مدام توی اتاقش سرک میکشند، مدام کیف مدرسهاش را زیر و رو میکنند، جیب لباسهایش را که نگو؛ همیشه آنها را وارسی میکنند، کشوی میز تحریر، لای دفترچهها، کیف پول حتی زیر قالیچه اتاقش هم در امان نماندهاند.
وقتی او هست، کسی جرات این کارها را ندارد، چون همه میدانند اگر بفهمد پدر و مادر همه دار و ندارش را بازرسی میکنند، کفرش بالا میآید و عصبی میشود. برای همین با احتیاط به زیر و بم اتاق او ناخنک میزنند تا شاید مدرکی پیدا کنند که بگوید پسرشان کار اشتباهی کرده است.
با این که تا به حال چیزی پیدا نکردهاند، اما حس وسواسگونهای امانشان نمیدهد و ولع جستجوی وسایل او را بیشتر میکند. آنها میگویند خودشان هم که بچه بودند، پدر و مادرشان بیآن که به آنها امان بدهند، وسایلشان را میقاپیدند و بازرسیشان میکردند. آن روزها البته این کار به مذاقشان خوش نمیآمد اما حالا که خودشان صاحب فرزند شدهاند میدانند زوایای پنهان اعمال و رفتار بچهها چقدر میتواند آزاردهنده باشد،
ولی چه میشود کرد، این روزها بچهها تودارتر از گذشته شدهاند و مراقبتکردنشان مهارت بیشتری میخواهد.
شاید کمتر خانهای را بتوان پیدا کرد که این افکار تا به حال از ذهن افرادش نگذشته باشد یا بعضیهایشان دست به انجام چنین اعمالی نزده باشند. پی بردن به جزئیترین اطلاعات شخصی بچهها مثل ویروسی میماند که با بزرگتر شدن آنها، او هم رشد میکند و بتدریج همه فضای ذهن پدر و مادر را میگیرد. آنها دائم کنجکاوند بدانند در فضاهای پیدا و ناپیدای ارتباطات خصوصی بچهها چه میگذرد و آنها چه میزان از حقایق زندگیشان را بدون آن که سایه دروغ و پنهانکاری بر آن انداخته باشند، بازگو میکنند.
البته انگار آنها برای فرونشاندن آتش نگرانیهایشان راهی جز کنجکاوی ندارند ولی این حق هم برای همه بچهها محفوظ است تا آنچه را که قانون، حریم خصوصیاش میخواند برای خودشان حفظ کنند.
به حریم شخصیام احترام بگذار
بیشتر ما حریم هر چیزی را محترم میدانیم مگر حریم خصوصی بچههایمان را. وقتی در خانه همسایهمان باز است، وقتی مسافر کنار دستیمان کیفش را باز میکند، وقتی 2 نفر آرام با هم حرف میزنند، وقتی کسی مشغول نوشتن پیامک با تلفن همراهش است و... از این که چشم و گوش تیز کنیم و سر از کار و حرفهایشان در بیاوریم حتی اگر خیلی کنجکاو شده باشیم، از این کار ابا میکنیم، اما وقتی طرف مقابلمان نه یک دوست، همسایه یا فردی غریبه بلکه فرزندانمان میشود، مرزها را ندیده میگیریم و نسبت به وجود حریمی امن برای آنها بیتفاوت میشویم.
ولی این حق همه آدمهاست حتی اگر خیلی کوچک و مجبور به اطاعت از ما باشند.
حریمی چون لبه تیغ
اگر حریم خصوصی کودک را لبه برنده تیغ بدانیم بیراه نیست، مرزی چنان باریک که راه رفتن روی آن به مهارت نیاز دارد و نادیده گرفتنش سبب بروز مشکل خواهد شد.
ماجرا این است که پدر و مادرها عهدهدار تربیت فرزند و شکوفا کردن استعدادهای او هستند و باید نظارتی دائمی بر او داشته باشند و سلامت اخلاق و روانش را تامین کنند. در مقابل، فرزند نیز که باید بدرستی تربیت شود، حقوقی دارد و حریمی که کسی نباید آن را تهدید کند.
این در حالی است که فرزندان امروز با دنیای متفاوتی روبهرو هستند و اگر از ارتباط با همنوعشان منع شوند و هزار باید و نباید بزرگترها راههای ارتباطی آنها را با دنیای بیرون قطع کند باز با جهانی تازه روبهرو هستند که آنها را غرق دنیای مجازی و عالم بیانتهایش میکند، یعنی اینترنت.
پس امروز اگر پدر و مادرها بچهها را در یک اتاق و جلوی چشم خود میخکوب کنند، آنها میتوانند با کمک اینترنت ارتباطات نویی را آغاز کنند و ذهنشان را به دنیای بدون مرز پرواز بدهند.
حالا اگر قبول کنیم، کودک و نوجوان این دوران، دانش بهرهگیریاش از فناوریهای نوین از اغلب بزرگترها جلوتر است، باید این را هم بپذیریم که تعداد کمی از پدر و مادرها میتوانند استفاده فرزندشان از دنیای اطلاعات را بدرستی محدود کنند.
حریم خصوصی و قانون
اما با وجود تمام این بحثها لزوم رعایت حریم خصوصی افراد، فارغ از سن و جنس آنها آنقدر موضوع مهمی است که اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز به آن پرداخته است.
