زندان برای مردی که نقشه قتل پدرش را کشید


زندان برای مردی که نقشه قتل پدرش را کشید

مرد جوانی که با اجیر کردن یک افغانی، نقشه قتل پدرش را طراحی کرده بود،‌ به 15 سال حبس محکوم شد. قاتل نیز به قصاص محکوم شد.

شامگاه 2 تیر سال گذشته مسئولان یکی از بیمارستان‌های تهران از طریق مرکز فوریت‌های پلیس، خبر پذیرش مردی را مخابره کردند که بر اثر اصابت چاقو و جسمی سنگین به کما رفته است.

مأموران پلیس به بیمارستان مراجعه کردند و خانواده وی مدعی شدند مرد مجروح به نام احمد، صاحب مغازه فروش مصالح و ابزار ساختمانی بوده است و ساعتی قبل توسط اشخاصی در محل کارش مجروح شده است. مرد مجروح 4 روز بعد به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان فوت کرد.

یکی از پسران مقتول به عنوان مظنون در قتل بازداشت شد و مدعی شد به خاطر اختلافاتی که با پدرش داشته است، از کارگر سابق مغازه خواسته است، ‌پدرش را بزند. وی مدعی شد قرار نبود او بمیرد و فقط می‌خواستم پدرم خانه‌نشین شود.

تحقیقات برای شناسایی و دستگیری عامل این قتل که جوانی افغانی بود آغاز شد ولی مشخص شد وی مدتی قبل از ایران خارج شده است. 3 ماه بعد، این جوان به نام عبدالوهاب به ایران آمد و دستگیر شد و در اولین اظهارات به ارتکاب قتل اعتراف کرد. این جوان مدعی بود پسر مقتول از او خواسته است پدرش را که برایش مشکل‌ساز شده بود، به قتل برساند.

قرار مجرمیت متهمان پرونده از سوی دادسرای جنایی تهران صادر شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد که صبح امروز به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی برگزار شد.

در ابتدای جلسه، ذبیح‌زاده نماینده دادستان، با اشاره به محتویات پرونده بزه انتسابی به متهم ردیف اول (عبدالوهاب) و متهم ردیف دوم (داود) را محرز دانست و خواستار مجازات آنها شد.

در ادامه جلسه وکیل پدر مقتول در جایگاه قرار گرفت و گفت: در رابطه با متهم به قتل درخواست قصاص داریم ولی اتهام انتسابی به متهم ردیف دوم، در کیفرخواست صادره، معاونت در قتل است در حالی که او آمر به قتل است و ما خواستار صدور حکم حبس ابد برای وی هستیم.

در ادامه فرزندان مقتول در جایگاه قرار گرفتند و خواستار قصاص قاتل پدرشان شدند. همه فرزندان مقتول به جز یکی از پسرانش، از جرم برادر خود اعلام گذشت کردند.

بعد از اظهارات اولیای‌دم، متهم ردیف اول (قاتل) در جایگاه قرار گرفت و ضمن پذیرفتن اتهام قتل گفت: مدتی بود که دیگر پیش مقتول کار نمی‌کردم. روزی پسر او با من تماس گرفت و از من خواست شخصی را بکشم. وقتی فهمیدم قرار است پدرش را بکشم قبول نکردم اما او مرا خام کرد تا اینکه راضی شدم. او به من وعده پرداخت پول داد و حتی یک موتورسیکلت برایم خرید.

وی افزود: شب حادثه مقابل مغازه مقتول رفتم و خواستم وارد شوم اما مقتول به همراه همسرش جلوی مغازه بود. داود با پدرش تماس گرفت و من از این فرصت استفاده کردم و وارد انبار مغازه شدم. وقتی داخل انبار بودم، مقتول یک‌بار وارد شد اما به خاطر ترسی که داشتم امتناع کردم اما بار دوم تا مرا دید و من بی درنگ ضربه‌ای با دسته‌کلنگ به سرش زدم. برای اطمینان یک ضربه هم با چاقو به او زدم و فرار کردم.

متهم اضافه کرد: طبق دستور داود در را بستم تا کسی متوجه مرگ او نشود اما گویا همسرش صدای او را شنیده بودم و بدن نیمه‌جانش را به بیمارستان رساند. وقتی فهمیدم احمد زنده مانده است خوشحال شدم اما در نهایت او مرد. او در قبال این کار فقط 450 هزار تومان به من داد.زمانی که زندان بودم داود گفت قتل را گردن شاگرد مغازه بندازم تا هر دو نجات پیدا کنیم اما من قبول نکردم. مادرش هم از من خواست او را بی‌گناه معرفی کنم تا مرا آزاد کنند.

