در این نوشته می خوام به یک موضوع مهم دیگه اشاره کنم که شاید بچه هایی که از ایران به آمریکا میان زیاد اطلاعی در موردش نداشته باشند و به همین دلیل شاید اوایل حضورشون در آمریکا براشون سخت بگذره. موضوع این نوشته، تفاوت موجود بین دانشگاههای دو کشور و علی الخصوص در زمینه کلاسهای درسیه. در ادامه تحت عنوانهای مختلف به مهمترین تفاوتهای بارز موجود بین این دو دسته دانشگاه می پردازم.
تمرین (Homework)
می پرسید چرا اولین موضوع اختلاف رو تمرین انتخاب کردم؟ جوابش راحته!!! چون این دو سه هفته از دستش خواب و آسایش نداشتم. اینجا برای هر سری تمرین حداقل بین 10-20 ساعت باید وقت مفید تلف کنید. تو زمان تحویل گرفتن هم شوخی ندارند باید سر زمان مشخص همه تمرینا جمع بشه. اگه دیرتر بدی مثل اینه که اصلا تمرین ننوشتی.
یادش بخیر واقعا دلم برای کلاسهای ایران تنگ شده. یادمه دوره لیسانس اول ترم مصادف بود با اول یک دوره جدید خوشگذرونیه دیگه. می گید چرا؟ معلومه. یک دلیل عمدش این بود که معمولا هیچ استادی تمرین تحویل نمی گرفت. اگر هم تحویل می گرفت همیشه یه دو سه نفری پیدا می شدن که از رو دستشون بشه تمرین کپی کرد و تحویل داد. فکر نکنید ساده بودها. نه!!! کلی تکنیک کپی زدن بلد بودیم با اینکه منبع یکی بود ولی هیچ کی نمی تونست بگه هیچ دو تا تمرینی مثل همه. به این میگن کپی هوشمند. دیگه به این روش عادت کرده بودیم. یادمه یه بار که حس درسخوندنم گرفته بود قصد کردم خودم تمرین رو حل کنم. می دونید نتیجه چی شد؟؟؟ وقتی نتایج تمرینها اومد. با خط قرمز رو تمرین من نوشته شده بود "صفر به علت تقلب از روی ....". اون موقع بود فهمیدم به من تمرین حل کردن نیومده و دوباره برگشتم به شغل شریف کپی هوشمند تمرین. گاهی اوقات هم اینقدر تمرین رو دیر تحویل می دادیم که استاد منصرف می شد که تمرین جدید بده.
وضع ظاهری کلاس
تو ایران همه باید خیلی منظم و مرتب بیان سر کلاس. یک ساعت و نیم درس گوش بدند و بعد هم بلند شن برن. استادها معمولا کت و شلوار می پوشن یا حداقل لباس درست و حسابی تنشونه. دانشجوها هم لباسهاشون باید مرتب باشه. سر کلاس کسی حق غذا خوردن نداره. اگه با کناریت حرف بزنی و یا بخندی ممکنه از کلاس با تیپا شوت بشی بیرون.
ولی تو آمریکا هر کی هر جوری بخواد سر کلاس ظاهر می شه. اگه وارد دانشگاه بشید فقط شاید از روی سن افراد بتونید بگید کی استاد می تونه باشه وگرنه لباس استاد و دانشجو با هم فرق نمی کنه. سر کلاسها خیلیها رو می بینید که دارند غذا می خورند و یا قهوه می نوشند. البته من با این یکیش در حدی موافقم که کسی نخواد سر کلاسی که استاد داره خیلی تند یه مطلب جدید رو می گه هویج بخوره.
سوالهای سر کلاس
یادمه تو ایران کمتر کسی جرات سوال پرسیدن داشت. نه اینکه استاد نذاره ها. نه!!! به خاطر اینکه تهش احتمال قویی از ضایع شدن وجود داشت. سوالها از دو دسته خارج نیست یا اینقدر قوییه که همه می گن می خواست خودشو به استاد نشون بده و از این حرفها و یا اینقدر سطحیه که در اون حالت خیل پوزخندهای بچه هاست که سرازیر می شه که گاها به قهقهه می رسه و گاهی دیده شده اون دانشجو برای دو سه روز دانشگاه نیومده که شاید همه یادشون بره ولی چه خیال واهیی!!!!
تو دانشگاههای آمریکا علی الخصوص MIT به بچه ها یاد دادند که هر چی رو نمی دونند بپرسند. گاها سوالها اینقدر سطح پایینه که آدم شاخ در میاره. یادمه یه بار طرف یه سوال کرد که استاد 2 ثانیه قبل بهش اشاره کرده بود ولی جالب این بود که غیر از منو یه ایرانیه دیگه کسی لبخند ملیح روی لبش نقش نبسته بود.
