کودتای سوم اسفند؛ نود سال بعد - قسمت اول


کودتای سوم اسفند؛ نود سال بعد - قسمت اول

بی بی سی : در نخستین ساعات بامداد سوم اسفند ۱۲۹۹، قزاق‌های مستقر در قزوین به سرکردگی رضا خان به دروازه تهران رسیدند. احمد شاه ساعاتی پیش از آن تعداد واقعی قزاقان را دریافته و - به عادت مألوف - دست به دامان انگلیسی‌ها شده بود که شاید قزاق‌ها به تهران نرسیده بازگردند.

نود سال پس از این رخداد تاریخی که سرنوشت ایران را تغییر داد هنوز ابهامات جدی در میان مورخان ایرانی درباره منشا این کودتا، مایه بحث و جدل است. آیا کودتای سوم اسفند محصول دخالت بریتانیا در ایران بود؟ آیا این کودتا صرفا با اطلاع نمایندگان بریتانیا در ایران انجام شد؟ آیا به راستی دولت بریتانیا از اقدامات نمایندگانش در تهران در زمینه سازی این کودتا بی اطلاع بود؟

این مجموعه در صدد پاسخ دادن به این ابهامات نیست با این همه تلاش می کند روزنه ای به دنیای خاکستری تاریخ معاصر ایران باشد که نادانسته های بحث برانگیز آن فراتر از نکات به اثبات رسیده و مسجل است.

 کودتای سوم اسفند؛ عوامل ایرانی، خیالات انگلیسی

مهراد واعظی نژاد

پژوهشگر تاریخ معاصر ایران

کابینه سید ضیاطباطبایی؛ سید ضیا نفر ششم از سمت راست است. رضا خان وزیر جنگ نفر اول از سمت چپ در تصویر دیده می شود

"امیر موثق هم در قزوین بود و اسما رئیس قوا. با او یک شب صحبت کردیم که مجری خیال ما بشود و قوا را او به تهران بیاورد. رسما گفت من دل این کار را ندارم، دور مرا قلم بگیرید... لهذا از کاظم و مسعود پرسیدم در میان صاحب منصبان آنجا کی قابلیت دارد قزاق‌ها را به تهران بیاورد. گفتند رضا خان...".

گوینده این چند جمله، سید ضیا الدین طباطبائی، شاید فکرش را هم نمی‌کرد که اجرای آنچه "خیال ما" می‌نامیدش، یعنی کودتای نظامی و برنشاندن دولتی "مقتدر" به آن آسانی باشد که بود.

احمد شاه قاجار به درخواست مقام‌های بریتانیایی در ایران، که خواهان نقشی پر رنگ برای رضا خان در پایتخت شده بودند، پاسخ رد داده بود اما موافقت کرده بود که ۵۰۰ قزاق تعلیم دیده بریتانیایی در قزوین، برای برقراری نظم و بهبود امور جایگزین‌‌ همان تعداد قزاق در تهران بشوند.

احمد شاه خبر نداشت که امیرهمایون، فرمانده بی‌اختیار نیرو‌هایش، به خواست سید ضیا و بریتانیایی ها تن در داده و فرمان حرکت دو هزار قزاق را به سوی پایتخت صادر کرده است.

شاید برای اولین بار در تاریخ ایران، هر چند با کودتایی نظامی، سلسله‌ای جای سلسله دیگر را بدون جنگ و کشتار گرفته بود. نود سال پس از آن کودتا - درست مثل فردای آن - بسیاری طرح و اجرای آن را به "انگلیسی‌ها" نسبت می‌دهند.

در نخستین ساعات بامداد سوم اسفند ۱۲۹۹، قزاق‌های مستقر در قزوین به سرکردگی رضا خان به دروازه تهران رسیدند. احمد شاه ساعاتی پیش از آن تعداد واقعی قزاقان را دریافته و - به عادت مألوف - دست به دامان بریتانیایی ها شده بود که شاید قزاق‌ها به تهران نرسیده بازگردند.

غافل از آنکه مقام‌های بریتانیاییِ خود از موافقان - اگر نه برانگیزاننده - کودتا بودند. کودتایی که هیچ نیرویی در پایتخت صد و بیست و اندی ساله قجر حتی عزم مقاومت ظاهری در برابرش را هم نداشت.

