من محمد مایلی کهن ؛ پاک هستم
خبر آنلاین : میکروفنها فروخته میشوند. این جدیدترین اتهام محمد مایلیکهن است. سرمربی سایپا که این بار به زعم خود میخواهد در کوس رسوایی سیما بکوبد. از باندی مافیایی که در رأس آن مزدک میرزایی قرار دارد. گزارشگر شبکه سوم که سیبل حملات مایلی شده چون در پایان بازی پرسپولیس و سایپای فصل قبل گفته بود: «باید دید مایلی اگر بازی را میباخت هم حاضر بود با دایی دست بدهد».
و البته همین مزدک مافیایی روی مصاحبههای حاجی و دادرس «گفتار متن» گفته بود. پس او سر منشاء همه ناپاکیهای رسانهای فوتبال است و مایلی برای محو کردن او با همین دو دلیل مستند میتواند راه بیفتد به ساختمان سیما برود تا به ضرغامی و پورمحمدی شکایت کند یا اصلاً حتی بالاتر برای گرفتن حقش میتواند فغانش را به گوش بزرگان اجرایی کشور برساند.
مایلی که همیشه راست میگوید؛ «مگر درباره آن مربی منشوری نگفتم؟ دیدید که همیشه درست میگفتم».
مایلی خشمگین است از مهدی دادرس. مایلی خشمگین است همان طور که از دایی دلچرکین است، همان طور که از علی کفاشیان و تاج دلش به درد آمده، درست مثل حسش نسبت به امیر قلعهنویی و تقریباً باقی اهالی فوتبال.
حاجی از همه آدم و عالم مینالد. چون اوست تنها منادی فوتبال پاک در ایران؛ «به من که نمیتوانید تهمت ناپاکی بزنید. من محمد مایلیکهن هستم. (1*)»
او که هیچ وقت غیر از تواناییهای فوتبالیاش مستمسکی برای رسیدن به پستهای مختلف ندارد. این بار او مزدک را بهانه میکند و به دادرس میتازد چون این مدیر سابقا رزمنده که حالا مشاور باشگاه سایپاست، گفته خوب نیست دایی و مایلی به هم بتازند. چون به یاد سرمربی سابق تیم ملی آورده روزگاری از فنسها بالا رفته که تماشاگری را ارشاد کند یا از روزی گفته که گزارشگر رادیو را نهی از منکر کرده بود و البته درس اخلاق را در اردوی تیم ملی با ضرب دستش به خبرنگار با سابقه مطبوعات آموخته بود و البته هنوز افسوس میخورد که چرا خبرنگار دیگری در همان تمرین بیآنکه از حاجی درس اخلاق را بیاموزد، از ورزشگاه آزادی گریخت.
مروری بر خاطراتی که انگار حاجی دیگر علاقهای به شنیدنشان ندارد. او که حالا با بالا رفتن سن و سالش از قوای قهریه برای آموزشهای اخلاقی استفاده نمیکند و گفتار را جایگزین دستان توانمندش کرده. او حالا دادرس را ملامت میکند و به او میتازد؛ «چرا تاریخ را ورق میزنی آقای قهرمان سفرهای مختلف و نفر اول پرش ارتفاع؟! چرا از خوبیهای کارنامه کاریام نمیگویی؟ از سومی در جام ملتهای آسیا. . .»
از روزگاری که او ناگهان سرمربی تیم ملی شد درحالی که ناصر حجازی را در اوج دوران موفقیتش به بهانههایی واهی از لیست داریوش مصطفوی خط زدند و کارشناس دفتر امور مشترک فدراسیونهای سازمان ورزش هدایت تیم ملی را در دست گرفت و سوم آسیا شد. و این شد بزرگترین نقطه مربیگری مردی که تا همین 4 سال قبل هم هنوز کارمند سازمان بود. مردی که در کارنامه باشکوه مربیگری خود اگرچه هیچ گاه قهرمان نبوده؛ اما ناکامی در تیم ملی در راه جام جهانی 1998 و حذف تیم ملی امید از بازیهای آتن را دارد. او که در زمان دادکان هم کارمند سازمان بود، هم مربی سایپا و هم سرمربی تیم امید ایران. حالا مهم نیست که آیا او را باید مسبب سقوط فولاد و پیکان به دسته پایینتر دانست یا نه. مهم این است که حاجی جبهه نرفته که خدمت سربازی را هم با معافیت کفالت پشت سر گذاشته (2*) در آستانه دهه ششم زندگی خود همچنان پاکترین مرد فوتبال ایران است. از ارزشها دفاع میکند، فریاد میزند و با تخریب لسانی به جای تذکر لسانی، وظیفه فرض شده برای خود را پیش میبرد که شاید اگر سالهای شبابش را سپری نکرده بود در اوج خشم شاید هنوز هم نهی از منکر را با قوای قهریه به کار میبست.
*1: فروردین ماه 1388؛ محمد مایلیکهن، کنفرانس مطبوعاتی بازی تیمهای استقلال و سایپا، ورزشگاه آزادی
*2: نهم اردیبهشت 1388؛ محمد مایلیکهن، خبرگزاری مهر، پس از حضور در نشست کمیته انضباطی، فدراسیون فوتبال
فرهاد عشوندی
|
|
|
|
|
|
|
|