دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۸ - ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۹
دو راهب و یک دختر زیبا

دو راهب در مسیر زیارت خود ، به قسمت کم عمق رودخانه ای رسیدند.
لب رودخانه ، دختر زیبائی را دیدند که لباس گرانقیمتی به تن داشت.
از آنجائی که ساحل رودخانه مرتفع بود و آن دختر خانم هم نمیخواست هنگام عبور لباسش آسیب ببیند ، منتظر ایستاده بود .
یکی از راهبها بدون مقدمه رفت و خانوم را سوارکولش کرد.
سپس او را از عرض رودخانه عبور داد و طرف دیگر روی قسمت خشک ساحل پائین گذاشت .
راهبها به راهشان ادامه دادند.
اما راهب دومی یک ساعت میشد که هی شکایت میکرد : ” مطمئنا این کار درستی نبود ، تو با یه خانم تماس داشتی ، نمیدونی که در حال عبادت و زیارت هستیم ؟ این عملت درست بر عکس دستورات بود ؟ “
و ادامه داد : ” تو چطور بخودت این اجازه رو دادی که بر خلاف قوانین رفتار کنی ؟ “
راهبی که خانم رو به این طرف رودخونه آورده بود ، سکوت میکرد ، اما دیگر تحملش طاق شد
و جواب داد:” من اون خانوم رو یه ساعت میشه زمین گذاشتم اما تو چرا هنوز داری اون رو تو ذهنت حمل میکنی ؟! “
pejmanfrance - فرانسه - پاریس
|
زیتون بهبهان - ایران - بهبهان . درست مثل آخوند گلستانی شما و بقیه آخوندهای کثیفتون که توی حوزه علمیه همشون ایدز دارند از کثافت کاری. از قدیم و ندیم گفتند نامستو دست عرق خور بده دست آخوند نده .تمام فکر و ذکر شون از ناف به پایین هستش.تو هم برو ماستتو بخور . |
یکشنبه 21 شهریور 1389 |
|
arya47 - ایران - کرمان
|
چند سال قبل آخوندی که تو مدرسه معلم پرورشی بود به چندین بچه دبستانی تجاوز کرده بود بعد از لو رفتن ماجرا به استانی دیگر فرستاده شد و در دادگاه به خدمت به مسلمین مشغول شد |
یکشنبه 21 شهریور 1389 |
|
sam2009 - آلمان - آمدن
|
یکی از دوستان من که در سالهای 56-58 طلبه بود و در قم درس میخواند تا برای خودش آفت الله شود ولی زمانه با وی نساخت طلبگی را رها کرد تعریف میکرد که روزی از حیاط حوزه رد میشد که از یکی از اطاقک ها صدای آه و ناله میشنود بی اختیار بطرف حجره رفته و درب را که باز میکند میبیند آخوند یزدی بر روی یک پسر بچه سال 12-13 ساله افتاده و به کودک تجاوز میکند و این پسر بچه هم زیر شکم آخوند یزدی به ناله و گریه افتاده است |
یکشنبه 21 شهریور 1389 |
|
mashady - انگلیس - منچستر
|
گرچه داستان ساده و تکراریست ولی حامل پیامیست به نام پندارنیک راهبه ای که داره به دختره فکر میکنه مشکل داره اخوندی که در مورد دختر بچه 6ماهه نظر میده روانییه . اخوندی که به عمه خودش اونم درهنگام وقوع زلزله فکر میکنه حتمن باید با زنجیر تو تیمارستان بسته شه شک نکنید |
یکشنبه 21 شهریور 1389 |
|
surena1611 - آلمان - اشتوتگارت
|
زیتون بهبهان - ایران - بهبهان این مسایل برای امثال شما قابل درک نیست و کسی هم مجبورت نکرده که حتما نظر بدی!!! برو ساندیست رو بخور و کیفش رو ببر |
یکشنبه 21 شهریور 1389 |
|
rezanl - هلند - امستردام
|
زیتون بهبهان - ایران - بهبهان. بعضی ها کامنت میذارن ادم لذت میبره و بعضی ها هم باعث شرمندگی ! میدونی کامنت تو جز کدوم دسته بود ?! |
یکشنبه 21 شهریور 1389 |
|
immortal1977 - هلند - امرسفورت
|
دوستان هنوز متوجه نشدین که زیتون خانم خودش از ما هستش و همه نظراتش طنز و برای خنده هستش !?یه کمی به نظراتش دقیق بشید متوجه میشین.مزدورای اصلی و جیره خور ضد ایرانی اینجا عبارتند از اخوندک امید نروژی, شیرزن بلژیکی و چندتا هله هوله دیگه |
یکشنبه 21 شهریور 1389 |
|
habibollah - ایران - تهران
|
اول ازاینکه تکراری بود.ثانیا یکی راهب بوده واون یکی یه آخوند.آخونده هی گیر میداده که راهبه میذاره تو کاسش. |
یکشنبه 21 شهریور 1389 |
|
amirpersia - سوئد - استکهلم
|
زیتون بهبهان - ایران - بهبهان . مطمئنی روحانیون خودت تو ایران با بچه های مردم اینکارو نمیکنن?. |
یکشنبه 21 شهریور 1389 |
|
ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
|
زیتون بهبهان - ایران - بهبهان . انقدر بی سوادی که حتی از پوشش این تصویر نفهمیدی که این دو راهب بودائی هستند و انقدر خنگ که نمی دانی در فلسفه ی بودا کشتن هر حیوانی ممنوع چه رسد به بچه بازی. ولی همین عمل کثیف هم در مسیحیت نیست بلکه در دین توست. |
یکشنبه 21 شهریور 1389 |
|
Black Chador - امریکا - ولدن
|
michael_m88 - ایران - تهران . . اشتباه تو در اینجا اینه که قوانین اسلام رو نمیدونی. مثل صیغه که فاحشگری را قانونی کرده قانون اسلامی ازدواج تجاوز به کودکان را مبارک و تشویق کرده. |
یکشنبه 21 شهریور 1389 |
|
خرمگس سبز - ایران - تبریز
|
immortal1977-هلند-امرسفورت --- دوست عزیز به دلت صابون نزن و پاجه خواری زیتون خانومو !!! نکن ، بابا ، یارو مذکره و بقول خودش سربازیشو هم قزوین بوده و قزوین رو دارالمومنین نامیده... باور نمی کنی برو کامنتشو در " تصاویری از قزوین در سال 1300 " بخون... |
دوشنبه 22 شهریور 1389 |
|
immortal1977 - هلند - امرسفورت
|
خرمگس سبز - ایران - تبریز . پسر جون تازه اینجا امدی و هنوز کسی رو اینجا نشناختی که اینطوری حرف میزنی!یه سری به کامنتهایی که من اینجا میزارم یه نگاهی بکن و توی حرف زدنت کمی تجدید نظر کن و احتیاجی هم نیست این بار معذرت خواهی کنی پسر جان ;) |
سهشنبه 23 شهریور 1389 |
|