قبای آقایان لای در مانده است
نامه مهدی کروبی خطاب به ملت ایران: محکمه واقعی در میان مردم است و باید به میان مردم رفت و دید که آنها چه کسی را محکوم می کنند و چه کسی را صدای حق خواهی خود می دانند/ خدایا به تو پناه می برم از این فجایعی که جمعی مسبب آن بوده اند و نه تنها مایه ننگ جمهوری اسلامی که مایه ننگ ایران شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف و تاریخ ساز ایران
آنچنانکه می دانید خادم شما در روزهای پس از انتخابات و در تندباد حوادثی که در سه ماهه گذشته از سر این مملکت و نظام گذشته است، نامه های هشدار دهنده و آگاه کننده پی درپی و متناوبی را خطاب به مسئولین امر نوشته است بدین امید که گشایشی حاصل گردد و مباد که حقی ضایع شود و ظلمی صورت بگیرد و ظلم و آه مظلومان دامان ما را بگیرد و رها نسازد؛ چه آنکه به توصیه دین و تجربه تاریخ می دانیم که: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.
سه ماه از سر مملکت ما گذشت، اما چگونه سه ماهی؟ اگر در انتخابات ریاست جمهوری نهم ما ساعتی به خواب رفتیم و بیدار که شدیم، گویا که به خواب اصحاب کهف فرو رفته باشیم، همه چیز را دگرگون شده دیدیم؛ در انتخابات ریاست جمهوری اخیر اما همانطور که پیشتر هم گفته ام دیگر بیدار ماندن تا صبح هم کارساز نبود؛ چراکه قبح دزدیدی شبانه ریخته و این بار کار به رهزنی رسیده بود. این اما تازه اول ماجرا بود. هیچ گاه برای من قابل پیش بینی نبود که یک روز در جمهوری اسلامی به تظاهرات آرام و مسالمت آمیز مردم چنین پاسخ دهند که دادند. پرسش و ابهام مردم درباره سرنوشت رایی که داده بودند را پاسخ دادند اما نه با برهان و منطق که با گلوله و باتوم و چماق و ضرب و شتم. در کوچه و خیابانها هر آنچه را که دور از انتظار بود دیدم؛ صحنه هایی که خاطرات دوران جوانی ما را زنده می کرد. به مرور زمان و در گذر حوادث اما خبرهایی دیگر رسید از شکنجه و انجام اعمال حیرت آور از درون بازداشتگاههای بی نام و نشان؛ خبرهایی که بر حیرت من و هر ناظر و بیننده ای می افزود. افرادی می آمدند و نقل می کردند یا با سند و شهادت نشان می دادند در ایام محبس چه از سر آنها که نگذشته است؟
خدایا مهدی کروبی چه می دید و چه می شنوید؟ یا للعجب؛ کاش او زنده نبود و نمی دید که روزی در جمهوری اسلامی شهروندی نزد او بیاید و شکوه کند که در ساختمانی بی نام و نشان، توسط افرادی بی نام و نشان تر،هر عمل قبیح و غیر معمولی بر او صورت گرفته است: از لخت و عریان کردن افراد و نشاندن آنها در مقابل یکدیگر تا فحاشی های وقیحانه و ادرار کردن در صورت آنها و رها کردن چشم و دست بسته دختران و پسران در بیابان. اینها کم نبود که خبر از تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاهها نیز رسید. با خود گفتم که سه دهه پس از انقلاب و دو دهه پس از فوت امام به راستی ما به کجا رسیده ایم؟
طبیعی بود که رگهای غیرت به جوش آیند. که مگر می شد با شنیدن این اخبار و گزارش ها آرام نشست و سر راحت بر بالین گذاشت؟ اینچنین بود که دست به نوشتن نامه ای خطاب به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بردم. نوشتم که خبر از تجاوز و شکنجه و انجام اعمال غیر معمول می رسد و من بی هیچ داوری از شما می خواهم که تحقیق کنید و دریابید که آیا چنین فجایعی رخ داده است یا نه؟ این نامه که منتشر شد اما پاسخ آن، هیاهوهای بسیار بود که آغازیدن گرفت و بارانی از دشنام و تهدید بود که بر سر من باریدن گرفت. خطیبان جمعه در اقدامی هماهنگ و برآمده از دستورالعمل های اداری، از تریبون نمازجمعه هرآنچه توانستند علیه من گفتند و به من نسبت دادند. اینچنین بود که تردیدهای من جدی تر شد. با خود گفتم که اگر چنین فجایعی رخ نداده بود می گفتند که رخ نداده است، اما حملاتی بدین صورت غیر معمول از تریبون های کوچک و بزرگ نماز جمعه و فحاشی هایی چنین نامعمول از سوی برخی مطبوعات نشان از آن دارد که آتشی به خرمن عده ای افتاده است. خود را مکلف دیدم که بایستم و از میدان به در نشوم.
نامه ای که به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته بودم برای بررسی در اختیار رئیس قوه قضاییه وقت قرار گرفت و آیت الله شاهرودی نیز دستور پیگیری ماجرا را به دادستان کل کشور،آقای دری نجف آبادی، داد. آقای دری تماسی با من گرفت و مقرر شد تا نماینده ای را نزد من بفرستد. آن نماینده آمد و من از باب نمونه، فردی را که مدعی بود علاوه بر شکنجه مورد تجاوز نیز قرار گرفته است، به ایشان معرفی کردم. نماینده اقای دری نیز تاکید کرد که کسی از ماجرا باخبر نشود تا خللی در روند رسیدگی پدیدار نگردد و حتی در خواست کرد که بازجویی خارج از محل دفتر من و در مکانی دیگر صورت پذیرد که کاملا محفوظ بماند. تا اینجای کار برخوردها معقول بود. تا اینکه پای دادستان اکنون معزول تهران به ماجرا گشوده شد. او تماسی با من گرفت و گفت که نماینده ای را برای بررسی ماجرا به ملاقاتم می فرستد. آن فرد آمد و از من شاهد و نمونه خواست. صحیح آن بود که من مطابق قراری که با نماینده آقای دری گذاشته بودم، می گفتم که به دستور آقای شاهرودی، اکنون آقای دری و نماینده ایشان درحال پیگیری ماجرا هستند و از من خواسته اند که اطلاعات خود را با فرد دیگری درمیان نگذارم. اما از انجا که درکار خود مشکلی نمی دیدم و بنا را بر احقاق حق و تعامل با مسئولان می دیدم، به نماینده دادستان معزول تهران این فرصت را دادم که در اتاقی در دفتر کارم با همان شاهدی که نماینده آقای دری نیز پای سخنش نشسته بود ملاقات کنند و شرح شکوه و شکایت او را بشنوند. گفتم که اگر می خواهید مکان دیگری را برای ملاقات با آن شاهد معین کنید که نماینده دادستان تهران اما برخلاف نماینده آقای دری گفت انجام ملاقات در دفتر خود من را مناسبتر تشخیص داد.
بر خلاف ملاقات اول که به خوبی انجام شد این ملاقات اما صورتی دیگر به خود گرفت. آنچنانکه در اثنای جلسه آن پسر بیرون آمد و گفت که اینها به دنبال چیز دیگری هستند و دعوی پیگیری قضایی ندارند، بلکه در اندیشه برخورد سیاسی و پاک کردن صورت مساله اند. گفت که نماینده دادستان تهران می خواهد که همراه او به پزشکی قانونی بروم. او را مجاب کردم که همراه آنها برود. در راه اما آنها به بازجویی سیاسی خود ادامه داده و به او گفته بودند که تو باید به خاطر خدا و به خاطر خانواده و آبرویت سکوت می کردی و نباید آلت دست سیاستبازان می شدی و بسیاری سخنان دیگر از این دست که اکنون مجال شرح آن نیست.
