سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۶ فوریه ۲۰۱۰
پایان 30 سال دوری مادر و فرزند
فارس نیوز : زن میانسال بعد از گذشت 30 سال، توانست با باز شدن درب اتاق کوچک و در آغوش کشیدن فرزندش به این انتظار پایان دهد و حس مادری را بار دیگر نثار فرزندش کند.
چند روز پیش متوجه شدیم که پسری بعد از 30 سال دوری از مادر واقعیش، نشانههایی از او یافته و بدون وقفه به دنبال مادرش رفته است.
زن میانسال بعد از گذشت 30 سال دیروز میخواست که به این انتظار مرگبار، با در آغوش کشیدن فرزندش پایان دهد.
این مادر زجر کشیده که فقط به فکر دیدن پسرش و پایان این انتظار بود از احساساتش میگفت، از اینکه در پوست خود نمیگنجد و میخواهد فریاد بزند "محسن پسرم " شرمندهام که قبل از تو پیدایت نکردم.
* سرانجام مادر شوهرم زهر خود را ریخت
زن که اشک چشمانش طاقت صحبت را به او نمیداد با اصرار ما شروع به درد دل کرد و مدعی شد: شوهرم وضع مالی خوبی داشت و مادر شوهرم از ابتدا با ازدواج ما مخالف بود ولی به اصرار شوهرم و پدر شوهرم، ما با یکدیگر ازدواج کردیم.
وی در ادامه با بیان اینکه مادر شوهرم سرانجام زهر خود را ریخت، افزود: مادر شوهرم به هر کاری دست زد و در نهایت شوهرم را به جدایی واداشت؛ من در آن زمان باردار بودم که از شوهرم جدا شدم؛ وقتی فرزندم "محسن " چشم به جهان گشود، دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و به دنبال شوهرم گشتم و در نهایت فرزندم را به آنها دادم تا از او نگهداری کنند.
* فرزندم را از امام رضا (ع) خواستم
زن بار دیگر لب به سخن گشود و همچنان که گونههایش با اشک خیس میشد، گفت: بعد از مدتی متوجه شدم که مادر شوهرم، فرزندم را برای اینکه من ادعایی نداشته باشم و پسرشان نیز فرزندی نداشته باشد، به خانوادهای ثروتمند در یکی از شهرستانها فروخته است.
وی بیان کرد: بعد از اطلاع از این موضوع، روز و شب نداشتم و فقط به دنبال فرزندم بودم؛ این انتظار و سرگردانی 30 سال به طول انجامید و امروز در انتظار اتمام این سختیها هستم و میخواهم فرزندم را که او نیز از طریق مدارک و شناسنامه و تعهد خانواده جدیدش به دنبال من میگشت، ببینم و حالا منتظر این لحظه هستم.
زن گفت: بعد از این موضوع و برای به دست آوردن روحیهام، بار دیگر ازدواج کردم و بعد از ازدواج با دخترانم به دنبال پسرم گشتم ولی هیچ نشانهای از او نیافتم و این موضوع را به امام رضا (ع) واگذار کردم.
وی ادامه داد: حاصل ازدواج دومم 2 دختر و یک پسر است و با گذشت 10 سال از زندگیمان، شوهر دومم فوت کرد و من همچنان فرزندم را نیافتم.
زن بیان کرد: اگر فرزندم را ببینم، ساعتها او را در آغوشم میفشارم و حس مادری را در خود تداعی میکنم.
* زمان ایستاد و مادر، فرزندش را در آغوش کشید
ساعت 3 بعد از ظهر دیروز، مادر پسر جوان در اتاقکی بر روی صندلی، ثانیهها را برای دیدن پسرش میشمارد؛ گویی ضربان قلبش با تیک تاک ثانیهها همصدا بود و دائم دست خود را به سمت آسمان دراز میکرد و از خداوند متعال میخواست که این انتظار هر چه زودتر تمام شود.
