مصاحبه ژیلا بنی یعقوب با زهرا رهنورد : من و موسوی با جنبش سبز نفس می کشیم

مصاحبه ژیلا بنی یعقوب با زهرا رهنورد :
من و موسوی با جنبش سبز نفس می کشیم

کانون زنان ایرانی ؛ژیلا بنی یعقوب :چند روز پس از انتخاب زهرا رهنورد ،استاد داشنکده هنرهای زیبا به عنوان سومین متفکر برتر جهان از سوی مجله معتبر فارین پالیسی ، با اصرار زیاد سعی کردم از او وقت مصاحبه بگیرم که شرطی گذاشت :"فقط می توانی در باره خودم سوال بپرسی و نه در باره آقای موسوی . چرا که من اول رهنورد هستم سپس همسر موسوی ."

من این شر ط را پذیرفتم اما بارها در میان مصاحبه سوال ها را به آقای موسوی کشاندم و او هر بار یاد آوری می کرد :" فقط در باره خودم حرف می زنم و نه آقای موسوی ."

مستقل بودن زنی که حتی برای لحظه ای نمی خواهد در سایه مردی قرار بگیرد که امروز تبدیل به یکی از مشهورترین چهره های ایران و جهان شده است ، برای من نیز مثل بسیاری از زنان ایران امروز جذاب است اما متاسفانه نتوانستم بر این وسوسه غلبه کنم که در باره میرحسین موسوی هیچ سوالی نپرسم و چندین و چند سوال نیز در باره او مطرح کردم .البته زهرا رهنورد در نهایت فقط به آن دسته از سوالات من در باره همسرش پاسخ داد که به نوعی به خودش ارتباط پیدا می کرد.شاید اگر موضوع رنجیدن یک روزنامه نگار زن در میان نبود همین قدر هم به چنین سوالاتی پاسخ نمی داد.

زهرا رهنورد با آن روسری گلدار ترکمنی و بلوز جین اش در زیر چادر مشکی اما تور دارش ،خیلی زود تبدیل به مشهورترین زن ایران در همه انتخابات های سی سال گذشته شد.چهره ای که بارها توسط نشریات داخلی و خارجی بیشتر از همسرش میرحسین موسوی کاندیدای ریاست جمهوری ایران مورد توجه قرار گرفت و تبدیل به سوژه داغی برای بحث و جدل میان موافقان و مخالفانش شد.او بارها مورد حمله مخالفان خودش و حتی مخالفان همسرش قرار گرفته است .دلیل این همه تهاجم به او چیست ؟ این پرسش از جمله پرسش هایی است که این بار با او مطرح کردم.

خانم رهنورد شما عناوین مختلفی دارید استاد دانشگاه ،نویسنده ، نقاش ،مجسمه ساز ، هنرمند و روشنفکر و البته همسر آقای موسوی خودتان کدامیک از این عناوین را ترجیح می دهید و دوست دارید با کدام عنوان مورد خطاب قرار بگیرید ؟

من یک نقاش و مجسمه ساز حرفه ای هستم . کارم اصلا همین است اما در کنارش تدریس هم می کنم و از 18 سالگی تا امروز فعالیت سیاسی داشته ام. زیاد فرقی نمی کند با چه عنوانی خطاب شوم .

می خواهم بدانم کدامیک را ترجیح می دهید ؟ا گر قرار باشد بین این عناوین یکی را انتخاب کنید؟

ترجیح می دهم روشنفکر هنرمند خطاب شوم البته اگر روشنفکرها و هنرمندها افتخار دهند و من را جزو خودشان بدانند. دوست دارم همان روشنفکر هنرمند این کشور و در خدمت ایران عزیزمان باشم . منتها یک عنوان من را نگفتید آن هم روزنامه نگار بودنم است که اولین بار در این عرصه با نشریه خوشه به سردبیری احمد شاملو، فعالیتم را آغاز کردم. من در آنجا نقد هنری می نوشت م و اولین تکاپوهای نویسندگی ام از آنجا آغاز شد .پس در نتیجه روزنامه نگارها هم اگر به من افتخار دهند جزو آنها نیز هستم.

شما به تازگی به عنوان سومین متفکر تاثیر گذار جهان از سوی مجله معتبر فارین پالیسی انتخاب شدید. قبل از هرچیز می خواهم بدانم چطور از این موضوع با خبر شدید؟

یک ماه قبل یک نوشته ای به زبان انگلیسی از فارین پالیسی به دست من رسید که به من اعلام کرده بودند :"شما جزو چند متفکربرجسته دنیا هستید. من این را خیلی جدی نگرفتم و یک تعداد سوال هم بود که می بایست جواب بدهم که راستش من اصلا پاسخی ندادم .. اما بعدا دیدم که در مطبوعات و رسانه ها به عنوان نفر سوم دنیا از لحاظ اندیشه اعلام شده ام.

به نظر خودتان علت این انتخاب چه بوده است ؟

انتخاب یک مجله علمی که حتما این انتخاب با توجه به نظرات خوانندگان و کار شناسانش بوده برای من قابل احترام است . ضمن اینکه باید این را بگویم که در جهان متفکران بزرگی وجود دارند که من همیشه نزد آنها آموزش دیده ام . و این متفکران در سطح ایران و جهان و در غرب و شرق عالم هستند . احتمالا آنچه در انتخاب من بیشتر مورد نظر بوده تاثیر گذاری من بر سرنوشت برابری زنان و مطالبات حقوق زنان و همچنین حضور زنان و جوانان در عرصه رایی که نماد دمکراسی بوده است . تاکید می کنم که من همیشه برای احقاق مطالبات زنان تلاش کرده و برای جذب زنان و جوانان برای حضور در انتخابات نیز تلاش کرده ام سومی هم که همه چیز در پوشش آن معنا می دهد دغدغه همیشگی من یعنی آزادی و دمکراسی بوده است .چه آن موقع که یک دختر 18 ساله بودم ،چه در محیط خانواده که همواره دیالوگ هائی در این زمینه داشتیم چه بعدها که این دغدغه بزرگ من شد. دغدغه هائی که موجب ورود من به جامعه شد آزادی و دمکراسی و عدالت برای انسان ها بود که فکر می کردم همه اینها در یک حکومت اسلامی تحقق خواهد یافت اما به تدریج به این نتیجه رسیدم که فاز دمکراسی و آزادی تاکنون مغفول مانده است.

فارین پالیسی در گزارش خود یکی از دلایل انتخاب را ،مغز متفکربودن شما برای جنبش سبز نامیده و کسی که جان تازه ای به کمپین مبارزات آقای موسوی بخشید چرا شما را مغز متفکر جنبش سبز نامید ه ا ند و نه آقای موسوی را ؟

جواب به این سوال خیلی سخت است . حتما هم برای کارشان دلیل داشته اند و بهتر است این دلیل را از خودشان بپرسید

می خواهم نظر شما را بدانم نه نظر فارین پالیسی را ؟

از نظر من می توانستند خیلی های دیگر غیر از من را هم به این عنوان نام ببرند نه تنها موسوی که این همه متفکران بزرگ که در قلمرو جنبش سبز فعالیت می کنند. چه بخشی از آنها که اکنون در زندان هستند و امیدوار م زودتر آزاد شوند و چه افرادی که بیرون هستند . بیش از نیمی از جمعیت کشور ما زنان هستندو بیش از 80 درصد نیز جوانان . شاید به دلیل ایفای نقش من در ایجاد جاذبه های فکری و سیاسی در کمپین موسوی برای آنها من را برگزیده اند. پس قطعا این جنبش متفکران زیادی دارد .در جنبش سبز همانطور که هر فرد یک ستاد بوده است هر فرد نیز یک متفکر است و این خود یک تئوری است.