آن روز گذشت و فردای آن، همان پسر، وحشت زده نزد من آمد و گفت که رفته اند و در محله از خانه و همسایه درباره او تحقیق کرده اند. گفتم وحشت نکن، هدف آنها کشف حقیقت است. پسر اما باری دیگر به من مراجعه کرد و گفت که آنها ماجرا را به پدر او گفته اند و آبرویش رفته است و پدر او مدام گریه می کند. از پسر خواستم که پدرش را نزد من آورد تا با او سخن بگویم و آرامش کنم. آن پسر اما رفت و دیگر خبری از او نشد. پس از مدتی سه شنبه گذشته پدر به سراغ من آمد درحالیکه نگران فرزندش نیز بود. مردی بیش از هفتاد ساله و محترم را دیدم که اندوه از چهره و سخنش می بارید. می گفت ما مسلمان و مذهبی هستیم و چرا با ما چنین کردند؟ عکس هایی را از جیب خود درآورد و نشانم داد تا از سابقه شان گفته باشد. تصویرهایی از زمان جنگ که پسر مجروحش را خوابیده بر تخت بیمارستان نشان می داد، درحالیکه رهبری فعلی – رئیس جمهور وقت- در عیادت از مجروحین بر سر تخت او ایستاده و درحال بوسیدن فرزند مجروح اوست و فرزندش نیز دست خود را بر گردن ایشان انداخته است. می گفت که سابقه ما آن بوده است و امروز ما نیز چنین است. شکوه و شکایت داشت که آبروی ما را در محله برده اند و از کسبه محله نیز درباره ما پرسیده اند. می گفت که من در خانه مان وحشت دارم. او را در ماشینی سوار کرده و درباره پسرش سوال پیچش کرده اند و او هم توضیح داده بود که فرزندش دانشجو و صادق و راستگو است. با این حال به این نیز بسنده نشده بود. می گفت که بعد از این به خانه آمدم و ساعتی بعد زنگ خانه به صدا درآمد. پایین آمدم و در را باز کردم اما کسی نبود، بالا که آمدم دوباره زنگ خانه به صدا درآمد و دوباره در را باز کردم و کسی را ندیدم. این اتفاق برای بار سوم هم افتاده بود و این بار که او در را گشوده بود با موتورسواری روبرو شده بود که در مقابل خانه آنها قرار گرفته و فردی نیز با چهره مهیب بر ترک آن درحال عکس برداری از خانه آنها و داد و فریاد و بدگویی علیه شان در محله بود. پدر می گفت که با این اتفاقات ما در این خانه دیگر امنیت و آرامش نداریم.
گویا اینها ماموران تحقیق بودند که برای کشف حقیقت و دستیاری قضاوت آمده بودند. واین نتیجه و دستاورد ما بود از اولین سندی که در اختیار دستگاه قضایی قرار دادیم. دستگاه قضایی در نظام اسلامی که خود را با رویه حضرت امیر مقایسه می کند، برای تحقیق قضایی به هدف تهدید، موتورسوار مسلح سراغ شاکیان فرستاده بود. شرم است از بردن نام حضرت امیری که برای کندن خلخال از پای یک زن یهودی به خود می پیچید و اسوه عدالت بود و باری نیز که در دادگاه به شکایت یک یهودی حاضر شد و قاضی نام ایشان را به کنیه برد، به اعتراض گفت که در پیشگاه قضاوت، من و این یهودی با هم برابریم.
و من امروز شرح این ماجراها را می گویم تا مردم بدانند و چنین اتفاقاتی را با رفتار علوی قیاس نگیرند. می گویم، تا در تاریخ بماند که چگونه عده ای در این مملکت چادر حیا را دریدند و غیرت دین و کشور را جریحه دار کردند و آیندگان نگویند که این ظلم ها بر فرزندان این آب و خاک رفت اما صدایی برنخواست و کسی فریاد خود را به اعتراض حیایی که دریده شده بود بلند نکرد.
بدین ترتیب حوادثی که از سر یکی از شهود ما گذشت درسی شد تا بقیه شهود را دست و پا بسته در اختیار دادستان معزول تهران قرار ندهیم. دادستان کل کشور آقای دری نیز از سمت خود برکنار شده و بنابراین تمام درها بسته شده بود. این درحالی بود که فحاشی ها علیه مهدی کروبی از تریبون های رسمی و توسط مطبوعاتی که از پول بیت المال ارتزاق می کردند نیز هر روز فزونی می گرفت. اینچنین بود که نامه ای به ریاست جدید قوه قضائیه نوشتم و درخواست دادخواهی و رسیدگی به ماجراها را کردم. در نتیجه ی این نامه بود که کمیته ای سه نفره به دستور ریاست جدید قوه قضاییه تشکیل و مسئول پیگیری حوادث بعد از انتخابات و رسیدگی به شکایات خانواده مصدومین روحی و جسمی شد. جلسه اول تشکیل شد که جلسه خوبی هم بود. در این جلسه علاوه بر سندی که پیشتر در اختیار دادستان تهران و دادستان کل کشور قرار داده بودم، دو سند دیگر نیز ارائه کردم که اکنون بر خود می بینم شرح کامل تری از آنها را برای شما مردم گزارش دهم.
سند دوم که با مدارک کامل نیز همراه بود شرح ماجرای رفته بر خانمی بود که در تظاهرات خیابانی بازداشت شده و آنچنانکه خودش می گفت در ماشین با برآمدگی های جسمی او ور رفته بودند و وقتی که به محل مورد نظر رسیده از او خواسته بودند شلوارش را از پایش درآورد که او نپذیرفته اما آنها او را درحالی که به زمین نیز افتاده بود مجبور به درآوردن شلوارش کرده بودند. در همین اثنا مسئول بالاتری آمده و اعتراض کرده بود که اینجا چه خبر است و ماموران گفته بودند که او از بی حیایی لباسش را درآورده و خود را بر زمین انداخته است تا آبروی ما را ببرد؛ حال آنکه آن زن نیز فریاد می زده و داد و بیداد می کرده است که آنها به زور با او چنین کرده اند. والله اعلم!
سند سوم نیز مربوط به جوانی بود که عضو یکی از گروههای سیاسی قانونی هم بود و مادرش با من تماس گرفته و او را نزد من فرستاده بود.او خودش مدارک پزشکی قانونی و همچنین یک سی دی به همراه داشت که نشانگر ضرب و شتم شدیدش بود. این فرد مدعی نبود که مورد تجاوز قرار گرفته است اما عکس ها نشانگر التهاب و قرمزی مقعد او نیز بود.می گفت که در زیر شکنجه و کتک بیهوش بوده و نمی داند که با او چه کرده اند و اگر مورد تجاوز قرار گرفته نیز نفهمیده است. پزشکی قانونی نیز در این خصوص با تایید التهاب مقعدی، بررسی بیشتر را نیازمند نامه جدید و حکم قضایی دانسته بود. او پنج روز در بازداشت به سربرده بود اما در این چند روز آنچنان به صورت پی در پی مورد ضرب و شتم سنگین قرار گرفته بود که ماموران تصور کرده بودند او مردنی است و بنابراین گفته بودند که می خواهیم تو را به اوین منتقل کنیم اما در نهایت چشم و دست بسته در بیابان رهایش کرده بودند. یاللعجب!
