سایت انتخاب : سایت دفتر رهبر انقلاب، متن بیانات ایشان در تاریخ 5 مرداد ماه جاری در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه ولى امر را منتشر کرد.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
اولاً تبریک عرض میکنیم این اعیاد بزرگ و پیاپى را که حقیقتاً هر کدامى براى دلهاى شیعیان یک خورشید فروزنده است، یک شعاع خیره کننده است؛ ولادت حضرت اباعبداللَّهالحسین (علیه الصّلاة و السّلام)، ولادت حضرت سجاد (علیه الصّلاة و السّلام) و ولادت حضرت ابىالفضلالعباس (علیه الصّلاة و السّلام). انشاءاللَّه که بر همهى شماها این اعیاد مبارک باشد. مبارک بودن هم به این است که اولاً دلتان انشاءاللَّه شاد باشد، روحتان برخوردار از آرامش و سکینهى الهى باشد، همهى وجودتان سرشار از اعتماد به خدا و توکل به خداى متعال باشد. اگر اینها شد، عید به طور کامل براى شما مبارک است. سعى کنیم اینها را براى خودمان تدارک ببینیم؛ دلهایمان را شاد کنیم، جانهایمان را از سکینهى الهى برخوردار کنیم، اعتماد به خدا را هم در وجود خودمان روز به روز بیشتر کنیم.
ما به یک قولِ متعارفِ معمولى از سوى آدمى که کار بدى از او ندیدهایم، اعتماد میکنیم؛ قرضى از او میخواهیم، کارى دست او داریم، او به ما وعده میکند که بسیار خوب، من این کار را براى شما انجام میدهم. ما معمولاً اعتماد میکنیم، راه مىافتیم مقدمات کار را فراهم میکنیم، در حالى که او یک انسانى بیش نیست؛ ممکن است پشیمان بشود، ممکن است کسى بیاید رأى او را بزند، ممکن است فراموش کند، ممکن است آن امکانى که به وسیلهى او میخواست به ما کمک بکند، از دستش برود؛ ده جور یا دهها جور احتمال تخلف این وعده هست، لیکن ما اعتماد میکنیم. خوب، خداى متعال چقدر وعده کرده است به مؤمنین؛ وعدهى نصرت، وعدهى هدایت، وعدهى تعلیم؛ «و اتّقوا اللَّه و یعلّمکم اللَّه»،(1) وعدهى حفظ و صیانت، وعدهى کمک در امور دنیا؛ این همه خداى متعال به ما وعده کرده. البته این وعدهها مطلق نیست؛ شروطى دارد، شروطش هم خیلى شروط دشوارى نیست، از دست ماها بر مىآید. دلیلش هم این است که جاهائى که به این شروط عمل کردیم، خداى متعال به ما کمک کرد؛ نمونهاش جنگ تحمیلى. شما جوانهائى که دوران جنگ تحمیلى را درک نکردید، بدانید؛ آن روزى که جنگ تحمیلى شروع شد، همهى صاحبنظران، همهى تحلیلگران، همهى نخبگان به طور قاطع میگفتند صدام در این جنگ پیروز است و ایران شکستخورده است؛ جز یک عدهى معدودى، آن کسانى که به نگاه اسلامى و ایمانى اعتقاد داشتند - نگاه امام به حوادث - آنها نه، آنها در دلشان امیدى بود؛ حالا کم یا زیاد؛ بعضى کورسوى امیدى بود، بعضى نه، دلشان روشن بود.
