شدهام و از سوی دیگر از کاری که کرده بودم پشیمان بودم.
پدرم همیشه به من میگفت تو به خاطر وسوسههای مادرت میخواهی از رحیم جدا شوی اگر کمی صبر کنی او مواد را ترک میکند. من دادخواست طلاق هم داده بودم. نمیدانم چه کار کردم و این چه بلایی بود سر خودم و پدرم آوردم.
افسر پرونده بعد از شنیدن اظهارات به سراغ پدر این دختر رفت. عزیز که به سختی صحبت میکرد با اعلام اینکه شکایتی از دخترش ندارد گفت: از خطای کبری میگذرم، او جوانی کرد. کبری دختر خوبی است و اهل دعوا و خشونت هم نیست. من نمیخواهم او به زندان برود او هنوز جوان است و باید زندگی کند.من هم از شما میخواهم علیه وی اعلام جرم نکنید.
پزشکان عزیز هم به افسر پرونده گزارش دادند که وی چشم راستش را برای همیشه از دست داده و چشم چپش نیز در آستانه نابینایی است. ضمن اینکه جراحات وارده به صورت وی شدید است و به این زودیها التیام نخواهد یافت. در حال حاضر پرونده این دختر از جنبه عمومی جرم در دادسرای سراب در حال بررسی است.
*Fanoos* - ایران - شهمیرزاد | بخدا اشکم در اومد عجب دختر احمق و بی رحمی ..در درجه اول والدین خوشبختی فرزندانشون رو میخوان ..و همه آرزشونه که جیگر گوششون خوشبخت و سعادتمند شوند ..ولی دختره خیلی بی رحم بود حالا چرا اسید! عجب روزگاری شده .بنظر من پدر هر چقدرم سخت گیر و خشن و حتی بد باشه بازم* پدر ه* همیشه باید پابوسش شیم و خسته نباشید بگیم . بیا زحمت بکش کوشش و سعی و تلاش کن برای خانواده نون برد فرزندی بخواد اینجوری نامردی کنه و با بی رحمی جواب زحمتهای خستگی ناپذیر پدر رو بده واقعا درد و ظلم بزرگیه ..به شدت متاسفم . فرزندان زمان قدیم چی بودن حالا چه شدند !! زمان قدیم کسی جرات نمی کرد تو روی اولیا بی ایسته دیگه چه برسه بخواد ....وااااااای حالم بد شد . خدایا خودت رحم کن !! | شنبه 11 تیر 1390 |
|
alexxx - اتریش - وین
|
نه پدر ونه دختر ادمهای بدی هستنن هردو در نهایت فقر فرهنگی دارن زجر میکشن , افسوس واقعا جای تاسف است ولی مسئول اینگونه جنایات کیه? مسلما" نه پدره اس ونه دختره .......!!! |
شنبه 11 تیر 1390 |
|
منگوله مشهدی - ایران - مشهد
|
خاک عالم بر سرت دختره احمق خودخواه - به چه حقی فکر کردی جواب بدیهای پدرت (اگر بدی بوده) اسیده؟ فکر کردی کدوم خری هستی که اینقدر راحت از مجازات با اسید حرف میزنی؟ چه کشوری شده اینجا.. |
شنبه 11 تیر 1390 |
|
bita tehrani - کانادا - ونکوور
|
نکته مهمی در این سطور توجهم را جلب کرد.پدرها و مادرها اختلاف دارند,مغز بچه هایشان را ضد ان یکی میشورانند.بدترین جنایتی که میشود بر فرزند خود روا دارند.جدایی برای خیلیها پیش میاید.و اسان نیست.خیلیها دنبال مقصر میگردند تا خودشان را مبرا کنند.مثل این خانم که گویا تحت تاثیر مادرش به پدر همیشه کینه داشته...کاش مشاوره به خانواده های ایرانی راه پیدا میکرد.کاش کمی مسولانه با انچه کرده ایم برخوردمیکردیم ...دلم اتش گرفت.یکی مثل من ارزوی دیدن پدر را دارد, یکی مثل این خانم...چه دنیایی :((( |
شنبه 11 تیر 1390 |
|
Artosh - ایران - تهران
|
alexxx - اتریش - وین/ اینجوری که شما میگی که خوش به حال مجرم هاست...! اون دختره مقصر بزرگ این ماجراست. هر اتفاقی افتاده باشه نباید خشونتی ازش سر میزد اون هم در این حد...!!! اینکه بگیم نه این مقصر هست نه اون که نمیشه. |
شنبه 11 تیر 1390 |
|
alexxx - اتریش - وین
|
Artosh- ایران-تهران با سلام دوست عزیز, من هرگز نگفتم مقصر نیستند. من میگم حتی شخصی که ادم بدی هم نیست ( مثل این پدر و دختر ) به دلیل فقر فرهنگی و عدم اگاهی دست به چنین اشتباهاتی میزنه. هم خودش زجر میکشه و هم دیگران رو عذاب میده. موفق و پیروز باشید دوست گرامی. |
یکشنبه 12 تیر 1390 |
|
ekman - ایران - شیراز
|
گنه کرد در بلخ آهنگری،به شوشتر زدند گردن مسگری .شوهرش معتاد از آب در آمده و چون قوم پدری اش بوده ،اینگونه احمقانه پدر را تنبیه کرده،خدا لعنت کند هر چه زن بد و غرغرو را که چپ و راست گناه هر چیز را به گردن شوهرش میندازه و ذهن فرزندانش را هم خراب میکنه.امثال این زن را من زیاد دیده ام در اطراف خودمان،یادم میاد که زمانی پسر همسایه دیوار به دیوار ما بخاطر تحریکات مادر احمقش پریده بود به پدرش که ما همسایه ها بدادش رسیدیم.پدر خانواده در ۶۰سالگی سکته کرد و رفت و بعدها بچه هایش فهمیدند که مادرشان چه اعجوبه و فتنه گریست،ولی خدا جای حق نشسته،حالا همان مادر در سن ۶۵سالگی علیل و ناتوان جسمی در خانه سالمندان زندگی میکند ، دختران و پسرانش سالی یکبار هم زورکی به دیدنش میروند و چون از نظر مغزی هوشیار است خیلی ذجرمیکشد و بارها شنیده ایم که گفته کاش شوهرم زنده میبود و من گ..ش را سرمه چشمانم میکردم. |
دوشنبه 13 تیر 1390 |
|