نظم کلاسها
تو ایران یادمه اگه استاد 5 دقیقه دیر میومد به احتمال زیاد کسی دیگه تو کلاس نمونده بود. یعنی همیشه بچه ها کیفشون زیر بغلشون بود که جیم شن. معمولا کلاس اگه یک ساعت و نیم بود به یک ساعت که می رسید همه می گفتن استاد خسته نباشید و از این حرفها. البته بعضی استادها هم استقبال می کردند. باور می کنید من تو ایران یه درس برداشتم که فقط 3 جلسه در کل ترم تشکیل شد.
ولی اینجا کلاسها از ثانیه اول تا ثانیه آخر بصورت جدی ادامه داره و گاها استاد بعدی وارد کلاس می شه در حالی که استاد قبلی هنوز از کلاس بیرون نرفته. این هفته استاد یکی از درسها دیر کرد. من کلی خوشحال بودم که الان بچه ها می رن و کلاس تعطیل می شه ولی باور کنید نیم ساعت هیچ کی تکون نخورد تا استاد اومد. قیافه هاشون جوری بود که انگار تشنه درسند. استاد هم که اومد کلی معذرت خواهی کرد و گفت جلسه داشتم و قسمت جالبش این بود که برای این نیم ساعت جلسه جبرانی گذاشت.
فکر کنم که خوب فرق این دو دسته دانشگاه رو درک کرده باشید نه؟
بذارید یه خاطره جالب از گروه دانشجویان حضرت استاد پرفسورBathe براتون تعریف کنم. من یه همگروهی ژاپنی دارم که از صبح ساعت 8 تا 12 شب تو Office داره کار مفید می کنه. واقعا یه موجود دیدنیه. یه بار ساعت 11 شب بود داشتم به زحمت کارهای عقب افتادمو جمع و جور می کردم که دیدم Haru ( همگروهی ژاپنیم) اومده کنار من ایستاده. بهم گفت رضا می دونی بعدهها زن می گیریم بچه دار می شیم، شاید استاد دانشگاه بشیم و هی باید اینور بریم اونور بریم. من دیگه کاملا رفته بودم برای خودم تو رویا که دیدم یه دفعه گفت. اینها رو گفتم برای اینکه بدونیم الان چقدر خوبه که فقط می تونیم تحقیق کنیم و کسی کاری به کارمون نداره. کاش می شد که نمی خوابیدیم. نه؟؟؟ من که با قیافه متعجب داشتم نگاش می کردم یه کم از شوک که خارج شدم گفتم آره. الان خیلی خوبه. باورتون نمیشه اینقدر که از Haru حساب می برم از استادم نمی برم. مثلا اگه گاهی دارم تو اینترنت وقت تلف می کنم تا Haru میاد رد بشه سریع یه Paper می ذارم جلوم تا فکر کنه دارم درس می خونم.
منبع : وبلاگ به امید آینده ای روشن
saharrr - امریکا - فلوریدا |
تو ایران که خیلی باحال تررره پس!!!!!!!!!! |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
tafakore irani - آمریکا - تگزاس |
خیلی جالبه که نظر ما ایرانیها این اندازه در مورد دانشگاههای آمریکا شبیه به همه؛ واقعا درس خوندن واقعی اینجاست و چون هر هفته تمرین و امتحان هست؛ حجم زیادی برای شب امتحان( مثل ایران) نمی مونه. |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
sooske siyah - ایران - تهران |
آخی دلم سوخت کلاسهای ایران یه چیز دیگه است. خود من همیشه سر دسته بچه ها برای جیم شدن بودم. به زودی این آخوندها میرن و همه بر میگردند توی ایران عزیز که هیچ جا ایران خودمون نمیشه |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
black chador - امریکا - ولدن |
در مورد لباس استادهای امریکا این روزها راست میگه. یادمه چندسال پیش دخترم از یکی ازدانشگاهای بزرگ کالیفرنیا فارغ التحصیل شد. در جشن مدرک گیری یکی از استادها با دمپایی امده بود. |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
shabnam anti mammad! - استرالیا - سیدنی |
همین الان شنیدم که موسوی و کروبی معترضان رو از دادن شعارهای انحرافی منع کردند. من میگم اگر اکثریت مردم به یک امر واحد باور دارند کسی که بر خلاف این روند حرکت میکنه یا مانعی در برابر اون ایجاد میکنه خود منحرف محسوب میشه. من میخوام بدونم دموکراسی در فضای ذهنی این آقایون واقعا چه جایگاهی داره؟ جایگاهی در حد یک شی تزیینی. احتمالا همینطوره اما مشکل اینجاست که هیچ خونه ویرون مزینی جایگاه زندگی نیست... |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
پسر کرد ایران زمین - ایران - تهران |
خیلی بی مزه بود |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
moeen_21 - ایران - اصفهان |
