دلکش خواننده ترانه های بیاد ماندنی در هفتم اسفندماه ۱۳۰۳ خورشیدی در شهر بابل به دنیا آمد و در یازدهم شهریورماه سال ۸۳ در هشتاد سالگی از این دنیا رفت. هنرمندی که در یک خانواده پر اولاد به دنیا آمد و در ۱۲ سالگی به تهران فرستاده شد تا نزد خواهرش زندگی کند.
در تهران بود که معلم موسیقی مدرسه به صدای پر حجمش پی می برد و عصمت باقرپور را که بعدها به دلکش شهره شد به روح الله خالقی موسیقیدان سرشناس آن زمان معرفی می کند. عبدالعلی وزیری دیگر موسیقیدان سپس ماموریت می یابد این استعداد جوان را با زیر و بم موسیقی سنتی آشنا کند. در همین اوان است که وزیری به خاطر گیرایی و جذبه صدا نام هنری دلکش را برای عصمت بر می گزیند.
دلکش درخاطراتش با اشاره به چگونگی گرایش خود به هنر آواز و خوانندگی از دوران کودکی خود هم یاد کرده است. دورانی که بعدها در ترانه ای نشست. بانو دلکش پس از گذراندن یک دوره آموزشی نزد عبدالعلی وزیری به تدریج با دیگر استادان موسیقی هم آشنا می شود و همکاری با آنها را پی می گیرد.
مهدی خالدی اما در ساخت ترانه های دوره نخست هنری بانو دلکش سهم بیشتری بر عهده داشت. این همکاری از ۱۸ سالگی بانو دلکش آغاز شد و تا سی و یک سالگی ادامه یافت. ازدواج با شاپور یاسمی فیلمساز، بانو دلکش را به سینما هم کشاند و در مجموع در ۱۰ فیلم ظاهر شد. فیلمهایی که سرگرم کننده بود و نمی توان در ردیف آثار تاثیرگذار سینمای ایران قرار داد. هنر آواز بانو دلکش اما بر عکس تاثیر گذار بود و بسیاری از خوانندگان جوان از دهه ۴۰ خورشیدی به بعد را به سوی خود جذب کرد.
یکی از این خوانندگان هایده بود:
«من خوانندن آواز و تصنیف را در واقع از طریق رادیو و شنیدن صدای بانوی آواز ایران خانم دلکش آموختم. زنده یاد الهه دیگر خواننده سرشناس که سه سال پس از مرگ بانو دلکش از این دنیا رفت، دلکش را پس از بانو قمر بزرگترین خواننده زن دانست:
«من برای قمر ملوک وزیری احترام قائلم. برای اینکه قدمی که او برداشت آن شرایطی که کسی نمی توانست بیاید بخواند ولی بعد از او همه باید بدانند خانم دلکش خواننده پر قدرت و مسلط بود.»
بانو دلکش که از او به عنوان ملکه ترانه های ایرانی هم یاد می شود اگرچه پیش از وقوع انقلاب اسلامی در ایران زندگی پرجنب و جوش و مرفهی داشت، پس از انقلاب اما به گونه ای ناخواسته به انزوا رانده شد و برای گذران زندگی تنها به میهمانی های خصوصی راه می یافت. بانو دلکش سه سال پیش از مرگش چند کنسرت در اروپا و آمریکا برپا کرد و در آغاز هر کنسرت با دوستاران خود این طور سخن گفت:
«اول سلام عرض می کنم به تمام هموطنانم. امشب شب خاطرات است. شبی که با آهنگهای من تجدید خاطرات می کنید. من با شما ها جوان بودم و با شماها پیر شدم و افتخار می کنم که امشب در جمع شما هستم.»
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|