عصر ایران – بر اساس مطالعات انجام شده در سطوح مختلف ، بیش از نیمی از درخواست طلاق ها در کشور منشا و ریشه جنسی دارد .
در واقع زوج های جوان در سال های نخست زندگی مشترک با توجه به اینکه از کامجویی های جنسی احساس محرومیت کرده و از ارتباطات زناشویی خود احساس رضایت و آرامش روحی نمی کنند ، نسبت به هم سرد شده و از یکدیگر جدا می شوند .
این خلاصه تحقیقاتی که است که در سال های گذشته بارها و بارها از سوی مراکز و منابع مختلف علمی ، آماری و دانشگاهی و... به عمل آمده است و متاسفانه نتایج اکثریت قریب به اتفاق آنها موید این نکته است که ناکامی در روابط جنسی و زناشویی ریشه بسیاری از طلاق ها و جدایی ها در کشور است که خود پدیده جدایی ، سرآغاز مشکلات تازه اجتماعی و فرهنگی می شود .
حال باید دید که ریشه این قضیه در کجاست و چگونه می توان جلوی این پدیده را گرفت ؟
طبیعتا پاسخ به این سوال نیاز به یک کار کارشناسی مستقل و علمی دارد و نیاز است تا با تحقیقی جامع ریشه های این مشکل شناخته شود و نتایج آن تبدیل به برنامه ریزی و سیاست گذاری های کلان کشوری شود .
با این حال به نظر می رسد ، اجمالا بتوان این ادعا را مطرح کرد که ریشه بسیاری از مشکلات جنسی در روابط زناشویی " عدم آموزش صحیح و مناسب " زوج ها است .
به عبارت بهتر با توجه به خط قرمزهای مصنوعی که این موضوع در جامعه ما داشته و دارد ، پرداختن به موضوعات جنسی تبدیل به " تابو " شده است و این موضوع سبب شده که به غلط رسانه ها ، مراکز آموزشی و کتب درسی و... به این موضوع اصلا نپردازند و در نظام آموزشی کنونی ما در ایران تنها در دانشگاه واحدی به نام " تنظیم خانواده " گنجانده شده است که در آن نیز آموزش جهت ارتباطات زناشویی و کامجویی جنسی داده نمی شود بلکه بیشتر راه های جلوگیری از بارداری ناخواسته شرح داده می شود ! که هیچ کمکی به آموزش جوانان در زمینه مسایل زناشویی و نحوه صحیح پیوندهای جنسی زوج ها ندارد.
این در حالی است که در فرهنگ سنتی ما (لااقل از منظر فرهنگ مکتوب و دینی ما ) منابع بسیاری درباره نحوه نزدیکی زن و شوهر و مسایلی از این دست وجود دارد و طبیعتا این منابع نشان می دهد که اسلام به عنوان یک دین کامل به این بخش مهم از زندگی بشر توجه کافی و وافی داشته است .
با این حال به بهانه هایی مانند شرم و حیا ، موضوع آموزش های جنسی و کامجویی هایی زناشویی ، تقریباً به طور کامل در کشور به محاق رفته است و افراد ، وقتی عقد ازدواج می بندند ، یا در نادانی کامل نسبت به امور جنسی هستند و یا اطلاعات خود را از منابع متفرقه ، غیراستاندارد و نامطمئن کسب کرده اند که در هر دو صورت ، ناکامی های جنسی در دوران زناشویی ، محقق می شود و طلاق ها شکل می گیرد و خانواده ها فرو می پاشد.
نکته جالب و آموزنده اینجاست که بهانه هایی مانند غیرمتعارف و شرم آمیز بودن پرداختن به آموزش های جنسی در شرایطی مطرح می شود که اساساً در امر آموزش جای شرم و تعارف نیست و اگر تورقی در رساله های عملیه مراجع تقلید شیعه داشته باشیم به صراحت کامل مسایل و احکام مرتبط با مسایل زناشویی مورد اشاره قرار گرفته و حتی واژگان مربوط به ارگانیسم جنسی بدن زن و مرد به صراحت مورد اشاره قرار گرفته است و این در حالی است که مراجع عظام ، خود مقیدترین افراد به اخلاق و تقیدات شرعی هستند.
