کسی از جاسوسان روسی استقبال نمی‌کند

کسی از جاسوسان روسی استقبال نمی‌کند

جاسوسان روسی به سرعت از فرودگاه مسکو خارج شدند


در روزگاران سخت گذشته، جاسوسانی که به کشور بازمی‌گشتند می‌توانستند انتظار داشته باشند که در مسکو مانند قهرمانان از آنان استقبال شود، ‌عکس‌هایشان زینت بخش تمبرهای یادبود شود و همواره مورد ستایش قرار بگیرند.

البته همه این ها مربوط به زمانی بود که آن‌ها علیه امپراتوری‌های شرور می‌جنگیدند نه آن که در حومه شهری آرام در آمریکا زندگی سرشار از آزادی و رفاه داشته باشند.

به نظر می‌رسد جاسوسانی که این اواخر به روسیه برمی‌گردند، کار چندان سختی انجام نداده‌اند؛ ‌یا حداقل برای کشور کار چندانی انجام نداده‌اند.

به عنوان مثال، به نظر می‌رسد آنا چپمن زیبا و دل‌فریب بیشتر وقت خود را صرف برنامه‌های شخصی خود کرده باشد تا خدمت به حاکمان روسیه.

با وجود این، از طرف مسکو به همه آنها یک مستمری دولتی مادام العمر ۲۰۰۰ دلاری پیشنهاد شده، چیزی که بسیاری از اهالی مسکو فقط خوابش را می‌بینند.

نسبتا بی دست و پا

در فیلم مامور ما در هاوانا، جیمز ورمولد جزئیات پیش‌پا افتاده را به جای اسرار نظامی قالب می‌کند

مطبوعات روسیه با نوعی طنز آمیخته با تحقیر با کل قضیه برخورد کرده‌اند.

یک تحلیلگر روزنامه نوشته بود: "این ماجرا مرا یاد "مامور ما در هاوانا" اثر گراهام گرین می‌اندازد، جایی که جاسوس، مرکز فرماندهی‌اش را متقاعد می‌کند که نقشه فنی یک جارو برقی در واقع نقشه یک نوع سلاح سری جدید است."

ایستگاه رادیویی "پژواک مسکو" اعلام کرد که یک برنامه فکاهی را با محتوای مربوط به بازگشت جاسوسان پخش خواهد کرد.

خیلی از روسها می‌گویند که این جاسوسان در واقع از پس کارشان یعنی جاسوسی برنیامده‌اند.

اگر از آنا چپمن مو قرمز که بدون شک به زودی به او یک برنامه مصاحبه تلویزیون و یا ستونی در پاورقی یک روزنامه زرد بریتانیا پیشنهاد می‌شود صرفه نظر کنیم، ‌اکثر این جاسوسان در مقایسه با اسلافشان که واقعا کارشان را خوب فراگرفته بودند، به نوعی بی دست و پا به نظر می‌آیند.

جاسوسان عهد شوروی قدیم بشاش و پر از شور زندگی بودند. شاید همین توانایی آنها در خوش‌گذرانی باعث موفقیت‌شان بود.

میخاییل لیوبیموف که در سالهای دهه ۸۰ میلادی در لندن به جاسوسی مشغول بود در گفتگویش با من می‌گفت که کسانی که سابقا به جاسوسی اشتغال داشتند باید نسبت به تشکیل یک انجمن بین‌المللی با هدف ارتقای درک بین‌المللی از این حرفه اقدام کنند.

او می‌گفت: "ما با تجربه‌ای که داریم کارکشته‌ترین افرادی هستیم که می‌توانند در جهت بهبود درک متقابل بین ملت‌ها عمل کنند."

یک همکار سابق او که به دلیل جاسوسی از ژاپن اخراج شده اخیرا با نوشتن کتابهایی که خوانندگان روسی را با فرهنگ ژاپنی آشنا می‌کند، در کار جدید خود موفق بوده است.

تطابق سخت

جاسوس شوروی گوردن لونسدیل یا در واقع همان کانن مولودی

در هر صورت آمدن به خانه، پس از سالهای طولانی دوری از وطن کار آسانی‌نیست.