خانم رهنورد! پس از انقلاب تقریبا رسم نبود که همسران شخصیت های سیاسی در کنار آنها حضور فعالی داشته باشند. شما این کلیشه را در جریان مبارزات انتخاباتی آقای موسوی شکستید .هدف تان از این کار چه بود؟

قبل از هرچیز باید بگویم من از کلیشه در شخصیت و رفتار بیزارم .سپس باید عرض کنم که بیش از هرچیز من خانم رهنورد هستم و بعد خانم موسوی. بارها این را گفته ام و به این موضوع هم بسیار مصرم که حضور من در واقع یک حضور مداوم بوده است . فضای خانوادگی ما قبل از ازدواجم نیز بسیار سیاسی بوده و همه جور اندیشه از سلطنت طلب گرفته تا مزدکی و چپ و توده ای و اسلامی در ان بوده است . پدر من هم یک آدم مبارزی بوده است .یک استاد دانشگاه جنگ که به خاطر اندیشه های سیاسی اش رژیم سابق او را از کار اخراج کرد. بنابراین من در چنین فضایی بار آمدم و یک فعال سیاسی بودم . بعد از ازدواج هم این نقش را ادامه دادم . اما اینکه در انتخابات کنار موسوی قرار گرفتم چند دلیل داشت . یکی از دلایل این بود که درهر مقطعی اگر شرایطی برای من ایجاد شود که درباره آزادی و دمکراسی صحبت کنم از آن استفاده می کنم .چه این امکان در یک مراسم دانشگاهی باشد یا در عرصه انتخابات یا مراسم هنری. اینها از نظر من فرصت است برای بیان غدغه هایم یعنی آزادی و دمکراسی وهمچنین برابری حقوق زن و مرد.اما وقتی اقای خاتمی و موسوی بالاخره به این نتیجه رسیدند که موسوی کاندیدا شود یکی از دوستان ما که خیلی شخص معتبری است به موسوی گفته بود که شما در ارتباط با زنان و جوانان شانس زیادی ندارید اما درمیان توده ها ،افراد ی از بدنه مردم و مذهبی ها طرفدارانی دارید . من علیرغم اینکه مخالف کاندیداتوری موسوی بودم و بسیار ترجیح می دادم که آقای خاتمی بیاید و انهم نه به دلیل آنکه موسوی کارائی نداشته باشد بلکه به دلیل اینکه من اصولا از موضع قدرت متنفرم. به هرحال من همراه با موسوی وارد عرصه انتخابات شدم. چون فکر می کردم می توانم در جذب آرای جوانان و زنان برای او موثر باشم .

چرا دوست نداشتید آقای موسوی وارد قدرت شود ؟

من همیشه دوست داشتم و دارم که در عرصه روشنفکری و هنر و ادبیات به ایران و مردم خدمت کنم. ازدواجم هم همین طور بوده و از نظر خودم با یک روشنفکر و هنرمند ازدواج کردم . هر چند ما هم مثل بسیاری از ادمها وبسیاری از دانشجویان سیاسی بودیم ولی هدف ما این بود که یک زندگی فرهنگی و هنری داشته باشیم. اما در روند ماجراها قضیه به اینجا کشید. بعد از پیروزی انقلاب هم من دلم نمی خواست همسرم نخست وزیر باشد و همیشه دوست داشتم من و او یک فعال مدنی باشیم و در موضع اتوریته و قدرت قرار نگیریم.

اما شما با شور و نشاط زیاد وارد مبارزات انتخاباتی آقای موسوی شدید که در تحلیل نهایی هدفش به قدرت رساندن آقای موسوی بود.این را چگونه توجیه می کنید خانم رهنورد؟

رهنوردی که مخالف این بود که موسوی در موضع قدرت قرار بگیرد با مقوله ای مواجه شده که موسوی به صحنه آمده و حالا که به صحنه آمده چه خیری برای مردم دارد ؟من در جمع بندی ام مطمئن بودم موسوی برای مردم بسیار مفید خواهد بود. اما در همین حال رئیس جمهور شدنش با علائق و سلیقه های من منطبق نبود. پس من خواسته شخصی خودم را قربانی کردم تا مردم سعادتمندتر و آزادتر زندگی کنند.

خودتان را قربانی کردید ؟ منظورتان را درست نمی فهمم .اگر ممکن است کمی بیشتر در این باره توضیح بدهید.

تلقی من این بود که خودم را قربانی می کنم برای اینکه ایران خوشبخت شود .چرا که ایران را در شرایط خیلی خطرناک و دشواری می دیدم . در عین حال می دانستم از نظر فکری می توانم برای زنان و نسل جوان جذابیت داشته باشم .پس در نتیجه تصمیم گرفتم تلاش کنم زنان و جوانان را جذب کنم تا موسوی رای بیاورد و به مردم خدمت کند .اما ازهمان وقت هم تصمیم گرفتم ازآن به بعد همان روشنفکر و هنرمند سابق بمانم و زندگی فکری و فرهنگی خودم را ادامه دهم. قبلا هم در مصاحبه هائی که داشتم و از من می پرسیدند اگر شما بانوی اول ایران شوید چه خواهید کرد پاسخ می دادم من همچنان یک روشنفکر هنرمند باقی خواهم ماند و به موسوی هم گفته بودم اگر رییس جمهور شود در عرصه قدرت در کنارش نخواهم بود .او همیشه می دانست که من با قرار گرفتن او در موضوع قدرت سخت مخالفم.

پس شما به طور مستقیم از نارضایتی شخصی خود نسبت به رییس جمهور شدن آقای موسوی با او صحبت می کردید ؟

این حق همیشگی من بوده و هست که در این باره مخالف باشم. این کاراکتر خانوادگی ماست. بچه های ما هم همین طور ند و همیشه دوست داشته اند در موضع یک فعال مدنی باشند . یک کسی مثل برادرم ،مهندس شاهپور کاظمی یک شخصیت صرفا علمی و تخصصی بوده است و خود م در جاده های هنر و ادبیات و سیاست افتادم . خواهرهای دیگرم هم به سراغ هنر و فرهنگ رفتند

خود مهندس موسوی چطور؟ موضع ایشان در برابر این نظر شما چگونه است ؟

ما به این توافق رسیدیم که ایشان برای مردم ایران در این شرایط دشوار مفیدند . چون کار بلدند و من تفکرشان را می شناسم. هر دو به این نتیجه رسیدیم که وجود ایشان مفید است و علاقه های شخصی من در این میان باید قربانی شود .

خانم رهنورد !در روزهای انتخابات عکسی از شما در کنار آقای موسوی انتشار یافت که دست در دست هم داشتید که خیلی معروف شد و به ویژه مورد توجه جوانان قرار گرفت خبر داغی شد که هنوز هم درباره اش صحبت می شود. این عکس کلیشه های رایج را شکست و اظهار نظرهای مختلفی را برانگیخت . من یکی از این نظرات را که متعلق به یک جوان است یادداشت کرده ام که می تواند عصاره ای از مجموعه نظراتی باشد که جوانان در سایتها و وبلاگ هایشان در این باره نوشتند . این نظر را می گویم :" این عکس راوی بزرگترین اتفاق در سه دهه اخیر سیاست ایران است ، صحنه ای که در آن عشق به رسمیت شناخته می شود." به نظرتان چرا این تصویر این همه مورد توجه قرار می گیرد ؟

روابط و مناسبات عاشقانه و صمیمانه زن و شوهر همیشه در یک نظام سنتی و بسته یک مقوله راز آمیز ، پنهانی و حتی مطرود بوده است .به طوری که شما می دانید دراین نظام ها مرد به جای اینکه نام همسرش را صدا کند نام پسرش را صدا می کند یا نام منزل بر او می گذارد . یعنی اینکه روابط عاشقانه زن و شوهر در چنین جوامعی یک محیط ممنوعه است که نمی توان در آن قدم گذاشت. اما مگر این محیط ممنوعه یک محیط جنسی است که نباید در آن قدم گذاشت؟ سوال من این است که چطور در این نظام ها همه چیز در حوزه مناسبات جنسی دیده می شود ؟این روابط صمیمانه زن و شوهر یک مناسبات سازنده است . اصلا ببینید خداوند چه ارجی برای زوجیت قائل است ارجی که خداوند در آن حوزه های جنسیتی را ذکر نمی کند ودر قران کریم می فرماید زن و شوهر برای هم مثل لباس می مانند یا اینکه می گوید در کنار هم آرامش بیابید یا می گوید در بین شما مودت و رحمت را قرارداده ام . این واژگانی است که قران به صراحت به زبان آورده است . در این نظام های سنتی آنقدر روابط زن و مرد ممنوع شده که یک دست گرفتن ساده زن و شوهر تبدیل به نمادی می شود که در سراسر جهان غوغائی می کند. در حالیکه واقعیت امر روانشناختی و جامعه شناختی اش همان است که من عرض کردم . اینجا باید این را هم بگویم که اگر من و موسوی حتی در حیاط خانه مان هم بخواهیم راه برویم دست یکدیگر را می گیریم.در زندگی من هرگز کلیشه حاکم نبوده است.

