نگاهی به روابط هاشمی رفسنجانی و آیتالله خامنهای - بخش سوم
روابط هاشمی رفسنجانی و آیتالله خامنهای؛ علل و دلایل تبعیت
اکبر گنجی
تحلیلگر مسائل سیاسی ایران
چهارم- نتیجه: تبیین روابط هاشمی رفسنجانی و آیت الله خامنهای: چرا اکبر هاشمی رفسنجانی چنین نسبتی با آیت الله خامنهای دارد؟ چرا این نوع رابطهٔ یک سویه را تداوم میبخشد؟ گمان ما احتمالات زیر را مطرح میسازد:
۱-۴- هاشمی یکی از ارکان رژیم جمهوری اسلامی است. او در تمام زندگیاش مبارزه کرد تا نظامی اسلامی در ایران مستقر شود. وقتی انقلاب پیروز شد، از همان ابتدا، یکی از ارکان اصلی این نظام بود. او نمیتواند کاری کند که به این نظام آسیبی وارد آید. اساس این نظام اصل ولایت فقیه است. به تعبیر دیگر، «نظام سلطانی فقیه سالار» است. ولی فقیه کنونی هم با کمک او بر سر کار آمده است. چگونه میتواند اقدامی صورت دهد که منجر به قتل فرزندش (نظام) شود؟ گذشتهٔ هاشمی و نظام و انقلاب یکی است.
۲-۴- آیت الله علی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی بارها گفتهاند که آیت الله خمینی به آنها گفته بود اگر شما با هم وحدت داشته باشید، این نظام دوام خواهد آورد. هاشمی بر این افزوده است که آیت الله خمینی در ساعات آخر زندگی به او گفته است اگر تو و خامنهای با هم باشید، این نظام باقی خواهد ماند. آیا هاشمی رفسنجانی میتواند آخرین وصایای مراد خود را نادیده گرفته و آن را نقض کند؟
هاشمی رفسنجانی در تندترین اقدام خود، در نامه مورخ ۱۲ خرداد ۱۳۸۸ به رهبری علیه محمود احمدینژاد، دوباره به نسبت خود و آیت الله خامنهای و نظام اشاره کرده و میگوید فقط آن دو ماندهاند و او همچنان دوست و هم سنگر و همراه امروز و فردای آیت الله خامنه ای خواهد بود: «معتقدم جناب عالی بخوبی میدانید که اینجانب و بسیاری از بزرگان تأثیرگذار انقلاب و حتی خود جنابعالی از دوران مبارزه و سالهای اول انقلاب و در تعدادی از مقاطع، مورد تهاجم افراد لاابالی و ضدانقلاب بودهایم و همیشه صبورانه تهمتها و اهانتها را پشت سر گذاشتهایم و در دور جدید تهمتها و هجمهها هم از حدود پنج سال پیش تاکنون دندان روی جگر دارم و بخاطر خداوند و مصالح انقلاب و کشور اندوه خویش را مکتوم میدارم و از این جهت هم مورد گلایه بسیاری از دلسوزان اسلام و انقلاب و بستگانم قرار میگیرم و مهم این است که این بار این تهمتها توسط رئیس جمهور و در رسانه ملی مطرح شده است...»
«من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور نمیدانم و خود جنابعالی هم از این نظر من مطلعید و دلایل آن را هم میدانید. ولی این نظر را رسانهای نکردهام... رهبری معظم انقلاب؛ اکنون که امام راحل آن پیر فرزانه و حلّال مشکلات و ملجاء همه و یار صبور و دیرینه هر دوی ما آیتالله شهید مظلوم دکتر بهشتی و بسیاری از همسنگران قدیم که یا به فیض عظمای شهادت رسیدند و یا به دیار باقی شتافتند؛ در بین ما حضور ندارند، شما ماندهاید و من و معدودی از یاران و همفکران قدیم... دوست، همراه، و هم سنگر دیروز، امروز و فردایتان» [۲۵].
۳-۴- فرض کنیم هاشمی بخواهد با آیت الله خامنهای درگیر شود، اما او نمیتواند درگیر شود. چرا؟ برای اینکه مطابق تحلیل هاشمی، هرگونه نزاعی با نظام قطعاً منجر به شکست میشود. به نظر او، «نظام سلطانی فقیه سالار» در بدترین شرایط قادر به بسیج میلیونها انسان است که حداقل ۲۰ درصد آنان حاضر به «فداکاری» در راه نظاماند.
