(اردکی میداد نان به ماهیها --- ماهی ها گفتند، رضا شاهی ها) (او هم همینطور نان به ملت داد --- نجاتشان داد از گشنگی ها) (برایشان ساخت میهنی زیبا --- خار چشم همه حزب اللهی ها) ( زندگی ها لبریز از آسایش --- بانوان خوش حال از آزادی ها) (زندگی میکردیم برادر وار --- زندانها خالی از زندانی ها) ( تا اینکه روزی ، عکس کفتاری --- روی ماه دیدند روح اللهی ها) (بعد از آن هر روز، تظاهرات شد --- اعتراضی نکردند سپاهی ها) (چون خون از دماغ کسی نمیریخت --- سر بریدیم همه کفتر چاهی ها!) (دست خود را به خون کفتر آلودیم --- با انقلابیون کردیم همراهی ها) (وانمود کردیم، پهلوی کشته --- این هم یک مورد از صد گستاخی ها) ( بخت ما برگشت، آواره شدیم --- از این دریا رفت شاه ماهی ها). |