دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۸ - ۰۴ ژانویه ۲۰۱۰
دردنامه ای از اوین:
با کابل شکنجه ام کردند و گفتند اعتراف دروغ کن
چکیده : بازجوهای پلیس امنیت اما در جواب حرفهای من با مشت و لگد به جانم افتادند و با گفتن رکیکترین فحشهای ناموسی، به من و خانوادهام مرا تهدید کردند که در صورت عدم اعتراف به آتش زدن خودروهای پلیس، عاقبت سختی در انتظارم است. در دومین جلسه بازجویی، من که از نحوه ی برخورد خشونت آمیز و تحقیرآمیز بازجوها در جلسه قبل به ستوه آمده بودم، حتی تعلق آن عکس به خود را نیز تکذیب کردم و به آنها یادآور شدم که به خاطر خدا از کتک زدن و فحاشی به من دست بردارند و اقرار به گناه ناکرده را از من نخواهند. //
غلامحسین عرشی، ۳۱ساله و از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری از یک سال پیش در زندان اوین به سر میبرد. او در مدت بازداشتش به دلیل شرایط بد زندان و همچنین برخورد نامناسب ماموران زندان تاکنون دو بار دست به اعتصاب غذا زده است که به آخرین آنها ده روز پیش پایان داد. او همچنین در مرداد ماه سال گذشته به همراه ۱۶ زندانی سیاسی دیگر دست به اعتصاب غذا زد. عرشی در نامهای به دادستان تهران از آنچه در مدت بازداشتش بر او گذشته سخن میگوید و برخی از ناگفتههای دوران حبس و بازجوییاش از جمله شکنجهها و کتکهایی که از سر گذرانده را بر ملا میسازد.
او در این نامه خطاب به دادستان تهران مینویسد وقتی که از بازجوهایش درخواست میکرده به خاطر خدا او را کتک نزنند و نخواهند او دروغ بگوید آنها در جواب او چنین میکردند: «آنها در این مرحله دستان مرا با دستبند آهنی به صندلی بستند و با کابل و سیم مفتول به جانم افتادند. به گونهای که تا ماهها آثار کابل و ضربات سیم مفتول بر روی بازوها و پاهایم به جای مانده و مورد تایید هم بندانم نیز هست. بازجوها برای اجبار به اعتراف به کار نکرده، یعنی آتش زدن خودروهای پلیس، به ضرب و شتم با کابل و سیم قناعت نکرده و با بازکردن پاهای من در حالی که دستانم بسته بود، بیضههای مرا به شدت فشار میداده و به آنها ضربه می زدند به گونهای که فریاد من از درد و ضعف به هوا می رفت و جواب التماس و استغاثههای من تنها فحشهای ناموسی بود.»
نامه عرشی که از زندان اوین خطاب به دادستان تهران، نوشته شده و توسط یاران گمنام جنبش سبز در اوین در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است:
دادستان محترم تهران
اینجانب غلامحسین عرشی به دنبال حوادث عاشورای ۸۸ توسط پلیس امنیت تهران بازداشت شده و در دادگاه بدوی به ۴ سال و نهایتا در دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس محکوم شدهام و در حال حاضر مدت ۹ ماه است که در حال تحمل کیفر در بند ۳۵۰ زندان اوین هستم. آنچه مرا برآن داشت تا بدینوسیله در نامهای سرگشاده مواردی را در خصوص روند رسیدگی به پروندهام به اطلاع شما برسانم؛ آن است که حوادث رخ داده برای من در طول مدت تحقیقات مقدماتی در پلیس امنیت تهران و همچنین بازپرسی و جلسات دادگاه به گونهای بوده است که به باور من خارج از انصاف و عدالت و بر خلاف قوانین دادرسی کشور بوده و بعضا مصداق بارز شکنجه و آزار و اذیت متهم به جهت اجبار او به اقرار خلاف واقع است.
در روز عاشورای ۸۸، بنده همانند صدها هزار تن دیگر از شهروندان تهران به جهت برگزاری مراسم این روز مقدس در خیابانهای شهر حضور داشتم که در ساعات میانی روز شاهد حملات خشونت آمیز پلیس ضد شورش علیه مردم بودم، خشونت به کار رفته علیه مردم، علی الخصوص زنان و دختران به گونه ای بود که خون هر غیرتمندی را به جوش می آورد به صورتی که منجر به درگیری شدید مردم با پلیس ضد شورش شد.
