بازداشت یک معترض زن در برابر سفارت ایران در لندن در روز 22 بهمن توسط پلیس و حمایت دیگر معترضان از وی
https://www.iranianuk.com/article.php?id=46626
https://iran-uk.com/article.php?id=46626
قبل از هرچیز از همه کسانی که بعد از پخش کلیپ مربوط به بازداشت من، کامنت های تشویق کننده و حمایتی دادند صمیمانه تشکر میکنم. اگرچه چند نفری هم برعکس اکثر دوستان از مبارزه من علیه جمهوری اسلامی خوششان نیامده بود. یکی شان گفته بود این خانم مست بوده و یکی دیگرشان گفته بود بخاطر پناهندگی اینکار را کرده است. اینها برای همه روشن است که از کجا جیره میگیرند. اینها بی جواب هم نماندند و هرچه شایسته شان بود دوستان دیگر دریغ نکردند.
اما از فرصت استفاده میکنم و برای دوستانی که از نزدیک با من آشنائی ندارند مختصری درمورد خودم مینویسم. ٤٨ سال سن دارم، دومین انقلاب در ایران را شاهد هستم. موقع شروع انقلاب قبلی در کرمانشاه محصل بودم و همانجا مبارزه را شروع کردم. با سر کار آمدن جمهوری اسلامی کارگر نساجی کرمانشاه شدم تا زندگی چند خواهر و برادرم را تامین کنم. خواهر کوچکترم دو سال به زندان افتاد و برادر کوچکترم محسن میلانی، مثل خیلی جوانهای دیگر توسط جمهوری اسلامی کشته شد. منهم مجبور شدم از ایران فرار کنم و الان ١٩ سال است در اروپا هستم. و اینجا هم یک روز مبارزه علیه این رژیم را تعطیل نکردم. خیلی از دوستانی که در تظاهرات های مقابل سفارت شرکت دارند از نزدیک مرا میشناسند. و بعضی از همین دوستان بودند که صمیمانه و بدون یک لحظه تردید تلاش کردند مرا از دست پلیس رها کنند که همینجا از صمیم قلب از آنها تشکر میکنم.
دوست دارم یک نکته دیگر را هم در پاسخ به دوستانی که ضمن تشویق من یک نکته انتقادی داشتند توضیح دهم. این دوستان در کامنت خود گفته اند اینجا انگلیس است و قوانینی دارد که باید بر اساس قوانین این کشور فعالیت کرد. ضمن احترام به این دوستان، اجازه بدهید نکته ای را توضیح دهم.
من دولتها و قوانین شان را مقدس نمیدانم و خیلی از قوانین شان را مطلقا قابل قبول نمیدانم. بسیاری از مردم در خود این کشورها خیلی از قوانین را علیه خود میدانند و برای تغییر آنها مبارزه میکنند. ما هم کاسه داغتر از آش نیستیم. در مقیاس تاریخی هم نگاه کنید اگر بشر میخواست به قوانینی که دولتها وضع میکنند احترام بگذارد و همیشه مدافع قانون باشد هنوز در عصر برده داری زندگی میکردیم. بالاخره برده هائی بلند شدند و بساط برداره داری و قوانین اش را به هم ریختند. بساط ارباب رعیتی را هم همینطور مخالفان قانون به هم ریخته اند نه طرفداران قانون. اگر همه میخواستند به قوانین احترام بگذارند نه انقلاب فرانسه ای داشتیم و نه در اروپا همین مقدار آزادی سیاسی و حقوق زن در کار بود. سکولاریسمی که امروز در اروپا حاکم است هم مدیون جنبش ها و انقلاباتی بود که هیچکدام قانونی نبود و برعکس با بهم ریختن قوانین قبلی عملی شد. همین ١١ فوریه و برخوردی که پلیس به من کرد را نگاه کنید. پلیس میدید که مردم دارند دست مرا میکشند تا مانع دستگیری من شوند و پلیس بخوبی میدانست که دست من که در دستنبد بود آسیب میبیند. اگر ذره ای انسانیت داشت دستبند را باز میکرد. من که جنایت نکرده بودم مقداری رنگ روی سر در سفارت پاشیده بودم. اما جنایتکاران و تروریست ها داخل سفارت بودند و پلیس طبق قوانین محترم! این کشور حاضر نشد مرا رها کند. هرچند بعد از ٢٠ ساعت و بدون هیچ بازجوئی مرا آزاد کرد اما با دستی ورم کرده و آسیب دیده که طبق نظر دکتر شش هفته طول میکشد تا بهبود پیدا کند. تازه شانس آوردم دستم واقعا از ریشه کنده نشد و توسط پلیسی که دستش را با قدرت تمام دور گلو و گردنم انداخته بود خفه نشدم. میبینید که اینجا هم قانون چقدر قابل احترام است! من به این قوانین یک ذره احترام نمیگذارم. خواهش میکنم شما هم نگذارید. در ایران هم خیلی ها هستند که ما را نصیحت میکنند که باید در چهارچوب قانون مبارزه کرد. اما مردم اتفاقا برای نابودی قانون و دولت حافظ این قانون بلند شده اند. در ضمن توی همین کشور من مجازم این کار را بکنم و پلیس هم مجاز بدون صدمه زدن به من مانع ام شود مرا دستگیر کند و با احترام بامن رفتار کند . من حق دارم یک وکیل مجانی داشته باشم و آنها نمی توانند بیشتر از 24 ساعت بدون مدرک و دلیل کافی مرا نگر دارند پس شما چرا اینقدر ناراحت هستی؟ چرا نمی خواهی اجازه بدهی که من از همین چهار چوب محدود دمکراسی در این کشورها استفاده کنم وانزجارم را از حکومت ارتجاعی و کثیف جمهوری اسلامی نشان دهم؟ بهررو، این کمترین کاری بود که روز ٢٢ بهمن علیه جمهوری اسلامی و در همراهی با مبارزات مردم ایران کردم.
بهار میلانی