در بررسی پرونده قتل های سریالی کرج امروز هفتمین جنایت را که قربانی آن یک دختر جوان است مورد بررسی قرار می دهیم. ساعت 10 صبح 27 خردادماه یعنی 10 روز بعد از کشف ششمین جسد خبر تازه یی به دست کارآگاهان جنایی رسید و مرکز پلیس 110 اطلاع داد جسد یک زن کنار بهشت سکینه بین جاده قدیم و اتوبان رها شده است. ظاهر جسد نشان می داد او دختری بسیار جوان است که با روسری خفه شده است. همه چیز گویای آن بود که این دختر نیز قربانی قاتل سریالی شده است. جنازه داخل یک ملحفه صورتی نو پیچیده شده و چند تار مو هم داخل ملحفه بود ضمن اینکه جسم این دختر نیز نیمه عریان رها شده بود. او کفش به پا نداشت.پلیس دو روز قبل از پیدا شدن جسد این دختر از طریق خانواده اش باخبر شده بود وی گم شده است. هر اعلام مفقودی برای پلیس یک زنگ خطر بود چرا که ماموران باید منتظر جسد جدید می ماندند و هر بار این نگرانی که زن مفقود شده قربانی قاتل سریالی شده باشد وجود داشت. بنابراین پلیس سراغ پرونده دختری رفت که دو روز قبل فقدان او اعلام شده بود. این دختر 22ساله الهام نام داشت. او برای انجام کاری از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته بود. خواهر الهام گفته بود خواهرش قرار بود بعد از اتمام کارش یکراست به خانه بیاید و همیشه هم همین کار را می کرد.این زن به ماموران گفت؛ خواهرم دختری مجرد بود. ما یتیم بزرگ شدیم و مادرم به تنهایی از ما مراقبت می کرد. در حیدرآباد زندگی می کردیم. روز حادثه ساعت دو بعدازظهر بود که الهام لباس پوشید تا از خانه بیرون برود. پرسیدم کجا می روی؟ گفت می خواهد به باشگاه برود و زود برمی گردد.وی ادامه داد؛ من و مادرم تا ساعت 9 شب منتظر ماندیم. الهام نیامد. مادرم خیلی نگران بود. تصمیم گرفتیم دنبال او بگردیم. همه جا را گشتیم. به باشگاهی که الهام می رفت زنگ زدیم. آنها گفتند الهام آنجا نرفته است. نمی دانستیم باید چه کنیم. به کلانتری رفتیم. چند بیمارستان را سر زدیم و لیست مجروحان تصادفی را کنترل کردیم اما هیچ خبری از الهام نبود. دو روز بود که الهام گم شده بود و پلیس هم نتوانسته بود او را پیدا کند. تا اینکه یک روز صبح با ما تماس گرفتند و گفتند برای پیگیری پرونده الهام به پزشکی قانونی برویم. دختر جوان ادامه داد؛ کشوی سردخانه را که بیرون کشیدند صورت الهام پیدا شد. شوکه شدم. نمی توانستم باور کنم. اما واقعیت داشت، جسد متعلق به الهام بود. او را خفه کرده بودند. امید بعد از دستگیری در توضیح هفتمین قتل به پلیس چنین گفت؛ نامش الهام بود. او را به صورت کاملاً اتفاقی در جاده سوار کردم. سر صحبت را باز کردم. گفتم مجرد هستم. وقتی این حرف را زدم گفت او هم مجرد است. سعی کردم با او بیشتر صحبت کنم. پیشنهاد دوستی به او دادم. اول زیاد تحویل نمی گرفت اما کم کم او هم نرم شد و صحبت کرد. پیشنهادم را قبول کرد. داخل ماشین نشسته بودیم و چند بار دور زدیم. من می خواستم با او بیشتر آشنا شوم. کم کم مسیرم را منحرف کردم و به داخل بیابانی در بهشت سکینه رفتیم. او روی صندلی عقب نشسته بود. قبل از اینکه متوجه شود چه قصدی دارم پیاده شدم و در حالی که کنار او در صندلی عقب نشسته بودم او را خفه کردم.وی گفت؛ جسد را داخل صندوق عقب گذاشتم. تا شب چرخیدم. هوا تاریک که شد ملحفه یی از خانه برداشتم جسد را داخل آن پیچیدم و بعد او را در بهشت سکینه رها کردم. امید گفت؛ دختر ساده یی بود. خیلی زود حرف هایم را باور می کرد. او متوجه کارهای مشکوک من نمی شد. جثه کوچکی داشت و من برای خفه کردن او زحمت زیادی نکشیدم.این قتل نخستین جنایتی بود که امید در خیابان انجام داد. او پس از کشتن الهام یک زن دیگر را نیز قربانی کرد .
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|