اینها سه سند کتبی بود که در جلسه اول ارائه کردم و درباره دو سند دیگر نیز به صورت شفاهی صحبت کردیم و گفتم که این دو مورد نیز مطرح است اما سندی کتبی در خصوص آنها وجود ندارد. یکی از آنها ترانه موسوی واقعی بود که گفتم خانواده اش به ما راه نمی دهند و بهتر است که شما خود با هدف تحقیق، ماجرا را دادخواهی و پیگیری کنید. شاهد صحت ماجرا هم تلاش مذبوحانه ای بود که عده ای برای ساختن ترانه موسوی قلابی انجام داده بودند. کمیته اگر کارش تحقیق بود باید به سراغ محفل نشینانی می رفت که آن فیلم کذایی را برای پخش در رسانه ملی ساخته بودند؛ همانهایی که به خانواده ترانه موسوی قلابی گفته بودند “شما کاری با ترانه واقعی نداشته باشید، آن را خودمان حل می کنیم”. گویی مهدی کروبی همه جرمش این بود که اسرار ماجرای «ترانه» را هویدا کرده و از سناریویی مشابه با سناریوی قتل های زنجیره ای پرده برداشته بود. زبان سرخ او سر سبز روزنامه اعتماد ملی را نیز بر باد داد که به محض افشای این ماجرا روزنامه نیز تعطیل شد. ماجرای ترانه واقعی را آنچنانکه شنیده بودم به صورت شفاهی برای کمیته بازگو کردم. ترانه موسوی به همراه یک دختر و چند پسر دیگر در مقابل مسجد قبا در روز مراسم سالگرد آیت الله بهشتی بازداشت شده بودند. دخترها پس از بازداشت شماره تلفن خانه شان را ردوبدل می کنند تا هریک که آزاد شد خانواده دیگری را از بی خبری بیرون آورد. آنها در همان روزهای بازداشت و درمیانه ضرب و شتم ها و به هنگام انتقال از یک مکان به مکانی دیگر متوجه غیبت ترانه موسوی می شوند. بدین ترتیب آن دختر دیگر وقتی که آزاد می شود با خانواده ترانه و همچنین با کمیته پیگیری تماس گرفته و گفته است که ترانه با ما بوده و مفقود شده است. مادر ترانه اما که گویا بسیار می ترسید گفته بود که دیگر با او تماس نگیرند. این دختر در کمیته پیگیری اینجانب و آقای موسوی نیز حاضر شده و تمام توضیحات لازم را در خصوص ترانه واقعی داده بود. از هیات سه نفره خواستم که حقیقت یابی در خصوص این سند شفاهی را نیز انجام دهند و از آنجا که هویت سناریونویسان درباره ترانه قلابی روشن بود، راههای حقیقت یابی نیز در دسترس و آسان به نظر می رسید. من بر این تصور بودم که در دستگاه قضایی علوی، از ما اشارتی کافی است تا آنها به سر بدوند. والله اعلم!
سند شفاهی دومی که در همان جلسه اول ارائه کردم مربوط به خانمی بود به نام سعیده پورآقایی. گفتم که درباره فردی به این نام هم به من خبرهایی داده اند و می گویند فرزند جانباز است که البته چون خود در خصوص آن خبر نداشتم و خانواده او را ندیده بودم درخصوص او محکم صحبت نکردم و خیلی سطحی از کنار آن گذشتم و در همین حد اشاره کردم که به هرحال برای او در تهران مجلس ختمی هم برگزار شده است. این سست ترین موردی بود که در جلسه اول ما با کمیته سه نفره بدان اشاره شد و خیلی سریع نیز از آن گذشتیم.
دو روز بعد از این جلسه اما در ادامه پیگیری هایم در خصوص این مورد خاص که اطلاع شخصی ام در موردش کمتر بود ملاقاتی داشتم با خانمی که خواهر ناتنی خانم پورآقایی بود. او گفت که پدرشان جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده است. او از من آدرس محل سکونت مادر سعیده را می خواست که زن پدرش بود و می گفت رابطه شان با آنها قطع است و او از محل سکونت آنها خبری ندارد. من نیز از آنجا که آدرسی از خانواده سعیده نداشتم از آقای مقیسه در ستاد آقای موسوی که این گزارش را به ما داده بود آدرس خانواده آنها را طلب کردم که ایشان ندادند از آن رو که روند تحقیقاتشان خراب نشود و آن خانواده نترسند. تلفنی نتوانستم از آقای مقیسه آدرس محل سکونت را بگیرم و درنهایت او را قاتع کردم که شنبه هفته گذشته درجلسه ای با حضور خواهر ناتنی سعیده شرکت کند. بدین ترتیب آقای مقیسه و خواهر سعیده را روبروی هم نشاندم و به سعیده گفتم که انشاءالله خواهرت کشته نشده است که او گفت این عکس منتشر شده متعلق به خواهر اوست و او قطعا کشته شده است. از آقای مقیسه خواستم که آدرس محل سکونت خانواده سعیده را به خواهر ناتنی او بدهد که اگر چنین نکند ابهامی برای خواهر او ایجاد خواهد شد. آقای مقیسه اما در اینجا به من گفت که ماجرای مرگ سعیده و آنچه تاکنون روایت شده بود کمی شک برانگیز است چراکه ما فهمیده ایم پدر او جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده و سعیده چندبار نیز سابقه فرار از خانه داشته است. من گفتم که شما کاری با این نکات نداشته باشید و برای رفع ابهام آدرس را به خواهر ناتنی سعیده بدهید که در نهایت نیز اقای مقیسه آدرس را به ایشان دادند.
این ماجرا گذشت و روز دوشنبه هفته پیش بود که آقای محسنی اژه ای در تماسی از من خواست که در جلسه ساعت دوبعدازظهر کمیته حاضر شوم و بدین ترتیب جلسه دوم کمیته نیز برگزار شد. اعضای کمیته در ابتدای جلسه با اشاره به اینکه می خواهند به بررسی هایشان ادامه دهند بدون آنکه درباره سندهای کتبی ارائه شده و ترانه موسوی هیچ بحثی انجام دهند یکباره از من پرسیدند که آیا گزارش و سخن جدیدی درباره سعیده پورآقایی دارم یا نه؟ که من شرح ماجرای دیدار خود با خواهر او را بازگو کردم و گفتم که نه تنها برخلاف آنچه گفته بودند پدر سعیده جانباز نبوده که شش سال پیش فوت نموده و سعیده چند بار از خانه فرار نیز کرده است و اینکه می گویند در هنگام الله اکبر گفتن به او تیراندازی شده هم صحت ندارد. و نقل کردم که این نکات را آقای مقیسه نیز به من گفته اند و شرح دیدار خود با خواهر ناتنی سعیده و سخنان آقای مقیسه را هم بازگو کردم. جالب اما آنجا بود که در این جلسه به جز این موضوع که از ابتدا نیز من به عنوان سند شفاهی و نه چندان محکم به آن اشاره کرده بودم، صحبتی درباره آن سه سند کتبی نشد و درباره ترانه هم صرفا بحث کوتاهی درگرفت.
در ادامه این جلسه البته بحثی طلبگی هم در گرفت درباره سخنانی که آقای رئیسی در میانه جلسه اول و دوم با خبرنگاران درمیان گذاشته و گفته بود:«اظهارات کروبی باید بررسی شود.» البته آقای خلفی متفاوت از آقای رئیسی از «بررسی اظهارات و مستندات» سخن گفته بود. من بدین ترتیب در جلسه گفتم که آنچه ما با شما درمیان گذاشته بودیم صرفا اظهارات و مدعیات نبود بلکه مستندات بود و درقالب سی دی ارائه شده بود. گفتند سی دی که سند نمی شود و من نیز گفتم که مگر در حین ارتکاب تجاوز می توانسته ام فیلمبرداری کنم که اکنون فیلم آن را در اختیار شما قرار دهم، و مگر من در محل ارتکاب جرم حاضر بوده ام و نخ انداخته ام که اکنون به شما بگویم چقدر فاصله میان آنها بوده است و آیا شما توقع دارید که من آلات جرم و تجاوز را هم ضمیمه پرونده می کردم؟ گفتم که من به دنبال سند آوردن هم نیستم و اینجا محکمه من نیست و اگر هم سندی به شما ارائه کرده ام برای آن بوده است که سرنخی باشد تا بروید و پیگیری کنید و نگذارید که حقی ضایع شود و ظلم کردن، رایج گردد.