من و موسوی وقتی در خانه هم راه می رویم حتی اگر یک نیمچه پله ای هم مقابلمان باشد دست هم را می گیریم یعنی این کار برای ما یک رفتار طبیعی مثل سلام کردن است . ما از زمانی که با هم نامزد شدیم تا الان که نزدیک به 37 یا 38 سال از آن می گذرد ،هیچوقت راهی نبوده که ما دست یکدیگر را نگیریم و در آن گام بگذاریم چه آن مسیر خانه باشد یا بیرون از خانه . استقبال مردم از رفتار طبیعی و ساده ما به روانشناسی جامعه ای باز می گردد که پر از تابو است . جامعه ای که در آن بی خود آن را سرشار از تابو و تحریم کرده ایم . در این جامعه هر اقدامی می تواند یا ریا باشد یا معنای جنسی داشته باشد و من از هر دوی آنها متنفرم و همیشه با آن مبارزه کرده و از این به بعد هم مبارزه می کنم.

یعنی می خواهید بگویید آن تصویر یک ژست انتخاباتی و تبلیغاتی نبود ؟

نه! اصلا چرا تبلیغاتی؟ اقداماتی که ما در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری می کردیم بیش از اینکه انگیزه های تبلیغاتی داشته باشد بیشتر برای این بود که خدمتی به مردم ایران بشود. اما دست در دست هم قدم زدن ،حضور داشتن و راه رفتن عادت ما بود و هست.

مجله فارین پالیسی در گزارش انتخاب شما به عنوان سومین متفکر برتر جهان به مناظره آقای موسوی و احمدی نژاد اشاره کرده و اینکه در انجا اقای احمدی نژاد شما را مورد حمله قرار داد و پاسخی که شما به او دادید تبدیل به یک نقطه عطف در مبارزات آقای موسوی و کمپین انتخاباتی ایشان شد. اولا می خواهم بدانم آیا شما مستقیم آن مناظره را می دیدید ؟ ثانیا درهمان لحظه که مناظره را می دیدید ، رفتار و حرف های آقای احمدی نژاد چه تاثیری بر شما گذاشت ؟

من آن مناظره را مستقیم می دیدم و از اول تا آخر در آن مناظره شاهد رفتار غیر اخلاقی بودم . اخلاق انسانی در آن رعایت نمی شد و دائما به افرادی که نبودند توهین می شد، مورد اینکه اقای احمدی نژاد اهانت به من را وسیله ای برای کوبیدن آقای موسوی قرار داد من بسیار تعجب کردم. چون تکنیک ایشان حتی برای جذب رای هم اصلا تکنیک درستی نبود. آقای احمدی نژاد که خودش یک فرد دانشگاهی است حتما روندهای دانشگاهی را می شناسد .ایشان تحصیلات ده ساله من در علوم سیاسی را زیر سوال برد و این برای همه استادان علوم سیاسی که من آن ده سال را نزد آنها شاگردی کردم مثل آقایان الهی ، کاظمی ،طاهری فقوام ، صلاحی ، ازغندی و طباطبائی وسایر افراد در حوزه علوم سیاسی قطعا خنده دار بوده است . من احساس کردم عده ای شتاب زده اطلاعات غلطی را به آقای احمدی نژاد داده اند و او هم سعی می کند از آن اطلاعات برای کوبیدن رقیبش استفاده کند . در حالیکه آن اطلاعات ، اطلاعاتی کاملا اشتباه بود .ضمن اینکه من در دو رشته درس خوانده ام. در دانشگاه تهران نقاشی – مجسمه سازی و پژوهش هنر خوانده ام و در دانشگاه آزاد علوم سیاسی . و تنها زنی هستم که در ایران به مرحله فول پرفسوری در رشته هنر رسیده است و هرگزهم از تحصیلات علوم سیاسی ام که ده سال هم طول کشید استفاده خاصی جز اینکه سوادم را زیاد کند ، نبرده ام. من به دلیل اینکه در ذهن خودم سوال های زیادی نسبت به سیاست داشتم، این رشته را خواندم چون به طور جدی درباره تئوری های سیاسی خودم صاحب مساله شده بودم و می خواستم با رشد و پیچیدگی سواد و اطلاعاتم به دغدغه های بزرگ و شخصی ام پاسخ دهم . برای ورود به این رشته دو بار کنکور دادم یک بار رد و بار دیگر قبول شدم. چون من اصولا آدم درسخوانی هستم و همیشه مشغول درس خواندن و کنکور دادن بوده ام. بنابر این از دوره لیسانس تا دوره دکترا را دوباره خواندم .

یعنی کتابهای رشته علوم سیاسی را از لیسانس تا دکترا خواندید یا در کلا س ها هم شرکت می کردید و واحدهای تمام این مقاطع را هم گذراندید ؟

خیر- طبق قوانین جدید می توانید با هرلیسانسی در دوره فوق لیسانس رشته دیگر شرکت کنید. اما در آن زمان این گونه نبود. یعنی فوق لیسانس من هیچ ربطی با علوم سیاسی نداشت و من دوباره 30 واحد در دوره لیسانس گذراندم عنوانش هم بود واحدهای مغایر. یعنی اگر کسی لیسانس اش با فوق لیسانسش فرق داشت باید این دوره ها را می گذراند و بعد فوق لیسانس و دکترا را گذراندم که مجموعا ده سال طول کشید. اقای احمدی نژاد اینها را زیر سوال بردند . این برای خود آقای احمدی نژاد خیلی بد شد ومن برای ایشان هم ناراحت شدم. اما به عنوان زنی که باید از خودم دفاع می کردم و حقیقت را بر ملا می کردم مصاحبه کردم و گفتم این دروغ است و من شکایت می کنم

سوال مشخص من این بود که در آن لحظه که حرفهای آقای احمدی نژاد را شنیدید ،چه احساسی پیدا کردید؟ شما گفتید که تعجب کردید. فقط تعجب کردید یا خشمگین هم شدید ؟

همانطور که گفتم تعجب کردم چون به هر حال ایشان یک آدم دانشگاهی است و یک آدم دانشگاهی اطلاعاتی به این غلطی را اعلام نمی کند . همین طور ایشان گفتند چطورمن با مدرک علوم سیاسی در دانشگاه هنر حضور دارم و تدریس می کنم در حالیکه مدرک علوم سیاسی من هرگز ربطی به دانشگاه هنر نداشته و از آن استفاده نکرده ام.

یکی از جمله های آقای موسوی در پاسخ به حمله های آقای احمدی نژاد به شما این بود که خانم رهنورد روشنفکرترین زن ایران است .آیا خودش و شما از این پاسخ راضی بودید؟

آقای موسوی گفت که روشنفکرترین زن ایران منم. همین جا می خواهم ازهمه زن ها عذر خواهی کنم و بگویم همه از من روشنفکر ترند واین شاید احساس عاشقانه همسری نسبت به همسر خودش بوده است. همه می دانیم زنان ایرانی منحصر به فرد هستند و من شاگرد همه آنان هستم

آیا هیجان آن جلسه موجب شد آقای موسوی چنین جمله ای را در باره شما بگویند ؟

بله! شاید می خواست بگوید یکی از روشنفکر ترین زنان کشور یا شاید هم اعتقادش به من یک کمی زیادی باشد .

( با خنده ) موسوی به من خیلی اعتماد و اعتقاد دارد و البته من هم همین گونه هستم و به او اعتقاد دارم .پس این به آن در!

