پارازیت؛کمدی با دشمنان خطرناک


پارازیت؛کمدی با دشمنان خطرناک

کامبیز (چپ) و سامان

رادیو فردا , محمد ضرغامی , محمد رضا کاظمی : تندو گوشه دار به گفته حامیانشان و یا زرنگ و آب زیرکاه به گفته منتقدانشان ،این آن چیزی است که پارازیت صدای آمریکا را امروز به یک شوی تلویزیونی پرطرفدار در میان ایرانیان داخل کشور تبدیل کرده است.


حرف های مجریان این شوی کمدی تلویزیونی از جنس همان حرف های آن دسته از مردم منتقد در کوچه و بازار است،حرف هایی که روی دل این گروه از مردم تلنبار شده و حالا می بینند با طنز و کنایه از یک رسانه فراگیر پخش می شود. سامان اربابی و کامبیز حسینی مجریان و تهیه کنندگان پارازیت که چندی پیش در رسانه های انگلیسی زبان آمریکا گرد و خاکی به راه انداختند در نگاه تازه آفتابی شده اند.

فکر می کردی که اصلاً وارد حوزه طنز شوی؟ پیش تر از این طنز کار کرده بودی؟

کامبیز حسینی: من نه. ولی مادرم و پدربزرگم اینها آدمهای خیلی کمدی بودند. خودم بیشتر در حوزه کارهای تراژدی و درام کار کرده ام. یادم است وقتی رفتم دانشگاه تئآتر در ایران اولین نمایشی که بردم روی صحنه «مرگ در می زند» وودی آلن بود. بعد از آن دیگر کار طنز سیاه نکردم و خودم را سرکوب کردم . و رفتم به خاطر شرایط محیطی اجتماع آن موقع ایران کارهای دیگری کردم. ولی یک دفعه در این برنامه پارازیت زد بیرون.

کارهای دیگر مثلاً دستفروشی کردی....

کامبیز: دستفروشی هم کردم. یعنی متن هایی که بردم روی صحنه و نوشتم برای تلویزیون یا رادیو متن هایی بود که خیلی جدی تر راجع به مسائل اجتماعی بود.


لینک دانلود

لینک دانلود

یک اشاره ای هم داشتی گفتی که پدر بزرگ و مادر بزرگت آدم های کمدی بودند. منظورت چه بود؟ یعنی طناز بودند ؟

کامبیز:
نه. در زندگی روزمره وقتی صحبت می کردند آدمهای خنده داری بودند. از همه چیز جوک می ساختند. مخصوصاً پدربزرگم. وقتی در قهوه خانه می نشست وقتی حرف می زد همه می خندیدند.

رشتی بودند؟

کامبیز: آره.

سامان، شما چی؟ در زمینه طنز و اینها کار کرده بودی یا نه؟

سامان اربابی: من از بچگی خیلی اهل کارهای چارلی چاپلین و نقاشی اردشیر محصص بودم. یعنی این دو تا از چیزهایی بود که پدرم مرا آشنا کرد و از کوچکی خیلی دوست داشتم. مخصوصاً طنز سیاسی را. وقتی خودم بزرگتر شدم دلقک بازی هایم در مدرسه شروع شد و یک کمی نقاشی یاد گرفتم بکشم شروع کردم نقاشی سیاسی کشیدن. سبک غربی تر ولی فیلمهایی که نگاه می کنم معمولاً کمدی های تاریک و سیاسی است.

الان نقش ات در این برنامه چیست؟

کامبیز: نقشی ندارد سامان!

سامان: من گاهی وقتها می نشینم آن پشت و متلک می اندازم!!! برنامه ای که شروع کردیم...

این جوری گفتی من یاد ایتالیا ایتالیا افتادم محمد ورشوچی بود بغل نوذر آزادی می نشست... پا منبری می کرد...

کامبیز: نه. سامان کاری که می کند... شو را با هم ساختیم. یعنی ایده شو مال من و سامان است. ولی سامان خیلی توی کار تولید تلویزیون «اوستا» است. و آن چیزی که شما می بینید در تلویزیون در نهایت از زیر دست این آدم رد می شود. ضمن این که...