دادستان محترم تهران؛
اینجانب در تاریخ ۱۷ بهمن ماه از طریق عکسی که از درگیریهای این روز در سایت ناجا و گرداب و روزنامه ی امین جامعه منتشر شده بود شناسایی شده و توسط پلیس امنیت تهران به وسیله ی تیمی ۸ نفره از ماموران پلیس امنیت بازداشت شده و به مقر این نیرو منتقل شدم. بازجویی از بنده پس از یک شب توسط دو نفر لباس شخصی آغاز شد. انها از من می خواستند که اعتراف کنم صاحب عکس منتشر شده در سایت گرداب سپاه هستم و در مرحله ی دوم مسئولیت به آتش کشیده شدن چندین خودروی گارد ضد شورش را بر عهده بگیرم. من در پاسخ اگرچه عکس منتشر شده را متعلق به خود میدانستم، اما با قاطعیت به ماموران و بازجو یان اعلام کردم که نه تنها نقشی در به آتش کشیدن اموال عمومی نداشتم، بلکه مطابق عکس و فیلمهایی که خود ماموران در اختیار داشتند، ماموران گارد ضد شورش را که توسط مردم خشمگین محاصره شده بودند از خشم مردم نجات دادم.
بازجوهای پلیس امنیت اما در جواب حرفهای من با مشت و لگد به جانم افتادند و با گفتن رکیکترین فحشهای ناموسی، به من و خانوادهام مرا تهدید کردند که در صورت عدم اعتراف به آتش زدن خودروهای پلیس، عاقبت سختی در انتظارم است. در دومین جلسه بازجویی، من که از نحوه ی برخورد خشونت آمیز و تحقیرآمیز بازجوها در جلسه قبل به ستوه آمده بودم، حتی تعلق آن عکس به خود را نیز تکذیب کردم و به آنها یادآور شدم که به خاطر خدا از کتک زدن و فحاشی به من دست بردارند و اقرار به گناه ناکرده را از من نخواهند. به آنها گفتم که من پاسخگوی کار خود هستم و علی رغم انتشار عکس از خانه متواری نشده ام. بازجوها در جواب من با توهین و فحاشی می گفتند: «اگر در رحم مادرت می رفتی تو را بیرون می کشیدیم. در اینجا ما هستیم که برای تو تصمیم میگیریم، نه خدا». آنها در این مرحله دستان مرا با دستبند آهنی به صندلی بستند و با کابل و سیم مفتول به جانم افتادند. به گونهای که تا ماهها آثار کابل و ضربات سیم مفتول بر بازوها و پاهایم به جای مانده و مورد تایید هم بندانم نیز هست. بازجوها برای اجبار به اعتراف به کار نکرده، یعنی آتش زدن خودروهای پلیس، به ضرب و شتم با کابل و سیم قناعت نکرده و با بازکردن پاهای من در حالی که دستانم بسته بود، بیضههای مرا به شدت فشار میداده و به آنها ضربه میزدند به گونهای که فریاد من از درد و ضعف به هوا میرفت و جواب التماس و استغاثههای من تنها فحشهای ناموسی بود.
دادستان محترم تهران؛
اینجانب بعد از جلسات بازجویی، آن هم به این شکل، برای بازپرسی به دادگاه انقلاب مستقر در اوین منتقل شدم. بازپرس من، قاضی اسدی، بازپرس شعبه ۵ دادسرای تهران، تمامی اعتراضات من به ضرب و شتم و شکنجه را ناشنیده گرفت و تنها گفت: «جرم تو محاربه است و حکم محاربه معلوم است. اما اگر مسئولیت آتش کشیدن خودروهای پلیس را بپذیری به تو تخفیف می دهیم و تنها تو را جریمه خواهیم کرد.» اما من زیر باز این اجبار بازپرس اسدی نرفته و تنها مسئولیت عکس خود را پذیرفتم.
