زن جوانی که قصد داشت از بالای یک برج به پایین بپرد و به زندگی اش پایان دهد پس از 50 دقیقه تلاش بازپرس جنایی تهران از خودکشی منصرف شد. به گزارش خبرنگار ما ساعت 19 شامگاه سه شنبه حسین اصغرزاده بازپرس ویژه قتل تهران در حال عبور از خیابان شوشتری واقع در محله آذری بود که متوجه شد تعداد زیادی از مردم، ماموران پلیس و امدادگران آتش نشانی مقابل کارخانه سیلو تجمع کرده اند. او مشاهده کرد زنی بالای برج سیلو رفته است و قصد دارد خودش را به پایین پرت کند.
با توجه به اینکه جان این زن در خطر بود، بازپرس جنایی وارد عمل شد و با بلندگوی دستی آتش نشانی شروع به صحبت کردن با آن زن کرد و ضمن معرفی خود از وی خواست با حفظ خونسردی به حرف هایش توجه کند.
زمانی که تلاش های ابتدایی بازپرس ویژه قتل برای منصرف کردن زن جوان بی نتیجه ماند، وی تصمیم گرفت به بالای برج سیلو برود و به گفت وگو با او ادامه دهد.به دنبال این تصمیم، بازپرس جنایی با آسانسور چهار طبقه را طی کرد و مابقی مسیر را در حالی که به صحبت های خود با معصومه ادامه می داد به سمت بالای برج پیاده حرکت کرد.اصغرزاده پس از 50 دقیقه، نهایتاً به بالای برج رسید اما متوجه شد محل استقرار معصومه، جایی با عرض کم است و هرگونه حرکتی که موجب ترس یا مقاومت این زن شود، می تواند او را به کام مرگ بکشاند. به این ترتیب اصغرزاده با فاصله کم از معصومه ایستاد و این در حالی بود که کم کم معصومه نیز به حرف آمد و با بازگو کردن مشکلات خودش گفت چاره یی به غیر از خودکشی ندارد اما قاضی اصغرزاده با دادن امیدواری به او، تلاش کرد وی را اندکی از لبه ارتفاع دور کند. ماموران آتش نشانی نیز به صورت همزمان وسایل نجات را آماده کردند و بالاخره بازپرس جنایی در یک لحظه موفق شد معصومه را کنترل کند و وی را به پایین برج انتقال دهد.با انتقال این زن جوان به پایین برج سیلو، اصغرزاده وی را تا اتومبیل اداره پلیس همراهی کرد و از ماموران خواست او را صبح روز چهارشنبه به دادسرای جنایی اعزام کنند.این زن که معصومه نام دارد دیروز با حضور در شعبه دوم بازپرسی دادسرای ناحیه 27 تهران، از تلاش های قاضی اصغرزاده سپاسگزاری کرد اما با بیان اینکه دلش می خواست هیچ وقت نجات پیدا نکند، گفت؛ من هر وقت خواستم حرف بزنم، گفتند دیوانه یی.30 سال سن دارم و مدتی قبل با مرگ همسرم مجبور شدم زندگی پسرم به نام سپهر را تامین کنم اما هیچ وقت موفق به این کار نشدم و نهایتاً پسرم را به خانواده همسرم سپردم.معصومه با بیان اینکه خانواده اش در یکی از شهرستان ها زندگی می کنند و با آنها ارتباطی ندارد، گفت؛ از زمانی که خانواده ام را ترک کردم در تهران آواره شدم و آخرین جایی که در آن ساکن بودم، خوابگاه شهرری بود. مدتی قبل از آنجا هم خارج شدم و دیگر جایی برای زندگی نداشتم.
این زن جوان در مورد سوابق کیفری اش گفت؛ بیشتر به خاطر همراه داشتن شیشه و سایر مواد مخدر و آخرین بار به خاطر اینکه ظاهر پسرانه داشتم، دستگیر شدم. وی ادامه داد؛ من خیلی صبورم و همیشه سعی می کنم زخم زبان ها را نشنیده بگیرم. حرف های زیادی از مردم شنیدم؛ انواع سرزنش ها و تحقیرها اما کم کم این حرف ها برایم عادی و تکراری شد. بعد از مدتی همان ها که مدام نصیحت می کردند یا زخم زبان می زدند پیشنهاد دادند خودم را از این زندگی رها کنم. آنها مدام می گفتند تو که نمی توانی زندگی ات را سر و سامان بدهی، بهتر است خودکشی کنی. بعد از گذشت مدتی حرف های آنها برایم تبدیل به یک باور شد و دیگر درصدد فرصتی بودم تا پیشنهادشان را عملی کنم چون خودکشی تنها چیزی بود که برایم تازگی داشت. «معصومه» در مورد اقدام به خودکشی گفت؛ مدت ها بود دلم می خواست داخل کارخانه سیلو را ببینم. سه شنبه وقتی از مقابل آن رد می شدم مخفیانه از بالای دیوار به داخل سیلو رفتم و بعد از چند دقیقه پیاده روی برج را مقابلم دیدم. به وسیله کابل هایی که دسترسی را به طبقات فوقانی برج ممکن می کرد به سمت بالا حرکت کردم و بعد از حدود نیم ساعت به بالای برج رسیدم. آن بالا ناگهان فکر خودکشی به ذهنم رسید اما کارگران سیلو متوجه حضورم شدند و پلیس و آتش نشانی سر رسید.
بازپرس اصغرزاده پس از شنیدن اظهارات این زن، دستور داد در صورت پیدا نشدن خانواده معصومه، وی را در اختیار بهزیستی قرار دهند.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|