بدین ترتیب در این جلسه تنها به دادن یک سند دیگر اکتفا کردم که مربوط بود به خانمی که در خیابان بازداشت شده و همانجا در داخل ماشین ون به او و دختری دیگر تجاوز شده بود. به آنها گفتم که این خانم بسیار وحشت زده ونگران است و گفته است که اگر پدر و مادرم از ماجرا باخبر شوند و بی آبرو شوم خودکشی خواهم کرد. از حساسیت ماجرا آنها را آگاه کردم و گفتم که بر آنهاست تا مراقبت لازم صورت بگیرد و مباد درخصوص این شاهد نیز همچون سندی برخورد شود که در اختیار دادستان معزول تهران قرار دادم واسباب بی آبرویی یک فرد را در خانواده و محله ایجاد کردند. اسناد کتبی این تجاوز را هم در اختیار هیات قرار دادم و البته گفتم که مورد دیگری نیز هست که مربوط به خانم پرستاری است که بازداشت شده و عکس های او را من به دلیل حرمت با دقت نگاه نکرده ام اما همینقدر دیده ام که تمام بدن او در اثر ضرب و شتم سیاه شده بود و او نیز مدعی است که مورد تجاوز قرار گرفته است و اسناد آن را هم جهت تحقیق فردا برایتان می فرستم. و سپس تاکید کردم که ماجرای سند آوردن را در همینجا خاتمه می دهم و همین مقدار سند ارائه شده برای بررسی و روشن شدن ماجرا کفایت می کند.
درحالیکه این جلسه نیز به خوبی پایان یافت اما فردای ان روز به یکباره ورق برگشت. دفتر من و دفتر حزب اعتماد ملی پلمپ و آقایان بهشتی و الویری و داوری بازداشت شدند. هیات سه نفره نیز به جای پیگیری ماجرا گزارشی شتابزده را منتشر کرد. و اکنون که من به گزارش شتاب زده کمیته پیگیری که روز شنبه منتشر شد نگاهی می اندازم یقین پیدا میکنم که اعضای این کمیته نیز دستور داشته اند که سروته ماجرا را جمع کنند و آنها نیز چنین شتابزده ماجرا را جمع کرده اند.اما دو نکته در خصوص گزارش آنها:
در این گزارش سخنانی از زبان من روایت شده است که من نگفته ام و درمقابل، در این گزارش هیچ اشاره ای به بعضی مطالب که من از زبان برخی شاهدان گفته بودم و بسیار وقیحانه بود همچون سخنانی که فاعل در هنگام تجاوز برزبان می آورده، نیز نشده است.
نویسندگان شتابزده این گزارش مدعی شده اند که اینجانب هیچ مدرک و سندی مبنی بر تجاوز وانجام اعمال خلاف عرف در بازداشتگاهها تا پیش از نوشتن نامه ام به رئیس مجمع تشخیص دردست نداشته ام. یاللعجب که آقایان از زبان ما سخن می گویند و برای خود می برند و می دوزند. مهدی کروبی آنگاهی نامه به رئیس مجمع تشخیص نوشت که بسیاری چهره های موجه به او مراجعه کرده و برخی بازداشت شدگان نیز به او پناه آورده و از آنچه بر آنها و دیگران گذشته بود خون گریستند. اگرچه این چهره ها شجاعت بسیار به خرج دادند که در سیلاب تهدیدها و فحاشی ها و در میانه ارعاب های گسترده حاضر شدند نزد فرد بی پناهی همچون مهدی کروبی بیایند و من همینجا شجاعت آنها را می ستایم.
در حالی که در این گزارش به اولین سند کتبی ارائه شده صرفا به اندازه پانزده سطر روزنامه ای و به دومین سند کتبی در حد هفت سطر روزنامه ای و به سومین نیز در حد پنج خط اشاره شده و کوچکترین اشاره ای نیز نشده است به چهارمین سند کتبی که در جلسه دوم ارائه گشت و درحالیکه درباره اولین سند شفاهی یعنی ترانه موسوی نیز فقط چهار خط روزنامه ای در این گزارش آمده است، بیش از دویست سطر روزنامه ای این گزارش که بخش اعظم آن را تشکیل می دهد مربوط به دومین سند شفاهی ما یعنی سعیده پورآقایی است که از قضا خود تشکیک کامل را بر آن وارد کرده بودیم. حال اگر بگوییم که این جنازه را کدام مقام دولت جمهوری اسلامی در اختیار خانواده آنها گذاشته است و اجازه دیدن جنازه را حتی به نماینده ستاد آقای موسوی نیز نداده بودند آیا ساختگی بودن کل ماجرا جهت انحراف پیگیری ها را به اذهان متبادر نمی شود؟ این ظن آنگاهی تقویت می شود که می بینیم همین ماجرای مشکوک، ملاک نوشتن کلیت گزارش شتابزده هیات سه نفره نیز قرار گرفته است.
البته باید در همینجا اشاره کنم که چه خوشحالم این کمیته به سراغ سند کتبی چهارم که در اختیار آنها قرار داده بودم نرفتند و حقیقت یابی خود را به همین مقدار محدود کردند و حداقل زندگی یک فرد دیگر و آبروی او را به بازی نگرفتند. جای شکرش باقی است و خدا را شاکرم.
کمیته سه نفره در پایان گزارش شتاب زده خود خطاب به ریاست قوه قضائیه خواستار برخود عادلانه و قاطع با اینجانب شده است. و بدین ترتیب نتیجه حق جویی قوه قضائیه چوبی شد که بر سر مهدی کروبی فرود آمد. من اما بسیار خوشحالم و از این فرصت استقبال می کنم و آن را هدیتی الهی می دانم؛ باشد که امکانی پیش آید تا بتوانم به صورت مبسوط پرده از جزئیات این اسناد و اسناد دیگری که موجود است بردارم و بازگو کنم آنچه را که تا امروز نگفته ام و صدایی باشم برای حق خواهی. خرسندم اگر فرصتی دیگر به وجود آید تا من دامن جمهوری اسلامی را از این فجایع و بسیاری حوادث دیگر که بعد از رحلت امام پیش آمد و بر این مملکت گذشت پاک کنم.
مهدی کروبی امروز می داند و به یقین فهمیده است که انگشت بر جای خوبی گذاشته است. آنچنانکه از این هیاهوها و شتابزدگی ها برمی آید مشخص است که قبای آقایان لای در مانده است. توصیه حضرت امیر بود به مالک اشتر که به گونه ای حکومت کن که یک مظلوم حق خود را بدون لکنت زبان از ظالم بگیرد. ما کجا و توصیه های حضرت امیر کجا؟ فرزند مرحوم مطهری می گوید که خانمی به خانه ملت آمده و نزد او شکایت آورده که بر پسر او در بازداشتگاه چه گذشته است و بعد از آن، چنان با آن خانواده برخورد کرده اند که آن زن، خود تماس مجدد گرفته و گفته است که ما هیچ شکایتی نداشته ایم و به قول ما لرها “خر ما از کرگی دم نداشت”. این همان گرفتن حق بدون لکنت زبان است که توصیه حضرت امیر به مالک بود! مشخص است که تدبیر امور چه سمت و سویی به خود گرفته است. هیاهوها و هتاکی های آغشته به تهدید در هفته های گذشته تا آنجا فزونی گرفت که خانواده هایی نیز نزد من آمدند و خواستند که پیگیری ها را ادامه ندهیم و از عاقبت خود می ترسیدند و می گفتند که تو نه فقط برای خود که برای ما نیز دردسر ایجاد خواهی کرد. البته وقتی دختر یک زندانی را بازداشت می کنند و سپس این دختر عفیفه را شبانه، چشم بسته در بیابان رها می کنند تا آنجا که صدای یک روزنامه مستقل اصولگرا هم در می آید و می نویسد که این دختر را با چادر پاره در بهشت زهرا رها کرده اند، باید فهمید که تدبیر ملک و عدل در این مملکت به دست چه کسانی افتاده است و باید حق داد به آنهایی که نگران آینده خود هستند.