من این خاطره را بارها نقل کردهام: در روزهاى سوم چهارم جنگ بود، توى اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ بنده هم بودم، مسئولین کشور؛ رئیس جمهور، نخست وزیر - آن وقت رئیس جمهور بنىصدر بود، نخست وزیر هم مرحوم رجائى بود - چند نفرى از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم، داشتیم بحث میکردیم، مشورت میکردیم. نظامىها هم بودند. بعد یکى از نظامىها آمد کنار من، گفت: این دوستان توى اتاق دیگر، یک کار خصوصى با شما دارند. من پا شدم رفتم پیش آنها. مرحوم فکورى بود، مرحوم فلاحى بود - اینهائى که یادم است - دو سه نفر دیگر هم بودند. نشستیم، گفتیم: کارتان چیست؟ گفتند: ببینید آقا! - یک کاغذى در آوردند. این کاغذ را من عیناً الان دارم توى یادداشتها نگه داشتهام که خط آن برادران عزیز ما بود - هواپیماهاى ما اینهاست؛ مثلاً اف 5، اف 4، نمیدانم سى 130، چى، چى، انواع هواپیماهاى نظامىِ ترابرى و جنگى؛ هفت هشت ده نوع نوشته بودند. بعد نوشته بودند از این نوع هواپیما، مثلاً ما ده تا آمادهى به کار داریم که تا فلان روز آمادگىاش تمام میشود. اینها قطعههاى زودْتعویض دارند - در هواپیماها قطعههائى هست که در هر بار پرواز یا دو بار پرواز باید عوض بشود - میگفتند ما این قطعهها را نداریم. بنابراین مثلاً تا ظرف پنج روز یا ده روز این نوع هواپیما پایان میپذیرد؛ دیگر کأنه نداریم. تا دوازده روز این نوعِ دیگر تمام میشود؛ تا چهارده پانزده روز، این نوع دیگر تمام میشود. بیشترینش سى 130 بود. همین سى 130 هائى که حالا هم هست که حدود سى روز یا سى و یک روز گفتند که براى اینها امکان پرواز وجود دارد. یعنى جمهورى اسلامى بعد از سى و یک روز، مطلقاً وسیلهى پرندهى هوائى نظامى - چه نظامى جنگى، چه نظامى پشتیبانى و ترابرى - دیگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. من هم از شما چه پنهان، توى دلم یک قدرى حقیقتاً خالى شد! گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهاى روسى مرتباً مىآید. حالا خلبانهایش عرضهى خلبانهاى ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم مىآمدند؛ انواع کلاسهاى گوناگون میگ داشتند.
گفتم خیلى خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما دار و ندار نظامیمان دست اینهاست. اینها اینجورى میگویند؛ میگویند ما هواپیماهاى جنگیمان تا حداکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان که هواپیماى سى 130 است و ترابرى است، تا سى روز و سى و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد. بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهى کردند، گفتند - حالا نقل به مضمون میکنم، عین عبارت ایشان یادم نیست؛ احتمالاً جائى عین عبارات ایشان را نوشته باشم - این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا میرساند، درست میکند، هیچ طور نمیشود. منطقاً حرف امام براى من قانع کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائى دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، میدانستم که خداى متعال این مرد را براى یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به اینها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همینها را هرچى میتوانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید.
همان هواپیماهاى اف 5 و اف 4 و اف 14 و اینهائى که قرار بود بعد از پنج شش روز بکلى از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائى ما کار میکند! بیست و نُه سال از سال 59 میگذرد، هنوز دارند کار میکنند! البته تعدادى از آنها توى جنگ آسیب دیدند، ساقط شدند، تیر خوردند، بعضیشان از رده خارج شدند، اما از این طرف هم در قبال این ریزش، رویشى وجود داشت؛ مهندسین ما در دستگاههاى ذىربط توانستند قطعات درست کنند، خلأها را پر کنند و بعضى از قطعات را علىرغم تحریم، به کورى چشم آن تحریم کنندهها، از راههائى وارد کنند و هواپیماها را سرپا نگه دارند. علاوه بر اینها، از آنها یاد بگیرند و دو نوع هواپیماى جنگى خودشان بسازند. الان شما میدانید که در نیروى هوائى ما، دو نوع هواپیماى جنگى - البته عین آن هواپیماهاى قبلىِ خود ما نیست، اما بالاخره از آنها استفاده کردند. مهندس است دیگر، نگاه میکند به کارى، تجربه مىاندوزد، خودش طراحى میکند - دو کابینهى براى آموزش و یک کابینهى براى تهاجم نظامى، ساخته شده. علاوه بر اینکه همانهائى هم که داشتیم، هنوز داریم و توى دستگاههاى ما هست.
