ماری هولمز می کوشد تا نگاه انسان را به جنسیت در تاریخ نشان دهد و به روزمرهگی گرفتار آمدن آن را آشکار گرداند. از نظریههای فمینیستی سه دهه اخیر در این عرصه گزارشی مفید ارایه می دارد. با استفاده از روش تطبیقی، به نقش مهم فرهنگ در شکلگیری روابط اجتماعی می پردازد تا تفاوتها را ریشهیابی کند.
با نگاهی به پیرامون خویش، تمایز بین زنان و مردان را به خوبی مشاهده می کنیم. مرد یا زن بودن از همین تمایزها شکل می گیرد و معرف جنسیت انسانها در جامعه می شود. اگرچه شنیده می شود که جهان شاهد بازگشت قدرت به زنان است، اما در دستیابی زنان به قدرت سیاسی هنوز چالشهایی جدی در پیش است و زنان همچون گذشته با محدودهیتهایی بنیادین روبرو هستند.
جهان شکلی دگر به خود گرفته است. ابزار مدرن نه تنها شیوه زندگی افراد، بلکه روابط فردی و اجتماعی آنان را نیز دگرگون کرده است. جامعهشناسی نوین می کوشد با تکیه بر دادههای علمی، در زندگی روزانه انسانها دقیق شده، زوایای پنهان هستی را در رفتار آنان بیابد.
در این روند است که جامعه به درکی نو از موضوع جنسیت می رسد. تحولات بنیادین درک ما را نیز نسبت به مفاهیم تغییر داده، بر رفتار روزمره ما اثر میگذارد. بسیاری از موانع پیشین و تابوها حال دیگر وجود ندارند، اما این بدان معنا نیست که مشکل از بین رفته است.
واژه جنسیت تا قبل از دهه هفتاد کاربردی نداشت. پیش از آن صحبت از جنس بود و طبیعت انسان. بحثِ جنسیت، مفهوم و ماهیت جنس را به چالش گرفت و باعث شد تا به مرد یا زن بودن از منظر اجتماع نگریسته شود. بدینوسیله بود که نابرابریها آشکار گردید. در این شرایط بین خصلتِ زیستی جنس و ویژگی اجتماعی جنسیت تفاوت ایجاد شد.
ماری هولمز، جامعهشناس استرالیایی، در کتاب "جنسیت در زندگی روزمره" کوشیده است تا با ارایه چهره روشنی از جنسیت در زندگی روزمره، تفاوتهای اجتماعی و زمینههای شکلدهنده آنها را در دو جنس زن و مرد نشان دهد. به نظر او تمامی تفاوتها که مشکلآفرینند، ریشههای سیاسی و اجتماعی دارند. در زندگی اجتماعی آنها را به اینگونه آموختهایم و به شکلی از طریق فرهنگ آن را تداوم بخشیدهایم، آنسان که در ما نهادینه شدهاند.
به نظر هولمز "جنسیت انرژی لازم را برای افراد فراهم می سازد تا از طریق آن هویت خود را شکل دهند و با دشواریها و دردسرهای آن مقابله کنند و ... قابلیتهای جسمی خود را سازماندهی و مدیریت کنند." او می نویسد که درک نادرست ما از این مفهوم، تنش و تضاد را موجب می شود. در همین راستا می کوشد تا در بررسی موضوع، به فرآیند بازتولید اجتماعی آن، به مفهوم قدرت و سلسله مراتب آن در جامعه بپردازد. حال که همهچیز جهانی شده، در فرهنگِ مصرفی حاکم، جنسیت موضوع تمامی جامعههاست. از این نظر باید به آن توجه نمود و آن را شناخت.
جامعهشناسان بین جنس و جنسیت تفاوت قائلند. جنس به فردیتِ افراد، به زن یا مرد بودن آنان توجه دارد و جنسیت باورها و رفتارهایی است که معرف زن یا مرد بودن هستند. زن یا مرد بودن یک ویژگی بیولوژیکیست و جنسیت یک ویژگی اجتماعی. در روند زندگیست که افراد می آموزند رفتارهای زنانه و یا مردانه کسب کنند، چیزی که در طی زمان در وجود انسانها نهادینه شده، مردانگی و زنانگی از آن شکل می گیرند.