وقاحت اما به آنجا رسیده است که به جای مجرمان و مباشران و مسبان این مظالم، مهدی کروبی را می خواهند محاکمه کنند. غافل از آنکه محکمه واقعی در میان مردم است و باید به میان مردم رفت و دید که آنها چه کسی را محکوم می کنند و چه کسی را صدای حق خواهی خود می دانند. خدایا به تو پناه می برم از این فجایعی که جمعی مسبب آن بوده اند و نه تنها مایه ننگ جمهوری اسلامی که مایه ننگ ایران شده است و از این آبرویی که از عدالت و قضای اسلامی رفته است.
هیات سه نفره کار خود را پایان داد و خواستار برخورد قضایی با اینجانب شد و من اما قضاوت درباب خود را به داوری مردم و محکمه الهی وامی گذارم و نامه نگاری های خود در این خصوص را در همینجا پایان می دهم. اگرچه این توصیه را نیز با ریاست محترم قوه قضائیه باید درمیان بگذارم که مبادا در مسیر قاضی القضاتی، تحت تاثیر اراده های تحمیلی و بیرونی قرار بگیرند و از مسیر عدالت خارج شوند. چه آنکه ایشان در قیاس با دو رئیس پیشین این قوه از امتیازی ویژه برخوردارند و آن فرزندی آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی و دامادی آیت الله العظمی وحید خراسانی است. امیدوارم که کارنامه قضایی آیت الله لاریجانی به گونه ای نباشد که در پایان دوران ریاست ایشان بر قوه قضا لطمه ای به ساحت مرجعیت وارد شود.
والله اعلم بالذات الامور
مهدی کروبی
۲۳/۶/۱۳۸۸
siavashoma - انگلستان - منچستر | تا میتوانی افشا گری کن و ماهیت این نظام خائن رابرای اندسته از کسانی که کورند و کر اشکارتر کن.همیشه یادت در ذهن ما خواهد ماند و از مبارزاتت در این مقطع خفقان قدردانی خواهیم کرد. روز قدس جای ما ایرانیان خارج از کشور خالی. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
ایران سرافراز - ایران - اصفهان | بابا این احه چکاره مملکت که رفته رو منبر خدا وکیلی یکی به من بگه عنوان شغلی این چیست یا اصلا خرج زندگیشا از کجا میاره از همین اطلاعیه ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
periske - المان - دورتموند | ننگ ونفرت بر رفسنجانی وخاتمی بزدل. انقلاب نیاز به رهبران غیرت مند دارد نه موسوی وخاتمی که اتفاقی رهبریت جنبش سبز بدستشان افتاد. کسانی که خودشان شریک این همه فجایع بوده اند .نمی توانند عدالت و دمکراسی را در این کشوربلا زده اجرا کنند. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
دیااکو - ایران - تهران | خیلی بزرگی. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
alisam - ایران - تهران | درود بر کروبی . درود بر ایرانی . درود بر غیرت ایرانی. دوستان آنهایی که غیرت ایرانی بودن ندارند از ما نیستند. پس بار دیگر همه با هم در روز قدس به خیابان ها بیاییم و با سر شعار نه غزه نه لبنان فقط مردم ایران حداقل بتوانیم به روح خود آرامش بدهیم که حساب ما از این حیوان های انسان نما جداست. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
eloy - ایران - ایران | مرگ بر نظام دیکتاتوری و بنی امیه ای | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
m_r - استرالپا - سیدنی | با درد و سلام حضور ایرانیهای عزیز و ازیاد اندیش. زنده بد هر انسان آزاده و فردی که در راه آزادی و ضد ستم و جاهل و دیکتوری مبارزه و افشا گار است زنده و درود بر کهربیها الان در این مقطع زمان مهم نیست که تا دیروز کی چی کرد و چی گفت الان فقط با اتحاد و همکاری باید و میتوان این جنایت کاران مغولی را بر زمین زد. به امید روزی که آن روز در راه است که انتقم کهن نداها و عسگر اولادیها از این جانورهای ضد بشری گرفته شود. زنده بد آزادی پاینده بد ایران و ایرانی. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
navid_ra - ایران - تهران | سلام ایران. 18 تیر ده سال پیش بهت گفتیم خاتمی پشت حرفمون وای نستاد وگر نه ریشه این ظلم و استبداد رو از خاکت در میاوردیم حالا کروبی داره میایسته دستامون رو همه به هم دادیم تا ما هم پشت کروبی باشیم به امید خدا این بار دیکتاتور رو زمین میزنیم | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
A.H.G - ایران - شیراز | درود بر شیخ اصلاحات.ما در کنارت ایستاده ایم.زنده باد ازادی. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
ehsasoeshgh - سو ئد - گوتنبرک | وای خدای من در این مملکت چه اتفاقهایی در جریان است خدا خودش به این مردم رحم کند | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
abiabi - انگلستان - لندن | پس چرا جرات ندارند آقای کروبی را بگیرن . چون میدانند اگر آقای کروبی و آقای موسوی را بگیرن دیگه اون موقع آخر عمرشون هست | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
dannni - سوئد - استکهلم | قابل توجه انهای که میگویند کروبی روش حساب نمیشه/ بما یکی معرفی کنید ایتطور جلوی این جنایتکاران در داخل کشور ایستاده تا ما کروبی رو رها کنیم/ مردم لرستان باید برسم گذشتگان روی قبر کروبی شیر سنگی بگذارند / اسمتو در تاریخ خواهد بود اگر اینطور پیش روی | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
arya generation - انگلستان - لندن | آقای کروبی مطمین باش که این حرامی ها با شما کاری نمیکنند و نمیتوانند بکنند چرا که تو برای ملت ایران وارد صحنه شدی و ملت آریایی ایرانی هم پشت تو خواهند ایستاد ای شیخ اصلاحات صدای ما را روز آزادی ایران 27 شهریور خواهی شنید | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
ali safari - ژاپن - توکیو | درود بر این مرد ازاده . ازادگی و مردانگی به لباس نیست | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
قلدر - ایران - تهران | زنده باد کروبی مرد دلیر وشجاع | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
jojoye-man - انگلستان - نیوکاسل | زنده باد کروبی بزرگ | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
سید ابوالقاسم واعظ - جاکارتا - اندونزی | در تعجبم از مادر ترانه موسوی واقعی که از ترس جان و مال ناچیزش خون دخترش را اینگونه پایمال می کند و دکتر!! روح الامینی که در کمال بی غیرت و نامردی ثناگویان به دیدار قاتل فرزند جوانش میرود. وقتی نزدیک ترین افراد با انسان ها اینگونه رفتار می کنند از چهار نفر بسیجی لات و بی سواد چه انتظاری می توان داشت. خوشا به حال آنها که مردند و بدا به حال ما که بایستی شاهد اعمال این بشر وحشی در این سرزمین نفرین شده باشیم. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
maqame ozma - ایران - تهران | دمت گرم حاج مهدی اگر یه خورده کمتر از ( اما ) استفاده کرده بودی توپ توپ بود به هر حال دمت گرم . ایول ایول حاج مهدی و ایول | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
esfahan_20 - ایران - اصفهان | تو دستور صادر کن بر براندازی نظام ک...اسلامی ما همه لرها و بختیاریها کمکت میکنیم تا حد مرگ.. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
iran sabz - ایران - بابل | با اینکه در گذشته همراه ایرانیان نبوده اما این مبارزش جای تقدیر داره | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