بعد از مناظره که آقای موسوی را دیدید نخستین جمله ای که ایشان درباره بحثها و اتهاماتی که آقای احمدی نژاد به شما وارد کردند به شما گفتند ،چه بود ؟و چه احساسی درباره آن داشتند ؟

آقای موسوی به عنوان یک مرد ایرانی که به همسرش علاقه دارد به طور طبیعی در این باره خیلی ناراحت شده بود . من فکر می کنم هر مرد ایرانی نسبت به همسرش متعهد است که از او حمایت کند . موسوی علاوه بر مرد ایرانی یک مرد آذری هم هست و خب حساسیت زیادی در این باره دارد .البته خیلی خوشحال بود که توانسته پاسخ مناسبی به ایشان بدهد

یعنی از اینکه گفته بود شما روشنفکرترین زن ایران هستید راضی بود؟

(با خنده )خودش که خیلی راضی بود . البته من گفتم چرا گفتی من روشنفکرترین زن ایرانی ام و خودت می دانی من شاگرد همه زنان ایرانی ام که او گفت من باورم این گونه است .البته بعدا نیروهای واپس گرا نسبت به دفاع موسوی از من خیلی حساسیت نشان دادند.

البته افرادی از گروههای دیگر نیز هم نسبت به دفاع آقای موسوی حساسیت نشان دادند ؟

تا آنجا که من می دانم خانم هائی در خارج یا داخل کشور اگر ناراحت شده اند مشکل شان بیشتر به همان "ترین" باز می گردد. یعنی همان واژه روشنفکر ترین و من به آقای موسوی هم گفتم که زنان ما چه در داخل و خارج روشنفکرترین ها هستند و من به آنها ایمان دارم و همیشه از زنان ایرانی چه در داخل چه در خارج الهام گرفته ام و من بابت واژه ای که آقای موسوی در باره من استفاده کرد از همه زنان روشنفکر ایرانی پوزش می خواهم.

کسانی هم واژه های آقای موسوی را در باره شما در چارچوب روان شناسی مردی که عاشق همسرش است ،قرار دادند.شما با این تحلیل موافقید؟یعنی آیا آقای موسوی به خاطر علاقه خیلی زیادش به شما از واژه روشنفکرترین در باره تان استفاده کرد؟

کلام آقای موسوی یک حرف نمادین بود.شاید مرا نمونه ای از همه زنان ایرانی تلقی کرد.چون او احترام زیادی برای زنان قائل است. اما اگر این توضیح هم برای کسانی قابل پذیرش نیست ،من از همه خواهش می کنم این واژه موسوی را به حساب این بگذارند که هیچ مرد شریفی حاضر نیست تهاجم نسبت به همسرش را بپذیرد .بنابراین شاید تحلیلی که شما به آن اشاره کردید نیز درست باشد که واژه های آقای موسوی را باید در عرصه روانشناختی یک مرد ایرانی نسبت به همسرش بررسی کرد و گرنه همه زنان ایران" ترین "هستند. روشنفکر ترین و برترین آنها هستند و من به آنها اعتقاد دارم.به هرحال من دوباره در این باره از زنان ایرانی پوزش می خواهم

خانم رهنورد!این چندمین بار است که در این مصاحبه در این باره از زنان پوزش می خواهید .شاید برداشت شما از سوال های من در این باره چندان درست نبوده است.من نگفتم زنان ایرانی از دفاع پرشور آقای موسوی از شما ناراحت شده اند.حتی می خواهم بگویم بسیاری از زنان پس از دفاع ایشان نوشتند و گفتند که خوشحالیم آقای موسوی دفاع محکمی از خانم رهنورد انجام داده و حق مطلب را در باره همسرش ادا کرده است.اغلب حساسیت های منفی از سوی نیروهای حامی دولت نهم و حتی برخی از گروههای فشار صورت گرفت و کسانی هم به با استناد به عصبانیت جناح های رقیب در این خصوص گفتند :خب معلوم است که موسوی خوب به هدف زده است.شما این طور فکر نمی کنید؟

در هرصورت و با وجود همه این حرفها که بسیاری اش را نیز خودم شنیده و یا خوانده بودم دوباره می خواهم بگویم زنان ما هرکجا که باشند چه در داخل زندان چه در خارج زندان ،چه داخل کشور چه خارج از کشور در هر موقعیت و سن و طبقه از نظر من برترین هستند ،بویژه در قلمرو آزادی و برابری خواهی که ارمان همیشگی ما زنان بوده است .نه فقط هر فرد یک ستاد که به نظر من هر زن یک روشنفکر است .البته اغلب زنان و مردان ایرانی روشنفکر و ازادی خواه هستند .

خانم رهنورد !کتاب های زیادی قبل و اوایل انقلاب از شما چاپ شد که از نظر بسیاری از متفکران در زمان خودش تاثیر گذار و پر تیراژ بود. این کتاب ها الان کجاست و چرا تجدید چاپ نشده و چرا آن روند تالیفات ادامه نیافته است ؟

من همیشه از سوی جریانهائی که من نام آنها را جریان های واپس گرا می گذارم کوبیده شده ام. کتابهای من بعد از انقلاب هرگز اجازه چاپ پیدا نکرد. چون خودم آدم محبوبی برای آدم های واپس گرا نبودم و نیستم به طور طبیعی کتابهایم هم برای آنها قابل تحمل نیست .جز یک کتاب از من به نام سفر به دیار زنان بت (سفرنامه هند ) که در سال 67 چاپ شده ، هیچ یک از کتاب های من پس از انقلاب تجدید چاپ نشده است.

از جمله کتابهای تان "پیام حجاب زن مسلمان " است که خیلی هم معروف شد . آیا حتی این کتاب هم اجازه چاپ پیدا نکرده؟این یکی دیگر چرا؟

بله! برای اینکه این کتاب حجاب را دستور نمی دهد بلکه به عنوان یک نماد از یک جامعه مطرح کرده است .من دراین کتاب حجاب را کاملا به شکل آزادیخواهانه ای ارائه کرده و اختیار را به فرد انسان داده بودم. این کتاب هرگز در سالهای پس از انقلاب چاپ نشد. ولی آن تنها کتابی نبود که چاپ نشد . هفت- هشت جلد کتابی که قبل از انقلاب نوشته بودم هم هرگز تجدید چاپ نشد .به ناچار من به نوشتن کتاب های درسی دانشگاهی اقدام کردم چون دیدم اگر کتاب های غیر درسی بنویسم که چاپ نمی شود پس حداقل در تالیفات دانشگاهی فعال باشم .چون من همواره از سوی جریان های واپس گرا به عنوان یک زن نواندیش که می توانسته ارمغان آزادی درونی را برای زنان داشته باشد مورد مخالفت قرار گرفته ام . هر آنچه اکنون هم با من می کنند ادامه روند سابق است و فقط یک فاز انتخاباتی پیدا کرده و اصلا جدید نیست . من بیش از 30 سال است که از سوی جریان های واپس گرا مورد تهمت ، اهانت ، فحاشی و بی احترامی قرار می گیرم . اما برای من اقداماتشان اهمیتی ندارد و همواره برای آزادی، اول از همه آزادی انسان از درون خودش و بعد برای آزادی های سیاسی و اجتماعی فعالیت کرده و می کنم.

در همه سی سال گذشته بارها شایعه های زیادی درباره زندگی شما و اقای موسوی مطرح بوده است . از جمله شایعه جدائی شما از آقای موسوی که در ایام انتخابات نیز دوباره رواج یافت و هنوز هم رواج دارد و آخرین آن هم خبر خبرگزاری دولتی ایرنا بود.می خواهم بدانم دلیل این شایعه سازی ها علیه شما چیست ؟

مساله اصلی جریان های واپس گرا این است که از نظر آنها حق من است که هر گونه شایعه، توهین و سرکوب را به من وارد کنند.پس به بهانه های مختلف وارد عرصه زندگی خصوصی و عمومی و اندیشه من می شوند.