مادر، دائم کاغذهای دستش که نشانههایی از شناسنامه جعلی و اصلی پسرش بود را به ما نشان میداد و دست در کیف خود میکرد و عکس شوهرش را نشان میداد و مدعی بود که پسرش باید شبیه پدرش باشد چرا که او از دوران نوزادی شباهت بسیاری به پدرش داشته است که این موضوع با دیدن پسر جوان مشخص شد.
زن میانسالی که بعد از 30 سال دوری از پسرش، تحمل ثانیههای باقی مانده را نداشت و بارها و بارها صحنه در آغوش کشیدن فرزندش را در ذهنش تداعی میکرد و نمیدانست که زمان دیدار با پسرش باید چه کار کند؟
نفس در سینه مادر نگران حبس شده بود و سکوت، اتاق کوچک انتظار را فرا گرفته بود که ناگهان با شنیده شدن صدای قدمهایی آشنا، زن از جا برخاست...
در اتاق باز شد و همه نگاهها به سوی پسر جوان که در یک نگاه گویی عکس پدرش را میدیدیم، جلب شد؛ مادر در این زمان نبود و فقط به پسرش میاندیشید گویی تنها زن و فرزند در اتاق حضور داشتند...
مادر با پاهایی سست به سمت پسر جوان رفت و آنها یکدیگر را در آغوش کشیدند؛ با دیدن این صحنه تصور کردیم که نوزادی شیرخواره در سن 30 سالگی تازه توانسته حس مادری را درک کند و او را در آغوش بکشد.
*برای شادی فرزندم هر گذشتی میکنم
زن که حاضر نبود برای ثانیهای دست پسرش را رها کند، گفت: شوهرم 3 سال به من وعده داده بود که پسرم را پیدا میکند و به من بازمیگرداند ولی کاری نکرد؛ حاضرم بار دیگر برای شادی پسرم با شوهرم زندگی کنم.
وی با چشمانی اشکآلود که حس مادرانه در آن نهفته بود، ادامه داد: شوهرم نیز از فرزندم بیخبر بود ولی هیچ کاری نکرد و دست روی دست گذاشت تا این جدایی به 30 سال رسید؛ دیگر نمیخواهم گریه کنم چرا که به آرزویم رسیدم و تنها میخواهم به زندگی لبخند بزنم و این دوران را جبران کنم چرا که این هدیه و لطف الهی بود که این انتظار به پایان رسید.
زن که با دستانی لرزان، اشک چشمان پر از شوق خود را با گوشه چادرش پاک میکرد و گاهی اشک را از گونه پسر برمیداشت، گفت: حاضرم برای خوشحالی پسرم، دست به هر گذشتی زده و برای او جانفشانی کنم چرا که عزیز و پاره تنم را به دست آوردم؛ شوهرم نیز بارها برای رجوع به من پیشنهاد داده ولی من تا به حال ثانیهای به این موضوع فکر نکردم ولی در حال حاضر به خاطر پسرم این کار را خواهم کرد.
* شکرگزاری تنها واژه بر زبان پسر جوان
پسر که حاضر نبود به جز شکرگزاری، واژهای بر زبان بیاورد با اصرار در خصوص احساسش بعد از در آغوش کشیدن مادرش، گفت: فقط خداوند متعال را شکرگزارم که مادرم را به من بازگرداند؛ السلام علیک یا علی بن موسی الرضا؛ امام رضا(ع) نعمتی بزرگ است و کسی را بیجواب نمیگذارد و امروز به لطف این امام بزرگوار پس از 30 سال به آغوش مادرم بازگشتم.
وی ادامه داد: دیگر حاضر نیستم از مادرم جدا شوم و میخواهم تا آخر عمر در کنارش بمانم و طعم تلخ این 30 سال جدایی را به شیرینی تبدیل کنم.
پسر در پاسخ به سؤال ما که اگر پدرتان اینجا بود، چه کار میکردید، افزود: هنوز به این موضوع فکر نکردم و تنها میخواهم در کنار مادرم از زندگی لذت ببرم...
