محرمعلی خان یکی از معروفترین سانسورچی های دوره پهلوی بود که در سال 1307 وارد نظمیه شد و ده سال بعد به اداره اطلاعات انتقال یافت و معاون ممیزی مطبوعات شد. بعد از شهریور 1320 ریاست این اداره را به عهده گرفت تا سال 1345 که از دنیا رفت. فریبرز خسروی در کتاب "تحلیلی بر سانسور مطبوعات در دوره پهلوی دوم" از قول تقی ارانی در مورد محرمعلی خان می نویسد: "هرچه را نمی فهمید سانسور می کرد و چون هیچ نمی فهمید، همه چیز را سانسور می کرد"!
حالا نیم قرن پس ار محرمعلی خان، در ایران استبداد زده یکی پیدا شده که معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد است و همان کاری را می کند که محرمعلی خان بر عهده داشت. مثل او چون چیزی از مطبوعات و آزادی قلم نمی فهمد، همه چیز را سانسور می کند. مانند او سرزده به دفتر مطبوعات سر می زند و برای روزنامه نویسان خطابه ایراد می کند و بعد روزنامه ها و مجله ها را به جرم همساز نبودن با حکومت تعطیل می کند و از قضا اسمش هم با محرمعلی خان شباهت دارد: محمد علی خان! اسم فامیل اولی را کسان زیادی نمی دانستند که "مطبوعات" بود، اما دومی را بیشتر به نام فامیلش می شناسند: رامین.
محمد علی رامین که پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از 22 خرداد تاکنون چندین روزنامه و مجله از جمله "کلمه" و "راه سبز" میرحسین موسوی و "اعتماد ملی" مهدی کروبی را به کمک هیئت نظارت بر مطبوعات و قوه قضائیه تعطیل کرده است، آخرین روزنامه متمایل به جبهه اصلاحات یعنی "اعتماد" را هم دوروز قبل به همراه هفته نامه "ایراندخت" که حسین کروبی مدیر مسئول آنست، توقیف و لغو امتیاز کرد تا صدائی از اصلاحات و جنبش سبز مردم ایران در میان رسانه های همگانی در داخل کشور شنیده نشود.
او که در برنامه 20و30 کانال دوم سیما گفت و گو می کرد، وقتی خواست دلیل توقیف روزنامه اعتماد را توضیح بدهد، گفت: "شما بگوئید ما با این فضای بوجود آمده و هرج و مرج مطبوعاتی چه کنیم؟ چطور با این مطبوعات ساختار شکن رفتار کنیم؟" اما مجری جرئت نکرد یا نخواست از او بپرسد شما که خود را سوار بر مرکب قدرت می دانید، دیگر چه هراسی از این معدود روزنامه ها و مجله ها دارید که می خواهید صدای همه را ببرید؟
رامین در این گفت و گو می گوید: "در غرب لغو امتیاز وجود ندارد، اما افراد و روزنامه نگاران خطاکار جریمه می شوند که امیدوارم با تصویب قانون جامع مطبوعات این مشکلات هم حل شوند." درست می گوید، در غرب خطاکاران جریمه و مجازات می شوند، از جمله خود او که هنگام دانشجوئی درآلمان به دلیل حمله به خوابگاه دانشجویان ایرانی در دانشگاه "ماینز" دستگیر و مدتی بازداشت بود و پس از آزادی هم نتوانست تحصیلاتش را تمام کند و به ایران بازگشت تا در اطلاعات سپاه به کارهای مهمتری بپردازد، کنفرانس فلسطین را برگزار کند و سپس ترقی کند و به مقام معاونت وزیر برسد و بشود محرمعلی خان دولت احمدی نژاد!
معاون وزارت ارشاد اما اینجا را دروغ می گوید که روزنامه نگاران خطاکار در غرب جریمه می شوند. این خطاها که ایشان می گوید، خطاهای شخصی است که هر انسانی بابت آن جریمه می شود و حتی به زندان می رود. اما کسی به جرم نوشتن مادامی که شاکی خصوصی پیدا نکند جریمه نمی شود وگرنه در همان کشوری که او نتوانست تحصیلاتش را در رشته مهندسی مکانیک به پایان ببرد، اگر قرار باشد هر روزنامه نویسی به وکیل و وزیر و صدراعظم خانم مرکل بگوید بالای چشمت ابروست و زندانی شود، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود. محمد علی خان آنقدر در غرب مشغول جذب نیرو در انجمن اسلامی و انجام برنامه ریزی برای حمله به خوابگاهها بوده که اصلا آزادی را ندیده است!