سرانجام بعد از ۱۰ روز فشار و آزار و اذیت در پلیس امنیت تهران به بند ۲۴۰ زندان اوین و سپس به بند ۳۵۰ منتقل شده و توانستم با خانوادهام تماس گرفته و آنها را از نگرانی درآورده و از وضعیت خودم در زندان مطلع سازم.
جناب آقای جعفر دولت آبادی؛
اینجانب در مرحله دادگاه بدوی از حق انتخاب وکیل محروم بودهام. قاضی صلواتی رئیس شعبه ۱۵ دادگاه به استناد همان عکس مرا به اتهام اجتماع و تبانی به ۴سال حبس محکوم کرد و شکایت مرا که هنوز رد کابل و سیم مفتول بر بدنم موجود بود و بیضههایم از شدت ضربه سیاه بود را ناشنیده گرفت. در مدت ۹ ماه حضور در زندان اوین، اینجانب تا کنون از ملاقات حضوری که حق طبیعی زندانی و خانواده اواست محروم بودهام و به دلیل انتقال به زندان انفرادی در مرداد ماه گذشته و شرکت در اعتصاب غذای اعتراضی به همراه جمعی دیگر از زندانیان، دچار نارسایی کلیوی شدهام، اما متاسفانه زندان اوین از ارائه کوچکترین امکان درمانی به جز قرصهای آرام بخش! خودداری می کند. در ۹ ماه اخیر درخواستهای متعدد من برای ملاقات با شما بی جواب مانده و برخورد من با مسئولان زندان و ماموران دادستانی تنها به این مسئله منتج شده که آنها مرا تهدید به افزایش میزان حبس به دلیل شرکت در اعتصاب غذا کرده و مرا از هرگونه امکان ملاقات یا مرخصی و یا آزادی مشروط محروم کرده ا ند.
امروز که این مطلب را خطاب به شما مینویسم هدفی جز اطلاع رسانی به مردم شریف ایران زمین در زمینه ی برخورد ماموران به اصطلاح امنیتی با معترضان به انتخابات و برخورد غیر عادلانه ی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی با دستگیر شدگان عاشورا و حوادث بعد از انتخابات ندارم. و این امر بر من و دیگر دربندشدگان در نظام جمهوری اسلامی ثابت شده است که هیچ گونه رسیدگی به وضع حال حاضر ما و بلایایی که بر سر ما آمده است از سوی دستگاه قضایی نخواهد شد، همچنان که این امر از سوی شما و دیگر همکارانتان در ماههای گذشته ثابت شده است.
در پایان بار دیگر تاکید میکنم که جرم من در روز عاشورا تنها جلوگیری از آسیب رسیدن به ماموران جمهوری اسلامی است که در دست خشم ملت ایران، تاوان رفتار وحشیانه خود را می دادند و به وسیله ی من و امثال من زنده ماندند و مورد عفو مردم مهربان این سرزمین قرار گرفتند. ۴ سال محکومیت من، احتمالا به علت نجات دادن ماموران نظام جمهوری اسلامی است.