از همان نخستین روز تولد از طریق خانواده و جامعه مسیری ویژه برای دختر و پسر تدارک دیده می شود که کودک خود در آن نقشی ندارد. ارزشها را بزرگتران به او تحمیل می کنند و او به مرور یاد می گیرد تا آن گردد که باید باشد. این تفاوتها هیچ بنیاد علمی ندارند.
جامعه در شرایطی ویژه، هویتِ خاصی به زن یا مرد می بخشد که به الگو بدل می گردند. خانواده، مدرسه، محیط کار، رسانههای عمومی به ما یاد می دهند که به عنوان مرد یا زن به شیوهای خاص، رفتار ویژهای در روند اجتماعی شدن پیش گیریم. برای نمونه پسران می آموزند که مسقل و قویتر باشند و دختران یاد می گیرند وابسته و ضعیف باشند. شرایط نابرابر، شغل جداگانه و دهها مورد دیگر باعث می شود تا قدرت در جامعه نامساوی تقسیم شود. زنان در این سیستم قادر نیستند سهم مناسبی به دست آورند. نابرابری در چنین شرایطی شکل می گیرد و بر زندگی تأثیر می گذارد.
طی سه قرن گذشته در زندگی مردم تغییری بنیادین صورت گرفته است. تحولات موجود باعث شده تا در پی مبارزاتی که هنوز پایان نیافته، "تبعیض جنسی" تقلیل یابد. اگرچه زنان موفق شدهاند نقشی در اداره جامعه داشته باشند، اما هنوز تفاوتها موجودند و رسانهها از زن به عنوان یک سوژه جنسی استفاده می کنند. در جامعه چنین نمایانده می شود که مردان موجوداتی دارای فکر و کامل هستند، زنان اما غیرطبیعی می باشند.
نویسنده موضوع را از بُعد تاریخی آن آغاز می کند تا در تطبیق آن با جوامع مختلف به این نتیجه انتقادی برسد که مفهوم زنانگی و مردانگی در فرهنگهای مختلف فرق می کند و تابع ارزشهای یکسانی نیست. به نظر او، مفهومی را که جامعه در شرایطی بر مردانگی و زنانگی داده، می تواند در شرایطی دیگر دگرگون کند.
همانطور که رفتار حاکم بر جامعهی دیروز پایدار نماند، رفتارهای اجتماعی امروز نیز تغییرشکل خواهند داد. انسانها به مرور پیوندهای سنتی خویش از دست می دهند و شیوههای نوینی را در گذرانِ زندگی پیش می گیرند. قرن نوزدهم، قرن دگرگونیها بود و قرن حاضر در پناه کامپیوتر سیمایی دیگر به خود گرفته است. موضوع جنسیت در تمامی این دوران فرق کرده و به صورتهای گوناگون و تحت شرایط اجتماعی، متفاوت شکل گرفته است.
جامعهشناسی جنسیت به تفاوتهای بین زن و مرد نمی پردازد، بلکه می کوشد تا در ساختار طبقاتی جامعه، به نابرابریهایی که نظام اجتماعی جنسیت را سبب شده، بپردازد. می خواهد نشان دهد که "چگونه مفهوم جنسیت در فرهنگهای گوناگون و طبقات مختلف اجتماعی تغییر می کند." نویسنده می کوشد تا به چرایی تفاوت جامعهشناختی دو جنس زن و مرد در جامعه بپردازد و اینکه مفهوم جنسیت در طول زمان چه تحولی از سر گذرانده است.
ماری هولمز می کوشد تا نگاه انسان را به جنسیت در تاریخ نشان دهد و به روزمرهگی گرفتار آمدن آن را آشکار گرداند. از نظریههای فمینیستی سه دهه اخیر در این عرصه گزارشی مفید ارایه می دارد. با استفاده از روش تطبیقی، به نقش مهم فرهنگ در شکلگیری روابط اجتماعی می پردازد تا تفاوتها را ریشهیابی کند.
هولمز به آینده خوشبین است و فکر می کند که زنان با حضور گسترده خویش در عرصههای اجتماعی قادر خواهند بود تا نظم "پدرسالارانه عمومی" حاکم را درهم ریزند.
کتاب اگرچه کوشیده است جنسیت را در کلیت خویش مورد بررسی قرار دهد، اما عمدتاً به جنسیت زنانه می پردازد، ولی از آنجا که به پدیدههای روز نظر دارد و می خواهد تأثیر روزمرهگی را در این امر بررسد، تحلیلها می توانند هر دو جنس را در بر گیرند.