katrina - اسکاتلند - گلاسکو | الهی که علی چلاق شیره ای بمیری ننگ و نفرین بر تمامی حامیان جیره خوارحکومت کثیف -کروبی هم میتوانست سکوت اختیار کند ولی این کاررو نکرد پس باید حمایتش کنیم زنده باد ایرانم زنده باد وطنم زنده باد ازادی درود برکروبی | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
irani bidar ast - هلند - اترخت | خامنه ای حرامزاده مرگ بر تو همین روزها جام زهر خمینی دربدر را کوفت خواهی کردبه همراه هر چی مزدور حرامزاده و به درک واصل میشوی . زنده باد ایران ازاد | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
ehsan2008 - انگلیس - لندن | از دست این رژیم خائن هر چی بگی بر میاد.مرگ بر خامنه ای جنایتکار قاتل. مرگ بر اخوندای نجس و خونخوار.درود بر اسلام راستین محمدی. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
بابک - ایران - سبزوار | خدا لعنت کند این خامنه ای را که مملکت را به این روز انداخت. خدا لعنت کند سردار بی سر جعفری را. خدا لعنت کند احمقی نژاد را . خدا لعنت کند فیروز ابادی را و..... ......و | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
punisher - ایران - شیراز | آره جونم / نه تنها قباشون / بلکه لنگشون هم لای در گیر کرده | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
shekvegar - ایران - تهران | از دوستانی که گذرا از این متن رد میشوند خواهشمندم و اکیدا توصیه میکنم این متن طولانی را مطالعه کنند . من که به معنای واقعیه کلمه شوکه شدم . دیگر این بیشرمان چه حرفی دارند بزنند و با این همه هتاکی و فحاشی و تزویر چه مانده که نگفته باشند؟! هموطنان عزیزم آقای کروبی حتی اگر پیش از این در حکومت اسلامی خلافهای سنگینی انجام داده ( که اینگونه نبوده) با این شهامت و افشاگریهای دلیرانه ی خود همه ی گذشته ی خود را شسته است . به جاست که منو تو با او هم پیمان شویم و یقین بدانید دیگر از این فرصتها پیش نمیاید .. زنده باد کروبی . زنده باد ازادی .. خسته ام اما امیدوار .. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
shekvegar - ایران - تهران | دیشب در گفتگوی خبری شبکه 2 محسنی اژه ای تروریست هر چه خواست گفت و زبان بازی کرد و عوام فریبی . اما هیچ اشاره ای به نامه برادر شوهر ترانه موسویه واقعی که در روزنامه جام جم ماه پیش به چاپ رسید نکرد ! خسته ام همچنان اما امیدوار .. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
امین آلمان فرانکفورت - آلمان - فرانکفورت | نامه به سازمان ملل. دوستان با امضا این نامه از اعضای سارمان ملل می خواهیم هنگام سخنر انی احمدی نژاد جلسه را ترک کنند. برای امضای بیشتر دوستانمان را خبر کنیم. https://www.PetitionOnline.com/UNno2AN | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
rashin - ایران - ایران | کلا قبا از آن دست البسه ای است که همیشه لای یه جایی گیر می کند! کلا زیر آن قبا می شود کلی چیز پنهان کرد. البته آقای کروبی کمی دارد ناپاکی های قبایش را تطهیر می کند! برایش از ته دل دعا می کنم. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
shekvegar - ایران - تهران | ایران سرافراز - ایران - اصفهان -- تو باید بخاطر این اظهار نظرت سرافکنده باشی دایی جون . بالا منبر چیه بیخرد . داره افشاگری میکنه . روضه که نمیخونه . هرچند برای تو باید روضه خوند . تو قطعا یا خیلی ابلهی یا شدیدا مزدور و شیاد . حرفی بزن که خریدار داشته باشه . الان بعد از من یه ملتی همینجا فحشت میده . فحش بدید ملت ! بدید دیگه رفیقمون منتظره ! . . خسته ام اما امیدوار .. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
shekvegar - ایران - تهران | ایران سرافراز - ایران - اصفهان -- تو باید بخاطر این اظهار نظرت سرافکنده باشی دایی جون . بالا منبر چیه بیخرد . داره افشاگری میکنه . روضه که نمیخونه . هرچند برای تو باید روضه خوند . تو قطعا یا خیلی ابلهی یا شدیدا مزدور و شیاد . حرفی بزن که خریدار داشته باشه . الان بعد از من یه ملتی همینجا فحشت میده . فحش بدید ملت ! بدید دیگه رفیقمون منتظره ! . . خسته ام اما امیدوار .. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
alfered - ایران - سمنان | باسلام خدمت نامزدمحترمی که افتخارمیکنم به اورای داده ام که نامش درتاریخ آزادیخواهی جهان جاودانه شدزنده بادکروبی. بایدبکشدعذاب تنهایی را مردی که زعصرخودفراترباشد | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
kafechi - ایران - تهران | ایران سرافراز - ایران - اصفهان. بدو بابا. برو ....نه رهبرتو بشور حرومی | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
سید محمد موسوی - ایران - قزوین | درود به شرفت. زنده باد شیخ الرئیس جنبش سبز | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
emperatur - اکراین - پلتاوا | درود بر کروبی . مرگ بر خامنه ای | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
hamesheh bahar - انگلستان - لندن | خاکبر سر خامنه ای و مزدورهاش اگر خدای باشه باید تکه تکه شدن تک تکشون را ببینیم.بگو امین | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
iranianfarshad - ایران - تهران | این قاضی القضات با نصب آلت الله العظمی میرزا هاشم آملی و دامادی آلت الله العظمی وحید خراسانی به صدارت قوه قضاییه برای پنج سال که نرسیده بلکه با انتصاب آلت الله خامنه ای بر مسند قضای وابسته به ولایت تکیه زده پس چه ساده است شیخک کروبی که از وی توقع استقلال دارد درحالیکه در چند روز گذشته دیدیم که گفت در انتخابات تقلبی صورت نگرفته است. قوه قضای جمهوری اسلامی مطالبه و احقاق حق نمیکند فقط محاکمه و اجرای حد میکند و دادستان و مدعی العموم هم فقط مدافع رفع ستم و تعدی به ساحت ولی فقیه است و نه مردم.بهتر بگوییم مدعی الخصوص بهتر است تا مدعی العموم | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
ardesheer - امرپکا - نپو پورت | ایران سرافراز - ایران - اصفهان ایشان در سمت شو......نه شما سخت مشغول انجام وظیفه هستند . | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
abiabi - انگلستان - لندن | خیلی خوبه . ملت شریف ایران با شعار مرگ بر خامنه ای و خامنه ای حیا کن این ملت را رها کن میان تو خیابانها . ملت شریف ایرانی روز جمعه بهترین فرصت هست. تکلیف این حرامزادها را مشخص کنید یه دفعه برای همیشه درس خوبی به خامنه ای حرامزاده بدهید و اون لباس شخصیهای حرامزاده | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