شهر به دست قزاق‌ها افتاد، کودتا موفق شده بود، بدون ‌خون ریزی. یک روز بعد سید ضیا با احمد شاه قاجار که از پادشاهی جز نامی نداشت دیدار کرد. از شاه خواست به او لقب "دیکتاتور" بدهد {کسی که کنترل امور را در دست دارد} اما سرانجام به‌‌ همان سمت آشنا‌تر رئیس الوزرا رضایت داد. روحانی و روزنامه نگاری که در روزهای منتهی به کودتا عمامه‌اش را با کلاه عوض کرده بود، هنوز نخست وزیر نشده دستور دستگیری ده‌ها صاحب منصب و چهره مخالف کودتا را صادر کرد.

هدف کودتا - آن طور که در اعلامیه‌هایی به مردم وعده داده شده بود - برانداختن "ریشه جنایتکاران خودخواه تن پرور داخلی" و رهانیدن "ملت ایران از سلسله رقیت مشتی دزد و خیانتکار" بود. افرادی که به زعم سید ضیاء و رضا خان، در سال‌های پرآشوب پس از انقلاب مشروطه "زمام مهام {امور} مملکت را به ارث در دست گرفته بودند، مانند زالو خون مردم و ملت را مکیده، ضجه وی را بلند می‌ساختند".

برنامه تجدد حکومتی و ساختن دولتی مقتدر، که هم بریتانیایی ها و هم بسیاری از ملی‌گرایان، آن را تنها راه نجات ایران می‌دانستند، همزمان با آغاز قرن تازه خورشیدی آغاز شده بود. اصلاح نظام قضایی، تقسیم اراضی دولت بین دهقانان، لغو کاپیتولاسیون، تاسیس مدارس، راه اندازی وسایل حمل و نقل جدید و صد البته لغو قرارداد ۱۹۱۹ ایران و بریتانیا، برخی از برنامه‌های مفصلی است که سید ضیاء و رضا خان بلافاصله پس از کودتا اعلام کرده بودند.

رضا خان حدود پنج سال به حکومت صوری احمد شاه تن در داد، اما سرانجام به رای مجلس شورای ملی تاجگذاری کرد و از خان به شاه تبدیل شد.

این آخری، یعنی قرارداد ۱۹۱۹ که مجلس شورای ملی در آن نقشی نداشت، بی‌تردید یکی از مهم‌ترین عوامل زمینه ساز کودتا و به نوعی مشروعیت بخش اقدام علیه دولت در ذهن خیل رو به فزونی ملی گرایان ایرانی در سال‌های پس از مشروطه بود.

کسانی که قرارداد را به نوعی واگذار کردن اختیار کشور به بریتانیایی ها می‌دانستند و به هر طریق خواهان لغو آن بودند. بسیاری از این ملی گرایان و روشنفکران راه حل تمام مشکلات کشور را یک دولت مقتدر نظامی می‌دانستند که بتواند چنین تصمیم‌هایی را به جای شاه ناتوان قجر بگیرد.

اعلامیه سید ضیا و رضاخان که بلافاصله پس از کودتا منتشر شد، در واقع چیزی جز پژواک همین اندیشه‌ها نبود که باور داشت "برای اینکه تمام این اقدامات میسر گردد، باید قبل از هر چیز و مافوق هر گونه اقدامی، مملکت دارای قشونی گردد که دشمنان داخل و خارج را به حساب دعوت نماید و امنیت در محوطه شاهنشاهی ایران حکم فرما گردد".

با توجه به پیشینه رضا خان، حتی با وجود امضای او، دور از ذهن نیست که نویسنده این متون سید ضیاء بوده باشد. اما تاکید مکرر او بر اقتدار نظامی بسیار زود‌تر از آنچه تصور می‌کرد گریبان خودش را گرفت.

در چهارم خرداد ۱۳۰۰، درست سه ماه بعد از کودتا، سید ضیاء که تا پایان عمر خود را مغز متفکر و مجری اصلی آن می‌دانست، به دست‌‌ همان رضا خانی که افتخار کشف‌اش از میان قطار قزاقان را هم برای خود می‌خواست، از رئیس الوزرایی کنار زده شد تا، در مهربانانه‌ترین قضاوت تاریخی، جاده صاف کن سلسله پهلوی باشد.

کم نیستند کسانی که غیر انگلیسی بودن کودتای سوم اسفند و روی کار آمدن رضاخان را باور ندارند. از جمله خود رضا شاه -که به روایت محمد علی کاتوزیان - تا واپسین روزهای عمرش می‌گفت: "مرا انگلیسی‌ها بر سر کار آوردند."

رضا خان که از این لحظه به بعد عملا موثر‌ترین فرد در سیاست ایران بود، پنج سال دیگر به حکومت صوری احمد شاه تن در داد، اما سرانجام به رای مجلس شورای ملی تاجگذاری کرد و از خان به شاه تبدیل شد.