غلامحسین عرشی
بند ۳۵۰ زندان اوین
|
ام البنین - ایران - تهران
|
آخه باور میکنید که کسی را اینطوری بزنند و بعد در این اوضاع و احوال سیاسی آزادش کنند ؟ کدون بی عقلی کسی را که شکنجه داده در شرایطی که همه چیز به ضررش هست آزاد میگذاره تا بیاد بیرون و همینطوری که نمونه اش را در بالا می بینید هرچی دلش بخواد بر علیه شان بنویسه ؟ این هم از سیاه کاری مخالفانه |
یکشنبه 12 دی 1389 |
|
|
cofee - فیلیپین - مانیل
|
اونزمان ساواک بود این زمان سپاه و اطلاعات پس ایران زمین چه زمانی ارامش خواهد یافت. سرزمین من اینچنین نبود. سرزمین من اینچنین غمگین نبود. خلیج فارسش خلیج عرب نبود و قراری نبود خزرش به تاراج رود. نه سزمین مادریم اینگونه نبود. |
یکشنبه 12 دی 1389 |
|
|
فضول میرزا - سوئد - استکهلم
|
پس این تو بودی که ماموران گارد ضد شورش را که توسط مردم خشمگین محاصره شده بودند از خشم مردم نجات دادی ها؟ پس بکش که حقته! مرد نا حسابی مگه خودت نمیگی که اونا آنچنان زنان و دختران را وحشیانه می زدند که خون هر غیرتمندی به جوش می آمد، پس تو چرا دستمال یزدی دستت گرفتی و مانع کتک خوردن نیروهای ضد شورش شدی؟ |
یکشنبه 12 دی 1389 |
|
|
shahpur - برزیل - رسیف
|
ام البنین - ایران - تهران. آره ام البنین جان .. شما درست میگی ، کی میگه از این دست برخوردا تو کهریزک و اوین وجود داره و داشته ؟؟؟؟ ها اینا همش خیال بافی میخوان ساحت مقدس قضا و سربازان گم نامو لکه دار کنن !!! واقعآ که خیلی رو میخواد .... |
یکشنبه 12 دی 1389 |
|
|
فریدون شیرازی - ایران - شیراز
|
فضول میرزا - سوئد - استکهلم - ادم ناحسابی فرق ادم و حیوان(بسیج و لباس شخصی) همین است که انسان در موقع خشم تصمیم انسانی میگیرد و حیوان پاره پاره میکند.با انتقاد از یک انسان و رد خصلت انسانی اش چه را میخواهی ثابت کنی؟؟فرق تو و این ام الرطیل از تهران در چیست؟؟هر دو از کتک زدن و دیدن و تفسیر ان لذت میبرید.من عکس العمل مردم و دفاع از خود را حق طبیعی شان میدانم ولی انتقاد از یک مبارز انهم از سوئد!! انهم از یک میرزا !! را فقط با یک شیشکی میتوان تحمل کرد.من نظرات دیگرت را نخواندم شاید هم ادم حسابی باشی ولی اینجا را گند زدی!! |
یکشنبه 12 دی 1389 |
|
|
pendare nik - ایران - تهران
|
ام البنین- می گم تو واقعا از طرفدارای حکومتی هستی؟ آخه با این اراجیفی که می گی گاهی من شک می کنم!؟ نکنه می خوای با این کارات نشون بدی طرفدارای حاکمیت فعلی ایران چه ابلهایی هستند و با این کار خفته ها را بیدار کنی! آره! همینطوره؟! . |
یکشنبه 12 دی 1389 |
|
|
ed_gh_1988 - ایران - تهران
|
شر ام البنین رو نمیشه کند؟ مثل اینکه استخدام شده اینجا کامنت بذاره توی همه خبر ها اولین کامنت رو میذاره . کفرم رو در آورده؟. میخوای بدونی چطوری خبرها درز میکنه؟ توسط هم بندهای خودشان بالاخره یکی از این زندان بیرون میاد که . در ضمن توی همین سربازها و نگهبانها و افسرای زندان آدم های با شرفی پیدا میشن که این کار رو میکنند( انتقال اخبار به بیرون) |
یکشنبه 12 دی 1389 |
|
|
h.k - دانمارک - اودا
|
سلام به مسئولین سایت واعضای ایرانیان,,uk,,ازهمه اقایانوخانمها خواهشمندم.که1.کامنتهای این روسبی,,زن یامرد,,فرقینمیکند.نادیده گرفته شودوبادیدن این اسم کامنتشرانخوانید.,,امالبنی,,.2.متاسفم که بعضی ازشماهاجواب ایشانرامیدهید.این,,زن,مرد,,جزئ کثیفترین ماموران حکومت امویان است.حیف اززمان شماکه صرف خواندن کامنتی بااین نوع فکرباشید.این بشرانقدربیکاراست که ازبیکاری خسته شده.وهذیان میگوید.شماهم میخوانید.بعضی جواب هم مینویسید.بنابراین فرقتان چیست. |