زن در آخر با چهرهای زجرکشیده از این همه سال دوری از جگرگوشهاش، گفت: از شوهر سابقم خواستم وقتی تصاویر پخششده از پایان انتظار من و پسرم را از تلویزیون مینگرد، مادرش در کنار او باشد البته چه طور میتوان به او گفت مادر! در حالی که حس مادری را 30 سال در من به حسرت گذاشت...

ارائه مدارک و مستندات توسط مادری که 30سال بدنبال پیدا شدن فرزند خود بوده است

انتظار مادر برای ملاقات فرزندی که 30سال از او بی خبر و بدنبال پیدا کردن او بوده است

لحظه دیدار مادر و فرزند پس از30سال دوری و بی خبری از یکدیگر







لحظه دیدار و در آغوش کشیدن خواهر و برادر پس از30 سال

لحظه دیدار و در آغوش کشیدن خواهر و برادر پس از30 سال






مشاهده "کپی شناسنامه پدر " پس از 30 سال دوری فرزند از پدر

|
leila leila - سوئد - گوتنبرگ
|
کاش در دهکده عشق کمی ارزانی بود . توی بازار صداقت کمی ارزانی بود. کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم. مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود. کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب. روی شفاف ترین خاطره مهمانی بود. کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد. قرض می داد به ما هر چه پریشانی بود. کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم. رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود. مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست. کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
piade - ایران - تهران
|
چه غمناک بود. پدرشو که ندیدیم اما به نظر من خیلی شبیه مادرش بود. |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
farhang-holland - هلند - آرنهم
|
اینها به جای امام رضا باید کمی هم از بیل گیتس تشکر کند که اینترنت رو درست کرد و اطلاع رسانی اسان شد |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
sourena.de - آلمان - اشتوتگارت
|
چقدر زیبا و شادی بخشه که مادر و فرزند بهم میرسند و چقدر دردناکه که مادری مرگ فرزندش رو ببینه. درود بر تمام مادرانی که فرزندانشان رو در حکومت ولی وقیح از دست داده اند و حتی اجازه اشک ریختن و بر سر مزار فرزند رفتن رو نداشته اند. نابود باد رژیم ضدبشری ولی وقیح و مرگ بر خامنه ای |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
sapho - ایران - اصفهان
|
(( پسر در پاسخ یه سوال ما که اگر پدرتان اینجا بود چه می کردید افزود هنوز به این موضوع فکر نکردم و تنها می خواهم در کنار مادرم از زندگی لذت ببرم. )) آفرین به این محبت و گذشت که کینه ای از آدمایی که مسبب جداییشون بودند نداره. این یه حرفو باید تحسین کرد. |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
oghab - فنلاند - هلسینکی
|
عکسها واقعا اشک تو چشمهای ادم جمع میشه. امام رضا اگه حاجت میده .مملکت مارا از شر این اسلام راحت کنه . |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
Ezhaq - ایران - تهران
|
گریه ام گرفت خیلی مادرم رو دوست داشتم خصوصا وقتی نوازشم می کرد حاضرم تمام زندگیم رو بدم مادرم کنارم بود. مادر تو همیشه در وجودم زنده هستی مادر دوست دارم. |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