اینترنت ندیده - ایران - ایران | ایران سرافراز - ایران - اصفهان . . مخارجشو که بنده خدا مثل شیر نر گفت از شهرام جزایریها گرفته حالا از تو یه سوال دارم تو دستت تو سفره کدام نجاستی درازه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟. قربون خدا بشم که مهدی شجاع شده هیچکاره و توی بی سواد تازه به دوران رسیده که همین مهدی کروبی تو نون و آب رسوندن به توی گ......ند چقدر زجر کشیده تا این انقلاب بدبو را به توی نون به نرخ روز خور هدیه کنه شده سربار و دیوانه وووووووووووو. آخه دلقک اول کمی فکر کن بعدش.... بزن . همان بهتر دوستان سایت جواب توی ا.... را نداده بودند چون یاد گرفته ایم جواب ابلهان خاموشی است . ولی ما هم از همین غیرت کربی ایرانی الاصل در وجودمان هست . در مورد شغلش هم :برای تو و امثال تو میگم باشه شغلش این نیست که برای پول و مقام هر کاری کنه شغلش حکومت بر دلهای جوانان ایرانه و رپیس حزب اعتماد ملی که این انقلاب چه برود و چه بماند مهدی کربی (مهدی (ع) ) نیز در دل و جان ماست چه در ظاهر بمیرد چه بماند . به طور جدی میگم هرکسی بخواد در مورد کربی با غیرت یک سر سوزن بدگویی کنه با من نه با همه مردم ایران طرفه . | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
abbas tabrizy - ایران - تبریز | حجت الاسلام والمسلمین جناب اقای کروبی.شجاعت شما قابل تحسین است. در ارگان ما در پایان نماز،دیگر برای سلامتی رهبر شعاری داده نمی شود. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
khalije hamishe fars - ایران - خارگ | درود بر شیخ شجاع اصلاحات...امیدوارم مردم خودی نشون بدن و این مرد شجاع و مبارز را تنها نذارند...زنده باشی شیرمرد | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
world cup - ایران - تهران | درود بر کروبی درود بر موسوی مرگ بر خامنه ای و انتری و بسیجیهای مزدور و متجاوز وحشی و سگ صفت در ضمن روز قدس فراموش نشه 10 صبح | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
experthoney - بحرین - بحرین | periske - المان - دورتموند . از قدیم گفتن تو که چیزی حالیت نیست حرف نزن. ایران سرافراز - ایران - اصفهان . مرت.....ه منافق، بیسواد بسیجی، تو رو هم مثل رهبرت به خفه میکنیم. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
arash-20 - ایران - تهران | دوستان تا زمانیکه فقط حرف می زنید و فحش می دبد و مرگ بر .. می گید هیچ کاری انجام نمیشه . ( در واقع از خوانندگان این سایت که به نظر روشنفکر و فرهیخته هستند بعیده این الفاظ رکیک به کار ببرن) . برای رسیدن به اهدافمون بدونید که به عمل کار برا ید به سخندانی نیست | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
123esfand - ایران - تهران | درود بر مهدی البته نه اون مهدی بلکه مهدی کروبی این پیر مرد ازاد | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
manenarenji - المان - اسن | سرفراز ایران تهران حالا نوبت تو شده که بگی خرجتو از کجا داری در میاری جیره خوار نامرد پست فطرت نجس چطوری دلتون میاد اینقدر جیره خوار باشید. دردوبلای کهروبی محکم بخوره تو سرت خامنه ای واحمدی حروم لقمه. چیز زیادی از عمر کثیف این حرومزاه ها نمونده. حالا بشینو نگاه کن دهن یکی یکیتون سرویسه. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
33pooles - المان - دورتموند | ایران سر فراز - ایران - اصفهان اینکه ایران سر فراز هست شکی در ان نیست ولی توی بدبخت واون رهبر چلاقت سر افکنده که هیچ سر به زیر ....ن دارید . پس دیگه ک...که خوری نکن | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
hosseinih - ایران - تهران | درود بر کروبی درود بر موسوی مرگ بر خامنه ای و بسیجیهای مزدور - متجاوز وحشی و سگ صفتش. | دوشنبه 23 شهریور 1388 |
|
سارا-دوبلین ایرلند - ایرلند - دوبلین | ایران سرافراز - ایران - اصفهان دوستان دیگه به اندازه ی کافی قهوه ایت کردن بسته. اما اینو بدون که کروبی یا هر کس دیگه ای در حداقل ممکن یه انسان با دوتا دست و دوتا پا و یه جفت چشم و یه جفت گوش درست عین تو و رییست خامنه ای با این تفاوت که کروبی شرفشو مثه شما نفروخته. و فقط انسان بودنش کافیه واسه اینکه حرف بزنه و جنایات شما ها رو بریزه بیرون و هیچ نیازی هم به منسب و مقام نداره چون این شما مزورای جمهوری اسلامی هستید که واسه مستراح رفتنتونم مقام و منصب قایلید . فقط همین انسان بودن و فقط یک مورد جنایت و تجاوز و بی ناموسی جمهوری اسلامی کافیه که اگر توی دنیای غرب اتفاق بیوفته خشت اون رژیم رو میزنن رو سرر ننش. | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
impudent - ونکوور - کانادا | خوب این داستان و بازی هم تمام شد . این اقا هم گفت که دیگر پیام و نامه پراکنی نمیکند. سه ماه همه سر کار بودیم .خر شان از پل گذشت مردم را برای رائ گیری به خیابان اوردن و بازی دادن و مخا لفانشان را هم شناختن و تعداد انها را دیدن که در روز موعود که خیلی دیر ان هم فرا میرسد چگونه با انها و با چه وسیله ای برخورد کنند . و روز قدس اخر این بازی است .پس گو ل نخورید دیگر .... و این قصه همچنان باقیست | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
رزیتا - ایران - همدان | اخه یکی به من بگه چند بار میخایم گول بخوریم یه بار تو انتخابات بازیچه شدیم و از حضورومون به نفع خودشون استفاده کردن دوباره میخای برید راهپیمایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
keykhosro - ایران - شیراز | ایرانی دلیر " به احترام ستار خانها و باقر خانها و تمامی کسانی که پیش از این در راه آزادی این سرزمین خون دادند " روز قدس را با حضور خود سبز کن.... گام بعدی صبح عید فطر | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
wildpiony - هند - بمبیی | بازم ایول به کروبی.. ما این همه به خاطر موسوی ریختیم بیرون کشته دادیم حالا لال شده مثل اینکه کروبی زده به سیم آخر | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
abtin_beo - ایران - اصفهان | روز قدس جواب این نادان بسیجی بی غیرت سرفراز از اصفهان را در خیابانهای اصفهان خواهیم داد | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
alireza-perspolisi - ایران - بندرعباس | impudent - ونکوور - کاناداموافقم باهات . کسی که نمک اخوندی خورپه نمکدونشونو نمیشکنه اینها همه برای بازی دادن مردم بیچاره است قدرت طلبی و مال اندوزیشون بی حد و حصره موسوی کجاست ؟ گول نخورید اینها همه دستشون تو یه کاسه است روز قدس خدا عالمه چقدر خونواده عزادار میشن اونم به خاطر قدرت طلبی یه عده نه ایران ازاد | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
ایران سرافراز - ایران - اصفهان | چرا اقایان ملقطه می کنید جواب سوال را بدید چرا بی تربیتی می کنید شما که به اصطلاح خارج رفته اید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
fall - ایران - تهران | اما با این کارهایی که این ها می کنن بیشتر از قبا به نظر می یاد چیزاشون! لای در گیر کرده . هاهاهاهااااا | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
elyas0121 - ایران - مازندران | رزیتا - ایران - همدان . ببین خواهر من این دولت راهپیمایی به هر صورتی که انجام بشه کم نمیاره. با چسباندن فیلمهای راهپیمایی سالهای قبل تو رسانه اونو بزرگ جلوه میده . پس لااقل وجود ما باعث ترس و وحشت رژیم میشه اونم با نشان یا لباس سبز. | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
world cup - ایران - تهران | باید همه در روز قدس شرکت کنیم رزیتا خانوم از همدان شما اشتباه میکنی مطمنم بعدا افسوس میخوری ها آقای ونکوور کانادا خواهشا شما که از هیچی خبر نداری حرف نزن نفس امثال تو از جای گرم میاد بس ساکت شو و اتحاد مردم را خراب نکن آقای بندرعباسی شما هم سکوت کن از هیچی خبر نداری عزیز | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