نکته اصلی این است که هر قدر ارتباط عاطفی و میزان صمیمیت میان والدین و کودک قویتر باشد، به همان میزان، اطلاع والدین از کارهای کودکان بیشتر میشود62 سال پیش، نویسندگان این اعلامیه در ماده 12 آن تاکید کردند که احدی حق مداخله خودسرانه در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات هیچ فردی را ندارد، چراکه هر انسانی نسبت به اموال، زندگی و رفت و آمدهایش حق مصونیت دارد. درواقع از نظر اعلامیه جهانی حقوق بشر، کودک نیز به اندازه یک انسان کامل، حریمی قابل احترام دارد اما وقتی کنوانسیون حقوق کودک تاکید میکند، پدر و مادرها جهت کنترل فرزندانشان میتوانند به حریم خصوصی آنها وارد شوند، بناچار ورود به این حریم از سوی آنها پذیرفتنی میشود.
پس در این شرایط دوگانه بهترین راهحل، انتخاب روشی است که در آن هم حریم خصوصی کودک حفظ شود و هم حفظ این حریم مانع نظارت پدر و مادرها نشود.
صمیمیت، کلید زندگی بیدغدغه
دکتر حسن پاشا شریفی، عضو هیات علمی دانشگاه و روانشناس در این باره وجود صمیمیت در خانوادهها را عاملی برای کمرنگ شدن مرزهای سفت و سخت میان فرزندان و والدین میداند و به «جامجم» میگوید: در ارتباط با حریم خصوصی فرزندان و نقش نظارتی والدین بر آنها، نکته مهم این که هر قدر ارتباط عاطفی و میزان صمیمیت میان پدر و مادرها و فرزندان قویتر باشد، به همان میزان، خبردار شدن پدر و مادر از کارها و تصمیمات بچهها بیشتر میشود.
در واقع در یک خانواده سالم، ارتباطات باید طوری باشد که فرزندان به پدر و مادرها اعتماد کنند و بتوانند بدون ترس، هرگونه مشکل یا وسوسهای را که گرفتارش شدهاند، با آنها در میان بگذارند و مطمئن باشند اگر روابط به این شکل باشد، آن وقت بچهها دیگر چیزی برای پنهان کردن نخواهند داشت.
او توضیح میدهد: وقتی ارتباط عاطفی و تنگاتنگی میان اعضای خانواده برقرار باشد، چیزی که باید در مقابل پدر و مادر از آن محافظت کرد نیز وجود نخواهد داشت، چون بچهها به رازداری و قابل اعتمادی پدر و مادرهایشان باور دارند.
البته در این میان والدین نیز وظیفه دارند پس از شنیدن رازهای فرزندان خود بیآنکه آنها را سرزنش کرده و در مقابلشان جبهه بگیرند یا حتی آنها را نصیحت کنند باید با لحنی صمیمانه و دلسوزانه پیامدهای احتمالی کارهایی را که انجام دادهاند برایشان توضیح دهند. این در حالی است که پدر و مادرها نباید بچهها را مجبور به پذیرفتن حرفهایشان کنند و با آنها طوری رفتار کنند که بچهها خودشان به نتیجه برسند که چه کاری را انجام دهند و چه کاری را نه.
این روانشناس ادامه میدهد: وقتی فرزندان از سن کودکی خارج شدند دیگر نباید تابع محض ما باشند و باید به همان میزانی که بزرگتر میشوند از آزادی عمل بیشتری هم برخوردار شوند یعنی ما باید برای آنان حریم استقلال و آزادی قائل شویم و در اموری چون انتخاب لباس و انتخاب دوست، دست آنها را از دوران کودکیشان بازتر بگذاریم. این در شرایطی است که باید در تمام مراحل زندگی، راهنما و دلسوز خوبی برایشان باشیم و طوری با آنها رفتار کنیم که مطمئن باشند به آنان علاقهمندیم.
پاشا شریفی توضیح میدهد: در واقع در روش برخورد با فرزندان باید یاد بگیریم که به جای ورود به حریم خصوصی بچهها، آنان را طوری بار بیاوریم که به ما اعتماد داشته و با ما احساس نزدیکی و یگانگی کنند و به همین خاطر چیزی را از ما پنهان نکنند.
اما به هر ترتیب هرجوان یا نوجوانی ممکن است به عللی با برخی مسائل روبهرو شود و نخواهد آن را با پدر و مادرش در میان بگذارد که در چنین شرایطی اگر پدر و مادر متوجه موضوع شدند، باید به صورت غیرمستقیم با بچهها گفتگو کرده و نظرات راهنمایی گونهشان را به آنها منتقل کنند.
این روانشناس در ادامه به وجود برخی خانوادههای غیرصمیمی که نمیتوانند اعتماد فرزندان را جلب کنند، اشاره میکند و میگوید: در بیشتر این خانوادهها که پدر و مادرها مدام در کار فرزندان سرک میکشند، بچهها مشکلی ندارند بلکه مشکل از خود والدین است که ممکن است به اختلالات شخصیتی و روانشناختی گرفتار باشند.
در واقع برخی پدر و مادرها ممکن است افرادی کودک آزاد باشند و به همین دلیل در کارهای فرزندان دخالتهای نابجا بکنند که لازم است چنین افرادی با شرکت در کلاسهای آموزشی، مهارتهای زندگی و فرزندپروری را بیاموزند.
|
|