amatis - کانادا - تورنتو
|
از همه شما عزیزانی که این داستان رو خواندید میخوام که برائ من دعا کنید چون شوهر سابق من با تهمت دختر هفت ساله منو که الان یازده سال داره از دیدن مادر محروم کرده ومن همچنان از فراق او میسوزم دعا کنید که پریسای من هم به دنبال مادرش بگرد ولی نه خیلی دیر .التماس دعا دارم از دلهای شکسته شما هموطنان |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
saman911 - ایران - تهران
|
farhang-holland - هلند - آرنهم :تو فکر کردی مادرش تو فیس بوک دنبال فرزندش میگشت!!!! |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
Pezhman - اتریش - وین
|
farhang-holland - هلند - آرنهم . درود بر شما ومعجزه اینترنت.یاحضرت بیل گیتس (ع) وجودت مستدام باد.عقلی مرحمت فرما که مردگان رانپرستیم. آمین یا رب التکنولوژی. |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
zoroye iran - اتریش - وین
|
ادم در شگفت میمونه با قصی القلب بودن بعضی ها بیچاره مادره چی کشیده فکر میکردم من فقط صبر دارم بهرحال جای شکرش باقیه که همدیگر رو پیدا کردن |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
saman911 - ایران - تهران
|
خداوند هر مشکلی را به خاطر عظمت و بزرگوای اقا امام رضا (ع)رفع میکنه,وجود مبارک اقا در مشهد باعث رونق زندگی مردم مشهد شده وگرنه اگر اقا امام رضا (ع)در مشهد نبود یک نفر هم پاش مشهد نمیگذاشت.و این عظمت اهل بیت پیامبر(ص).خواهر زن تونی بلر با یک بار رفتن به زیارت حرم حضرت معصومه ودیدن ان فضای معنوی مسلمان شیعه میشود. https://www.iranianuk.com/article.php?id=55981 |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
حاتم - نروژ - اوسلو
|
یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور.... کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور. به امید ازادی و رفاه و سعادت ملت ایران. |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
bawafa1385 - المان - هامبورگ
|
این مادر سراپا بی عاطفه و کانون دروغ با چه زبردستی گناه نا بخشودنی خود را بگردن مادر شوهرمیاندازد اول میگوید وضع مالی شوهرم خوب بود و بعد میگویند بچه را بدیگری فروختند.دوم میفرمایند بار دار بودم مرا طلاق داد امکان ندارد زن بار دار را هیچ مرجعی حکم طلاق صادر کند.سوم بعد از تولد دنبال شوهرم گشتم و بچه را تحویل ان دادم بمیزان بی عاطفه بودن این مومنه توجه کنید.ضمنا ذقت بفرمائید این بانوی مکرمه نورانی چه رفتار غلطی داشته که ان خانواده با توجه به باردار بودن راضی بدیدشان نبودند و از مشکلی که خود داشته یک کلمه نمیگوید فقط ان خانواده بودند که انسانهای بی رحمی بودند .بانوی مکرمه نورانی نمیگوید برای پیدا کردن خر دوم بعنوان شوهر بچه را برای انها انداختم و رفتم.و شوهر دوم را هم پس از مدتی بسکته رساند و حلوای ان مرحوم را خورد. وانقدر این جماعت دروغگو هستند نمیگوید چه کسانی باین کمک کردند تا ان پسر مظلوم را پیدا کرد . دروغ.حیله. بی عاطفه بودن . مادر اینقدر بی عاطفه من ندیدم. حالا تقزیبا پیر شده و این جوان پشتیبان خوبی میتواند باشد . مهم این است که پول برسد بقیه همه ادعا ست |
