مردی که در پی انتقام گیری خشن از دوستش او را با گلوله به قتل رسانده و جسدش را در اسید سوزانده است، در جلسه محاکمه اش مدعی شد هنگام قتل در حالت عادی نبوده و نمی دانسته چه می کند.
به گزارش خبرنگار ما اسفندماه سال 86 ماموران پلیس باخبر شدند مردی به نام عباس از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است. فرزندان عباس در تماسی که با پلیس گرفتند اعلام کردند پدرشان هرگز دیر به خانه نمی آمد و همیشه از احوال خود به خانواده اطلاع می داد. آنها همچنین اعلام کردند پدرشان با مردی به نام غلامرضا اختلاف داشت و حدس می زنند او قربانی انتقام گیری غلامرضا شده باشد. زمانی که ماموران در کارگاه عباس که در اختیار غلامرضا بود حاضر شدند، دیدند وسایل شخصی عباس از جمله گوشی موبایلش در آنجاست اما اثری از خود عباس نیست. بنابراین غلامرضا دستگیر شد. متهم در بازجویی ها گفت عباس را به قتل رسانده و سپس جسد او را در اسید سوزانده است.
بعد از پایان جلسات بازجویی و صدور کیفرخواست سرانجام دیروز غلامرضا و همدستش به نام امیر پای میز محاکمه رفتند. در ابتدای این جلسه که در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران برگزار می شد ابتدا شکاری نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و گفت؛ متهم به دلیل اختلافات مالی مردی به نام عباس را به قتل رسانده است. این مرد اعتراف کرده به اتفاق دوستش امیر مرتکب این قتل شده و حتی یک روز قبل از قتل با ماشینش به او کوبیده و به تصور اینکه عباس مرده محل را ترک کرده اما فردای آن روز زمانی که فهمیده عباس زنده است او را ابتدا با شلیک گلوله کشته و سپس جسدش را در اسید سوزانده است. ادله جرم در پرونده موجود است و من به عنوان نماینده دادستان تهران تقاضای صدور حکم قانونی در این خصوص را دارم.
سپس فرزندان مقتول به عنوان ولی دم در جایگاه حاضر شدند و تقاضای صدور قصاص کردند. در ادامه غلامرضا متهم ردیف اول در دفاع از خود گفت؛ قبول دارم عباس را من به قتل رساندم اما عمدی این کار را نکردم. روز حادثه اصلاً در حالت عادی نبودم. من یک بطری مشروب خورده و 20 قرص آرامبخش مصرف کرده بودم. اصلاً شرایط خوبی نداشتم و درست به یاد نمی آورم چه اتفاقی افتاد و بعد از اینکه به حالت عادی برگشتم یادم آمد چه کرده ام. متهم توضیح داد؛ بیشتر از یک ماه بود که با عباس اختلاف مالی داشتم. هر روز با هم درگیر بودیم. من یک ورشکسته بودم و این اختلافات از بی پولی ام نشات می گرفت. عباس یک شب قبل از حادثه به سراغم آمد و با هم درگیری لفظی پیدا کردیم. من با ماشین به او کوبیدم و بعد از محل دور شدم. فردای آن روز دوباره عباس در کارگاه سراغ من آمد. من مقدار زیادی مشروب خورده و 20 قرص آرامبخش هم مصرف کرده بودم. اصلاً در شرایط عادی نبودم. نمی دانستم چه می کنم. از اتفاقاتی که در این مدت افتاده بود خیلی متاثر بودم و از عباس بدم می آمد. متهم ادامه داد؛ عباس به سراغم آمد و با پرخاشگری و عصبانیت به او گفتم از پیش من برو حال خوبی ندارم. قبول نکرد و به حرف هایی که می زد ادامه داد. جملاتش توهین آمیز بود. از خود بیخود شدم و با سلاحی که در دست نگهبان بود عباس را کشتم. ما کارمان با اسید است. سپس برای اینکه جسدش را از بین ببرم آن را در طشت اسید انداختم. من قصد نداشتم با کسی بدرفتاری کنم، یا اینکه مرتکب قتل شوم. نمی دانم چرا آن روز این اتفاق افتاد. من آن لحظات نمی دانستم چه می کنم. بعد از قتل و هوشیار شدن متوجه رفتارم شدم. این مرد ادعا کرد چند بار خودکشی کرده است و گفت؛ من حالت روانی مساعدی ندارم. حتی در پزشکی قانونی هم به من گفتند حال درستی نداری اما نمی دانم چرا گزارشی که دادند با آنچه گفتند فرق می کرد. اگر از زندان هم استعلام کنید متوجه می شوید من تا چه حدی بیمار هستم و کاری که کردم کار فرد عادی نبود. فقط از یک بیمار روانی برمی آید که چنین عملی را مرتکب شود. بعد از پایان سخنان متهم ردیف اول، امیر متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد. وی گفت؛ من هیچ اختلافی با مقتول نداشتم و از ترس غلامرضا که صاحب کارم بود دست به این کار زدم.
بعد از پایان جلسه محاکمه هیات قضات برای صدور رای پرونده وارد شور شدند.
|