یکشنبه 12 دی 1389 |
|
|
surena1611 - آلمان - اشتوتگارت
|
این بنده خدا رویش نشده همه ماجرا رو تعریف کنه. توی زندانهای نظام مقدس از این وحشتناکتره . حرومزاده هایی که توی زندانها بازجویی میکنند هیچ آیین و مسلکی ندارند و مثل ولی وقیح دست به هر جنایتی میزنند. نابود باد رژیم جهل و جنایت ولی وقیح و آثار مخربش |
یکشنبه 12 دی 1389 |
|
|
arya47 - ایران - کرمان
|
ام البنین - ایران - تهران حداقل متن را درست بخون مفلوک!!! کی گغته آزاده نامه را از داخل رندان توسط طرفداران جنبش سبز(که به کوری چشم شماها همه جا حتی تو بیت رهبرتون هم مستند)به بیرون فرستاده. نامه عرشی که از زندان اوین خطاب به دادستان تهران، نوشته شده و توسط یاران گمنام جنبش سبز در اوین در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است: |
یکشنبه 12 دی 1389 |
|
|
ANGELINA20 - ایران - تهران
|
متاسفم برای همه شماهایی که فکر میکنید این جوان دروغ میگوید و تویی که میگویی حقت است بکش. واقعا خیلی پست هستید. ننگ بر شما باد که این جوون بیگناه اینهمه زجر کشیده و چنین نظری میدید. ننگ بر شما باد که به خاطر اینکه جنبش سبز و همان راه سبز امید به دنبال اعمال خشونت آمیز نبوده و نخواهد بود و همواره به دنبال رفتار مسالمت آمیز بوده این رفتار این جوان رو زشت میپندارید. متاسفم برای خودم که هموطنانی چون شما دارم. شماهایی که بویی از مردانگی نبرده اید. اگر قلبی داشتید باید گریه میکردید نه اینکه همچون حکومت ایران توهین و ناسزا بگید. |
یکشنبه 12 دی 1389 |
|
|
mori021 - دانمارک - ارهوس
|
دقت کنین به حرف ام البنین (آخه باور میکنید که کسی را اینطوری بزنند و بعد در این اوضاع و احوال سیاسی آزادش کنند؟..........) تو از کجا این چیز هارو میدونی? همین جوری که تو انکار میکنی رئیسات از تو حرفه ای تر بلدن انکار کنن |
دوشنبه 13 دی 1389 |
|
|
MNS - امریکا - مورگن هیل
|
فضول میرزا - سوئد - استکهلم راست میگه شماها دارید تو رویا زندگی میکنید با نازو نوازش نمیتوانید از دست این جنایتکاران خلاص بشید جواب های هویه . نباید که مثل گوساله بزاریم سلاخیمون کنند . فرق انسان با حیوان اینه که نباید اجازه بده بهش تو سری بزنن . حیوان هم از خودش دفاع میکنه اگر همن اقا میذاشت ملت حال 4 تا ازاین مزدورها را جا بیارن دیگه جرات نمی کنن زن و بچه مردمرا زیر ماشین له کنن .زیادی نجیب وجوانمرد نباشید که از اون ور بام میافتین پایین .با گریه کردن هم کسی ازاد نمیشه . ادم باید واقع بین ومنطقی باشه وقتی زیاد احساساتی باشی تو زندان با ولقعیت روبهرو میشی که دیگه دیر.از اقای عرشی بپرسی خودشمیگه که چه اشباهی کرده. |
دوشنبه 13 دی 1389 |
|
|
MNS - امریکا - مورگن هیل
|
ANGELINA20 - ایران - تهران و فریدون شیرازی - ایران - شیراز ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان |
دوشنبه 13 دی 1389 |
|
|
فضول میرزا - سوئد - استکهلم
|