سهشنبه 26 بهمن 1389 |
|
|
manenarenji - المان - اسن
|
بابا اگه این امام رضا حاجت بده است دست بدامنش بشیم که حاجت مارو هم بده که ما از دست این دژخیمان اسلامی نجس خلاص بشیم. |
چهارشنبه 27 بهمن 1389 |
|
|
perspolisi - استرالیا - سیدنی
|
این تو مایههای کلاه قرمزی بود "پسرم من تو رو از رو خالت شناختییم". حالا چرا امام رضا انقدر طول داد، نمیتونست زودتر این بدبخت رو پیدا کنه. از این به بعد اگه گمشده ای دارین، الان برین مشهد که تا ۳۰ سال دیگه پیدا شه. |
چهارشنبه 27 بهمن 1389 |
|
|
shirin** - کانادا - اتاوا
|
amatis - کانادا - تورنتو . عزیز دلم ارزو میکنم که هر چه زودتر پریسای نازنینت را در اغوش گرمت بگیری و هیچوقت هیچ کس نتونه ازت جاش کنه گلم. |
چهارشنبه 27 بهمن 1389 |
|
|
h.k - دانمارک - اودا
|
چه خوش باشد که بعدازروزکاری.............به امیدی رسد امیدواری.. amatis کانادا.هموطن عزیز.امیدوارباش,,هم خیلی,,دلبرروزی ازدلشده اش خبرخواهدگرفت.ویاد ازرفیق سفرخواهدکرد.ودستانش رادورگردنت حس میکنی.مطمعاباش.عزیزهموطن. |
چهارشنبه 27 بهمن 1389 |
|
|
persian.2560 - امریکا - نیویورک
|
amatis - کانادا - تورنتو . امیدوارم پریسای دلبندت رو هرچه زودتر در آغوش بگیری ولی بدون الان این شمایی که باید برای رسیدن به این هدف تلاش کنی |
چهارشنبه 27 بهمن 1389 |
|
|
bawafa1385 - المان - هامبورگ
|
Amatis کانادا تورنتو . من واقعا متاسفم که شوهرت بیجهت ترا تهمت زد. و اصولا شما چرا تهمت بیخودی را پذیرا شدی . و مهمتر سرکار بعنوان مادر اگر سرت بر باد میرفت بعنوان یک مادر بچه ترا نمیگذاشتی از تو بگیرند . نازنین . یک مادر با عاطفه مثل شما حالا تهمت را پذیرا شد . ولی چرا از دست دادن بچه را پذیرا شدی . نکند خدای نا کرده ان مرد دیوانه بوده شما خبر نداشتید . شما ختما گاها زندگی بعضی از پرندگان را بررسی کردید . مادر تا سر حد مرگ از بچه خودش مواظبت میکند و برای مراقبت ان بدلیل عاطفه مادری تا سر حد مرگ مقاومت میکند. مسلما شوهر سابق شما دیوانه تشریف داشتند . چرا این مرد ها اینقدر دیوانه تشریف دارند. اصلا چرا این مرد ها اینقدر بخانمها تهمت میزنند.الهی که باتش جهنم بسوزند و خیال شما ها راحت بشود . این هم دعای من بشما مادر با احساس که بی جهت بشما تهمت میزنند... |
چهارشنبه 27 بهمن 1389 |
|
|
h.k - دانمارک - اودا
|
تاج ازفرق فلک براشتن........تاابداین تاج برسرداشتن......روزدرانواع نعمتهاوناز.....شب بتی چون ماه دربرداشتن.......برتوارزانی که مارابهتراست.......لذت یک لحظه ,,مادر,,داشتن.تقدیم به دختران ومادران سایت,iranian uk ,,د,, برداشتن فراموشم شده.ببخشید.شاعر,,ناشناس. |
چهارشنبه 27 بهمن 1389 |
|
|
salarkhan - آمریکا - لس آنجلس
|
farhang-holland - هلند - آرنهم مخترع اینترنت بیل گیتس نیست وزارت دفاع آمریکاست 2-امام رضا اگه کاری از دستش برمیومد خودشو شفا میداد!! |
چهارشنبه 27 بهمن 1389 |
|
|
morteza00 - ایران - رشت
|