شاید برای اولین بار در تاریخ ایران، هر چند با کودتایی نظامی، سلسله‌ای جای سلسله دیگر را بدون جنگ و کشتار گرفته بود. نود سال پس از آن کودتا - درست مثل فردای آن - بسیاری طرح و اجرای آن را به "انگلیسی‌ها" نسبت می‌دهند.

در سال‌های اخیر مورخانی مانند محمدعلی همایون کاتوزیان نشان داده‌اند که (دستکم با مستندات موجود تا به امروز) نشانی از دست داشتن مقام‌های بریتانیایی در لندن در کودتای سوم اسفند نمی‌توان یافت و تصمیم‌ها در سطح مقام‌های این کشور در تهران و بدون اطلاع دولت وقت بریتانیا گرفته شده بود.

اما کم نیستند کسانی که این روایت را باور ندارند. از جمله خود رضا شاه -که به روایت محمد علی کاتوزیان - تا واپسین روزهای عمرش می‌گفت" "مرا انگلیسی‌ها بر سر کار آوردند."

برادرزاده احمدشاه: عمویم دو بار رضا خان را از مرگ نجات داده بود

سلطانعلی میرزا قاجار

مورخ و برادرزاده احمد شاه و رئیس فعلی ایل قاجار

سلطانعلی میرزا قاجار، کتابی به نام 'پادشاهان فراموش شده' نوشته که درباره تاریخ این دوره ایران به زبان فرانسه منتشر است

کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ اقدامی از سوی انگلیسی‌ها برای جلوگیری از ورود کمونیسم و برقراری یک رژیم قوی و دیکتاتور در ایران بود.

ژنرال آیرون ساید مدتی رضا خان را زیر نظر داشت و در ‌‌نهایت برای انجام کودتا او را انتخاب کردند.

به شکلی که پدرم برای من می‌گفت، احمد شاه به رضا خان علاقه داشت و او را مرد با شخصیت می‌دانست و می‌گفت در میان کسانی که ممکن است بیایند و در ایران حکومت کنند، رضاخان از همه بهتر است.

احمد شاه دو بار هم جلوی کشته شدن رضا خان را گرفت و مانع از میان برداشته شدن او شد. معتقد بود که می‌تواند کارهایی به نفع ایران کند. رضا خان در واقع با امکانات و پول نفتی که داشت و قاجاریه هرگز از آن برخوردار نبود، اساسی را که در زمان قاجار‌ها پی ریزی شده بود، توسعه داد.

قاجار‌ها در ایران یک حکومت مرکزی قوی درست کردند و توانستند قدرت را در تهران متمرکز کنند. قدرت‌های محلی را تضعیف کردند و دست به راه اندازی ادارات مدرن همچون اداره گمرک زدند که تا پیش از آن در ایران سابقه نداشت.

در زمان عباس میرزا نایب السلطنه، قاجاریه اولین پایه ارتش منظم را پی ریزی کرد و رضا خان دنبال آن را برای تشکیل یک ارتش مدرن پی گرفت.

در ایران موسسه به نام «مطالعات تاریخ معاصر» وجود دارد که پژوهش‌هایی درباره تاریخ ایران انجام می‌دهند. تعداد زیادی اسناد در این موسسه وجود دارد که نشان می‌دهد قشون ایرانی در زمان عباس میرزا، محمد شاه و ناصرالدین شاه بودجه داشته‌اند و حساب آن در این اسناد ثبت و موجود است.

ناصرالدین شاه که فهمیده بود صنعت در ایران آن دوره، هنوز توان و توشه رقابت با محصولات اروپایی را ندارد، مرزهای ایران را به سوی تجار باز کرد و در این دوره طبقه متمولی از تجار ایرانی شکل گرفت که می‌توانست از پس مشکلات خود بر بیاید و زمینه ساز تشکیل بورژوازی ایرانی شود.

فرمان مشروطه که توسط مظفرالدین شاه امضا شد، راه مدرن سازی و دمکراسی را در ایران باز کرد و قانون اساسی به ایران بخشید که مترقی و پیشرفته بود.

این‌ها استخوانبندی جامعه مدرن ایران شد. رضا خان با وزارت و صدارت و پادشاهی چند ساله نمی‌توانست ساختار متجددی در ایران پی ریزی کند. او که سر کار آمد، قشون آماده‌ای برای توسعه داشت، زمینه راه اندازی ادارات پدید آمده بود و برای نظم و امنیت ژاندارمری هم تشکیل شده بود.