sotedelan - هلند - المیره | واااای در عجبم از این مردم مست.عزیزان بیاد داشته باشید که همین مردیکه ای که امروز سنگش را به سینه میزنید در دهه70 رئیس قوه مقننه بوده و بسیاری از قوانین ضد مردمی وضد مدنی در دوران همین مردیکه وضع و به تصویب رسید که مهمترین ان طرح ریزش بود که بزرگترین خیانت رو به قشر کارگر کرددراین طرح قید شده بین نیروی باز نشسته و استخدامی تعادل باشه حال خیلیها 15یا بیشتر سال سابقه کار دارنند با حداقل دستمزدومزایا.حال چگونه باید انتظار داشت این مردک از حقوق مدنی و قانونی من دفاع کنه .خواهش میکنم قبل از اینکه این الطاف ملوکانه رو بهش نسبت بدید.یکم در مورد سوابقش مطالعه بفرمائید.باتشکر | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
sotedelan - هلند - المیره | ایران سرفراز-ایران-اصفهان. این مردک در دهه 70 ریاست مجمع روحانیون مبارز ودر حین حفظ سمت ریاست مجلس شورا رو هم بعهده داشت .چقدر دزدید.چقدر رشوه گرفت کار نداریم این اقا اگر دلش به حال من و تو سوخته بود ما باید زودتر از اینها به خواسته هامون میرسیدیم.(باکمال احترام) این عزیزانی که حا لا این الطاف رو به این مردک نسبت میدهند که شیخ فلان .. ایا همین افراد دهه60 و70 رو بخاطر دارند ایا دهه 60 هم که به دختران سیاسی تجاوز میشد .ایا این مردک گفت چرااا.یا انها حقشون بوده .چرا انموقع لال بود ولی حالا که مواجبش قطع شده داره خودش رو جرو واجر میکنه.نه عزیز این هم از همون قماشه.فریب این عوام فریبیها رو نخورید.قبل از انتخاب اول در مورد گزینتون مطالعه و تحقیق کند با تشکر. | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
masih - ایران - تهران | کروبی تشکر تشکر | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
parviz1 - انگلستان - کترینگ | جناب کروبی ایمان دارم ملت ایران در هر کجای دنیا که هستن دعا کوی شما هستن . ملت با اتحاد ملی(موج سبز)لحظه شماری میکنند تا هر چه زودتر پایه های پوسیده رژیم دیکتاتوری و جنایتکار و متجاوز دزد بیناموس وطنفروش .........را بر سر خامنه ای و دکی و مزدوزان ویران کنند .درود بشرف و غیرت و انسانیت و دین داری و وطنپرستی کروبی و مرگ بر رژیم و ملاها و مزدوران جنایتکار و متجاوز به ناموس و مال ملت و کشور و بیشرفان و بیناموسان و بیغیرتان و بی دیننان و بیشعوران و وطنفروشان.... | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
arya generation - انگلستان - لندن | ایران سرافراز. درضمن آقا یا خانم محترم بنده میدانم سواد و شعور شما بیش از اینهاست فقط بعنوان یادآوری میگویم که در متن شما خواندم ملقطه که این اشتباه است و مغلطه درست این واژه است(فقط یادآوری بود همین) البته بنده میدانم کشور آریایی ما دست شما دکتر و مهندسان است ولی خدا را شکر که ما دهخدا را هم داشتیم!!!!!!! | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
arya generation - انگلستان - لندن | ایران سرافراز. عزیزم منم 1 سوال دارم رهبر تو خرج زندگیشو از کجا میاره ؟ آیا کار میکنه یا بیل میزنه یا آجر بالا و پایین میکنه ؟ فکر میکنی این کمکهای میلیونی که به فلسطین میکنه از راه کار کردنش هست؟ نه نشسته تو خونش پول مفت از امثال من و تو میگیره: بنده خدا شما میدونی هر ماشینی که از ایران خودرو میاد بیرون چه قدرش میره تو جیب این رهبر ؟ نمیدونی دیگه ؛ یکبار دستشو در تلویزیون ببین مانند یک نوجوان 17 ساله ظریف و پاک؛ | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
arya generation - انگلستان - لندن | ایران سرافراز. حالا بزار روشنترت کنم من یک زمانی در اداره مالیات کار میکردم 2٪ از کل مالیات کشور برای بیت رهبری است که ماهانه واریز میشود . خلاصه در کل اینجوری مفت پول درمیاره که قدرشو نمیدونه و مفت مفت میریزه تو جیب فلسطین و لبنان و عراق و ونزویلا . حالا رهبر شما که بود ؟ نه اینکه روضه میخواند و 5زار میگرفت ؟ حالا دم هم تکون نمیده! کهروبی هم مثل اون ولی الان میگیم حلالش چون لااقل وجدان داره | سهشنبه 24 شهریور 1388 |
|
shekvegar - ایران - تهران | sotedelan - هلند - المیره -- بس در عجبم از شعور و درایت شما . من توی ایران عقب افتاده خیلی پیشرفته تر از امثال شما فکر میکنم که در قلب دموکراسی و خردگرایی زندگی میکنی! منظورت از گزینه های بهتر کیا هستند؟ تو که انقدر تاریخ ایرانو فوت آبی چند نفر مثل کروبی رو میشناسی که از درون این نظام ایجاد شکاف کرده باشند ؟؟ حتی خاتمی با اون کبکبش توی 8 سال به اندازه یک درصد از این 3 ماهی که کروبی افشاگری و روشنگری کرده به این مردم بها نداد. حالا کروبی بهر علت معقول و غیر معقول این کارو انجام میده ذات فعل معقول و بجاست . شما زیاد حرص نخور. . خسته ام اما امیدوار .. | چهارشنبه 25 شهریور 1388 |
|
sotedelan - هلند - المیره |
شکوگر-ایران-تهران.خانم.یا اقای محترم با تشکر از انتقادتون.حال اینکه منظور من این بود ایا این اقایون در دو دهه گذشته می تونستنند همین افشا گری ها روانجام بدهند یا اینکه تمام این اتفاقات و جنایات فقط بعد ازکودتای انتصابی بوجود امده.بهر حال قصدمن جسارت نبود منظور من گزینهائی بود که اولا خواستار جدایئ دین از سیاست باشه در ثانی حقوق مدنی و اجتماعی افراد محفوظ و محترم شمرده شودومهمتر از همه رفاوامنیت مردم را در سرلوحه کارش قرار بده.مطمئن باشید با اجاق اخوند جماعت ابی برای ملت ایران گرم نخواهد شد.یعنی کارنامه 30 سال گذشتشون اینا وضوح نشان میده.با تشکر. |
چهارشنبه 25 شهریور 1388 |
|
ایران سرافراز - ایران - اصفهان |
--------------
کاربر گرامی:
بدلیل استفاده از چندین نام کاربری دسترسی شما به بخش نظرات مسدود شد.
برخی از اسامی کاربری مسدود شده:
ایران سرافراز
بسیجی دلاور
شهید
nokia
ایرانیان انگلستان |
پنجشنبه 26 شهریور 1388 |
|
alireza-perspolisi - ایران - بندرعباس |
اقا تا ابروتون نرفته خودتون اگه چندتا کابری دارید همین الان بذارید کنار که راحت روشون میکنن چه خفتی ها |
پنجشنبه 26 شهریور 1388 |
|
شیدای تو - هندوستان - بنگلور |
کاش همه شرف و مردانگی شما را داشتند !!!!!!!!! |
پنجشنبه 26 شهریور 1388 |
|
shekvegar - ایران - تهران |
sotedelan - هلند - المیره - جنس مذکر هستم ! هموطن من هم کاملا مخالف حضور دین در عرصه سیاستگذاری هستم . ولی فراموش نکنیم که : جز راست نباید گفتن ، هر راست نشاید گفتن ! . فعلا نیاز هست تا حیثیت نظام به دستان خود متولیان (مثل کروبی و موسوی) به چالش کشیده بشه . حالا کو تا برگزاری رفراندم که بخواهیم صحبت از حکومت سکولار به میان بیاریم . ایشون اگر بخواد راجع به سکولاریسم حرفی بزنه بدون برگزاری دادگاه اعدام میشه . گذشتش اصلا اهمیتی نداره . لطفا انقدر گذشته رو به میون نکشید . عزیزم وضعیت ما خیلی بغرنجه . ایران قحط دموکراسیه . باید به مذهبیون منقد هم بها داد. چاره چیست؟. من هم متقابلا از شما متشکرم . خسته ام اما امیدوار |
پنجشنبه 26 شهریور 1388 |
|