کسانی هم بارها از زندگی موفق و عاشقانه شما و آقای موسوی سخن گفته اند. اگر اینطور است ،چطور زندگی خصوصی شما مورد حمله قرار می گیرد ؟

شایعه سازان به اقتضا هم عمل می کنند. البته شایعه اینکه من و موسوی جدا شده ایم در همه این سی ساله انقلاب بوده است و به بهانه های مختلف و به اقتضائی آن را مطرح کرده اند. الان اقتضایش این است که چیزی شبیه به این برای جناح خودشان پیش آمده و می خواهند یک شبیه سازی بکنند. اما اصل موضوع این نیست . آنها فکر می کنند تهاجم خود را به رهنورد هم در عرصه عمومی و هم خصوصی انجام دهند .چون رهنورد را حتی شایسته نفس کشیدن هم نمی دانند . چون نفس کشیدن من هم به نظر آنها برای من زیادی است و البته به این خاطر که رهنورد و اندیشه هایش را مخل افکار واپس گرای خود می دانند.

ادبیات تهاجم آنها خصلت های خودشان را نشان می دهد مثلا در شایعه اخیر از واژه ضرب و شتم ! من توسط موسوی استفاده کردند که نشان می دهد اصلا دیالوگ و اندیشه شان چه در عرصه خصوصی، عمومی و حتی سیاسی خشونت گرا ست . اگر اکنون هم در عرصه سیاسی جوانان و زنان را به خاطر آنکه رای شان را می خواهند این گونه سرکوب می کنند، به همین دلیل است. آنها احتمالا در خانواده شان هم این گونه بوده اند یعنی در آنجا یا شاهد خشونت و یا خشونت افرین بوده اند وگرنه وارد این ادبیات سخیف شدن و از واژه هائی مثل ضرب و شتم استفاده کردن که متعلق به دوره دایناسورها و خشونت دایناسوری است نشان دهنده ساختار ذهنی و روحی بیمار شان است.

پس از عنوانی که توسط فارین پالیسی به شما داه شد موج جدیدی از تهاجم از سوی رسانه های حامی دولت علیه شما انجام شد. مثلا یک خبر گزاری نوشت که این عنوان به این دلیل به شما داده شده که شما خط زنانه اغتشاشات را می دادید و می دهید که البته در کنار شما نام چند زن دیگر از جمله خانم ها شیرین عبادی و شیرین نشاط را هم آورده بودند .خط زنانه اغتشاشات یعنی چه؟

من باز هم به سراغ همان ادبیات سخیف می روم که از واژه اغتشاش استفاده و سپس آن را زنانه و مردانه کرده اند . اولا فعالیت های اعتراضی مردم اغتشاش نبوده بلکه فعالیت آزادی خواهانه جنبش سبز بوده و اصلا جنسیتی نیست و فقط ارزشهای ازادی خواهانه و دمکراتیک دارد و زنانی هم که آنها به آن اشاره کرده اند از جمله خانم عبادی و خانم نشاط زنان شاخصی هستند که هر کدام در قلمرو خود مورد اعتمادند و من نیز برای شان احترام زیادی قائلم . در ضمن به هیچ عنوان فعالیت مردم ایران فعالیت جنسیتی نیست و تلاشی آزادیخواهانه است و زنانه و مردانه هم ندارد . مگر کت و شلوار است که این گونه تقسیم بندی می کنند.

یادم هست که آقای کروبی در یکی از مناظره ها گفت که خانم رهنورد همواره نام آورتر از آقای موسوی بوده است .این را البته کسان دیگری هم گفته اند . منشا این اعتقاد کجاست ؟

من نمی خواهم بین من و موسوی تقابلی در این رابطه باشد.

بالاخره شما از ایشان مشهورتر و شناخته شده تر بوده اید یا نه؟

البته من مشهورتر از او بودم .علت اش هم آن بود که فعالیتم بیشترفرهنگی بوده است و می دانید که کسی که قلم در دستش باشد خیلی بیشتر دیده می شود. وقتی که انقلاب شد من ده جلد کتاب نوشته بودم. کتابهای من در زندانها خوانده می شد. فعالیتهای آقای موسوی بیشتر زیر زمینی بود و به هر حال کسی که قلم در دست دارد مشهورتر است . به خصوص که زنان و جوانان به کتاب های من علاقه مند بودند وبا توجه به اینکه کشور ما کشوری جوان است طبیعی بود که من شهرت بیشتری از موسوی پیدا کنم. اما به تدریج نظام مرد سالاری که بر اندیشه های جریان واپس گرا حاکم است سعی کرد با سرکوب من ارزش های فرهنگی کار من را تضعیف کند که البته موفق هم نشد . همه آنها موجب شد که من نهایت کنش خودم را در فعالیت های انتخاباتی ایفا کنم.

چند بار گفته اید که از بی حجابی به حجاب رسیده اید بعضی ها می گویند حجاب و دینداری شما تحت تاثیر همسرتان ،آقای موسوی بوده است.واقعا این طور است ؟

نه! یک انتخاب شجاعت مندانه از جانب خودم بوده است .یعنی من به شناسائی اسلام و حجاب اقدام کردم و هنوز هم در آن زمان موسوی را نمی شناختم . من جریان اسلام گرایانه را بیشتر توسط شریعتی در حسینیه ارشاد شناختم .من به عنوان کسی که سر به هر جمعی می زد به آن جا هم پا گذاشتم . من در آن روزها به نمایشگاههای نقاشی می رفتم ،به کانون های روزنامه نگاری هم سر می زدم و دربسیاری از جلسه های فرهنگی – مذهبی هم شرکت می کردم . من دختری بودم تشنه حقیقت .پس با جرات به این انتخاب دست زدم ولی هنوز هم معتقدم که پوشش زن مسلمان باید انتخاب خودش باشد و نه یک اجبار و دستور .من در این باره فعالیت کردم و به همین دلیل هم جلوی انتشار کتاب من گرفته شد.من این موضوع را در آمریکا کنفرانس دادم در ایران کتابم زیرزمینی چاپ شد اما بعد از انقلاب فیلم و زینکش را هم از بین بردند . این کتاب به آزادی در پوشش و لباس و رنگ آن اشاره دارد اینکه شخص باید از درون آزاد شده و به انتخاب رسیده باشد

دیدگاه آقای موسوی هم درباره پوشش زنان همچون شما است ؟

آنچه گفتم نظر خودم است.

ولی در این همه سال زندگی مشترک لابد در این باره با آقای موسوی صحبت کرده اید و متوجه شده اید که ایشان با این نظر شما موافق هستند یا نه ؟

در زندگی ما "گفتمان "یک امر رایج است .هرکس نظر خودش را دارد ،البته حالا نسبت به همیشه با هم همفکرتر هستیم. من و موسوی درگفت و گو هایمان هیچ وقت به دنبال این نیستیم که همدیگر را مجاب کنیم . من خودم محال است زیر بار این بروم که کسی من را مجاب کند .تا خودم به حقیقتی نرسیده ام مجاب کسی نمی شوم . در نتیجه در گفت و گوهایم با موسوی در همه زمینه ها هرگز در جهت مجاب کردن یکدیگر قدم بر نداشته ایم . ما فقط با یکدیگر گام بر می داریم و همواره از یکدیگر حمایت هم می کنیم اما یکدیگر را مجاب نمی کنیم

وقتی آقای موسوی شنید که شما از سوی مجله فارین پالیسی به عنوان سومین متفکر برتر جهان و همینطور مغز متفکر جنبش سبز انتخاب شده اید ، چه واکنشی نشان داد ؟

موفقیتهای من البته در این سال ها خیلی زیاد بوده است . یک روز نقاشی ام برنده می شد، روز دیگر برنده خوارزمی میشدم و روز دیگر فول پرفسوری ام را به دست می آوردم . یک روز کتابم برگزیده می شد .یعنی آنقدراین موفقیت ها تکرار شده که تقریبا برای خانواده من شنیدن این خبرها عادی شده است . ولی هر اتفاق این گونه در خانواده ما به بحث گذاشته می شود ولی هیچ چیز هیچ کس را شوکه نمی کند .چون بچه ها به یک مادر پر جنجال وفحش خور عادت کرده اند . همسرم هم از وقتی با من ازدواج کرده دائم شاهد رویدادهای مختلف در باره ام بوده است .ولی این خبر هم در خانه ما موجب گفت و گو شد و زوایایش مورد بحث قرار گرفت.

