فاطمه ملکی، همسر محمد نوریزاد جهادگر و مستندسازی که جرم انتشار انتقادات دلسوزانهاش از رهبری در زندان است، در یادداشتی اعلام کرد که نوریزاد، چهل روز است که در اعتصاب غذا به سر میبرد و قصد دارد تا رسیدن به حقوق خود به این کار ادامه دهد.
در این یادداشت که در قالب نامهای خطاب به آقای نوریزاد نوشته و در وبسایت شخصی نوریزاد منتشر شده، خانم ملکی خبر داد که محمد نوریزاد علاوه بر اعتصاب و خودداری از خوردن غذا، تا قبل از برآورده شدن خواستههای قانونیاش، حاضر به ملاقات هم نیست.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
به نام خدا
هر پدری دوست دارد وقتی از سفر برمیگردد، دست خالی نباشد. ولی پدری که در سفر زندان است، چه تحفه ای می تواند بیاورد؟ و در زندان چه چیزی میتواند تهیه کند؟ ولی تو بعد از چهار ماه ممنوع الملاقات بودن، زمانیکه در بند ۳۵۰ بودی، بعد از یکی دو ملاقات، دست خالی بودن را تاب نیاوردی و تحفه ای را نه تنها برای خانواده ات که برای همه عرضه کردی.
زمانیکه دکمه های روپوش آبی زندان را گشودی، و زیرپوش نقاشی شده ی خود را به همه ی ما نشان دادی، همه سرتاپا پر از شادی شدیم. همه ی خانواده هایی که آنجا حضور داشتند متاثر شدند ، نوشته بودی: “همه ی شما را یک عالمه دوست دارم” و این شد که دیگر در ملاقاتهای کابینی برای دیدن این سوغاتیها صف می کشیدیم.
مدت کوتاهی در بند ۳۵۰ بودی و به مرخصی آمدی. برادران آزادیت را تاب نیاوردند و اواخر تابستان تو را بازگرداندند. این بار، نه به بند ۳۵۰؛ که به قرنطینه درکنار آقای تاجزاده. در مدت یک ماه که حق ملاقات نداشتیم و با شروع ملاقاتهای کابینی هفتگی، آن هم در روزهای غیرمعمول خانواده های زندانیان سیاسی، من و خانم محتشمی پور و خانواده هایمان ، مشتری پروپاقرص کارهای هنری تو بودیم. گاهی تکه چوبی که آیه ای یا شعری را با خط زیبا بر رویش نوشته بودی نشانمان می دادی. گاهی تابلویی پر از گلهای رنگی حیاط اوین را .
در یکی از همین ملاقاتهای کابینی، دست در زیر لباست بردی و یک حباب سفید رنگ را نشانمان دادی که در شعاعهای این حباب دایره ای شکل، شعری از حافظ را با قلم سیاه و خطی خوش نوشته بودی.
حال بیش از ۱۶ ماه است که در زندان به سر می بری و نزدیک به چهل روز است که در اعتراض به عدم توجه به خواسته های قانونی ات مجدداً دست به اعتصاب زده ای و از خوردن غذا خودداری می کنی و حاضر به ملاقات نیستی. و تا رسیدن به حق خود به این روند ادامه خواهی داد. من هم با تو همراهی می کنم و هیچ در خواستی مبنی بر داشتن ملاقات و تماس تلفنی نخواهم داشت.
ولی در مورد اعتصاب غذا با تو سخت مخالفم؛ به خصوص با شرایط سست شدن دندانها و بیماری پوستی و سنگ کلیه ات. این قضیه همه ی خانواده را به شدت نگران کرده است و نمی دانیم تا کی هم ادامه خواهد داشت. به هر حال ما همگی آزادی تو و سایر زندانیان بی گناه را به انتظار نشسته ایم. و آزادی، حداقل پاسخ نامردمیهاییست که در این مدت صورت گرفته است.
حباب شیشه ای خطاطی شده با شعر حافظ آن روز تو ، زبان حال امروز ماست:
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
فاطمه ملکی
۶/اردیبهشت/۱۳۹۰