غرور ملی خیالی و تحقیرهای واقعی و ملموس
+0
رأی دهید
-0
غرور ملی خیالی و تحقیرهای واقعی و ملموس
سعید جلیلی و کاترین اشتون، در جریان گفت وگوهای اخیر ایران و پنج به علاوه یک در ژنو
مجید محمدی - جامعه شناس
پس از مذاکرات بی ثمر ایران و ۱+۵ در ژنو بر سر مسئلهی هستهای در دسامبر ۲۰۱۰، مقامات ایرانی به گردن خود مدالهای حقانیت، عزت و افتخار در ایستادگی در برابر غربیان انداخته و مدعی محافظت از اقتدار و غرور ملی ایرانیان شدند. ظاهرا هر نوع دست نیافتن به موفقیت برای حل تنشهای بین المللی، نوعی موفقیت و مایه سربلندی برای جمهوری اسلامی به شمار می آید.
در همین حال مردم ساکن ایران بیش از سه دهه است در سفارتخانهها و فرودگاههای کشورهای خارجی و نیز جوامع دیگر با گوشت و پوست و خون خود تحقیر را لمس کردهاند (با مقایسه خود با شهروندان دیگر کشورها، هفتهها معطلی برای تقاضای روادید و در نهایت رد شدن درخواست آن، بازرسیهای بدنی غیر معمول، مورد پرسش واقع شدن و انگشت نگاری حتی پیش از رخدادهای ۱۱ سپتامبر). علت عمده این تحقیرها، رفتارهای غیر معمول و غیر انسانی حکومت آنان مثل نقض حقوق بشر و آیین دادرسی و قوانین داخلی و بین المللی، ترور مخالفان، تهدید به از میان بردن دیگر ملتها، حمله به سفارتخانهها در تهران، پی گیری پنهانکارانه برنامه اتمی برای ساختن سلاح هستهای و آتش افروزی در دیگر کشورهاست. حتی رسانههای دولتی و شبه دولتی مدام از این تحقیرها بالاخص در کشورهای همسایه و دارای اکثریت مسلمان( و نه کشورهای غربی) شکایت می کنند (تحقیر مسافران ایرانی در فرودگاه دوبی، تابناک، ۱۷ آذر ۱۳۸۹؛ این برخوردها در فرودگاههای مالزی، عربستان، عراق، ترکیه و دیگر کشورها و نیز نقاط مرزی با آذربایجان و ترکیه نیز مشاهده شده است.)
بیش از دولت های خارجی، دولت ایران با نقض ابتدایی ترین حقوق ایرانیان به تحقیر آنان می پردازد تا حدی که تحقیر به بخشی از زندگی جاری مردم تبدیل شده است. به همین علت اگر شهروندان ایرانی در کشوری مشکل پیدا کنند آخرین جایی که ممکن است بروند، سفارت ایران است. سفارتخانههای ایران نسبت به فجایعی که بر سر ایرانیان می آید همواره سکوت می کنند (آخرین نمونه آنها کشته شدن احتمالی چند ایرانی در برخورد کشتی پناه جویان به یکی از جزایر استرالیا در ۲۴ آذر ۱۳۸۹ بود) مگر آن که بخواهند با کشوری برخورد سیاسی کنند (مثل ناامن اعلام کردن فرانسه و کانادا برای مسافرت ایرانیان یا احضار سفیر کانادا برای قتل یک ایرانی جهت انتقام گیری از کانادا برای اعتراض به قتل زهرا کاظمی در زندان جمهوری اسلامی.)
