روزی مردی داخل چاله ای افتاد و دچار درد خیلی شدیدی شد.. یک دانشمند رسید عمق چاه و رطوبت خاک انرا اندازه گرفت! یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد! یک پزشگ برای او دو قرص اسپیرین پایئن انداخت! یک پرستار کنار چاله ایستاد و برایش گریه کرد! یک روانشناس او را وادار کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را اماده افتادن به داخل چاه کرده بودند پیدا کند!! یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که ، خواستن توانستن است!! یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!! سپس فرد بی سوادی گذشت و دست او را گرفت و از چاله بیرون اورد...!. أنکه می تواند انجام می دهد/ و انکه نمی تواند انتقاد می کند/جرج برنارد شاو/.(@l@). ب. |