خاموش کردن چراغ خانه، زندگی 8 ساله را خاموش کرد
زنی به دادگاه خانواده آمد و مدعی شد که شوهرش دائم چراغهای خانه را خاموش میکند؛ حتی اگر مهمان داشته باشند و به همین دلیل او خواهان جدایی است.
زنی با مراجعه به دادگاه خانواده شهید محلاتی دادخواست جدایی خود را به قاضی یکی از شعب ارائه کرد.
این زن در حضور قاضی شعبه 254 این مجتمع قضایی با اشاره به اینکه از این زندگی خسته شدهام، گفت: شوهرم بسیار خسیس است؛ به گونهای که روشن کردن چراغهای زیاد در خانه ما باید با دعوا و شکستن یکی از وسایل همراه باشد؛ من دیگر طاقت این زندگی را ندارم.
وی ادامه داد: از دست این رفتارهای شوهرم به افسردگی مبتلا خواهم شد؛ اغلب اوقات از دیگران دوری میکنم تا حرفهای آنها را که پشت سر شوهرم مطرح میکنند، نشنیده و ناراحت و غمگین نشوم.
زن در مقابل قاضی این دادگاه خانواده بیان کرد: حتی زمانی که مهمان به خانهمان میآید شوهرم برحسب عادت چراغهای اضافی را خاموش میکند و افراد فامیل بعد از 10 دقیقه تحمل این بیاحترامی، خانه ما را ترک میکنند و بعداً با تماس تلفنی مرا تحقیر کرده، دلداری داده و برایم دلسوزی میکنند؛ باید از شوهرم جدا شوم تا از خساستهای غیر قابل تحملش، رهایی پیدا کنم.
وی ادامه داد: شوهرم باید موضوع جدایی را بپذیرد و بداند که رفتارهای ما با یکدیگر همخوانی ندارد و باید هرچه زودتر از هم جدا شویم؛ او اگر مرا دوست دارد باید به این موضوع توجه کند که من 8 سال تمام، این رفتارش را تحمل کردم و دیگر نمیتوانم.
زن افزود: تحمل 8 سال زندگی با این شوهر خسیس، مرا به افسردگی دچار کرده است؛ من دیگر تحمل این وضع را ندارم و باید هر چه زودتر از شوهرم جدا شوم.
قاضی این شعبه به دلیل عدم حضور مرد، رسیدگی به پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و جلسه پایان یافت.
bache shapoor - سوئد - یوسدال
|
بابا راست میگه دیگه! من هم از تاریکی و کم نوری بدم میاد! یعنی چندر غاز پول برق ارزشش بیشتر از همسر است? اون وسایلی که در خانه میشکند شاید قیمتش بیشتر از پول برقی باشد که مصرف میشود! راستی که بعضی ادمها چقدر خود خواه هستند! |
دوشنبه 8 آذر 1389 |
|
zayandehroodi - دانمارک - کبنهاک
|
اینجا یه خانمی را میشناسم که شوهرش دقیقا همین کار را میکند. ولی به کارهای شوهرش میخندد و هیچ مشکلی هم با او ندارد به قول خودش عادت کرده و وقتی شوهرش نیست همه چراغها را روشن میکند و با این کار عقده اش را خالی میکند. |
دوشنبه 8 آذر 1389 |
|
bawafa1385 - المان - هامبورگ
|
ابن مومنه یک مقدار تنهائی بقاضی رفته ومسلما راضی هم برگشته. این مومنه به حاجی اقا عندالمومنین نفرموده که بیچاره مرد از دست من دیوانه شده بنحوی که نمیداند چه خاکی بسرش بریزد. و الا کدام مردی هست که لامپ یا چراغ خانه را خاموش کند. تازه بدبخت چراغ های اضافه را خاموش میکند ولی این مومنه برای اینکه لج ان مرد بیچاره را دربیاورد بجای 2 لامپ حتما 5 لامپ را روشن میکند و این کار را هم جلوی دوستانش انجام میدهد تا شاهدی برای دادگاه خود داشته باشد . مومنه دیگر نمیتوانسته بهانه ا ی برای دادگاه مثل شوهرم معتاد است . شوهرم با زن دیگری رابطه دارد .شوهرم مرا میزند سر بهم بکند و بهترین راه همین روشن کردن لامپپ تمام خانه است . ودر اوردن لج ان مرد بیچاره . حالا هی بگوئید چرا شوهر کشی در ایران زیاد شده بفرمائید. همین فردا است که شوهرش را ببرق وصل میکند و یدیار باقی میفرستد و سپس در دادگاه میگوید . این مرد دیوانه بود و خودش با برق زیاد ور میرفت .بابا این زنها چطوری شوهر بدون خونریزی بکشند خوب یاد گرفتند. |
سهشنبه 9 آذر 1389 |
|
sepher - استرالیا - سیدنی
|
کامپیوتر و TV و امپلی فایر و موزیک توی خونه ما همیشه روشنه! اما نور مستقیم ممنوع! من فقط چراغ گاز رو روشن میکنم که مثل چراغ خوابه!. |
سهشنبه 9 آذر 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
زشترین قبیحترین صفت برای مرد خست است و دریغ کردن راحتی و آسایش از خانواده. اگر مردی مرد باشد باید بداند که او تنها وسیله ای ست به عنوان نان آور خانه همانگونه که زن وسیله ایست برای سر و سامان دادن زندگی و خدمات آن و مراقبت از بچه ها و دیگر امورات. مردی که گشاده دست است برکت زندگیش هزاران برابر است. مسئولیت مرد بسیار حساس است اگر مردی مدبر و بزرگ کنش نباشد نسلها را خراب خواهد کرد چون زن هم خود را گم کرده و اعتماد به نفسش را از دست داده همه چیز به هم می ریزد. نه خست خوب است و نه بها دادن کامل به خواسته های نا بجا و و چشم و همچشمی یا هوسهای کودکانه افراطی زن. وگرنه یک مرد نمی خواهد که آسایشش را در خدای نکرده قبر داشته باشد می تواند خانه را با عملکرد خود بهشت کند نه اینکه فقط ازدواج کند که رسیدگی شود معنی زندگی مشترک را درک و با این دید وارد شود و مانند یک مربی به زنی که نیاز به ایت آموزش دارد کمک کند. مرد بسیار اجتماعی تر از زن است چرا که که از کودکی در با کوچه و خیابان مانوس است و خود اختیاری بنابر این می طلبد که بسیار با تجربه تر و عمیق تر رفتار کند. |
سهشنبه 9 آذر 1389 |
|