این، توکل به خداست؛ این، صدق وعدهى خداست. وقتى خداى متعال با تأکید فراوان و چندجانبه میفرماید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛(2) بىگمان، بىتردید، حتماً و یقیناً خداى متعال نصرت میکند، یارى میکند کسانى را که او را، یعنى دین او را یارى کنند - وقتى خدا این را میگوید - من و شما هم میدانیم که داریم از دین خدا حمایت میکنیم، یارىِ دین خدا میکنیم. بنابراین، خاطرجمع باشید که خدا نصرت خواهد کرد.
بعد از آغاز جنگ تحمیلى هم دهها بار - حالا اگر ریزهایش را بخواهیم حساب کنیم، بیش از این حرفها شاید بشود گفت؛ هزارها بار، اما حالا آن رقمهاى درشت را آدم بخواهد حساب کند - ما نصرت الهى را دیدیم؛ کمک الهى را دیدیم. یکىاش همین آمدن اسرا بود. ما حدود پنجاه هزار اسیر پیش عراق داشتیم؛ پنجاه هزار. او هم یک خرده کمتر از این، در همین حدودها، اسیر دست ما داشت. منتها فرقش این بود که اسیرهائى که او پیش ما داشت، همه نظامى بودند، اسیرهائى که ما پیش او داشتیم، خیلىشان غیرنظامى بودند. توى همین بیابانها مردم را جمع کرده بودند، برده بودند. من وقتى که جنگ تمام شد، به نظرم رسید که پس گرفتن این اسیرها از صدام، احتمالاً سى سال طول میکشد؛ سى سال! چون تبادل اسرا را در جنگهاى معروف دیده بودیم دیگر. در جنگ بینالملل، جنگ ژاپن، بعد از گذشت بیست سى سال، هنوز یک طرف مدعى بود که ما چند تا اسیر پیش شما داریم؛ او میگفت نداریم؛ چک چونه، بنشین برخیز؛ تا بالاخره به یک نتیجهاى میرسیدند. باید صد تا کنفرانس گذاشته بشود، نشست و برخاست بشود، تا ثابت کنیم که بله، فلان تعداد اسیر هنوز باقىاند؛ آن هم قطره چکانى. صدام اینجورى بود دیگر؛ آدم بدقلق، بداخلاق، خبیث، موذى، هر وقت احساس قدرت کند، حتماً قدرتنمائىاى از خودش نشان بدهد؛ اینجور آدمى بود؛ صدام طبیعتش خیلى طبیعت پستِ دنىاى بود. آدمهاى پست و دنى هرجا احساس قدرت بکنند، آنچنان منتفخ میشوند که با آنها اصلاً نمیشود هیچ مبادله کرد؛ هیچ. آن وقتى که احساس ضعف میکنند، در مقابل یک قویترى قرار میگیرند، از مورچه خاکسارتر میشوند! دیدید دیگر؛ صدام به آمریکائىها التماس میکرد. قبل از اینکه آمریکائىها به عراق حمله کنند - این دفعهى اخیر - التماس میکرد که بیائید با ما بسازید، همهمان علیه جمهورى اسلامى متحد بشویم. منتها شانسش نیامد دیگر که آمریکائىها از او قبول کنند.
من میگفتم سى سال طول میکشد که اسرا آزاد بشوند. خداى متعال صحنهاى درست کرد و این احمق قضیهى حملهاش به کویت پیش آمد، احساس کرد که اگر بخواهد با کویت بجنگد - البته جنگش با کویت به قصد تصرف کامل کویت بود - احتیاج دارد به اینکه از ایران خاطرش جمع باشد؛ این هم با بودن اسرا امکانپذیر نیست. اول نامه نوشت به رئیس جمهور وقت و به نحوى به بنده، چون از این طرف جواب درستى نگرفت، بنا کرد اسرا را خودش آزاد کردن، که دیگر آنهائى که یادشان است، یادشان هست. یکهو خبر شدیم که اسرا از مرز دارند مىآیند؛ همین طور پشت سر هم گروه گروه آمدند، تا تمام شد. این کار خدا بود، این نصرت الهى بود. و دیگر همین طور از این قضایا تا امروز.