جبران تحقیر با اغراق
هندوانههای بزرگی که حاکمان زیر بغل هواداران خود می گذارند، مثل این که «پیامبران هم چنین امتی نداشتند»، برای جبران این تحقیرهاست. مقامات جمهوری اسلامی برای پنهان کردن این تحقیرها مرتب اعلام می کنند که ملت ایران محبوب ترین و با عزت ترین ملت دنیاست. شاهد عظمت ملت ایران نیز آن است که حکومت آن مخالفان را با موفقیت سرکوب کرده است: «بصیرت سیاسی ملت ایران نسبت به زمان حضرت امام حسین (ع) بالاتر است و همین بصیرت و شناخت بود که ملت ایران به خوبی فتنه ۸۸ را پشت سرگذاشت.» (رحیم صفوی، مشاور عالی فرماندهی کل قوا، ایلنا، ۲۰ آذر ۱۳۸۹)
همچنین رهبر کشور «عزیز دردانه خدا و نعمت الهی برای مردم ایران» معرفی می شود تا وفاداران به حکومت تنزل مقام و کرامت خود را فراموش کنند: «[خامنهای] از همه بهتر می فهمد و تشخیصهایش در مورد مسایل مختلف از همه دقیق تر و صحیح تر بوده است. اگر چنین انسانی باشد چه قدر برای ما ارزش دارد. چه نعمتی از این بهتر خدا می تواند به ما بدهد. اسلام شناس، با تقوا، خودساخته و عامل است. در هر مسئله سیاسی که اقدام کرده راه درست را رفته و یک خطا هم نکرده است. این چنین نعمتی را خدا به من و شما مرحمت کرده، مخصوصا وقتی با شخصیت های سیاسی دیگر و رهبران سیاسی در سایر نقاط جهان مقایسه می کنیم. پس جای آن دارد که سر به سجده بگذاریم وخدا را برای اعطای چنین رهبری شاکر باشیم. رهبر نماد حقیقت است نه تنها در کشور بلکه در عالم.» (مصباح یزدی، سایت بسیج دانشجویی دانشگاه قم، ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۹)
اوراق بی ارزش
در برابر اغراقها و مبالغههای فوق، امروز گذرنامه ایرانی از بی ارزش ترین گذرنامهها در سطح جهان است. ایرانیها بدون اخذ ویزا قادر به سفر به ۲۵ کشور جهان هستند که از این لحاظ ایران بالاتر از عراق و افغانستان در قعر جدول رتبه بندی جهانی قرار گرفته است. (سایت عصر ایران، ۱۱ اسفند ۱۳۸۷) رفتارهای دولت ایران که در شرایط امروز با هیچ کشوری رسما در حال جنگ نیست این کشور را در ردیف کشورهایی در حال جنگ و در حال آشفتگی کامل قرار داده است. به خاطر سه دهه رفتار تهاجمی و غیر قانونی حکومت، ایرانیان در عموم کشورها مورد اعتماد واقع نمی شوند.
مرز میان عزت و بی ادبی
مقامات ایرانی در ظاهر و در ملا عام برخوردهایی ناشایست با مقامات دیگر کشورها صورت می دهند (پاسخ ندادن به سلام و احوال پرسی آنها یا دست ندادن با آنها به ویژه با دیپلماتهای زن) و هزینه این غرور قلابی را میلیونها تن از مردم ایران (به خصوص مسافرانی که گذرنامهی ایرانی دارند) با تحقیر شدن در برابر دیگر کشورها می پردازند. رسانههای دولتی برخوردهای ناشایست و بی ادبانه مقامات ایرانی و رهیافت طلبکارانه آنان در برابر مقامات دیگر کشورها به ویژه مقامات کشورهای غربی (که نمایندگان واقعی مردم خود هستند، و نه رهبران نظامهای اقتدارگرا) را نشانه اقتدار و شجاعت و سرسختی آنها معرفی می کنند در حالی که این رفتارها ناشی از احساس حقارت و واکنشی است.
آنچه در ادبیات رسمی بر آن تاکید می شود «عزت نظام» در برابر کشورهای خارجی است. این عزت با بی ادبی و فحاشی به مقامات دیگر کشورها، آتش افروزی در کشورهای دیگر، ترور مخالفان در خارج کشور، و باج دادن به برخی کشورها برای همراهی با جمهوری اسلامی در برخی نهادهای بین المللی دنبال شده است. در هیچ یک از این سیاستها و رفتارها منافع ملی و امنیت ملی مردم ایران لحاظ نمی شود بلکه نظام سیاسی و بقا و قدرت آن مورد توجه است.
هزینه بالا، نه به نفع مردم
علاوه بر فراهم آمدن همهی زمینهها برای تحقیر شهروندان ایرانی بالاخص توسط دولت ایران، برنامهی هستهای حکومت نیز اصالتا نه برای بالا بردن میزان غرور ملی یا پاسخ دادن به این نیاز در شرایط تحقیر ملی بلکه برای مسابقهی تسلیحاتی و حفظ رژیم دنبال شده است. اما در تبلیغات حکومتی برای توجیه این برنامه در افکار عمومی به غرور ملی تمسک و احمدی نژاد با مصدق مقایسه شده است. استفاده از تعبیر "دانشمند هستهای" به جای تکنیسین و مهندس (دانش هسته ای عمری ۶۰ ساله دارد و ایرانی ها در این حوزه در حال تولید علم نیستند، که دارند کپی برداری می کنند) صرفا با هدف استفاده از غرور ملی جهت پیشبرد برنامهی هستهای صورت می گیرد.
