واکنش همسر یک شهید بیست و پنج خرداد به سخنان احمدی نژاد
این عکس علی حسن پور است و دو روز دیگر، پنج مهر روزی است که لادن مصطفایی، جسد همسرش که در تظاهرات بیست و پنج خرداد کشته شده بود را بعد از صد و پنج روز پیدا می کند. یک سال گذشت و درست در آستانه همین روز، احمدی نژاد در نیویورک می گوید هیچ کسی در ایران به جرم تظاهرات دستگیر نشده است و کسی از او نپرسید آیا کسی در تظاهرات کشته هم نشد. سراغ لادن مصطفایی رفتم تا وضعیت پرونده همسرش و پیگیری های جدید او را جویا شوم.
دلگیر بود از انکار کسانی که همسرش را مجهوال الهویه می دانند.
بعد از آن هفته ای که به نام شبنم سهرابی و نگین بود، این خانواده دوستان جدیدی از همین طریق پیدا کرده اند و حالا نگین هم کمی از تنهایی در آمده است. کاش این هفته را به یاد شهید علی حسن پور، همسرش و دو پسرش سیاوش و سام باشیم تا گمان نبرند که ما هم آنها را از یاد برده ایم.
***
عکس معروفی پس از راهپیمایی اعتراض بیست و پنج خرداد به سرعت در اینترنت منتشر شد که این روزها حتی همان کاربران اینترنتی هم چندان توانایی دیدن دوباره آن عکس را ندارند تا چه رسد به شهروندان معمولی ایران که دسترسی به اینترنت برایشان آسان نیست. اما همان عکس همیشه در کیف شخصیِ یک زن جوان قرار دارد که آن را با خود به همه جا می برد. در این عکس مرد جوانی با سری تیر خورده و خونین نقش زمین شده است و یک مرد دیگر نیز در کنار جسد نشسته و دو دست خود را بالا گرفته است به این معنی که « تمام کرده است”.
لادن مصطفایی همسر شهید علی حسن پور می گوید: اگر هیچ کسی در رسانه های رسمی کشور خودم نامی از علی نمی آورد این دلیل نمی شود که من هم ساکت شوم، برای همین تنها چیزی که از همسرم برایم باقی گذاشتند همان عکسی است که شاید خیلی ها دل دیدن آن عکس را نداشته باشند اما من آن را همیشه با خودم به همه جا می برم تا به همه آنانی که هنوز نمی دانند در جریان یک راهپیمایی سکوت چه بلایی سر هم وطنان شان آوردند، نشان دهم و بگویم؛ ببینید این همسر من است، همسرم را به راحتی در خیابان کشتند و هیچ جوابی هم به ما نمی دهند.
پس از خانواده شهید حمید حسین بیک عراقی که گفته است پیگیری هایشان منتهی به دریافت سندی شده که نشان می دهد با اسلحه جنگی به فرزندشان شلیک شده بود، اینبار سراغ خانواده شهید علی حسن پور رفته ایم تا ببینیم پیگیریهای نهایی این خانواده در دادسرا به چه نتیجه ای رسیده است.
گفتگوی تلفنی جرس با لادن مصطفایی، همسر شهید علی حسن پور در پی می آید:
خانم مصطفایی آخرین اظهارات احمدی نژاد به عنوان رییس دولت ایران در مصاحبه با رسانه های غربی این است که اساسا در ایران آزادی وجود دارد و کسی هم به جرم شرکت در راهپیمایی دستگیر نشده است. آخرین پاسخ دستگاه قضایی ایران به شما در مورد کشته شدن همسرتان در راهپیمایی بیست و پنج خرداد چه بود؟
پس آقای احمدی نژاد در مورد این همه کسانی که کشته شده اند چه جوابی می دهد، ایشان که همیشه دنبال سند هم هستند من از ایشان می پرسم آقای احمدی نژاد، عکس همسر من که با آن وضعیت در راهپیمایی کشته شد را دیدید؟ آیا آزادی یعنی همین؟ از طرفی ایشان که می گوید کسی اصلا دستگیر نشده است از طرف دیگر دادگاه کهریزک در ایران برگزار می شود و خود مسوولان قاتلین کسانی که دستگیر شده و در اثر شکنجه کشته شده اند را معرفی می کند از طرف دیگر به ما هم جواب داده اند که همسرم با اسلحه کلاشینکف کشته شده است. آخرین پاسخی که به من دادند بر می گردد به همین هفته قبل که به دادسرا ی نظامی رفته بودم. قاضی از من سوال کرد؛ خواسته شما دقیقا چیست؟ گفتم این همه مدت ما دنبال قاتل آمده ایم اما آقای قاضی حتی لباس همسرم که بالاخره برای خانواده عزیز است را هم به ما نداده اند تا چه رسد به خواسته های دیگر مان که معرفی قاتل یا قاتلان همسر من و خیلی های دیگر است که کشته شدند. بنا به در خواست قاضی قرار شد متنی تنظیم کنم و خواسته هایم را بنویسم و به دادسرا ببرم تا در نهایت قاضی تصمیمات خود را بر اساس تقاضای من بگیرد.