در توقیف "اعتماد" و لغو امتیاز "ایراندخت" گوئی بیشترین انگیزه این بوده که تاجیک و محمد قوچانی پس از آزادی از زندان آمده اند و این دو نشریه را اداره کرده اند. رامین به مجری 20 و 30 گفته است: "یک نفر که هشت ماه در جریان فتنه دست داشته، دستگیر شده و پرونده قضائی او هنوز باز است و با وثیقه از زندان آزاد شده، می آید و مدیریت دو نشریه راهمزمان بر عهده می گیرد و با جمع آوری عده ای شروع می کند به تخلف و تحریف وقایع و... به نظر من با این افرار باید برخورد شود، چون با تعطیلی یک نشریه به نشریه دیگر می روند و دوباره..." معنی این دیدگاه مطرح شده از سوی معاون مطبوعاتی وزیر این است که روزنامه نویسی که به جرمی واهی زندانی شده، پس از آزادی هم باید برود قلمش را بشکند و سرش را بگذارد زمین و بمیرد!
همه چیز نشان می دهد که محرمعلی خان بسیار انسان تر، مهربانتر و باانصافتر از محمد علی خان بوده است و کار سانسور او نه تنها به توقیف نشریه منتهی نمی شده، بلکه خود با تمام کم سوادی راه و چاه لازم پیش پای مطبوعات می گذاشته تا نانشان آجر نشود. از جمله داستانی که استاد ابراهیم باستانی پاریزی در "آسیای هفت سنگ" می نویسد:
"در عصر رضا شاه محرمعلی خان مامور سانسور مطبوعات بود و از کمالات او همین بس که روی نشریه ای این مصرع از شعر حافظ را نوشته بودند: "رضا به داده بده وزجبین گره بگشای" محرمعلی خان با دیدن این مصرع در آن جریده گفته بود: این شعر را بردارید چون به رضاشاه بر می خورد. مسئولان روزنامه گفته بودند که این شعر متعلق به حافظ است و در مقاله مورد استناد واقع شده است. محرمعلی خان هم گفته بود من چه می دانم، بروید بنویسید:
حسن به داده بده وز حسین جبین بگشای!
نوشته : سعید زندگانی _ جنبش راه سبز ( جرس)
جام جم - ایران - تهران |
خیلی باحال بود کلی خندیدم |
پنجشنبه 13 اسفند 1388 |
|
yam yam - اتریش - - وین |
چه جالب |
پنجشنبه 13 اسفند 1388 |
|
dannni - سوئد - استکهلم |
قیافه شو . اینگار زنگ زده |
پنجشنبه 13 اسفند 1388 |
|
elvis2002 - سوئد - گوته برگ |
این یارو چرا شکل جن هست؟ جلل الخاق محمود خودش که شکل آدمیزاد نیست همکاراش هم همه شکل غیر آدم دارند. |
جمعه 14 اسفند 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
احمدی نژاد داره راه پهلوی را ادامه میده. |
جمعه 14 اسفند 1388 |
|
مسلمان ایرانی - ایران - تهران |
bluestar - ایران - تهران سلام. دوست عزیز دلم میخواد که نظرتون رو راجع به کامنتم در این لینک بدونم. اگر امکان داره نظرتون رو بگید. آن کامنتم مربوط به این کامنتتون هم میشه. خیلی مرسی ** https://www.iranianuk.com/article.php?id=47256 |
جمعه 14 اسفند 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
مسلمان ایرانی - سلام! فکر میکنم چه خ-ام-نه -ای این کلمه را استفاده بکنه و چه نه در حال حاضر در رفتار مسوولان نه اسلام مشاهده میشه و نه دموکراسی. اصلا خود خ-ام-نه -ای بر خلاف اصل 107 قانون اساسی (که عده زیادی از مخالفان نظام همین اصل را دلیل استبدادی بودن جمهوری اسلامی میدانند) و اتفاقا متناقض با شرط اسلامی رهبری یعنی فقیه بودن به رهبری رسید. من به هیچ وجه یادم نرفته که ((حجه الاسلام)) 14 خرداد 1368 روز 15 خرداد 1368 و در عرض یک شب شد ((آیت الله)). این بارزترین نمونه نقض قوانین اسلام توسط حاکمان فعلیه و موارد جزئی تر هم کم نداریم. به نظر من چه بگن جمهوری اسلامی - چه نظام اسلامی - چه نظام ضد اسلامی و.. رفتار فعلی نه اسلامیه و نه دموکرات. نکته دیگه اینه که فکر میکنم این رفتارهای فعلی از چند سال قبل از انقلاب 57 برنامه ریزی شده بود و اینها از آن موقع خودشان را برای حالا آماده میکردند. |
شنبه 15 اسفند 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
الان هم همینطوره. عده ای که نه سر پیازند و نه ته پیاز سازمانی دور خود جمع کرده اند و دوست دارند رهبری جنبش سبز را به عهده بگیرند و نظام را سرنگون کنند و خود به حکومت برسند. برای همین من به شدت با انقلاب و براندازی مخالفم و معتقدم جامعه فقط از طریق اصلاحات آن هم بلند مدت به دموکراسی میرسد. |
شنبه 15 اسفند 1388 |
|