خوب مگه چیه خیلم خوبه ...تازه به این میگن تدریس مدرن . دلتونم بخواد .. هیجا مثله ایران خودم نمیشه .. |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
babrmazandaran1 - ایران - مازندران |
خوب میگفتی تو کدوم دانشگاه درس میخونی؟ تو کدوم دانشگاه ایران درس میخوندی؟ |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
lord1985 - فییلیپین - مانیل |
جالب بود |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
Sh T - ایران - تهران |
وای باورم نمیشه بعد از چند ماه تونستم وارد سایت بشم.... هوراااااااااا |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
msaff - ایران - تهران |
یه فرق دیگه هم هست. سر کلاسای ایران 99.9 درصد دختر ا و پسرا به همدیگه فکر میکنن تا استاد و درس. ولی اونجا........... |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
asana - ایران - ایران |
خیلیاش درسته وقتی از استادا سوال میکنی فقط میخوان ضایعت کنن - اما اینم قبول دارم استاد نیاد خوشحال میشیم و زودی کیفامونو برمیداریم |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
مسلمان ایرانی - ایران - شیراز |
یه استاد داشتیم میگفت وقتی کلاس میخواد زودتر تعطیل بشه دانشجو میگه جون ، استاد هم میگه آخ جون.فکر نکنم در ایران بیشتر از 20% دانشجوها واقعا واسه تحصیل به دانشگاهها برن. با تشکر از مدیران سایت بابت این تاپیک. اگه امکان داره بیشتر از این مطالب بذارید. با تشکر |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
wildpiony - هند - بمبیی |
ای بابا ما که مزه ی دانشجو بودن تو ایرانو نچشیدیم...اول کنکور تا قبول نشدیم هم به زور مامان بابا انداختنمون بیرون اینجایی که من میخونم از 7.30 صبح تا 5.30 عصر یه کله کلاس دارم...هر روزم امتحان |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
maloosakjuju - ایران - تهران |
همه هم تو ایران این طور نیستند. استاد راهنمای من اگه 5 دقیقه دیرتر برم تو اتاقش تذکر می ده. کلاساشم مرتب و منظم و سر ساعت برگذار می کنه. لطفا انقدر راجع به تفوت ها اغراق نکنید. |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
arteen88 - - دهوک |
این تفاوت ها همان مشکلاتی هستند سر نخ همۀ بد بختی هایی هستند که میتونیم توی کشور های خاور میانه (ایران، عراق، پاکستان و افغانستان علی الخصوص) پیدا کنیم. همه دارن از زمان فرار میکنند کسی یه نگاه به دوروبرش نمیندازه تا بفهمه واقعا هیچی نداره. هیچی. اگه اینجا سر کلاس سوال کنی این احتمالات رو داره:. 1_یا خُلی. 2_یا خود شیرینی میکنی. 3_یا از لج بقیه که میخوان زود برن بیرون، سوال میکنی تا دیرتر برن بیرون. اگه منتظر دکتر باشی تا بیاد (به قول خود شما حتی اگه شده دو ساعت) دو تا عاقبت میتونه داشته باشه:. 1_ خیط میشی همه به ریشت میخنند. 2_اونایی که میرن و از خداشونه که کلاس به هم بخوره، میشن دشمن جونیت. مرسی |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
blueberry64 - ایران - تهران |
جالب بود. اما خداییش این کلاس تشکیل نشدن تو دانشگاه یه حالی به آدم میده که نگو! اینکه هر وقت میری دانشگاه این حس رو داری که ممکنه استاد نیاد هیجان میده به درس خوندن! |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
Yase-banafsh - سوئد - گوتنبرگ |
تو سوئد هم دقیقا همین جوره. یادمه تو ایران یه بار داشتم سیب میخوردم که یکدفعه استاد!! ظاهر شد. من هنوز باقیمانده سیب تو دهانم بود. اون بی شرف هم رو کرد به من گفت فرق پائین شهری با بالا شهری همینه که یه بالا شهری وقتی استادش وارد کلاس میشه باقی غذا رو تف میکنه تو دستش و به جویدن ادامه نمیده!!!! حالا خودتون کمی هم راجع به تفاوت شعور و فرهنگ استادان قضاوت کنید. اینجا که استاد بی ادب مساوی هست با سوسک! |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
siya48 - آلمان - کلن |