مگر شما و سایر خانواده ها تا کنون متن شکایت نامه ای تنظیم نکرده بودید و خواسته هایتان مکتوب و آشکار نبود؟
اتفاقا من همان جا به قاضی گفتم آقای قاضی نزدیک به پانزده ماه است که من برای یک خواسته معمولی و مشخص به هر دری زده ام. یعنی شما به عنوان یک قاضی نه، به عنوان یک انسان بگویید این توقع زیادی بود که لباس های همسرم را به ما بر گردانند. جسد همسرم را عریان به ما برگرداندند، چرا؟ در تمام این مدت من در دادسرای جنایی، دادسرای نظامی و هر جایی که شما بگویید رفتم و نتیجه نداد، خواسته های ما برای شناسایی قاتلین هم مشخص است.
چرا می گویید قاتلین؟ مگر چند نفر به سمت همسر شما شلیک کرده اند؟
ببینید ممکن است یک نفر به سمت همسرم شلیک کرده باشد اما از دیدگاه من مسوولیت کشته شدن من با او که شلیک کرده و ماموریت این شلیک کردن را عهده دار بوده نیست. کسانی که دستور دادند تا به سمت مردم شلیک کنند آنها قاتل هستند، اتفاقا شاید او که شلیک کرده چاره ای نداشته اما کسی که دستور داد با آگاهی چنین کاری را کرد.
شما در طول این پانزده ماه از پیگیری هایی که هیچ پاسخی در نهادهای قضایی کشور نمی گیرد خسته نشدید؟
خسته؟ من هر گز از پیگیری هایم دست نمی کشم. معلوم است که خسته نمی شوم. این کمترین کاری هست که می توانم انجام دهم . درست است ما شرایط روحی جالبی نداریم. گاهی وقت ها وقتی دوستان به دیدار مان می آیند. دلداری می دهند به آنها می گویم شما واقعا به جای ما نیستید که بدانید ما چه کشیدیم و چه می کشیم…شاید کسی نتواند مشکل ما را حل کند. این مشکل تا عمر داریم با ما خواهد بود اما من در قبال همسرم مسوول هستم و تا عمر دارم دنبال قاتلان او خواهم بود.
از اینکه به خیابان می روید و می بینید همه چیز عادی شده است، حتی مردم هم دیگر چندان خبری از جنبش سبز و یا اعتراض ندارند، چه حسی دارید، پشیمان اید که همسر شما به راهپیمایی سکوت رفته بود؟
مردم ما هیچ گناهی ندارند، از کجا با خبر شوند. همه که به اینترنت دسترسی ندارند. من خودم عکس همسرم همیشه در کیف همراهم است ، همان عکس تیر خورده ای که شاید خیلی ها با تبلیغات منفی فکر می کردند این عکس ساختگی است. اما این عکس واقعی همسرم هست که به سرش شلیک شده است. این عکس را به مردم نشان می دهم و می گویم، ببینید این همسر من است، همسرم را به راحتی در خیابان کشتند و هیچ جوابی هم به ما نمی دهند، مردم از کجا بدانند چه بلایی بر سر ما و هم وطنان بی گناهشان آمده است. نه تنها در رسانه های رسمی هیچ نامی از کشته شده ها نیست جالب است بدانید حتی در ضمیمه همشهری هم وقتی اسامی شهدای انتخابات را نوشته بودند، هیچ نامی از همسرم که عکس اش همه جا را گرفته نیست. اگر چه در مظلومیت همسرم همین بس که عکس تیر خورده او آنقد دلخراش و تلخ است که خیلی ها از کنارش می گذرند و حتی رسانه های دنیا هم شاید با استانداردهای بین المللی شان جور در نیاید و آن عکس را نشان ندهند. از طرفی رفتار مسوولین شاید به گونه ای است که ما هنوز فکر می کنم علی مجهول الهویه است اما این عکس همیشه همراه من است و خودم آن را به همه نشان می دهم.
آیا همسر شما را مانند برخی دیگر از کشته شدگان انتخابات به عنوان شهید در نظر گرفته و آیا دیه ای هم پرداخت کرده اند؟
نه همسرم را به عنوان شهید هم معرفی نکردند ولی از همان زمان که ما شکایت کردیم گفتند بیایید دیه را دریافت کنید. من از همان ابتدا هم گفتم حاضر نیستیم دیه بگیریم. دیه مشکلی را حل نمی کند ما گفتیم خواهان شناسایی و معرفی قاتل و مسببان قتل همسرم هستیم.