کتاب "جنسیت و زندگی روزانه" با حذف سی صفحه توسط سانسورچیانِ وزارت ارشاد منتشر شده و نویسنده صلاح در این دانسته که در پیشگیری گسستهای موجود، در مثالهای سانسورشده تغییراتی ایجاد کند. اینجا سئوالی پیش می آید و آن اینکه؛ آیا لازم است کتابی 200صفحهای با سی صفحه سانسور منتشر شود؟ آیا حذفها منجر به کژفهمی نمی گردند؟
مطالعه تطبیقی در زندگی آدمهای دوجنسه از جمله بخشهایی از کتاب است که حذف شده، زیرا به واکنش کشورهای اسلامی در برابر آنها پرداخته است. در این کشورها افراد دوجنسه یا همجنسگرایان را منحرف می دانند و به ویژگی جسمی و جنسی آنان توجه ندارند.
در نگاه به زندگی دوجنسهها نویسنده می کوشد از مرز دو جنس فراتر رود و حضور جنسهای دیگری را که امروز واقعیت علمی آنها آشکار گشته، رسمیت بخشد. طبیعیست که در ادامه همین بحث می توانست همجنسگرایی طرح شود، چیزی که طرح آن در کتاب دیده نمی شود. و این ضعف عمده این اثر است. برداشتِ نادرستِ مترجم از موضوع در مقدمه کتاب، نظر نویسنده را مغشوش کرده است. به نظر می رسد مترجم پیشداوریهای خویش را عمومیت داده، چیزی که کلِ کتاب علیه آن است.
ترجمه کتاب خوب و روان است. مترجم در برگردان آن از انگلیسی به فارسی زحمت فراوان کشیده و ای کاش مقدمهای بر آن نمی نوشت، و با کلیشههای ذهنی خویش همجنسگرایان را محکوم نمی کرد، آنهم از زبان نویسنده. می نویسد: "هولمز با نگاهی دقیق گرایشهایی چون همجنسگرایی را مورد سئوال قرار داده و نشان می دهد که این نوع گرایشها در تمامی جوامع با برخوردی منفی روبهرو هستند، حتا در کشورهای غربی که آزادی لجامگسیختهای در زمینه این نوع روابط وجود دارد، بازهم چنین گرایشهایی به حاشیه رانده می شوند، چرا که طرفداران آنها قادر نیستند هویت جدیدی را برای اندیشه و تفکر خود خلق نمایند."
این نوشته نشان می دهد که مترجم هنوز نتوانسته منظور نویسنده را درک کند. نمی تواند بپذیرد که همجنسگرایی نیز همچون دوجنسه بودن سالهاست که در عرصه علم، بیماری قلمداد نمی شود. همجنسگرایان از جامعه طرد نمی شوند و طی دهه گذشته، بسیاری از جوامع غربی حضور آنان را پذیرفتهاند و آنان از حاشیه به متن جامعه آمدهاند. اینها البته در همان کشورهایی اتفاق افتاده که به نظر مترجم "آزادیهای لجامگسیخته" در آنها حاکم است. از آن گذشته، همجنسگرایی اندیشه و تفکر نیست.
مقدمه معمولاً گزارشیست در چگونگی شکل گرفتن کتاب و توضیحات لازم در این مورد. این اثر خود دو مقدمه از سوی ناشر و نویسنده دارد. حال مترجم چه لزومی دیده دو مقدمه دیگر به آن بیفزاید، نمی دانم. اسم کتاب "جنسیت و زندگی روزمره" است که ناشر بدون هیچ توضیحی آن را به "جنسیت در زندگی روزمره" تغییر داده است.
با تمامی ضعفها، اثرِ منتشرشده ارزشِ خواندن دارد. کتاب در شش فصل نوشته شده که عبارتند از؛ 1- مرد بودن و زن بودن تنها تفاوت جسمی، 2- یادگیری جنسیت و رفتار مطابق با آن در زندگی روزمره، 3- روابط جنسیتی در زندگی روزمره، 4- مقاومت در برابر جنسیت در زندگی روزمره، 5- آینده جنسیت، 6_ جمعبندی: جنسیت، زندگی روزمره و از دست دادن هویت جنسی. در هرکدام از این فصلها بحثهایی جالب و خواندنی پیش برده می شوند. "جنسیت در زندگی روزمره" را محمد مهدی لبیبی ترجمه و "نشر افکار" در تهران منتشر کرده است.