منطقه جغرافیایی گستردهای که ایران به آن تعلق دارد، از سواحل مراکش در اقیانوس اطلس تا آبهای خلیج فارس، با زایش و رشد انقلابهای آزادیخواهانه مردمی، دوران پرشوری را از سر میگذراند. در عرصه اقتصادی نیز تب و تاب در این منطقه کم نیست.
گزارشی که شامگاه چهارشنبه نهم مارس از سوی خبرگزاریهای مهم جهان انتشار یافت، شاید بیاهمیت جلوه کند: این گزارش به نقل از صندوق بینالمللی پول میگوید که امارت قطر در سال ۲۰۱۱ میلادی با برخورداری از بیست درصد رشد اقتصادی، از لحاظ تولید ناخالص داخلی سرانه در راس کشورهای جهان قرار میگیرد.
دانش و بصیرت
در یک نگاه سریع به این گزارش، میتوان بیتفاوت از کنار آن گذشت: چه چیز عادیتر از آن که امیرنشینی بسیار کوچک با جمعیتی محدود اما منابع عظیم گازی، بتواند بیدردسر به ثروتمندترین کشور جهان بدل شود.
ولی با تعمق بیشتر، این دستاورد آن قدرها هم «طبیعی»، «بدیهی» و «بیدردسر» به نظر نمیرسد. قطر با جمعیتی کم البته فرصتها و امکانات فراوان در اختیار دارد. در عوض برخورداری عقلایی از این فرصتها و تبدیل امکان به واقعیت، بدون دانش و بصیرت امکانپذیر نیست و همین را باید به قطریها آفرین گفت. ایرانیها، همچون دیگر مردمان منطقه، نباید به این تجربه به دیده تحقیر بنگرند.
بدون شناخت عمیق بازار جهانی انرژی، برنامهریزی بسیار دقیق، ارزیابی موشکافانه مسائل منطقهای و بهرهبرداری از امکانات بینالمللی، قطر نمیتوانست در بهرهبرداری از بزرگترین میدان گازی جهان (که ایرانیها آن را «پارس جنوبی» و قطریها «گنبد شمالی» مینامند) چنین موفق باشد و به بزرگترین صادرکننده گاز مایع در جهان بدل شود.
بهرهبرداری از گاز در تبدیل شدن قطر به ثروتمندترین کشور جهان طبعا نقش درجه اول را بازی کرده، ولی دیگر بخشهای اقتصادی این کشور نیز غیرفعال نماندهاند. صندوق بینالمللی پول میگوید که در سال جاری خورشیدی، از رشد بیست درصدی قطر، بیش از ۹ درصد آن مدیون بخشهای صنعت، خدمات مالی، حمل و نقل و ارتباطات است.
وجهه بینالمللی قطر، به عنوان کشوری موفق و پیشرو، به بهبود تصویر خلیج فارس در افکار عمومی بینالمللی کمک میکند. قطریها توانستهاند پایتختشان دوحه را به شهری با جاذبه جهانی بدل کنند. دور (سیکل) معروف گفتوگوهای بازرگانی بینالمللی در چهارچوب سازمان جهانی تجارت در سال ۲۰۰۱ در دوحه آغاز شد. مقر دائمی کشورهای تولیدکننده گاز در همان شهر قرار دارد. مهمتر از همه، قطر میزبانی جام جهانی فوتبال را در سال ۲۰۲۲ به دست آورد. در دو ماه گذشته نیز، همزمان با گسترش جنبش آزادیخواهانه جهان عرب، شهرت شبکه تلویزیونی «الجزیره» به نام قطر به ثبت رسیده است.
میدان گازی «پارس جنوبی» (یا «گنبد شمالی») که در تبدیل قطر به ثروتمندترین کشور جهان نقش درجه اول را ایفا کرده، بین این کشور و ایران مشترک است. قطر با بهرهبرداری از این میدان به بزرگترین صادرکننده گاز مایع در جهان بدل شد، حال آن که ایران در بازار جهانی گاز جایگاهی ندارد.
«آینه دق»
ایران در فاصله سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۹ تولید گازش را از ۵۶ میلیارد متر مکعب به ۱۳۱ میلیارد متر مکعب افزایش داده (۲. ۳ برابر)، حال آن که تولید گاز قطر طی همان مدت از ۲۲ میلیارد به ۸۹ میلیارد متر مکعب رسیده است (بالای چهار برابر).
ایران معادل کل تولید خود را در داخل مصرف میکند (البته مقداری گاز به ترکیه میفروشد، ولی معادل آن یا حتی کمی بیشتر از ترکمستان گاز وارد میکند). در عوض قطر بخش مهمی از گاز تولیدی خود را به صورت طبیعی یا مایع شده به خارج صادر میکند.
ناتوانی ایران از دستیابی به هدفهای خود در فازهای گوناگون پارس جنوبی، مهمترین عامل عقب ماندن آن از قطر است. قطریها در بهرهبرداری از میدان مشترک گازی از مشارکت بلندآوازهترین غولهای عرصه انرژی برخوردار شدند، حال آن که ایران به دلایل گوناگون به ویژه تحریمهای بینالمللی حتی از حضور محدود شرکتهای خارجی که با ایران قرار همکاری داشتند (توتال، شل، رپسول...) محروم شد.
به تازگی خبرگزاری کار ایران، ایلنا، به نقل از یک «منبع مطلع» در شرکت نفت نوشت: «قطر در برداشت از پارس جنوبی سالهاست بر ایران پیشی گرفته و متاسفانه برداشتهای زیاد این کشور از میدان گازی مشترک متوجه بخش ایرانی میدان هم شده است و برداشتها از سهم ایران صورت میگیرد. در واقع با وجود این خوشبینی، ارزیابیها نشان میدهد قطریها بر مبنای قیمت کنونی نفت در حالی که ۱۰سال زودتر از ایران به استخراج گاز از پارسجنوبی اقدام کردهاند تاکنون توانستهاند بیش از ۵۰ میلیارد دلار بیشتر از ایران از این میدان مشترک گاز برداشت کنند که در این بین پروژههای انتقال گاز و الانجی بسیاری نیز با دیگر کشورها منعقد کردهاند.»
چه کسی میتواند بر قطریها ایراد بگیرد که چرا «از سهم ایران برداشت میکنند؟» آیا آنها باید نقش دایه دلسوزتر از مادر را ایفا کنند و به جای ایرانیها، حافظ منافع آنها باشند؟
دکتر محمودرضا فیروزمند، استادیار دانشگاه صنعت نفت، رقابت ایران و قطر بر سر میدان پارس جنوبی را به گونهای بسیار واقعبینانهتر مطرح میکند: «وجود رقیبی مانند قطر که بتوانیم مدام خود را با او مقایسه کنیم و سیاستها و عملکردمان را با او بسنجیم، باید غنیمت شمرد. پیش افتادن چنین رقیبی میتواند درسهای آموزندهای برای ما به ارمغان آورد، حال آن که پس افتادن رقیب میتواند بهترین محک و سنجه برای درستی برنامههای ما و عاملی برای افزایش اعتماد به نفس ما نسبت به راهی که انتخاب کردهایم، باشد. اما اگر با برنامه حرکت نکنیم، وجود چنین رقیبی بلاست؛ مدام با چنین رقیب موفقی مقایسه میشویم و اینجاست که چنین رقیبی آینه دق است.» (دنیای اقتصاد، ۲۹ دیماه ۱۳۸۹).