سامان: آره مخصوصاً فصل اول خیلی بیشتر هم بود. برای اینکه محتوای ویدئویی مان بیشتر بود. از ایران خیلی ویدئو می آمد و عکس... مثل دو تا کارتونیست با هم کار می کنیم. کامبیز می نویسد و من به چشم می آورمش.

زمانی که شروع کردید برنامه اصلاً این شکلی نبود. یعنی مجری حضور نداشت و بیشتر حالت راوی بود و روایت...

کامبیز: آن موقع ایران شلوغ شده بود و ما فکر کردیم آن روش برای ارتباط با مخاطب بهتر است. بعد از عید یک برنامه نوروزی درست کردیم که خودمان آمدیم و برنامه را اجرا کردیم و آن برنامه مخاطب زیادی داشت. بعد از آن برنامه می خواستیم یک تغییراتی در برنامه بدهیم و این قسمتی از یک شوی دیگر بود. بعد خواستیم تبدیلش کنیم به یک شوی تلویزیونی با استانداردهایی که خودمان داشتیم. برای همین تبدیل شد به این شویی که الان می بینید.

سامان: ویدئوها و عکس هایی که از ایران می آمد آنقدر زیاد بود که حیف بود همان قدری صحبت می کردند که نوشته های کامبیز خودش را نشان می داد. نمی خواستیم آنها را کم بگذاریم تا جایی که یک کمی صداها خاموش تر شد و بعد دیگر حرفهای ما...

کامبیز: البته صداها خاموش نشده ولی در هر صورت... اصل قضیه این بود که ما آدمهای تلویزیونی هستیم. یعنی در نهایت برای ما تصویر تلویزیونی مهم تر از کاراکتری است که می آید جلوی تلویزیون می ایستد و دلقک بازی در می آورد به قول روزنامه کیهان. ما یک عامل دیگر هم اضافه کردیم وقتی تبدیلش کردیم به شو... این بود که من برنامه را می نوشتم و اجرا می کردم... یعنی اجرا هم جزو عامل هایی شد که کمک کرد شو تبدیل شود به یک شوی کاملاً تلویزیونی و ما آن را تبدیل به تلویزیون می کنیم الان.


در رسانه های ایرانی اصلاً شوی مدرن کمدی فارسی نداریم. درست است؟

کامبیز: قبل از ما نبوده. طنز سیاسی اینطوری نداشتیم.

سامان: بوده. من از طنز ایرانی خوشم نیامده. یک کمی حالت جری لوئیزی دارد تا عمق سیاسی یا فرهنگی. آن را من کم دیده بودم.

کامبیز: ولی به این ترتیب طنز و کمدی ایرانی ها خدای این قضیه اند و من خودم خیلی علاقمند بودم و خوانده ام. ما توی تاریخ مطبوعات مان خیلی داریم. کسانی که نوشته اند طنز سیاسی و در رادیو هم بوده. هر از چند گاهی پیدا می شده کسانی که طنز سیاسی کار می کردند. توی رادیو فردا سیاوش اردلان برنامه ای داشت که طنز سیاسی بود. ولی برنامه تلویزیونی من یادم نمی آید که داشته باشیم به این ترتیب.

کامبیز، الگو را از کجا گرفتید؟ اتفاقاً به سیاوش اردلان اشاره کردی. لو هم بدهیم که یک زمانی خودت هم در رادیو فردا کار می کردی...

کامبیز: آره. من آنجا بودم. خیلی هم با حال بود. حرف ندارد پراگ!
سامان: داستانهای پراگ را به من گفته ها!

توی شویی که دعوت شدید از جان استوارت خیلی تعریف کردی. گفتی که تو خدایی پیغمبری...

کامبیز: نه. منظورم از پیغمبر، پیغمبر طنز سیاسی تلویزیونی بود.