از سوی دیگر مساله ارتباطات زناشویی و آمیزش جنسی زن و مرد آن قدر در اسلام استحکام و اهمیت دارد که طبق احکام شرعی مساله آمیزش جنسی زوجین جزء"اصول پایه ای" پیوند زناشویی فرض شده و زوج یا زوجه نمی توانند در شروط ضمن عقد این مساله را که حاضر به آمیزش نخواهند بود را بگنجانند و چنین عقدی از نظر شرع مبین اسلام موضوعیت نخواهد داشت.
از سوی دیگر در احکام مربوط به طلاق هم ، نقصان یا اشکال در آلت جنسی زوج یا زوجه به نحوی که آنها را از تولید نسل بازدارد یا از لذت های حلال ارتباط جنسی محروم کند ، موجب می شود که زوج یا زوجه بتواند راحت تر از همسر خود متارکه کند .
در کنار این مساله ، روایات و احادیث فراوانی از ائمه معصومین ( علیهم السلام ) نیز در مسایل مرتبط با زناشویی و ارتباط جنسی زن و مرد وجود دارد که نشان می دهد منابع دینی ما نه تنها در این مساله سکوت نکرده اند ، بلکه به جرات می توان این ادعا را مطرح کرد که در هیچ دینی همچون اسلام و در هیچ مکتبی همچون مکتب تشیع به مساله ارتباطات جنسی بین زن و مرد و کامجویی های حلال جنسی زوجین از یکدیگر پرداخته نشده است .
حال چگونه است که ما با توجه به این فرهنگ و سابقه غنی از نظر کتب دینی و منابع فقهی در حکومتی که یک حکومت اسلامی است و طبیعتا سیاست گذاری های خود را بر محور احکام شریعت سامان می دهد ، به این مساله کم توجهی می کنیم به نحوی که این کم توجهی باعث زیان هایی می گردد که یکی از آنها بالا رفتن آمار طلاق در کشور است که خود سر منشا بسیاری دیگر از مفاسد اخلاقی و اجتماعی می شود ؟
به نظر می رسد در این زمینه باید دستگاه های مسئول و فرهنگی در یک هم اندیشی و با اتخاذ یک سیاست مشترک موضوع ساماندهی به " آموزش مسایل جنسی " از سنین جوانی و بلوغ به دانش آموزان و دانشجویان و همه اقشار مردم را مطمح نظر قرار دهند .
اگر این آموزش ها همزمان با دوران بلوغ جنسی پسران و دختران در مدارس آغاز شود از سویی می تواند جلوی بسیاری از مفاسد و بیماری های مقاربتی و نیز بیماریهای مهلکی همچون ابتلا به " اچ آی وی " مثبت و ... را بگیرد و از سوی دیگر سبب شود تا جوانان با آموزش صحیح اصول روابط زناشویی در زندگی مشترک خود در آینده کمترین مشکل را از این نظر داشته باشند .
اما اگر این آموزش ها انجام نشود دچار تداوم شرایط کنونی خواهیم بود که جوانان این آموزش ها را با " به جان خریدن ریسک های خطرناک " ارتباط جنسی خارج از خانواده و قواعد مشروع اجتماعی می آموزند که کسب این تجربه ها گاها به قیمت غوطه ور شدن در مفاسد اخلاقی و اجتماعی دیگری است که اشاره به آنها به تطویل کلام می انجامد .
باید توجه داشت که اگر در این زمینه از مجاری مشروع و قانونی و سالم اطلاع رسانی و آموزش دهی نشود ، با توجه به جاذبه میل جنسی در جوانان و در سنین خاص بلوغ ، جوانان این آموزش ها را از مجاری غیر رسمی و غیر معتبر دریافت می کنند که ممکن است در کنار آن به دام مفاسد اخلاقی دیگری نیز بیفتند و این مساله طبیعتا برای کشور هزینه های بیشتری در مقایسه با شکستن تابوهای خود ساخته خواهد داشت .
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|