سلام خدا رو شکر که همدیگر رو دیدن-ولی چه ربطی به اما رضا داره-اگه امام رضا کاری میتونست بکنه مارو از دست این رزیم راحت میکرد-چرا ما مردم ایران اینقدرخرافاتی هستیم؟ |
چهارشنبه 27 بهمن 1389 |
|
|
pelle - سوئد - استکهلم
|
saman911 - ایران - تهران -بله خواهر زن تونی بلر بخاطر طمع و وعده های فریب انگیز مسلمان شد، در حالی که مردم مسلمان ایران با دیدن کشتن جوانان وطن در روز روشن، شکنجه ، تجاوز، اعدام ،تهمت ،اعترافات زیر شکنجه ،دزدی بیت المال توسط آخوندهای مسلمان ،گرسنگی ، عدم امکانات درمانی و بهداشتی برای مردم کم درآمد و هزاران جنایتهای دیگر توسط این مجریان اسلام در این ۳۲ سال ،گروه، گروه از این دین خارج وآئین پدران خود را میپذیرند. در ضمن در اینجا یک کانال و برنامه تلویزیونی است که تا الآن دهها پسر و دختری که کمترین نشانه ای از والدین خود را داشتند در چهارگوشه دنیا پیدا کرده و آنها را بهم رسانده ، حالا راجع به این معجزه کافرها چه داری بگوئی؟ |
چهارشنبه 27 بهمن 1389 |
|
|
فراز_نروژ - نروژ - تونسبرگ
|
. leila leila - سوئد - گوتنبرگ . مریم حیدر زاده. نام شاعر. کاش که بدونی چشماتو به صدتا دریا نمیدم.. لعنت به شیطون دلم واسه مامانم تنگ شد. سه ساله ندیدمش. بر پدر ضحاک لعنت. |
چهارشنبه 27 بهمن 1389 |
|
|
Pezhman - اتریش - وین
|
salarkhan - آمریکا - لس آنجلس. دوست گرامی.هموطنمان farhang-holland - هلند - آرنهم.. هم نظر شما هستند.کارشان درسته وفریب چاه جمکران وخرافات بافته شده شیعه گری را نخورده.پیروز باشید. |
پنجشنبه 28 بهمن 1389 |
|
|
سهراب زمان - دانمارک - کپنهاک
|
برای اون بچه باید اشک ریخت که بی گناه به دنیا اومد و دچار چه سرنوشتی شد. اگر حرفای این مادر راجع به خانواده شوهرش درست باشه پس چرا طفل معصوم رو دست همچین آدمایی سپرد!؟ آدم یه کمی بهش شک میکنه!!!!!!!!!!! خوبه بگه که اشتباه کردم الان میخوام جبران کنم لااقل از بار گناهی که در حق فرزندش کرد کم کنه. مگه غیر ازخدا به کسی دیگه هم باید جواب پس بده! خدا که از همه چیز آگاست پس چرا دروغ میگه!؟ من نمی تونم باور کنم یه مادر واقعی از بچه اش بگذره. |
جمعه 29 بهمن 1389 |
|
|
bawafa1385 - المان - هامبورگ
|
سهراب /زمان . دانمارک ایران . نازنین . عزیز من شما بعنوان یک انسان گاها بزندگی تمام حیوانات نگاه کنید . خواهید دید که مادر نقش اصلی و سازنده در پرورش بچه های خود دارد . از یکماه دیگر زندگی اردک ها را از نزدیک ببنینید که این حیوان نازنین چطور از زمان تولد بچه ها تا زمانیکه انها را برای یاد دادن شنا در صف مخصوص نگهمیدارد و ارارم ارام انها را راه زندگی را تعلیم میدهد .شما هر وقت در هر کجا دیدیدیک مادر بچه خودرا انداخت و بسوی سرنوشت شیطانی خودش رفت از من بپذیر که شخصیت و شعور ان مادر از حیوان پست تر و بی ارزش تر است . بسیاری از انسانها فقط نام انسان را یدک میکشند . خوب به چهره مظلوم این مرد نگاه کنید. خواهید دریافت که خانواده پدر برای این جوان نهایت زحمت را کشیده اند . این زن که امروزه بنام مادر امده و اشک تمساح میریزد بخوبی میداند که موتور ان از کار افتاده و حالا نیاز به پشتیبان دارد . این اشک ها همه تئاتر است و لا غیر |
جمعه 29 بهمن 1389 |
|