40 سال دوستی به خاطر 50 میلیون تومان رنگ خون گرفت

پیرمردی که دوست سابق خود را به بهانه عدم پرداخت بدهی به قتل رسانده بود، با حکم دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد.
صبح 26 شهریور سال گذشته مأموران کلانتری 123 نیاوران، با شنیدن صدای تیراندازی از خیابان مجاور کلانتری، وارد خیابان شدند.
مأموران بعد از حضور در خیابان، متوجه خودروی زانتیایی شدند که 2 مرد در کنار آن با هم درگیر شده بودند و جسد غرق در خون مرد مسنی نیز داخل خودرو قرار داشت.
با انتقال 2 مرد به داخل کلانتری، مرد جوان که پسر مقتول بود، مدعی شد مردی که با او درگیر شده بود، دقایقی قبل با انگیزه اخاذی 100میلیون تومانی وارد خودروی ما شد ولی بعد از مخالفت پدرم، به او شلیک کرد.
مرد مسن به نام علی نیز ضمن اعتراف به تیراندازی و همچنین انکار انگیزه اخاذی از مقتول، مدعی شد50 میلیون تومان از وی طلب داشته است و به همین دلیل با مقتول اختلاف پیدا کرده و درگیر شده است.
قرار مجرمیت متهم از سوی داسرای جنایی تهران صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع داده شد که صبح امروز، به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی رسیدگی شد.
ذبیح زاده، نماینده دادستان با اشاره به مدارک موجود در پرونده، بزه انتسابی به متهم را محرز دانست و خواستار مجازات وی شد. اولیایدم نیز خواسته خود را قصاص متهم عنوان کردند.
در ادامه جلسه متهم در جایگاه قرار گرفت و با بیان اینکه اتهام قتل عمد را قبول ندارد، گفت: حدود 35 سال قبل، 150 هزار تومان که نیمی از سرمایهام بود را به مقتول دادم تا ضمن ازدواج با دختر مورد علاقهاش، کاری برای خودش پیدا کند. قبل از آن هم با کمک من دفتری را اجاره کرد تا بتواند در شغل آهنفروشی مشغول شود.
وی ادامه داد: چند سال بعد از آن، ارتباط بین ما قطع شد تا اینکه به خاطر بیماری دخترانم مجبور شدم، به سراغ محمدحسین بروم و پولی را که سالها قبل به او داده بودم، مطالبه کنم. هر بار به سراغ او میرفتم به بهانهای از پرداخت پول که با توجه به قیمت روز آهن، 50 میلیون تومان برآورد شد، طفره میرفت.
متهم افزود: یک روز به من گفت، همسرم موضوع 150 هزار تومان را نمیداند و اگر از موضوع باخبر شود، اختلاف شدیدی بین ما ایجاد خواهدشد. او مدعی بود که منزلش را به نام همسرش کرده است و تمام سرمایهاش هم در اختیار پسرانش است.
متهم با بیان اینکه قرار بود یک هفته بعد پول مرا پرداخت کند، گفت: یک هفته، تبدیل به یک ماه شد ولی خبری از او نشد. یکی از بستگانش به من گفت راهی جز تهدید، برای رسیدن به پولت نداری. من هم تصمیم به تهدید او گرفتم.
وی ادامه داد: وقتی مقابل خانهاش رسیدم، به همراه پسرش که در حال خروج از خانه بود. داخل ماشین نشستم و به او گفتم پولم را بده. پسرش با بیان اینکه بهتر است برای حل مشکل به کلانتری برویم، با سرعت به سمت کلانتری رفت.
متهم با بیان اینکه اسلحه را به سمت محمدحسین گرفتم، گفت: او را مطمئن کردم که سلاح واقعی است و اگر پول مرا ندهد اتفاق بدی خواهد افتاد. پسرش ماشین را متوقف کرد و با دستانش، 2 دست مرا گرفت و قصد داشت اسلحه را از من بگیرد. در همین کشمکش، تیری شلیک شد و به سر محمدحسین برخورد کرد.
وی افزود: اسلحه متعلق به پدرم بود و از 15 سال قبل، کسی از آن استفاده نکرده بود. آن را تمیز کردم و روز حادثه به همراه 16 فشنگ جنگی، چاقو و اسپری اشکآور با خود بردم.
پسر مقتول که در جریان حادثه حضور داشت، گفت: اظهارات متهم دروغ است، پدرم به اقدام متهم اعتراض کرد و به محض اینکه خواست از خودرو پیاده بشود، متهم اقدام به تیراندازی کرد و حتی اسلحه را به سمت من هم نشانه رفت.
قاضی از متهم سؤال کرد اگر مدعی بودی متهم به تو بدهکار است، چرا قرار بود به او چک سفید امضا بدهی، مگر اینکه تو به او بدهکار بوده باشی که متهم در جواب گفت: نمیدانم، خود مقتول به من گفت.
قاضی دوباره از متهم سؤال کرد اگر قصد تهدید داشتی چرا اسلحه معیوب را تعمیر و آن را امتحان کردی که متهم در جواب گفت: از کارگران او میترسیدم و احتمال میدادم با آنها درگیر شوم.
متهم در بیان آخرین دفاع گفت: مقتول 50 میلیون تومان به من بدهکار بود و الان اولیایدم باید این پول را به من بدهند. از آنجا که من قصدی برای کشتن نداشتم، آنها باید رضایت بدهند تا من آزاد شوم.
پسر مقتول با بیان اینکه ادعای متهم دروغ است، گفت: اگر او مدرکی مبنی بر بدهی پدرم نشان میداد، ما در همین جلسه اعلام رضایت میکردیم. او تنها به قصد اخاذی وارد ماشین شد و هیچ حرفی از بدهی نزد. طبق گفته همکاران پدرم، متهم نهتنها فردی بهنام در بازار نبوده بلکه فقط یک کارگر ساده بوده است.
وکیل مدافع اولیایدم، خطاب به قاضی عزیزمحمدی گفت: متهم نهتنها درخواست بخشش نکرده است بلکه با ارسال نامهای از زندان، فرزندان مقتول را تهدید به کشتن کرده است.
قاضی عزیزمحمدی، ختم جلسه را اعلام و بعد از مشورت با مستشاران دادگاه، متهم را به قصاص محکوم کرد.
sara_usa - امریکا - تگزاس
|
robinhoodd - استرا لیا - ملبورن .میگم این شر خر یعنی چی ? یعنی شر می خره یا خر می خره . porharfi - هلند - آرنم . مگه تگزاس چیشه به خدا از این وحشی بازیها نداره |
پنجشنبه 17 تیر 1389 |
|