هاشمی میگوید: «نظام میتواند ۲۰ درصد مردم را به طور فعال به نفع خودش در صحنه نگه دارد تا فداکاری کنند و ابزار قانونی هم در دستش است و گلوگاهها را دارد. بنابراین میتواند نظام مستقری باشد... هر نظامی یک مقداری مخالف دارد. در نظام ما هم همین طور و مخالفین بیشتر هم هستند و از اول هم بودند. بنابراین از نظر من نظام مستقر است... نظام وقتی که احساس خطر کند، کار خودش را میکند. چون به اندازهٔ کافی میتواند خیابانها را پر کند... ابزاری در دست حکومت است و اگر بخواهند شورش کنند، برخورد میکند. به علاوه مردم طرفدار نظام هم به اندازهٔ کافی برخورد میکنند» [۲۶].
هاشمی در ۲۰ بهمن ۱۳۸۹ دوباره همین سخنان را در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی بیان کرد و گفت: «ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیمهایی که لازم است انجام بدهیم» [۲۷]. او چگونه میتواند با آیت الله خامنهای درگیر شود، وقتی چنین فکر میکند که نه آلترناتیوی وجود دارد، نه آلترناتیوهای موجود مقبول اوست، نه کمترین امکانی برای پیروزی مدعیان آلترناتیوی وجود دارد؟
۴-۴- ممکن است هاشمی واقعاً دارای روابط قلبی با آیت الله خامنهای باشد و نه تنها از سر تکلیف شرعی (تبعیت از ولی فقیه)، بلکه از سر ارادت و ترجیح دوست، خود را ملزم به پیروی و دفاع از او بداند. هاشمی در بهمن ماه ۸۸ گفته بود: «معمولاً نیروها در مبارزه خیلی صمیمی میشوند. از آن سال [دههٔ چهل] تقریباً در تمام مسائل مشترک بودیم. در مشورتها خیلی به اشتراک نظر می رسیدیم و در بعضی مواضع اختلاف کمی داشتیم... عدهای در داخل به اختلافاتی بین او و آیت الله خامنهای که هیچ وقت نبوده و نیست، دامن میزنند و خارجیها هم که دنبال خوراک تبلیغاتی میگردند، لقمههای چرب و نرمی پیدا میکنند... چرا باید با هم اختلاف داشته باشیم؟ همین الان هر دو هفته یک بار با هم مینشینیم و دربارهٔ همه مسائل کشور بحث میکنیم. جلساتی است که چون ضبط نمیشود، هیچ محدودیتی در بیان مسائل نداریم... هر دوی ما انقلاب اسلامی را بیشتر از جان خویش دوست میداریم و آن سفارش امام را در گوش جان خویش طنینانداز میبینیم» [۲۸].
۵-۴- روایت یا احتمال دیگر این است که هاشمی دیگر هیچ دلبستگی به آیت الله خامنهای و مریدانش ندارد، اما به گونهای بازی میکند که از ساختار سیاسی حذف نشود تا اگر آیت الله خامنهای درگذشت یا حادثهای برایش پیش آمد، او بتواند نقش تعیین کنندهٔ خود را در تعیین سمت و سوی حوادث ایفا نماید. شاید در آن شرایط بحرانی، همه از سر «بیچارگی»، دوباره «چاره» را در وی بیایند. در این چارچوب تحلیلی، او مجبور است که دائماً از آیت الله خامنهای تعریف کرده و تبعیت تام خود از او را اعلام نماید تا خود را برای آینده حفظ کند.
۶-۴- برخی این احتمال را مطرح ساختهاند که اگر هاشمی از تمامی مناصب حکومتی کنار نهاده شود، میتواند در خدمت جنبش سبز قرار گیرد. اما هاشمی رفسنجانی دارای خصوصیاتی است که به هیچ وجه به او اجازهٔ تبدیل شدن به چهرهای همانند آیت الله منتظری را نمیدهد.
آیت الله منتظری در برابر آیت الله خمینی و آیت الله خامنهای ایستاد، اما هاشمی رفسنجانی جز تعریف و تمجید از آیت الله خامنهای کاری نکرده است. ایستادن در برابر آیت الله علی خامنهای با شخصیت هاشمی سازگار نیست. فرزندان هاشمی هم با فرزندان آیت الله منتظری تفاوت دارند. آنان هیچ نوع فعالیت اقتصادی نداشتند، اما فرزندان هاشمی در فعالیتهای اقتصادی شرکت داشتهاند. یک نمونهٔ آن پرونده شرکت نفتی نروژی است که هیچگاه در ایران مطرح نشد [۲۹].
مستقل از اینها، هاشمی مدافع رژیم، قانون اساسی جمهوری اسلامی، فقیه سالاری، اصل ولایت فقیه، ولی فقیه موجود و.. است. مسألهٔ او احمدینژاد و همفکرانش است. آیا اینها ارکان جنبش سبز را تشکیل میدهند؟ از سوی دیگر، گویی سبزها با تحلیل هاشمی که در بند ۳-۴ آمد موافق نباشند. اگر تحلیل هاشمی درست باشد، تظاهرات خیابانی سبزها از ابتدا شکست خورده بود و نمیتوانسته دستاوردی داشته باشد. اما اگر نظر سبزها درست باشد، آنچه هاشمی در این زمینه میگوید، نادرست است.