آقای موسوی جمله مشخصی در این باره نگفت ؟

الان یادم نمی اید. اما خارج از خانواده برخی تبریک گفتند و برخی گفتند بگو این عنوان را نمی خواهم که من جواب دادم چطور در جامعه مرد سالار هر گونه شاخص شدن زن قبیح است اما هر گونه شاخص شدن مرد طبیعی است. البته اینها را به جریان های واپس گرا که به هر حال با هم دیالوگ داریم می گفتم.

شما هنوز با این جریان ها دیالوگ دارید؟یعنی ارتباط تان قطع نشده است ؟

نه- چون به هر حال در خانواده و حتی در دانشگاه و بین همکاران البته به طور نادر این نیروها وجود دارند و اگر بخواهند با آنها صحبت می کنم و معتقدم هر کسی حق دارد حرف خودش را بزند. من به آزادی فکر علاقه مندم و به یک دست شدن جریان های فکری هم اعتقاد ندارم.

به نظر خودتان نامیده شدن شما از سوی این مجله به عنوان نظریه پرداز جنبش سبز چقدر واقعیت دارد؟

در پیشینه زندگی فکری و ذهنی من می بینید که تحقیق و تئوری پردازی شیوه زندگی هنری ،علمی و سیاسی من بوده که متکی به مطالعات چند بعدی در قلمرو اندیشه های سیاسی –ادبی و هنری زنان متفکر ایران و جهان و همینطور نظریه پردازان اسلام و قرآن کریم بوده است .می توانم بگویم از همان زمانی که سواد خواندن پیدا کردم مطالعه را ابتدا در زیر زمین قدیمی خانه مادر بزرگ که انبان روزنامه ها و کتابهای قدیمی بود شروع کردم .البته از آن فضای نمور و تاریک خیلی می ترسیدم اما در عین حال جاذبه خواندن و فکر کردن برترسم غلبه می کرد.بعدها در کتابخانه کوچک پدری ام و سپس دایی هایم انواع و اقسام کتابها را مطالعه می کردم تا اینکه خودم یاد گرفتم کتاب بخرم و بخوانم و همه را هم نقد کنم .یادم نمی اید هرگز خودم را به اسانی تسلیم نظریه ای کرده باشم و نظریه ای را بدون نقد و بررسی قبول کرده باشم . در چنین فضای نقد و بررسی نظریه پردازی های چند بعدی داشته ام که برخی اعلام شده و برخی نیز در حال تدوین است

در چه حوزه ها و موضوع هایی ؟

بخشی به مسائل زنان و جوانان اختصاص دارد و بخشی به دمکراسی و آزادی در شرایط خاص ،بومی و جهانی .

مردم ایران در این مدت شعارهای متعدد و متنوعی چه قبل از انتخابات و چه بعد از ان ساختند یکی اش این بود:" موسوی، رهنورد تساوی مرد و زن" شما وقتی این شعار را می شنیدید دچار چه احساسی می شدید ؟

اول به این فکر می افتادم که چه تعهد عظیمی این جمله در انسان ایجاد می کند و بر خودم می لرزیدم و می گفتم ببین در این شعار چه آرزوهائی نهفته است. چقدر زنان ما سرکوب شده اند که امروز یک زن و شوهر را که به طور طبیعی در کنار هم قرار گرفته اند نماد تساوی می بینند . در حالی که ارتباط من و موسوی یک همدلی کاملا عادی یک زن و شوهر است . این شعار نشان دهنده واقعیت بسیار تلخی بود. آرزویی که از یک صحنه نمادین به دست می امد که من و همسرم دست در دست هم گام بر می داشتیم . پس در درجه اول تعهد من را در برابر این شعار بر می انگیخت و بعد واقعا متاثر می شدم که چرا باید زنان ما آنقدر آرزمند یک زوجیت لطیف و شاعرانه ای که اشاره به مساوات و برابری دارد باشند . این نشان دهنده آن است که در جامعه ما در همه این سالها نسبت به زنان بسیار بد عمل شده است .

بخشی از گزارش فارین پالیسی به خدمات شما در شورای عالی انقلاب فرهنگی اشاره می کند .موضوع از چه قرار است؟

من در سال 67 نماینده وزارت علوم در شورای اجتماعی و فرهنگی زنان شدم .در آنجا برای اولین بار یک شوک بزرگ به من وارد شد، اینکه در هر زمینه ای زنان برای ورود به دانشگاه مانع دارند یعنی همان سهمیه .درآنجا تلاش کردم که این موضوع را حل کنم. تلاش خود را در دو زمینه گذاشتم: اول اینکه مساوات حضور زن مرد در دانشگاه برقرار شود که حاصل آن این شده که امروز 70 درصد ورودی های ما به دانشگاه ها را زنان تشکیل می دهند .در حالیکه در ان زمان در رشته های مختلف به شدت سهمیه بندی وجود داشت .تلاشم این بود که سهمیه ها برداشته شود و برداشته شد و فقط در رشته معدن سهمیه بندی باقی ماند.ادارات ما هم کاملا مردانه بودند بنابر این وجود یک مشاور زن را در کنار هر واحدی پیشنها د دادم که این هم ثبت شد .شاید یکی از دلایل تهاجمی که از همان سال تجربه کردم همین دو اقدامم بوده باشد.

این اقدامات خیلی سخت و کشنده بود. تصور کنید دانشگاههائی که پر از سهمیه بودند. ناگهان سهمیه شان برداشته می شود ومدام بر تعداد حضور زنان در دانشگاهها افزوده می شود

در گزارش این مجله به نقش شما به عنوان موتور محرکه جنبش زنان نیز اشاره شده است. با توجه به اینکه جنبش زنان ایران در این سالها توجه جهان را به خود جلب کرده شما خودتان چگونه نگرشی به جنبش زنان ایران دارید و نقش خودتان را در آن چطورمی بینید ؟

جنبش زنان ایران مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته اگر از زنان مشروطه خواه شروع کنیم تا الان فازهای مختلفی را پشت سر گذاشته است . در زمان مشروطه بیشتر نقش زنان همان تحقق مشروطیت بود تا مطالبات حقوقی و خاص زنان. ولی بعد از ان مرحله وارد مراحل دیگر شد . مطالباتی مثل حق تحصیل مساوی ، حقوق و قوانین برابر زن و مرد و غیر از حقوق، فاز حیثیتی که همه آنها را در بر می گیرد. اینکه حیثیت والای زن در جامعه ارج گذاشته شود و بر اساس قابلیت های ذهنی و فکری او این موقعیت های اجتماعی ایجاد شود که در مرحله اخر این مقوله حیثیت خواهی با مطالبات دیگر مثل اشغال مدیریت ها توسط زنان ، اشتغال برابر و مبارزه ها برای رفع تبعیض های قانونی - حقوقی همراه است . در این سالهای اخیر این جنبش وارد حالت خاص خودش هم شده است چون در این سی سال حیثیت زنان به شدت مخدوش شده حتی با با شعارهایی که مثلا تعریف از زنان بوده است.

مثلا چه شعارهائی ؟

شعارهای تعریفی که بهتراست وارد مصداق ها وجزئیاتش نشوم .چون ممکن است ابعاد دیگر هم بیابد ولی این شعارها حالت حیثیث زدایانه از زنان داشت تا حیثیت آفرین . البته پایمال شدن حقوق زنان در عرصه خانواده ، همسری و مادری و چه در عرصه عمومی هم بود که زنان پس زده شدند .البته من معتقدم که زن و مرد دو بال پروازند جمله ای که 30 سال است می گویم و هیچ پروازی با یک بال شکسته امکان پذیر نخواهد بود .