منابع واقعی غرور ملی
محققانی که در حوزه ملیت به پژوهش و نظر سنجی پرداختهاند به چهار منبع مشخص برای غرور ملی اشاره می کنند: ۱و ۲) دستاوردهای ملی حال و گذشته، ۳) مراقبت و حمایت از شهروندان، و ۴) قدرت در عرصهی بین المللی. (نظریه چند وجهی غرور ملی، مایکل مولدرز، پل دو بوک، آنو ریلو، دانشگاه بروکسل، دسامبر ۲۰۰۹) مردم کشورها بنا به پیشینه تاریخی، تحولات اجتماعی و فرهنگی و علمی و صنعتی و وضعیت امروز ممکن است خود بر برخی از منابع فوق تاکید بیشتری داشته باشند اما در دنیای امروز نمی توانند یکی از چهار شاخص فوق را به طور کلی نادیده بگیرند. به عنوان نمونه مردمی که تاریخی سه هزار ساله دارند اگر در شرایط فقر و فاقه زندگی کنند نمی توانند به کشور خود افتخار کنند یا اگر گرسنه باشند نمی توانند به زرادخانه اتمی کشورشان برای غرور ملی ببالند.
اگر دستاوردهای گذشته را در پرانتز بگذاریم سه منبع از منابع مذکور ارتباط مستقیمی با درآمد ناخالص داخلی کشور دارند و به همین لحاظ کشوری که در مقایسه با دیگر کشورها از درآمد ناخالص داخلی قابل توجهی برخوردار نیست نمی تواند مدعی غرور ملی تنها با اتکا به کیک زرد یا یک نیروگاه اتمی باشد. تنها در یک دیدگاه تقلیل گرایانه می توان غرور ملی را به یک موضوع خاص در یک دوره خاص و به یک دولت خاص ارجاع کرد. دولتها با همین دیدگاه تقلیل گرایانه است که برنامهی خاصی را به عنوان حامل غرور ملی در تبلیغات سیاسی خود معرفی می کنند.
متغیرهای غرور ملی
متغیرهای دخیل در هر یک از چهار منبع غرور ملی آن قدر متعدد و متنوعاند که این تقلیل گرایی را خام دستانه و سوء استفاده گرانه معرفی خواهند کرد. تمام شاخصهایی که امروز برای سنجش توسعه یافتگی یک کشور به کار می رود (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) در نقش متغیرهای غرور ملی نیز ظاهر می شوند. مجموعهای از این شاخصهای قابل اندازه گیری و ملموس را می توان در گزارشهای سالانه توسعه انسانی سازمان ملل یافت. در همان گزارشها می توان رده بندی کشورها را نیز مشاهده کرد. میزان غرور ملی مردم یک کشور را نیز می توان با گرفتن برایندی از مجموعهای از رده بندیهای بین المللی سنجید. ایران در این رده بندی ها معمولا در ربع پایینی قرار می گیرد.
در همین حال مردم ساکن ایران بیش از سه دهه است در سفارتخانهها و فرودگاههای کشورهای خارجی و نیز جوامع دیگر با گوشت و پوست و خون خود تحقیر را لمس کردهاند (با مقایسه خود با شهروندان دیگر کشورها، هفتهها معطلی برای تقاضای روادید و در نهایت رد شدن درخواست آن، بازرسیهای بدنی غیر معمول، مورد پرسش واقع شدن و انگشت نگاری حتی پیش از رخدادهای ۱۱ سپتامبر). علت عمده این تحقیرها، رفتارهای غیر معمول و غیر انسانی حکومت آنان مثل نقض حقوق بشر و آیین دادرسی و قوانین داخلی و بین المللی، ترور مخالفان، تهدید به از میان بردن دیگر ملتها، حمله به سفارتخانهها در تهران، پی گیری پنهانکارانه برنامه اتمی برای ساختن سلاح هستهای و آتش افروزی در دیگر کشورهاست. حتی رسانههای دولتی و شبه دولتی مدام از این تحقیرها بالاخص در کشورهای همسایه و دارای اکثریت مسلمان( و نه کشورهای غربی) شکایت می کنند (تحقیر مسافران ایرانی در فرودگاه دوبی، تابناک، ۱۷ آذر ۱۳۸۹؛ این برخوردها در فرودگاههای مالزی، عربستان، عراق، ترکیه و دیگر کشورها و نیز نقاط مرزی با آذربایجان و ترکیه نیز مشاهده شده است.)