متوجهم. می خواهم بدانم این جور آدمها الگوی کارتان هستند یا نه؟

سامان: الگو... من که شخصاً جان استوارت را خیلی دوست دارم. از سالهای هشتاد یادم است در برنامه MTV برنامه داشت نگاه می کردم. ولی الگو... یعنی کاری که می کنیم یک جورهایی از نظر دید طنز و اینها می شود گفت که یک چیزی است که خیلی ها می توانند شبیه او هم اجرا بکنند... ولی این نیست که ما می نشینیم و برنامه های جان استوارت را هر شب می بینیم و سعی می کنیم مدل برنامه مان باشد. یک جوری خود به خود افتاد در آن مسیر که او هم رفته. شاید پشت سرمان به این داستان نگاه می کردیم. ولی تنها کسی نیست که دارد یک چیزی به ما یاد می دهد...

کامبیز: آره. من چیزی که می خواهم بگویم شوی ما شاید یک ترکیبی از چند شوی متفاوت موفق باشد در فرنگ. فقط از جان استوارت نیست. ولی چیزی که ما از جان استوارت گرفتیم این شعوری است که وقتی با مسائل برخورد می کند. یعنی نشسته آنجا و حرف های سیاستمداران مختلف را نشان می دهد و ریاکاری آنها را توی تلویزیون به مردم نشان می دهد و دقیقاً حرفی را می زند که من و تو وقتی می نشینیم حرف یک سیاستمدار را گوش می دهیم توی خانه، اولین چیزی که می گوییم او می گوید. ما این را از جان استوارت گرفتیم.

سامان: یک حرف قشنگ هم خودش زد که بعداً راجع به آن فکر کردم... خودش مقایسه کرد و گفت شما همین کاری را می کنید که من دارم می کنم. ولی شما دارید با دشمن های خیلی خطرناک طرف هستید. این چیزی است که جان استوارت ندارد. کمدی که ما داریم خیلی تلخ است. کارهایی که جان استوارت می کند با سیاستمداران در آمریکا آن قدر تلخ نیست. حتی زمانی که جان استوارت از سیاست های بوش خوشش نمی آمد به این تلخی نبود. مال ما یک کمی فرق دارد. تنها موقعی که جان استوارت یک کم خیلی داستانش جدی شد و سخت بود موقعی بود که بعد از حمله های تروریستی ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد. ولی بعد از آن کار ما یک جورهایی تلخ تر است...

کامبیز: چیزی که جان استوارت در طول روز با آن مواجه است، و نویسنده های متعددش کمک می کنند که آن را به مردم نشان بدهد، ریاکاری چند تا آدم است که مثلاً یکی در دموکرات ها این جور می گوید و یکی از جمهوریخواه ها آن جور می گوید. ما چیزی که با آن هر روز مواجهیم سنگسار است، اعدام است، نقض حقوق شهروندی است و چیزهایی که خیلی سخت است تبدیل به طنز بکنیم.
این را در فورمت برنامه هم می شود دید. برای خود ما هم گاهی وقتها سئوال پیش می آید به ویژه برای میهمانانی که به مصاحبه می آیند. مثلاً این برنامه آخر محمد حسینی می خورد به فضای برنامه چون خودش هم شخصیت طنز دارد. ولی عباس میلانی، یا علی افشاری یا حتی مثلاً دیگران طنز نیستند و نمی شود ازشان برنامه طنز ساخت...

البته مردم هم طبعاً دو گروه اند. یک عده هستند که نگاه انتقادی دارند.

کامبیز:
سامان یک چیزی گفت در دیلی شو... چی گفتی سامان؟ ترجمه اش را بگو...

سامان: وای! کار سختی است! گفتم دو جور آدم برنامه ما را نگاه می کنند. آنهایی که از ما بدشان می آید و آنهایی که از ما خوششان می آید. برنامه ای که ما درست می کنیم خب بیشتر کسانی که خوششان می آید برنامه را نگاه می کنند. ولی واقعاً مااین برنامه را درست می کنیم برای کسانی که ما را نمی شناسند و از ما بدشان می آید...