اما زمانی که احمد شاه دید که انگلیسی‌ها می‌خواهند نوعی دیکتاتوری در ایران ایجاد کنند که در دوره وحشت جهانی از کمونیسم، ضد کمونیستی است، گرچه به دیکتاتوری علاقه‌ای نداشت و به عنوان پادشاه مشروطه مخالف آن بود، از ایران خارج شد تا با آرام شدن اوضاع دوباره به ایران بازگردد اما بدبختانه بیمار شد و زود درگذشت و نتوانست که برنامه‌اش را اجرا کند.

احمدشاه آخرین پادشاه قاجار؛ برادرزاده احمد شاه می گوید پدربزرگش برای رضاخان احترام قائل بود و او را فرد توانایی می دانست

دولت بریتانیا شاید علاقمند بود که سلسله قاجاریه ادامه پیدا کند اما وقتی مشاهده کردند که رضا خان مرد فعالی است و می‌تواند مملکت را اداره کند و در میان رجال زمان هم مقبولیت دارد، با پادشاهی او و آغاز سلسله سلطنتی دیگری در ایران مخالفت نکردند.

در این زمان لرد جورج کرزن، وزیر خارجه بریتانیا هم که موافق سلسله قاجاریه بود، درگذشته بود و اگر چنین نشده بود، شاید نمی‌گذاشت که رضا خان به وسیله مجلس موسسان انقراض سلسله قاجار را اعلام کند.

با کودتای رضا خان و سپس تسلط او بر امور در ایران، دمکراسی رجالی ما آسیب دید. می‌دانید که دمکراسی مردم تربیت شده و آماده می‌خواهد و نمی‌توان یک شبه راه صد ساله آن را طی کرد.

در این وضعیت مجلس رجالی و اریستوکرات ما کم کم با تحول ملت می‌توانست شرایط را آماده تحول کند.

من فکر می‌کنم اگر سلسله قاجاریه ادامه می‌یافت و انتخابات به همان شکلی که آن زمان برگزار می شد که مردم نمایندگان اصناف و طبقات مختلف را به شکل وکیل و نماینده و معتمد، به مجلس می‌فرستادند، دمکراسی رجالی ما پا می‌گرفت و زمینه ساز نوعی از دمکراسی‌ می‌شد که در کشورهای پیشرفته اروپایی وجود دارد.

با انقراض قاجاریه، رضا خان در ایران گرچه اقدامات مهمی از جمله تقویت دولت مرکزی انجام داد که در آن باز هم سیاستمداران قاجاری از جمله احمد قوام و محمد مصدق نقش داشتند اما اشتباهات بزرگی هم مرتکب شد که از جمله آن‌ها از بین بردن بی‌رحمانه اقتصاد ایلیاتی ایران بود که مایحتاج داخلی را تامین می‌کرد و از بین رفتن آن از لحاظ اقتصادی، ضربه محکمی به کشاورزی ایران زد.

divone azadi - مالزی - کوالالامپور
حیف که فعلا حوصله خوندش ندارم.دوستان اگه خوندین مختصرکوچولو توضیح هم بنویسید.پیشاپیش ممنون ازتون
چهار‌شنبه 4 اسفند 1389

naslesookhteh - ایران - تهران
divone azadi - مالزی - کوالالامپور راجع به کودتای سوم اسفند 1299 بود!
چهار‌شنبه 4 اسفند 1389

ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
این مرد بازمانده ی قاجاریه ی خائن و نظریاتش یک پاپاسی ارزش ندارد قاجاریه خیانتکارترین سلسله بعداز اسلام و سلسله ی خمینی بوده است.بی بی سی حیله گر!!!!!!!!اکثر کارکنان بی بی سی و رادیو فردا توده ایهای خائن. و طرفدار بقای رژیم.
چهار‌شنبه 4 اسفند 1389

divone azadi - مالزی - کوالالامپور
naslesookhteh-ایران-تهران. متشکرم از راهنماییت اینو که اول متن خودم خوندم،منظورم بقیش بود. ولی بازم مرسی جبران میکنم
پنج‌شنبه 5 اسفند 1389

zartusht67 - المان - فرانکفورت
درود بر ابر مرد تاریخ ایران رضا شاه کبیر میهن پرست بر پدر قاجاریه و صفویه لعنت
پنج‌شنبه 5 اسفند 1389

8888016400 - هندوستان - ناسیک
کاش قبل نعنت فرستادن تاریخ ایران را مطالعه کنید و مثل این عزیز نفرمایید فرصت ندارم !. شاه اسماعیل بزرگ بعد از 900 سال ایران را دوباره زنده کرد و مرزها را به سرحدات نوشته در شاهنامه ی فردوسی رساند . آیا همین کافی نیست ؟ که ایران بعد از 900 سال دوباره ایران نامیده شد ؟
جمعه 6 اسفند 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.