روسیه در ده سال گذشته تغییرات زیادی کرده است؛‌ نرخ مبادله روبل گیج کننده ‌است، اتومبیل‌ها عوض شده‌اند، ‌مترو به شکل متفاوتی کار می‌کند، طرز برخورد آدم‌ها عوض شده است.

در ضمن نباید فراموش کنیم که این جاسوسان هشت کودک دارند که در ایالات متحده به دنیا آمده‌اند. از آن جا که والدین آنها تظاهر می‌کردند که روس نیستند، احتمالا این کودکان حتی یک کلمه هم روسی بلد نیستند.

اگر چه به آنها اجازه اقامت در روسیه داده خواهد شد اما آیا آنها واقعا تمایل به این کار دارند؟

حتی در زمان شوروی سابق نیز برای بعضی از جاسوسان مبادله شده تطابق با زندگی جدید بعد از بازگشت به وطن سخت بود.

خانواده کوشر که پس از مبادله شدن در سالهای ۱۹۸۰ به چکوسلاواکی آن زمان بازگردانده شدند هرگز با زندگی جدید خو نگرفتند، به همین ترتیب خانواده کروگر و کوهن که در سال ۱۹۶۹ به مسکو بازگشتند.

باوجود این که به آنها خانه‌ای ییلاقی و ده‌ها مدال افتخار دولتی اعطا شد، آنها هرگز از نظر شرایط روحی و احساسی، تعادل خود را باز نیافتند و زندگی در انزوایی را در پیش گرفتند به طوری که حتی از فراگیری زبان روسی سر باز زدند.

گوردن لونسدیل یا در واقع همان کانن مولودی که در دوران جنگ سرد مبادله شد، پس از بازگشتش به اتحاد شوروی مدت‌ها از افسردگی رنج برد و درنهایت به شکل اسرارآمیزی در یک سفر برای جمع‌آوری قارچ جنگلی جان خود را از دست داد.

شکل تبادلی که اخیرا انجام گرفت، تمام عناصر تبادل جاسوس‌ها در دوران جنگ سرد را داشت. مثل شروع فیلم "مرد سوم" بر مبنای داستان گراهام گرین و رقص دوباره هواپیماها روی باند فرودگاه وین.

اگرچه این جاسوسان به فلاکت نخواهند افتاد، اما زندگی آنها آسان نیز نخواهد بود.

تبادل زندانی‌ها بین شرق و غرب

۱۹۶۲: کلنل رودلف آبل در مقابل گری پاور، خلبان هواپیمای جاسوسی یو ۲ که در ۱۹۶۰ توسط اتحاد جماهیر شوری ساقط شده بود، مبادله شد.
۱۹۶۴: گوردن لانسدیل با نام واقعی کانن مولودی که عضوی از حلقه جاسوسان پورتلند (‌که بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۱ در بریتانیا جاسوسی می‌کردند)‌بود به اتحاد جماهیر شوروی بازگردانده شد.

۱۹۶۹:بریتانیا پیتر و هلن کروگر، ‌ماموران اتحاد جماهیر شوروی را در مقابل آزادی جرالد بروک که به جرم جاسوسی در شوروی زندانی بود آزاد کرد.

۱۹۸۱:گونتر گیلوم، مامور پلیس مخفی آلمان شرقی با ماموران غربی مبادله شد.

۱۹۸۶:آناتولی شارانسکی، ناراضی روس و سه مامور غربی دیگر در مقابل آزادی کارل و هانا کوشر، ‌زن و شوهری که مامور ک گ ب بودند مبادله شدند.

آلکساندر آنیچکین

روزنامه‌نگار روس

*آلکساندر آنیچکین روزنامه‌نگار روسی و خبرنگار سابق روزنامه "ایزوستیا" و خبرگزاری "تاس"‌شوروی سابق

SATTARKHAN - کانادا - تورونتو
omid-norwayممکنه بعد از اخراجت از نروژ بخاطر جاسوسی برای رژیم کثیفت واسه تو هم همین اتفاف بیفته.
دوشنبه 28 تیر 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.