۷-۴- یک راه دیگر هم در مقابل هاشمی رفسنجانی گشوده است. کناره گیری از سیاست و سکوت مطلق. هاشمی ۷۷ ساله در آخرین نطق ریاست مجلس خبرگان در ۱۷/۱۲/۸۹ گفت: «این طور نیست که برای پستی شیفته و عاشق موقعیتی باشیم، همه چیز را در این ۵۰ سال ۶۰ سال سابقهام اینها را دیدهام و اگر اندوختهای دارم، بنویسم و یادداشت کنم و روی نوشتههای قبلیام کار کنم. من الان دنبال این هستم و عشق من هم همین است. لازم باشد باز در خدمت انقلاب میمانم تا نفس دارم میمانم و هر کاری باشد انجام میدهم از هیچ کاری هم دریغ نمیکنم و در خدمت شما هستم» [۳۱]. دوری از سیاست، مناصب سیاسی با روحیات هاشمی ناسازگار است.
حکم انتصاب پنج سالهٔ اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام در ۸/۱۲/ ۱۳۸۵ صادر شده است. بدین ترتیب، در اوایل اسفند سال ۹۰ باید اعضای جدید منصوب شوند. اگر هاشمی در سال آینده به عضویت مجدد مجمع در نیاید، چه سرنوشتی در انتظار اوست؟ او برای ماندن در این یا آن پست حکومتی چه هزینهای باید پرداخت نماید؟ اگر چه خود هاشمی گفته است که مجمع تشخیص مصلحت نظام نقش چندانی در ساختار سیاسی ندارد.
۲۵- رجوع شود به لینک: http: //www. hashemirafsanjani. ir/؟ id=۲۲۱۲&lang=۱&type=dynamic
۲۶- هاشمی بدون روتوش، صص ۲۲۷- ۲۲۶.
۲۷- رجوع شود به لینک: http: //ayandenews. com/news/۲۵۳۲۷/
۲۸- رجوع شود به لینک: http: //www. hashemirafsanjani. ir/؟ type=emag۱p&lang=۱&id=۱۷۳۳
۲۹- رجوع شود به لینکهای زیر:
http: //www. bbc. co. uk/persian/business/story/۲۰۰۵/۰۸/۰۵۰۸۰۷_ra-oil-hashemi. shtml
http: //www. radiofarda. com/content/f۲_Total_Rafsanjani/۳۸۴۴۳۴. html
۳۰- رجوع شود به لینک:
http: //www. entekhab. ir/fa/news/۱۸۳۴/%D۹%۸۴%DA%AF%D۸%AF-%D۸%A۸%D۹%۸۷-%D۸%AF%D۸%B۱%D۸%A۸-%D۹%۸۵%D۹%۸۶%D۸%B۲%D۹%۸۴-%D۹%۸۷%D۸%A۷%D۸%B۴%D۹%۸۵%DB%۸C-%D۹%۸۸-%D۸%AE%D۸%A۷%D۸%AA%D۹%۸۵%DB%۸C-%D۸%B۴%D۸%B۹%D۸%A۷%D۸%B۱-%D۸%B۹%D۹%۸۴%DB%۸C%D۹%۸۷-%D۸%B۳%DB%۸C%D۸%AF-%D۸%AD%D۸%B۳%D۹%۸۶-%D۹%۸۸-%DB%۸C%D۸%A۷%D۸%B۳%D۸%B۱-%D۸%AE%D۹%۸۵%DB%۸C%D۹%۸۶%DB%۸C
۳۱- رجوع شود به لینک: http: //ayandenews. com/news/۲۷۱۵۱/
۳۲- رجوع شود به لینک: http: //www. hashemirafsanjani. ir/؟ type=dynamic&lang=۱&id=۳۶۷۴
علی خامنهای در ۶ تیر ۶۰ ترور شد. هاشمی در ۸ تیر به آیت الله خمینی پیشنهاد میکند تا خامنهای کاندیدای ریاست جمهوری شود، اما خمینی نمیپذیرد. به دنبال انفجار نخست وزیری در ۳۰ توافق میشود که علی خامنهای کاندیدای ریاست جمهوری شود. هاشمی در راضی کردن همه نقش موثری ایفا میکند. چون برخی در جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم همچنان با ریاست جمهوری روحانی مخالف بودند. در ۳۱ شهریور هاشمی متن بیانیهٔ روحانیت مبارز تهران از خامنهای را مینویسد. فردای ان روز هم با روزنامهٔ جمهوری اسلامی مصاحبه و از کاندیداتوری وی حمایت به عمل میاورد. ۳۰ مهر خامنهای ولایتی را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد ولی در مجلس رآی نیاورد. سپس میرحسین موسوی معرفی شد که رأی آورد.
|
|
|
|
|
|
|
|