بیش از دولت های خارجی، دولت ایران با نقض ابتدایی ترین حقوق ایرانیان به تحقیر آنان می پردازد تا حدی که تحقیر به بخشی از زندگی جاری مردم تبدیل شده است. به همین علت اگر شهروندان ایرانی در کشوری مشکل پیدا کنند آخرین جایی که ممکن است بروند، سفارت ایران است. سفارتخانههای ایران نسبت به فجایعی که بر سر ایرانیان می آید همواره سکوت می کنند (آخرین نمونه آنها کشته شدن احتمالی چند ایرانی در برخورد کشتی پناه جویان به یکی از جزایر استرالیا در ۲۴ آذر ۱۳۸۹ بود) مگر آن که بخواهند با کشوری برخورد سیاسی کنند (مثل ناامن اعلام کردن فرانسه و کانادا برای مسافرت ایرانیان یا احضار سفیر کانادا برای قتل یک ایرانی جهت انتقام گیری از کانادا برای اعتراض به قتل زهرا کاظمی در زندان جمهوری اسلامی.)
جبران تحقیر با اغراق
هندوانههای بزرگی که حاکمان زیر بغل هواداران خود می گذارند، مثل این که «پیامبران هم چنین امتی نداشتند»، برای جبران این تحقیرهاست. مقامات جمهوری اسلامی برای پنهان کردن این تحقیرها مرتب اعلام می کنند که ملت ایران محبوب ترین و با عزت ترین ملت دنیاست. شاهد عظمت ملت ایران نیز آن است که حکومت آن مخالفان را با موفقیت سرکوب کرده است: «بصیرت سیاسی ملت ایران نسبت به زمان حضرت امام حسین (ع) بالاتر است و همین بصیرت و شناخت بود که ملت ایران به خوبی فتنه ۸۸ را پشت سرگذاشت.» (رحیم صفوی، مشاور عالی فرماندهی کل قوا، ایلنا، ۲۰ آذر ۱۳۸۹)
همچنین رهبر کشور «عزیز دردانه خدا و نعمت الهی برای مردم ایران» معرفی می شود تا وفاداران به حکومت تنزل مقام و کرامت خود را فراموش کنند: «[خامنهای] از همه بهتر می فهمد و تشخیصهایش در مورد مسایل مختلف از همه دقیق تر و صحیح تر بوده است. اگر چنین انسانی باشد چه قدر برای ما ارزش دارد. چه نعمتی از این بهتر خدا می تواند به ما بدهد. اسلام شناس، با تقوا، خودساخته و عامل است. در هر مسئله سیاسی که اقدام کرده راه درست را رفته و یک خطا هم نکرده است. این چنین نعمتی را خدا به من و شما مرحمت کرده، مخصوصا وقتی با شخصیت های سیاسی دیگر و رهبران سیاسی در سایر نقاط جهان مقایسه می کنیم. پس جای آن دارد که سر به سجده بگذاریم وخدا را برای اعطای چنین رهبری شاکر باشیم. رهبر نماد حقیقت است نه تنها در کشور بلکه در عالم.» (مصباح یزدی، سایت بسیج دانشجویی دانشگاه قم، ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۹)
اوراق بی ارزش
در برابر اغراقها و مبالغههای فوق، امروز گذرنامه ایرانی از بی ارزش ترین گذرنامهها در سطح جهان است. ایرانیها بدون اخذ ویزا قادر به سفر به ۲۵ کشور جهان هستند که از این لحاظ ایران بالاتر از عراق و افغانستان در قعر جدول رتبه بندی جهانی قرار گرفته است. (سایت عصر ایران، ۱۱ اسفند ۱۳۸۷) رفتارهای دولت ایران که در شرایط امروز با هیچ کشوری رسما در حال جنگ نیست این کشور را در ردیف کشورهایی در حال جنگ و در حال آشفتگی کامل قرار داده است. به خاطر سه دهه رفتار تهاجمی و غیر قانونی حکومت، ایرانیان در عموم کشورها مورد اعتماد واقع نمی شوند.
مرز میان عزت و بی ادبی
مقامات ایرانی در ظاهر و در ملا عام برخوردهایی ناشایست با مقامات دیگر کشورها صورت می دهند (پاسخ ندادن به سلام و احوال پرسی آنها یا دست ندادن با آنها به ویژه با دیپلماتهای زن) و هزینه این غرور قلابی را میلیونها تن از مردم ایران (به خصوص مسافرانی که گذرنامهی ایرانی دارند) با تحقیر شدن در برابر دیگر کشورها می پردازند. رسانههای دولتی برخوردهای ناشایست و بی ادبانه مقامات ایرانی و رهیافت طلبکارانه آنان در برابر مقامات دیگر کشورها به ویژه مقامات کشورهای غربی (که نمایندگان واقعی مردم خود هستند، و نه رهبران نظامهای اقتدارگرا) را نشانه اقتدار و شجاعت و سرسختی آنها معرفی می کنند در حالی که این رفتارها ناشی از احساس حقارت و واکنشی است.