ایا ممکن است در پاسخی کوتاه تعریف خود را از جنبش سبز بگویید؟

من فکر می کنم انقلاب اسلامی با جنبش سبز فاز جدیدی را تجربه کرد که مطالبه آزادی هاست . در عرض این سی سال در این باره کوتاهی کردیم.گروهی از مردم ما توجه لازم را به آن نداشتند ، مسوولان هم همینطور. اما این انتخابات و تقلبی که در آن انجام شد در واقع کاری کرد که موضوع رای برای مردم یک مساله ثانوی شده و مساله اصلی آنها اکنون مطالبه آزادی ها است . من فکر می کنم یک حلقه مفقوده ای در این سالها وجود داشت که خود را نشان داد . موضوعی که تا به یاد دارم آرمان من بوده و همواره دنبالش می کنم

شما و آقای موسوی چند ساعت در روز یکدیگر را میبینید و با هم صحبت می کنید ؟

تفاوت می کند. گاهی آن قدر مشغول کاریم که خیلی زیاد همدیگر رانمی بینیم ولی معمولا و به طور متوسط روزی سه چهار ساعت را با هم می گذرانیم و درباره همه چیز صحبت می کنیم

بیشتر درباره چه صحبت می کنید ؟

از سیاست تا هنر از اقتصاد تا بچه ها و درس ها و خانواده هایشان .

حتی در چنین روزهائی هم از هنر صحبت می کنید ؟

چرا صحبت نکنیم؟ من الان تابلوئی را درباره ندا آقا سلطان شروع کردم به نام ندا . البته من در نقاشی و مجسمه سازی سیاسی کار نیستم و به ارزش هنر معتقدم ولی الان ندا لحظه ای از جلوی چشمم نمی رود و نمی توانم به او فکر نکنم .ضمن اینکه هنر را از پروسه های اجتماعی دور نمی بینم ولی الان ندا بر تاریخ تصویر سازی ذهنی من می درخشد و تا آن را تمام نکنم آرام نمی گیرم .

آقای موسوی درباره مواضع و فعالیت ها و بیانیه هایشان هم با شما مشورت می کند ؟

اصلا تا این لحظه هرگز ما زندگی بدون مشورت نداشته ایم و هر دو با هم مشورت می کنیم اما فقط در کارهای هنری ام خیلی دوست ندارم ایشان به من مشورت بدهند .

شما چطور ؟همین کار را درباره آثار هنری ایشان می کنید ؟

من هم سعی می کنم این گونه رفتار کنم .چون این نکته مهمی است که یک اثر هنری محصول تکاپوی شدید روانی انسان است و فکر نمی کنم هیچ کس بخواهد در این زمینه کسی را شریک کند. مگر انکه کار انجام شده باشد . مقوله های فکری هم تا در ذهنم پخته نشود به مشورت درباره آن دست نمی زنم چون هر چیزی باید ساختار پیدا کند. درباره موسوی هم این کار را می کنم و تا ساختار اندیشه ای و تئوریکش حاصل نشده باشد به آن موضوع نزدیک نمی شوم .این روش متدولوژیک من است .

جنبش سبز ارتباط شما رابا یکدیگر بیشتر کرده یا کمتر ؟به نظر می رسد مشغله ها و گرفتاری های آقای موسوی افزایش یافته است؟

جنبش سبز همه ما را به خود مشغول کرده ، جنبش سبز در این روزها همه زندگی ماست. جنبش سبز تبلور همه آرمانهای مغفول ما در طی این سی سال و حتی طی یک صد سال بین مشروطه و انقلاب اسلامی است .من و موسوی با جنبش سبز نفس می کشیم ، فکرمی کنیم و با آن زندگی می کنیم.جنبش سبز تازه به دوران رسیده نیست .به واژه سبز نگاه کنید .سبز تبلور بسیاری از ارمانهای زیبای مردم ماست ،چه در زندگی مادی و چه در زندگی معنوی ،حتی فیلم و ادبیات و هنر ،مثل خانه سبز ،حضور سبز ،قدم سبز تا امروز که به واژگان ترکیبی جنبش سبز رسیده ایم.سبز اهل بیت هم که جای خود را دارد.

bamdadan1979 - ایران - ایران
اگر ما مبارزه می کنیم برای دموکراسی و برچیدن دیکتاتوریست . جنایتهای شمارا هم مد نظر داریم صبور باشید به محض پیروزی شما زن و شوهر را همانطور که در زمان خودتان پوستمان را کندید ماهم .... آره . زنده باد دموکراسی نابود باد دیکتاتوری
شنبه 5 دی 1388

elina_genecloning_2020 - استرالیا - سیدنی
زنده باد جنبش سبز ایران
شنبه 5 دی 1388

raha1984 - المان - هامبورگ
من نمی دونم تو اون خورجینش چه چیزی داره که حتی چند وقت پیش یکسری عکس با موسوی تو خونشون گرفته بودن تو خونه هم رو شونش بود.
شنبه 5 دی 1388

kaveh52 - ایران - تهران
خانم رهنورد و آقای موسوی تا اینجاش که خوب اومدید با مردم . امیدوارم در آینده جا نمونید . قطار جنبش سبز آزادی به راهش ادامه میده جا نمونیددددددد
شنبه 5 دی 1388

amin_22_NY_already fr teh - ایالات متحده - منهتن
شرط میبندم چادری نیس.همش دروغ.همش له کردن همدیگه.چرا؟؟
شنبه 5 دی 1388

mr. fair - انگلستان - منچستر
واقعا من اون روز که بو سایت خوندم سومین متفکر جهان شده فکر کردم یه انتخاب سیاسی بوده ولی حالا که این مصاحبه رو خوندم نظرم عوض شد علی الخصوص نظرش درباره حجاب و این که قبل از انقلاب بی حجاب بوده. ولی خودمونیم موسویم دختر باز قهاری بوده وا لول
شنبه 5 دی 1388

amin_22_NY_already fr teh - ایالات متحده - منهتن
روشنفکرو خوب اومدی.این همون زنه روشنفکره که بدون کنکور وارد دانشگاه شده بود.فقط همین.
شنبه 5 دی 1388

kamran1011 - ا - ا
بامدادان . باز شما رو جو گرفت ؟ فک کردی ما میزاریم جمهوری اسلامی ها یا شاهیها یا . دست به اینا بزنند ؟فک میکنی امثال شما رو بهشون اجازه میدیم که نزدیک این دو عزیز بشند ؟ جرات داری اون لحظه فکرش رو بکن. امان از اینهمه نفرت و تحجر که مختص جمهوری اسلامی نیست ، و آدم های احمق از هر قشر و نسلی هستند.
شنبه 5 دی 1388

bache mahal - بلژیک - گنت
خیلی خوبه ققط روسری را یه کارش بکن ما همه رنگ حجاب دیدیم الا گل گلی.میترسم از هرچی حجابه.کی فکرشو میکرد جای شهبانو این بگیره.
شنبه 5 دی 1388

azadandish - هند - پونا
من طرفدار موسوی هستم ولی زنش به نظر خیلی منم منم میکنه
شنبه 5 دی 1388

m uk - انگلیس - منچستر
از دوستان در منچستر خواهش مکننم روز عاشورا مقابل انجمن اسلامی تجمع کنیم تا ایرانی ها در داخل بدانند تنها نیستن ساعت 12 روز یک شنبه 27 12 209
شنبه 5 دی 1388

