فیلم جاده ساخته جان هیل کوت فیلمساز استرالیایی(سازنده ضد وسترن معروف پیشنهاد) از مهم ترین فیلم های به نمایش درآمده در پنجاه و سومین دوره فستیوال فیلم لندن است.
جاده بر اساس رمان کورمک مک کارتی نویسنده آمریکایی و خالق رمان « سرزمینی برای پیرمردها نیست» ساخته شده است. نویسنده ای که او را ویلیام فاکنر آمریکا لقب داده اند.
فیلم، اثری عمیق، تکان دهنده و گیرا در باره انسان و مبارزه او برای بقا در شرایطی هولناک و موقعیتی آخرالزمانی است. اثری هشدار دهنده و آینده نگرانه و تصویری ترسناک از آینده بشر است و نشان می دهد که چگونه تمام دستاوردهای تمدن بشری می تواند بر اثر یک جنگ یا انفجار هسته ای و یا حادثه ای شبیه آن یکسره نابود و متلاشی شود.
جاده، داستان سفر ادیسه وار پدر و پسری خردسال است که از یک انفجار هسته ای مهیب جان سالم به در برده و برای بقا و ادامه زندگی و یافتن غذا و مکانی امن به سمت جنوب حرکت می کنند.
فیلم در یک زمان نامشخص در آینده اتفاق می افتد. برای نویسنده و فیلمساز، اینکه این حادثه کی، چرا و چگونه اتفاق افتاده اهمیتی ندارد. ما چیز زیادی از گذشته این پدر و پسر نمی دانیم. فلاش بک هایی بسیار کوتاه به گذشته، آنها را خانواده ای معرفی می کند که در محیطی آرام و دلپذیر زندگی می کنند اگرچه همسر مرد(شارلیز ترون) از یک بیماری رنج می برد.
بنابراین فیلمساز به جای تاکید بر علت حادثه به پیامدهای هولناک آن توجه کرده و تلاش دو انسان را برای بقا در دل ویرانه های انفجار هسته ای تصویر کرده است.
دنیای فیلم جاده، دنیایی سرد و غمزده است که در آن تمام نشانه های حیات از بین رفته است. جهانی که سرسبزی از آن رخت بربسته، خورشید مرده و خاکستر و گرد و غبار انفجار به جای آن نشسته است. الکتریسیته و خطوط ارتباطی قطع شده، پل ها و راه ها در هم شکسته و پول ارزش خود را از دست داده و مثل کاغذ پاره بر زمین ریخته است.
جاده، روایت نابودی تمدن بشری و بازگشت انسان به عصر بربریت است. عصری که به چنگ آوردن غذا و سرپناه، تنها انگیزه بشر برای بقا و جنگیدن بود.
دسته های اوباش همه جا پراکنده اند و پدر و پسر از شر آنها در امان نیستند. آدم ها اخلاق، رحم و شرافت انسانی خود را از یاد برده و به حیواناتی درنده تبدیل شده اند که گوشت تن همدیگر را می خورند. دیگر دیدن جنازه آدم ها و اسکلت مرده در رختخواب کسی را نمی ترساند.
از سوی دیگر جاده در باره رابطه پدر و فرزندی است. پدر از جانش مایه می گذارد تا پسر را نجات دهد.
حضور کودکی معصوم و پاک در چنین جهان هولناک و نفرت انگیزی می تواند نشانه ای از انسانیت، اخلاق و ایمان باشد. پسر به گفته پدر یک فرشته است که در همه حال انسان بودن را به او گوشزد می کند.
وقتی دسته آدمخواران را می بینند و یا با جنایت های آنها در مسیرشان مواجه می شوند، پسر از پدر می پرسد که آیا ما هنوز آدم های خوبی هستیم و پدر جواب می دهد که البته که هستیم و پسر باز می پرسد آیا صرف نظر از اینکه چه بر سر ما خواهد آمد،خوب خواهیم ماند؟ و پدر خاموش می ماند.
پدر بارها نا امید می شود و از روی درماندگی و یاس تصمیم می گیرد با گلوله به زندگی خود و فرزندش پایان دهد اما باز همین کودک است که او را به زندگی و ادامه این سفر دشوار، امیدوار می کند.
اما آنها تنها انسان هایی نیستند که هنوز شرافت انسانی خود را از دست نداده اند. آنها در مسیر خود به پیرمردی برمی خورند که بیمار و گرسنه و در آستانه مرگ است اما ایمانش را همچنان حفظ کرده و اعتقاد دارد که خداوند همه چیز را دوباره به جای اولش برمی گرداند.
جاده با فیلم های متعارف پیش گویانه ژانر علمی تخیلی تفاوت بسیاری دارد. با اینکه سبک روایی آن(به تبعیت از رمان مک کارتی) خطی و مشابه روایت های هالیوودی است اما از نظر سبک بصری به سینمای اروپا و آثار آندره تارکوفسکی به ویژه استاکر و ایثار نزدیک تر است.
آهن پاره ها و لاشه های اتومبیل های زنگ زده و سوخته در اطراف جاده، چشم اندازهای سرد خاکستری و درختان خشک و بی بر به شدت دنیای تیره، ترسناک و یاس آور استاکر را به یاد می آورد.
فیلم تماما در لوکیشن های واقعی آمریکا ساخته شده است. به جای استفاده از اسپشال افکت های کامپیوتری و تکنیک سی جی آی(CGI) فیلمساز ترجیح داده برای واقعی تر کردن فضای فیلم از جنگل ها و پارک های سوخته لوئیزیانا و پیتزبورگ و ویرانه های باقیمانده از طوفان کاترینا در نیو اورلئان استفاده کند.
با این حال رمان مک کارتی بسیار تیره تر از فیلم است و فیلمساز نتوانسته ترس و وحشت حاکم بر جهان داستان را به تمامی به فیلم برگرداند. پایان فیلم نیز بسیار خوش بینانه است و یادآور ملودرام های آمریکایی با تاکید بر نقش پایدار خانواده است که در نهایت باید از دل همه حوادث هولناک جان سالم به در برد.
موسیقی سنگین و پرحجم که غیرضروری است، بازی سطحی بازیگر نقش پسرک و استفاده از صدای وویس اوور مرد در برخی صحنه ها، از ضعف های فیلم است.
علیرغم این ضعف های قابل چشم پوشی، جاده فیلمی عمیق و متفکرانه از سینمای آمریکاست که ساخته شدن آن در شرایطی که جنگ های هولناک هسته ای هنوز جهان را تهدید می کند، هشداردهنده و پیش گویانه است.
|
|
|
|
|
|
|
|