بعد از اظهارات متهم، داوود که تا این لحظه بیرون از دادگاه حضور داشت در جایگاه قرار گرفت و تمام اتهامات را منکر شد و گفت: اگر هم اعترافی کرده باشم، تحت فشار بوده است.من نه موتوری برای قاتل پدرم خریدم و نه نقشی در قتل پدرم داشتم.

متهم در جواب قاضی که اظهارات قبلی او مبنی بر اینکه از متهم خواسته طوری پدرش را بزند که خانه‌نشین شود، گفت: تحت فشار بودم. هیچ یک از اظهارات قاتل را هم قبول ندارم. او پای مرا به این پرونده باز کرد تا راهی برای فرار خودش باز کند.

قاضی از متهم سؤال کرد که چرا قصد قتل عبدالوهاب را داشتی و متهم که تا این لحظه منکر دخالت در قتل پدرش بود ناخواسته از دخالت خود در قتل گفت: قرار نبود او پدرم را بکشد و من هم به او گفتم هر جا پیدایت کنم، می‌کشمت.

در این لحظه، قاضی اعترافات متهم مبنی بر اینکه قصد قتل عبدالوهاب را به دلیل اینکه خودش را در قتل پدرش مقصر می‌دانسته، برای متهم بازگو کرد که او فقط سکوت کرد.

وی همچنین در پاسخ به سؤال قاضی که اگر فهمیدی قاتل پدرت، عبدالوهاب است چرا او را معرفی نکردی و به جای او شاگرد مغازه را معرفی کردی، گفت: می‌ترسیدم خودم را گرفتار کنم. خود عبدالوهاب خواست شاگرد مغازه را قاتل معرفی کنیم.

بعد از اظهارات متهمان، وکلای آنها در دفاع از موکلان خود صحبت کردند و متهمان نیز آخرین دفاعیات خود را بیان کردند.

قاضی عزیزمحمدی ختم جلسه را اعلام و بعد از مشورت با مستشاران دادگاه،‌ متهم ردیف اول را به قصاص و متهم ردیف دوم را به 15 سال حبس محکوم کردند.

ekman - ‫ایران - شیراز
‫روزی به غرور جوانی بانک بر مادر زدم...دل آزرده به کنجی نشست گریان همی گفت،..تو آنی که از یک مگس رنجه ای که امروز سالار و سر پنجه ای.تمام شعر را نیاوردم که محدودیت را رعایت کرده باشم.اگر خدای نکرده در نوجوانی بخاطر قلیان هورمون ها و نفهمی دوران نوجوانی گاهی با مادرویا پدر کمی درشت صحبت کرده ایم ،مثل سگ پشیمانیم که چرا یکدفعه جواب پدرم را کمی بلندتر پاسخ داده ام،هر زمان یادم آید بی اختیار چشمانم خیس اشک میگردد. ما همان ملتیم چی شد که به چنین منجلاب و مرداب کثیفی کشیده شده ایم و هر روز بیشتر در لجن فروتر میرویم.
پنج‌شنبه 31 تیر 1389

ekman - ‫ایران - شیراز
‫پانزده سال حبس برای چنین حرامزاده ای که آدم برای کشتن پدرش اجیر میکند کافی نیست.سی چهل سال پیش چنین اتفاقاتی حتی تو خوابمون هم نمیامد،کی فکر میکرد رژیمی اسلامی آنهم ناب محمدی حاکم بر جان و مال مردم خواهد آمد و چنان فقر و تهیدستی جامعه را فرا خواهد گرفت که مردم اخلاق و وجدان را زیر پا بگذارند و پستی رذالت و ددمنشی بجائی خواهد رسید که فرزند بجای ادای احترام به پدر و مادر و جبران زحمات آنان ،کمر بر قتل آنان خواهد بست،ای تف به اینچنین جامعه و حکومتی،تف تف.من که خیلی پکر شدم.
پنج‌شنبه 31 تیر 1389

robinhoodd - استرالیا - ملبورن
عجب روزگاری شده...
پنج‌شنبه 31 تیر 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.