توی دانشگاههای ایران که باتوم خوردن شده یک واحد درسی که همه باید اون رو پاس کنند.ولی یک زمانی خودم اون مقبرهٔ گور به گور رو توی بهشت زهرا میکنم بزرگترین دیسکو تهران. |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
elora - نروژ - اسلو |
یکی از استادهای ما تا میرفت درس رو شروع کنه کفشاشو در میاورد.یکیشون با جوراب پشمی و بدون کفش تو دانشگاه میگشت.یکیو یه بار تو مترو دیدم عین معتادها با سر و وضع افتضاح عصری کلاس داشتم دیدم همون معتاده اومد تو کلاس نگو یکی ازپروفسور هامونه.یکیشون چکمه هاش عین چکمه های باغبون بود که البته این چکمه باغبونی ها اینجا خیلی استفاده میشه.یه بار جلسه داشتیم ما زودتر رفتیم نشستیم روی صندلی ها استادها و رئیس مدرسه که لباس پادشاهی داره دیرتر اومدن همشون نشستن روی زمین.من شک شدم.توی ایران دانشگاه نرفتم که بدونم چه جوریه ولی حدس میزنم که خیلی فرق داره. اگه معلمای دبیرستان بودن که فورا مدیر شاگردارو بلند میکرد تا معلمها بشینن رو صندلی.لول ولی درسا وحشتناکن من هر روز عین شب امتحان درس میخونم ولی باز هم به زور میرسم همه کتابها رو بخونم. |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
mashady - انگلیس - منچستر |
استادهای ایرانی مغرور و متکبرند . با یک ظبط صوت فرقی ندارند حرف میزنند و بچه ها تند تند مینویسند همین برایشان گفتن کلمه نمیدانم گناه کبیره است هیچ سوالی را بی جواب نمیگذارند باید در به در بگردی دنبال کسی که استاد رو بشناسه و بتونه پارتیت بشه وگرنه کوچکترین کمک و راهنمایی نمیکنند مثل دکترهای بی ادب ایران که همش اخمو هستند تا مبادا با لبخند زدن به دیگران به درجه ادمییت تنزل کنند |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
sara-j - سوید - استگهلم |
درس خوندن اینجا جّد و ابادم رو جلو چشمم آورده واقعا سخته.اتفاقا من هم یک دوست چینی دارم اسم این خانم لولو هست .واسه زمان انتخابات و بعد آن من اصلا تمرکز نداشتم درس بخونم گاهی یک لحظه وقت داشتم میامدم و کلیپهای جدید درگیریهای ایران رو میدیدم آخر هم یک درس رو افتادم چون اصلا نخواندم.لولو برگشت گفت تو قبولی حقت نیست وقتی از صبح تا شب فقط یوتیوب میبینی گفتم اخبار کشورم هست میگفت وقتی میبینی ناراحت میشی نبین حس کن ایران آروم آرومه. |
سهشنبه 26 آبان 1388 |
|
esta - اتریش - سالزبورگ |
siya48 - آلمان - کلن تو حتما به آرزوت میرسی من مطمئنم دوست عزیز sara- j - سوید - استگهلم سارای عزیزم حس وطن دوستی جای تحسین داره |
چهارشنبه 27 آبان 1388 |
|
سکوت - ایران - تهران |
مرسی از مطلبی که گذاشتید. یه نکتهای هم جای تعریف داره البته در مورد ایران. من برخی همدانشگاهیهام هستند که دائم الدودرن اصلاً هم به اساتید باج نمیدن ولی موقع تحویل پروژه و امتحانات و نتایج جزو بهترینها هستند یعنی مخ تشریف دارند. البته این عین واقعیت که ما از لحاظ آموزشی از ریشه دچار مشکل اساسی هستیم. و الا یقین دارم حداقل اگر از دوران مدرسه هوای آموزش و تدریس رو درست داشته باشن یک سوم هر کلاس نخبه خواهند بود. اما . به هر حال آدمی زاد از نوع ایرانیش اگه بدونه 6 سال درست درس و علم آموختن و تحقیق و پژوهش اونم با این گذر سریع عمر چه سرمایه و سود عالی برای زندگیش خواهد بود هرگز وقت رو اینگونه تلف نمیکرد هرچند درود و هزاران درود به شرافت تمامی دانشجویان عزیزی ایران 88 خداوند همیشه همراهشون باشه و مردم ببیند و همپاشون بشند. یا حق و سپاس از این مطلب |
چهارشنبه 27 آبان 1388 |
|
rojina.kordestani - ایران - تهران |
ما که از اول ترم یه بار کلاسمون تشکیل نشد اونم یه کلاس 4 ساعته از خوشحالی نمی دونستیم چیکار کنیم.خواستیم بریم کلید کلاسو تحویل بدیم که مسولش گفت کجا ؟استادتون زنگ زده یه ساعت دیر میاد اینم از شانس بد ما. |
چهارشنبه 27 آبان 1388 |
|
mahka - ایران - قزوین |
تازه واردها و فیلتر شکن نداشته های طفلکی خوش اومدند. |
چهارشنبه 27 آبان 1388 |
|
sara-j - سوید - استگهلم |
esta - اتریش - سالزبورگ . درود من را پذیرا باش دوست عزیز |
چهارشنبه 27 آبان 1388 |
|