آنچه در ادبیات رسمی بر آن تاکید می شود «عزت نظام» در برابر کشورهای خارجی است. این عزت با بی ادبی و فحاشی به مقامات دیگر کشورها، آتش افروزی در کشورهای دیگر، ترور مخالفان در خارج کشور، و باج دادن به برخی کشورها برای همراهی با جمهوری اسلامی در برخی نهادهای بین المللی دنبال شده است. در هیچ یک از این سیاستها و رفتارها منافع ملی و امنیت ملی مردم ایران لحاظ نمی شود بلکه نظام سیاسی و بقا و قدرت آن مورد توجه است.
هزینه بالا، نه به نفع مردم
علاوه بر فراهم آمدن همهی زمینهها برای تحقیر شهروندان ایرانی بالاخص توسط دولت ایران، برنامهی هستهای حکومت نیز اصالتا نه برای بالا بردن میزان غرور ملی یا پاسخ دادن به این نیاز در شرایط تحقیر ملی بلکه برای مسابقهی تسلیحاتی و حفظ رژیم دنبال شده است. اما در تبلیغات حکومتی برای توجیه این برنامه در افکار عمومی به غرور ملی تمسک و احمدی نژاد با مصدق مقایسه شده است. استفاده از تعبیر "دانشمند هستهای" به جای تکنیسین و مهندس (دانش هسته ای عمری ۶۰ ساله دارد و ایرانی ها در این حوزه در حال تولید علم نیستند، که دارند کپی برداری می کنند) صرفا با هدف استفاده از غرور ملی جهت پیشبرد برنامهی هستهای صورت می گیرد.
منابع واقعی غرور ملی
محققانی که در حوزه ملیت به پژوهش و نظر سنجی پرداختهاند به چهار منبع مشخص برای غرور ملی اشاره می کنند: ۱و ۲) دستاوردهای ملی حال و گذشته، ۳) مراقبت و حمایت از شهروندان، و ۴) قدرت در عرصهی بین المللی. (نظریه چند وجهی غرور ملی، مایکل مولدرز، پل دو بوک، آنو ریلو، دانشگاه بروکسل، دسامبر ۲۰۰۹) مردم کشورها بنا به پیشینه تاریخی، تحولات اجتماعی و فرهنگی و علمی و صنعتی و وضعیت امروز ممکن است خود بر برخی از منابع فوق تاکید بیشتری داشته باشند اما در دنیای امروز نمی توانند یکی از چهار شاخص فوق را به طور کلی نادیده بگیرند. به عنوان نمونه مردمی که تاریخی سه هزار ساله دارند اگر در شرایط فقر و فاقه زندگی کنند نمی توانند به کشور خود افتخار کنند یا اگر گرسنه باشند نمی توانند به زرادخانه اتمی کشورشان برای غرور ملی ببالند.
اگر دستاوردهای گذشته را در پرانتز بگذاریم سه منبع از منابع مذکور ارتباط مستقیمی با درآمد ناخالص داخلی کشور دارند و به همین لحاظ کشوری که در مقایسه با دیگر کشورها از درآمد ناخالص داخلی قابل توجهی برخوردار نیست نمی تواند مدعی غرور ملی تنها با اتکا به کیک زرد یا یک نیروگاه اتمی باشد. تنها در یک دیدگاه تقلیل گرایانه می توان غرور ملی را به یک موضوع خاص در یک دوره خاص و به یک دولت خاص ارجاع کرد. دولتها با همین دیدگاه تقلیل گرایانه است که برنامهی خاصی را به عنوان حامل غرور ملی در تبلیغات سیاسی خود معرفی می کنند.
متغیرهای غرور ملی
متغیرهای دخیل در هر یک از چهار منبع غرور ملی آن قدر متعدد و متنوعاند که این تقلیل گرایی را خام دستانه و سوء استفاده گرانه معرفی خواهند کرد. تمام شاخصهایی که امروز برای سنجش توسعه یافتگی یک کشور به کار می رود (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) در نقش متغیرهای غرور ملی نیز ظاهر می شوند. مجموعهای از این شاخصهای قابل اندازه گیری و ملموس را می توان در گزارشهای سالانه توسعه انسانی سازمان ملل یافت. در همان گزارشها می توان رده بندی کشورها را نیز مشاهده کرد. میزان غرور ملی مردم یک کشور را نیز می توان با گرفتن برایندی از مجموعهای از رده بندیهای بین المللی سنجید. ایران در این رده بندی ها معمولا در ربع پایینی قرار می گیرد.
|
|
|
|
|
|