یک هموطن - کانادا - تورنتو
بامدادان ، شما که طرفدار دموکراسی هستی چرا از انتقام حرف می زنی؟ نکنه قراره ما هم اشتباهات نسل انقلاب را تکرار کنیم. همون کشتارها و اعدام ها !! این کجاش دموکراسی هست ؟! من طرفدار هیچ جناح خاصی نیستم ولی به نظر من ما به وجود همه انسانهای فهمیده و روشنفکر احتیاج داریم . حالا از هر جناح یا دسته ای که باشند فرقی نمی کنه.
یکشنبه 6 دی 1388

delsooze-mardom - ایران - قم
خانم رهنورد........بتو از همنامت اینگونه خطاب است...ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
یکشنبه 6 دی 1388

samansadeghi - ایران - تهران
من که میگم احمق تر زن خودشه شما چی ؟
یکشنبه 6 دی 1388

nightingale - ایران - تهران
چه قدر هم که این عنوان ها معتبره. خودشم باورش شده روشنفکره. ایشون تازه به دوران رسیده هستن. همین.
یکشنبه 6 دی 1388

pesareironi - ایران - ایران
جالبایعنی حرفهای مهم تری جزحجاب توحرفهای زهرارهنورد گیرنیومد...... به قول کاوه52 تاالان که خوب راه اومدند.خداکنه ازاین به بعدهم اینطور باشه. ازقطارسبزهاپیاده نشیدکه غیراز ان باتلاقی بیش درانتظارتان نیست..
یکشنبه 6 دی 1388

i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش
بـــــــــــزودی احتمال دیدن موسوی در ماه زیاد است!!! اطلاع رسانی کنید!!! بله! اطلاع رسانی! عجب جمله ایی!! شادباشید.
یکشنبه 6 دی 1388

Sonia236 - امریکا - نیو یورک
bamdadan1979 - ایران - ایران. شما این آرزو را به گور خواهی برد! جرات داری بیا تو خیابون جلوی مردم سبز این جملات رو بگو تا یک کتک مفصل نوش جان کنی ! البته اگر جنایتی کرده بودند آری، ولی چون تا به حال نکرده اند و تنها جرمشان مثل شما فکر نکردن است دوباره برای اینکه خوب بهت بچسبه میگم که این آرزو رو دو دستی به گور خواهی برد!
یکشنبه 6 دی 1388

dkdk - دانمارک - اسلیس
تنها یک سئوال دارم زهرا جان تو و موسوی قبل از جنبش سبز با چی و کی نفس میکشیدید؟بی احترامی نکردم تنها سئوال کردم.در این مدت 30 سال ظلم زندان شکنجه جنایت فساد فحشا فقر تجاوز و اعدام چطوری بیصدا و بدونه اعتراض نفس میکشیدید؟جدا چطوری؟نمیدونیم دم خروس را قبول کنیم یا قسم حضرت عباس را؟بالاخره مردم فهیمند از 4 تا نابخرد که بگذریم بقیه شعورشان بالاست.لطفا با حرفهای احمقانه به شعور مردم توهین نکنید.درازگوش شمائید نه مردم.
یکشنبه 6 دی 1388

azadmard - ایران - تهران
Sonia236 - امریکا - نیو یورک تو که چند روز پیش کامنت دادی هر کسی در نظرش ازاد است حتی طرفداران خمینی حالا رجز تنبیه کردن bamdadan1979 - ایران - ایران را میخوانی چون موسوی را در جنایات 30 ساله نظام شریک میداند؟ تو که در ان کامنتت گفتی ٪60 طرفدار موسوی هستی اگر 100٪ بودی چه خونی به پا میکردی؟ حتما سراغ dkdk - دانمارک - اسلیس هم برو و او را هم تهدید کن...حالا دیدی که از کوزه همان طراود که در اوست؟
یکشنبه 6 دی 1388

kamran1011 - ا ا - ا ا
دکدک . اگه شما با افکار شاهنشاهی و رادیکال میخواهی به اینها الکی ایراد بگیری ، بحش جداس بگیر ، ولی به حرف زدن ایشون نمیتونی بگیری ، به یه دروغ دیگه بند کن ، تا الان که موسوی رو آدم کش ، دزد و .. کردین ، حالا چرت پرت های دیگه بگین شاید نتیجه بگیرید ، بهتر از جمهوری اسلامی که نیستین شما .
یکشنبه 6 دی 1388

bluestar - ایران - تهران
bamdadan1979 - تو انقدر ترسویی که جرات نداری اسم شهر خودت رو ببری. پس حرف گنده تر از شخصیتت نزن کوتوله.
یکشنبه 6 دی 1388

dannni - سوئد - استکهلم
bamdadan1979 - ایران - ایران// لاقل اینها با اینکار کاری کردن مردم تمام اشتباهات گذشتشون ببخشن تو وامثالت زیر پتو قایم شدین وجرعت ندارید بیان بیرون ساکت باشید
یکشنبه 6 دی 1388

IranBozorgMehr - ایران - اهواز
Sonia236 - امریکا - نیو یورک تند نرو این رو بخون شاید .. از هم میهن گرامی dkdk - دانمارک - اسلیس. تنها یک سئوال دارم زهرا جان تو و موسوی قبل از جنبش سبز با چی و کی نفس میکشیدید؟بی احترامی نکردم تنها سئوال کردم.در این مدت 30 سال ظلم زندان شکنجه جنایت فساد فحشا فقر تجاوز و اعدام چطوری بیصدا و بدونه اعتراض نفس میکشیدید؟جدا چطوری؟نمیدونیم دم خروس را قبول کنیم یا قسم حضرت عباس را؟بالاخره مردم فهیمند از 4 تا نابخرد که بگذریم بقیه شعورشان بالاست.لطفا با حرفهای مردم توهین نکنید. شمائید نه مردم.
یکشنبه 6 دی 1388

ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
kamran1011 - ا - ا . ..ما...ما....نکن شما که هستید که دستور می دهید باز ابجی زینب ها و بسیجی های رنگ عوض کرده به سبز ریختند در سایت...مرگ بر اسلامتان که ایرانی را سیه روز کرد
یکشنبه 6 دی 1388

bamdadan1979 - ایران - ایران
تمامی کسانی که کامنت گذاشتن و من و دوستانمان را زیر سوال بردند ازشان سوالی دارم؟؟25 رسال پیش زمانی که ما برای دموکراسی مبارزه میکردیم و فقط حامیمان بنی صدر بود شما ها کجا بودید؟؟؟؟؟همین آقای موسوی که نخست وزیر شد و امثال مارا در زندانهایش کتک میزد آیا شما بودید؟؟؟اگر من و دوستانم درباره آزادی و دموکراسی شعار میدیم مدرک داریم .یک هموطن - کانادا - تورنتو دوست عزیز سخنان شما کاملا درست است ولی آنهایی که فقط در این سایت کامنت میگذارند تحمل یک ذره از کتک هایی که ما در زندان خوردیم را ندارند . حرف منطق میزنیم و می گوییم در زمان قدرت اگر مرد می بودی و انسانیت داشتین مهم است والا ..... همگی موفق باشید به امید پیروزی
یکشنبه 6 دی 1388

bamdadan1979 - ایران - ایران
azadmard - ایران - تهران دوست عزیز من تاحالا کی از 60٪ و 100٪ بحث کردم ببین کامنت من را با کس دیگه ای عوضی گرفتی . شما ها بروید بچسبید به این آخوندهای شیپیشو و این میر میرکها شاید گشایشی براتون حاصل بشه آن زمان قدر بازرگان و بنی صدر را ندونستید چسبیدین به این آیت الله ها نوه نتیجه هاشون دیدید که چیزی گیرتون نیومد . الان هم دیر نیست مرگ بر دیکتاتوری
یکشنبه 6 دی 1388

azadmard - ایران - تهران
bamdadan1979 - ایران - ایران من روی صحبتم با سونیا236 بود که شما را به گور رفتن تهدید کرده بود و مدعی 60 در صدی موسوی نیز هست. من به نظر شما احترام میگزارم.
دوشنبه 7 دی 1388

abiabi - انگلستان - لندن
زن خوب فهمیدی پارسا . کند مرد درویش را پادشاه . این خانوم واقعا ثابت کرده که خانم باسوادی هست . درود به این بانوی باشرف آریائی . درود بر آقایان موسوی و کروبی . زنده باد جنبش مردمی سبز . مرگ بر خامنه ای جلاد . مرگ بر لباس شخصیهای حرامزاده .
دوشنبه 7 دی 1388

vahid22 - آلمان - هامبورگ
روشنفکر؟؟روشنکر مسلمان؟؟جک نگو!اگه تو روشنفکری بخاط اینکه روسریت گل منگولیه یا شلوارت جینه!پس وای به حال مردمی که تو روشنفکرش باشی!
سه‌شنبه 8 دی 1388

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.