فریدون شیرازی - ایران - شیراز / و ANGELINA20 - ایران - تهران / دوستان گرامی اگه در اون روز خواهر پیش دانشگاهی شما جزو کسانی می بود که باتوم پلیس ضد شورش به کمرش اصابت کرده و باعث میشد که پس از گذشت بیش از یکسال و تحمل مخارج گزاف درمانی، هنوز هم قادر به ایستادن بروی پاهایش نباشد، اونوقت دوست داشتم بدانم در کجای این چرخه قضاوت قرار میگرفتید. اخه این چه نوع دوستی خاله خرسه است که آقای عرشی طبق گفته خودش، می بیند که گارد ضد شورش در حال زدن مردم بی دفاع و علی الخصوص زنان و دختران است (بطوریکه خون هر غیرتمندی را بجوش میاورد) و انوقت ایشان در مقابل مردمی که قصد حمله به اون پلیسی که با باتوم به کمر خواهر من کوفته است، سینه سپر میکند و مانع عکس العمل مردم میشود؟ادامه.. |
دوشنبه 13 دی 1389 |
|
|
فضول میرزا - سوئد - استکهلم
|
البته برای شما و امثالهم خیلی راحت و آسان است که شنل قضاوت را بدوش افکنده و به هر کسی که عمل این قهرمان زندانی را مورد سئوال قرار دهد، بتوپید و او را آدم ناحسابی و پست خوانده و از هموطن بودن با چنین آدمی که بوئی از مردانگی نبرده، احساس تاسف نمائید، ولی مطمئن باشید که اینگونه هم که فکر میکنید نیست. من نه از خون خوشم میاید و نه از زجر دادن کسی احساس شعف میکنم ولی معتقدم که تنها راه رهائی مملکت از دست این دژخیمان خون آشام کلم به سر مقابله به مثل است و بس! |
دوشنبه 13 دی 1389 |
|
|
MNS - امریکا - مورگن هیل
|
فریدون شیرازی - ایران - شیراز وANGELINA20 - ایران - تهران یه نگاهی به ویدیو تشیع سر خونین در عاشورای 88 بندازید بعد دم از ترحم رئوفت انسانیت با این خونخواران جنایت پیشه بزنید .دلم برای ملت ایران هلاکه که گیر این حرومزادههای بی ناموس مزدور افتادن و شماها براشون دلسوزی میکنید. به خودتون نگیرید قصدم توهین نیست یکباره به ذهنم ر سید. تا نباشد ابله اندر این جهان مرد مفلس کی شود محتاج نان |
دوشنبه 13 دی 1389 |
|
|
1k adame sadegh - کانادا - تورنتو
|
ام البنین - ایران - تهران .حالا منظورت چیه ....یعنی اینکه همچنین اتفاقاتی در زندان رخ نمیده.تو پست ...خوب میدانی که کسی از دست اربابانت جان سالم بدر نمیبرند.حالا من مطمئن شدم که تو ام البنین یک شکنجه گر بودی یا هستی. که با این اطمینان خاطر مینویسی. |
دوشنبه 13 دی 1389 |
|
|
jp55 - ژاپن - توکیو
|
درود به شرف عزیزانی که با زور وکتک زیر بار حرف این بی دینهای از خدا بی خبر نمیروند راهتان ادامه دارد زنده باد ایران سبز |
دوشنبه 13 دی 1389 |
|
|
mg42 - ایران - قزوین
|
ام البنین-ایران-تهران:لطفا ساکت شو.اینا به به هیچکس رحم نمیکنن.سال قبل هم یکی از سرهنگهای سپاه رو بخاطر فعالیت در ستاد موسوی دستگیر کرده بودن. تو همین سایت درموردش نوشته بودن که چه بلاهایی به سرش آورده بودن |
دوشنبه 13 دی 1389 |
|
|
afsaneh555 - ایران - تهران
|
انگار همه جا باید بگم این جیره خور رو (ام البنین) ببرید انزوا میخواد دیگران رو عصبی کنه اصلا بهش اهمیت ندین. همه جا اولین کامت مال اینه بفرستیدش به درک انزوا |
دوشنبه 13 دی 1389 |
|
|
karshenas59 - ایران - تهران
|
از مسئولین محترم سایت تقاضا دارم لطفا نظراتیکه در پاسخ افراد اطلاعاتی و ارتش سایبری ر-ژ-ی-م داده میشه رو حذف کنند آخه اینا ارزش اینهمه بزرگ کردن رو ندارن. و هرچی هم تعدادی از دوستان میگن به کامنتهای این افراد جواب ندین باز هم 90 درصد کامنتها جواب به یاوه های امثال ام...و گل د....و.. است دوستان اتفاقا اینا روی سایت آنلاینن که برای هر خبری اولین کامنتها رو بذارن و بقیه رو مشغول کنن و از اصل موضوع منحرف کنن خواهشا کامنتهاب اونارو بی جواب بذارین تا گورشونو گم کنن |
سهشنبه 14 دی 1389 |
|