کامبیز: دقیقاً. ما برنامه را برای آنها تولید می کنیم. برای کسانی که خریده اند حرف های سیاستمداران حال حاضر ایران را و به نوعی باور دارند که شاید اینها دارند درست می گویند. ما می خواهیم که اطلاع رسانی کنیم برای آنها. هدف این برنامه در نهایت اینست که از طریق طنز حرف های سیاستمداران ایرانی را به نقد بکشد و فرهنگ نقد را جا بیاندازد و کاری که ما می کنیم این در را باز می کنیم برای مردم که شما می توانید و حق تان هست که بپرسید، از کسانی که قدرت دستشان است.

سامان: بعضی ها نگاه می کنند و می گویند مثلاً اینها جاسوس های آمریکا هستند و آمده اند دولت ایران را عوض کنند. اگر من و کامبیز را جمعه شب ها ببینید چه شکلی هستیم این حرفها مسخره ترین حرف است! اگر به این راحتی بود که الان خیلی کارمان درست تر بود!

 با وجود تمام این حرفها یک برنامه خیلی موفقی است تا جایی که می دانیم. از خیلی ها در ایران شنیده ایم که خیلی طرفدار دارد و مردم می نشینند روی اینترنت می بینیند.

کامبیز: از چه کسانی شنیدید؟

از دوست و آشنا...

کامبیز: خوب آنها دوست و آشنای شما هستند. شما هم دست کمی از ما ندارید. شما هم جاسوس های فریب خورده بیگانه دشمن ملت ایران هستید و برای رادیو فردا کار می کنید!!!

اتفاقاً من یک بار که بازجویی می شدم زمانی که برای رادیو فردا از ایران کار می کردم طرف به من می گفت کار تو مثل کار کسی است که مواد مخدر بین جوانها توزیع می کند!

کامبیز:دقیقاً! فقط مخدری که ما توزیع می کنیم مخدری است که مردم را می خنداند و اثرش بعد از ۵ دقیقه تمام می شود. آن مخدرهایی که خودشان تولید می کنند می دانی که چه اتفاقی برای مردم...
 
اتفاقاً دیدم جنبش سبز را هم یک جاهایی زدید...

کامبیز: نه. بحث زدن نیست. ما نمی خواهیم اصلاً بزنیم.

منظورش طنز است.

کامبیز: نه من اصلاً باهات مخالفم صد در صد. این بحث این را بزنم آن را بزنم آن را چیز کنم این نیست. اگر ما نقد می کنیم این بحث نیست که ما می خواهیم یارو حذف شود. دو فرهنگ کاملاً متفاوت است. ما اگر بسیجی ها را نقد می کنیم دلیل بر این نیست که ما می خواهیم آنها را از اجتماع حذف کنیم. فقط باید این صبرمان برود بالا که بتوانیم تحمل این نقد پذیری را داشته باشیم و ما خودمان هم مثل همه ایرانی ها نداریم. من اولین کسی هستم که از من انتقاد می شود قاطی می کنم. همه مان عصبانی هستیم.

نسل ما عصبانی است. این تقصیر من و تو نیست. وقتی می روی بیرون و در و دیوار فحش خواهر و مادر بهت می دهد، خاکستری و سیاه است و در دانشگاه آن طور می شوی و در اجتماع آن طور می شوی و خشونتی که توی کلام و رفتار سیاستمداران آن جامعه هست، آدم را عصبانی می کند. من حق می دهم به هر کسی که این روزها عصبانی است. ولی باید روی خودمان کار کنیم و عصبانی نباشیم و کنترل کنیم.

یکی از شنونده های ما پیام گذاشته بود که برنامه تان بالای ۱۸ سال شده... به خاطر آن کلیپی که پخش کردید از یک آقایی در تظاهرات که عمل شنیعی انجام می داد پشت سر یک خانم.