به هر حال شما نان آور خانه تان را از دست داده اید. آیا تا کنون مسولان در این زمینه هیچ حمایت یا پیگیری کرده اند؟
می دانم، اصلا هم نمی گویم زندگی راحتی داریم. اما سخت تر آن است که برویم پول خون همسرم را بگیریم بی آنکه بدانیم چه کسی او را کشته. شاید اگر قتل به شکل دیگری اتفاق می افتاد شرایط فرق می کرد اگر در دعوا کشته می شد حالت غیر عمد حساب می شد آن وقت مشکلی برای دریافت دیه احساس نمی شد اما من خودم همیشه این فکر را در سرم دارم که این یک قتل عمد کامل است.هیچ نقصی هم در این حرف نیست، حتی نمی شود گفت مثلا طرف می خواست به پای همسرم شلیک کند اشتباهی به سرش شلیک کرد. همسرم و خیلی های دیگر از ناحیه سر مورداصابت گلوله قرار گرفتند و این یعنی آن روز با تصمیم گیری به سمت سر آنها شلیک شده شد. آدم چطور می تواند هم وطن خودش را بکشد. کسی که تیر را زده واقف بوده که دارد برای کشتن می زند. این یک قتل عمد و با آگاهی بوده است که ما نمی توانیم برایش درخواست پول خون کنیم. حتی در دادسرا هم همه به من گفتند شما دو بچه دارید و باید برای آینده این دو بچه کاری بکنید اما این تاثیر گذار نبوده. گفتند خانم دست شما به جایی بند نیست شما از چه کسی می خواهید شکایت کنید. گفتم من دیه نمی خواهم، من می خواهم پرونده همسرم باز باقی بماند. در قبال یک انسان بی گناه که کشته شد من مسوول هستم. و اگر من مردم بچه های من مسوول هستند.
آیا با بچه ها در این مورد صحبت می کنید؟ اسم های شان چیست؟
من دو تا بچه دارم سیاوش بیست و دو ساله است و سام پانزده سال دارد. پسر کوچکترم سام متاسفانه پارسال پنج مهر بعد از صد و پنج روز وقتی جسد پدرش را تحویل گرفتیم، سال تحصیلی سختی داشت. بچه ها شرایط روحی خوبی ندارند. شاید عنوان نکنند. اما خیلی سختی کشیدند، پسر بزگترم سیاوش شاید هیچ چیزی به من نگوید و توی خودش نگه می دارد. خودشان در خانه با پدرشان ارتباط برقرار می کنند. چند روز پیش دیدم که سام پسر کوچکترم جلوی عکس پدرش نیم ساعت گریه کرد، من چه می توانستم بگویم وقتی خودم همین طور هستم و همین حال را دارم. حس پدر نداشتن برای هر بچه ای سخت است اما برای بچه هایی که هنوز جوابی نداریم برای شان که چرا پدرشان را کشتند سخت تر است.
اگر حرف دیگری برای گفتن به مردم، مسولان و رییس دولت که کشته شدن شهروندان ایرانی را انکار می کند دارید بفرمایید؟
در مورد آقای احمدی نژاد که اوایل فکر می کردم همه مادران و خانواده هایی که عزیزان شان کشته شده خوب است که جمع شوند و به دیدار ایشان بروند و بگویند که بچه های شان را چگونه در راهپیمایی ها کشته اند، اما بعد با این فکر که آیا اساسا دیدار با ایشان فایده ای هم دارد یا نه مواجه شدیم. شاید خیلی ها فکر می کنند هیچ فایده ای ندارد. برای ما مهم این است که تمام مردم ایران و دنیا دیده اند که در خیابان ها و زندان های ایران چه گذشت و چه کسانی کشته شده اند. بارها و بارها گفته ام به همسرم افتخار می کنم. چون احساس می کنم یک انسان واقعی بود نه عافیت طلب که نسبت به مردم بی تفاوت باشد. چنانچه در خیابان هم برای نجات یک نفر که زخمی شده بود رفت اما خودش را کشتند. برای ما همین که مردم فراموش نکنند که هم وطنان شان برای چه کشته شدند، ارزشمند است. مثلا گاهی وقت ها وقتی می بینم شبنم سهرابی را خیلی ها نمی شناسند دلم می گیرد برا ی اینکه آنها کشته شدند و امیدشان شاید به ما بود که فراموش شان نکنیم. دسترسی به اینترنت برای مردم مشکل است. همه نمی توانند مراجعه به سایت ها مراجعه کنند. خیلی ها نمی دانند که چه اتفاقی افتاده برای خانواده ها و هیچ وقت عزیزان شان که به تظاهرات رفته بودند، دیگر به خانه برنگشتند. پس آنها که با ما به خانه ها باز نگشتند را فراموش نکنیم. آنها از جنس خود ما بودند. همین که یادشان را زنده نگه داریم برای خانواده هایی که واقعا داغ دیده اند و با بی توجهی های مسوولان هم سختی کشیده اند، ارزشمند است و دلگرم مان می کند که پیگیر باشیم تا قاتلان را پیدا کنیم
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|