سامان: حالا من بگویید بچه سوسول ام. ۲۵ سال است ایران نبودم. ولی به نظر من اگر این اتفاق در آمریکا افتاده بود به تلویزیون نمی رسید برای این که این یک چیز استتثنایی بود که اصلاً به درد تلویزیون هم نمی خورد. ولی متاسفانه در ایران این یک مسئله اجتماعی بزرگی است. هر کسی مادر و خواهر دارد و توی فک و فامیلش زن هستند. این بدبختی ها را دیدند و حس کردند و چیزی است غیر قابل پذیرش است. این باید مطرح شود. اگر در موردش صحبت نکنیم و نشانش ندهیم دوباره ما سی چهل سال دیگر می خواهیم این را قایم کنیم و درباره اش صحبت نکنیم. ما بچه هایمان باید آگاه شوند و آن آدم گنده ها که این کار را می کنند باید خجالت بکشند و بقیه مردم در فرهنگ باید بفهمند که اصلاً جای این چیزها نیست.

zan zalil - ایتالیا - رم
فراخوان به تظاهرات ضد حکومتی 25 بهمن راهپیمایی اعتراضی ملت ایران ضربه ی دگری بر حکومت جهل و جنایت خامنه ای خواهد زد ملت دلیر ایران اطلاع رسانی کنید دروغ ؛ جنایت ؛ فساد ، خرافات, غارتگری و تجاوز جنسی ماهیت راستین جمهوری اسلامی است.
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

khosh bavar - ایران - یزد
سامان و کامبیز, میخوام عصبانیتان کنم با انتقادم, که شما 2 نفر به " گرد " خوش باور سایت نمیرسید ?! تعریف از خود کردن غلط کردن است ! ولی بیشوخی, هر چیزی 3 تاش خوبه, پس منتظر دعوتنامه و خواهش ! شما هستم که با شماها همکاری کنم, که با هم از دید خوش باوری به جنگ غمگینی بریم ! پس, گلیکی تی قربان ! پس call me now ! شاد و خوش باور باشید !
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

nimma - ایران - تهران
برنامه پارازیت به این علت پربیننده است که کامبیز و سامان فریادهای خاموش و سزکوب شده یک ملت رو تو برنامشون به صورت طنزفریاد می زنن
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

majid63 - فرانسه - پاریس
آفرین باری کآالله احسنت !
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

علی بی غم - ایران - تهران
بچه های دمتون گرم این بهشت و جهنم خیلی با حال بود. اشگ منو درآوردید از خنده. قربون هردوتاتون. علی بی غم هندوستان
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

freedom-is-not-free doom - ایران - تهران
واقعا براتون آرزوی موفقیت میکنم..کارتون داره روز به روز بهتر میشه
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

vida_d39 - المان - مونیخ
به راستی باید جمهوری اسلامی ببینده این برنامه باشه که اینچنی نخبه گانی در تلویزیون حا ضر میشند واقعا خدا وند فهم اینهارو یه جور دیگه خلق کرده.اهلا و سهلا یک طنز درام در ایران رایج ایران ایرانم که چی به سرت امود که مظحکه عالم داری میشی دلم برات نگران
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

فریدون شیرازی - ایران - شیراز
خیلی جالب بود.در مورد زبان بهشت فقط عده ای از مسلمانان احمق شتری نیستند که فکر میکنند زبان عربی زبان خدا و بهشت است بلکه یک عده دیگر هم اهلا و سهلا را زبان برگزیده خدا میدانند و مثل کبک سرشان را زیر برف کردند و خودشان را خیلی مترقی میدانند.خدای اینها اینقدر عقب افتاده است که در قرن بیستم فقط عربی بلغور میکند.حتی فارسی کتابهای اینها هم با قوائد غلط عربی نوشته شده. بطوراتی که فهمیدنات انسانات مشکلین زادات(خدا اینطور فرستاده و منهم ابلاغیدات)
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

dler - فنلاند - لاهتی
خیلی زشت میگن ستایل اینها میگن استایل!!!!!!
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

امین آلمان فرانکفورت - آلمان - فرانکفورت
باسلام خواهشمندم در روز 22 بهمن در خانه هایتان بمانید. رژیم دیکتاتوری از وجود شماها سو استفاده میکند. 22 بهمن فقط برای ساندیس خورها. درود بر ایران و ایرانی
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

zahra50 - دانمارک - کپنهاگ
بچه ها در فیس بوک به 25 بهمن سری بزنید
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

zan zalil - ایتالیا - رم
22 بهمن آلمان ؛ اعتراض مخالفان در شهر مونیخ . در روز ۲۲ بهمن ۱۱ فوریه. مردم ایران را برای دستیابی به آزادی و دمکراسی پشتیبانی‌ کنیم. جمعه (آدینه): ۲۲ بهمن برابر با۱۱ فوریه ٢٠١١ ساعت : ۱۷ تا ١٩. Neuhauserstr. 8, (Fußgängerzone) , Münche. همراه با نمایش فیلم و موزیک. کانون ایرانیان آزادیخواه مونیخ /آلمان.
سه‌شنبه 19 بهمن 1389

bawafa1385 - المان - هامبورگ
دو جوان نازنین و با استعداد و خدائیش کار درست . من برای شما بهترین ارزو ها دارم . سنگ که به پیشانی شیطان رجیم میزنید خدائیش یاد ما هم باشید
چهار‌شنبه 20 بهمن 1389

yasamangoleziba - ایران - تهران
خیلی این برنامتون رو دوست داریم. پاینده باشید.
چهار‌شنبه 20 بهمن 1389

یا حسین - ایران - تهران
دوستان بزرگترین خدمتی که ما نسل جوان میتوانیم به ملت ایران انجام بدیم .اگاه سازی جامعه است .زیرا بزرگترین دشمن حاکمیت داشتن یک جامعه آگاه است .از اطرافیان خود شروع کنید وانهارو با واقعیت های جامعه و مشکلات اشنا کنید . برنامه پارازیت تابحال خیلی موفق بوده و ذهنیت خیلی هارو نسبت به این حاکمیت تغییر داده .
چهار‌شنبه 20 بهمن 1389

masoud-usa - امریکا - نیو یورک
جالب بود.کامبیز و سامان جوانهای موفقی هستند،آرزوی بهترینها رو براشون دارم.
چهار‌شنبه 20 بهمن 1389

Dionysos - فرانسه - پارسی
بهشت و جهنم خیلی باحال بود. حدیث محمد هم که تو زرد از آب در اومد!
چهار‌شنبه 20 بهمن 1389

hamid iceboy - بلژیک - کرتریک
سلام به همه دوستان.من عضو جدید هستم.برنامشون حرف نداره.امیدوارم ادامه داشته باشه و روز به روز بهتر شه.....
چهار‌شنبه 20 بهمن 1389

rad33 - انگلستان - لندن
چه بهتر بود که در قسمت پایان برنامه بهشون وقت داده می شد تا به مدت یک دقیقه هر حرفی دارند بزنند.
چهار‌شنبه 20 بهمن 1389

benjamin86 - انگلیس - اکسفورد
هههه نه تو اکسفورد مستراب نداریم ما :)))))))) ترکیدم از خنده بخدا , بچه ها همگی باهم میریم جهنم خوش میگذره :))))
چهار‌شنبه 20 بهمن 1389

سارما - عراق - اربیل
برنامه غالی و با مفهومیه دمشون گرم
چهار‌شنبه 20 بهمن 1389

آزادی برای ایران - آلمان - اشتوتگارت
درود بر شما همیشه علیه اعدام جوانان ایران بیشتر بگوید.
چهار‌شنبه 20 بهمن 1389

damahi - ایران - بندرعباس
درود فراوان بر برنامه بسیارجالب وپر بیننده پارازیت وتشکر از کامبیزوسامان عزیز.
پنج‌شنبه 21 بهمن 1389

gelareh - ایران - تهران
خیلی عاااااالین
پنج‌شنبه 21 بهمن 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.