شماها برادران و خواهران عزیزى هستید. هم آن کسانى که در حفاظت اینجا یا در تشکیلات ادارى اینجا مشغول خدمتند، هم خانوادههایشان؛ خانمهایشان، فرزندانشان؛ پسر و دخترشان. واقعاً دارید خدمت میکنید، جاى حساسى هم خدمت میکنید. اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بصیرت. بلاهائى که بر ملتها وارد میشود، در بسیارى از موارد بر اثر بىبصیرتى است. خطاهائى که بعضى از افراد میکنند - مىبینید در جامعهى خودمان هم گاهى بعضى از عامهى مردم و بیشتر از نخبگان، خطاهائى میکنند. نخبگان که حالا انتظار هست که کمتر خطا کنند، گاهى خطاهایشان اگر کماً هم بیشتر نباشد، کیفاً بیشتر از خطاهاى عامهى مردم است - بر اثر بىبصیرتى است؛ خیلىهایش، نمیگوئیم همهاش.
بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جملهى امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر».(3) میدانید، سختى پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتى بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائى را میزد که دوست میزند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین میخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفین و نهروان - میخواندند. حالا شما باشید، چه کار میکنید؟ به شما میگویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما میگوئید: اِ، با این نماز، با این عبادت! بعضىشان مثل خوارج که خیلى هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلى. امیرالمؤمنین از تاریکى شب استفاده کرد و از اردوگاه خوارج عبور کرد، دید یکى دارد با صداى خوشى میخواند: «أمّن هو قانت ءاناء اللّیل»(4) - آیهى قرآن را نصفه شب دارد میخواند؛ با صداى خیلى گرم و تکان دهندهاى - یک نفر کنار حضرت بود، گفت: یا امیرالمؤمنین! به به! خوش به حال این کسى که دارد این آیه را به این قشنگى میخواند. اى کاش من یک موئى در بدن او بودم؛ چون او به بهشت میرود؛ حتماً، یقیناً؛ من هم با برکت او به بهشت میروم. این گذشت، جنگ نهروان شروع شد. بعد که دشمنان کشته شدند و مغلوب شدند، امیرالمؤمنین آمد بالاسر کشتههاى دشمن، همین طور عبور میکرد و میگفت بعضىها را که به رو افتاده بودند، بلندشان کنید؛ بلند میکردند، حضرت با اینها حرف میزد. آنها مرده بودند، اما میخواست اصحاب بشنوند. یکى را گفت بلند کنید، بلند کردند. به همان کسى که آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: این شخص را میشناسى؟ گفت: نه. گفت: این همان کسى است که تو آرزو کردى یک مو از بدن او باشى، که آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناک میخواند! اینجا در مقابل قرآن ناطق، امیرالمؤمنین (علیه افضل صلوات المصلّین) میایستد، شمشیر میکشد! چون بصیرت نیست؛ بصیرت نیست، نمیتواند اوضاع را بفهمد.
بنده بارها این جبهههاى سیاسى و صحنههاى سیاسى را مثال میزنم به جبههى جنگ. اگر شما تو جبههى جنگ نظامى، هندسهى زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهاى بزرگ هست. براى همین هم هست که شناسائى میروند. یکى از کارهاى مهم در عمل نظامى، شناسائى است؛ شناسائى از نزدیک، که زمین را بروند ببینند: دشمن کجاست، چه جورى است، مواضعش چگونه است، عوارضش چگونه است، تا بفهمند چه کار باید بکنند. اگر کسى این شناسائى را نداشته باشد، میدان را نشناسد، دشمن را گم بکند، یک وقت مىبینید که دارد خمپارهاش را، توپخانهاش را آتش میکند به طرفى، که اتفاقاً این طرف، طرفِ دوست است، نه طرفِ دشمن. نمیداند دیگر. عرصهى سیاسى عیناً همین جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک وقت مىبینید آتش توپخانهى تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتى است که آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان. آدم دشمن را بشناسد؛ در شناخت دشمن خطا نکنیم. لذا بصیرت لازم است، تبیین لازم است.
یکى از کارهاى مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقائق را بدون تعصب روشن کنند؛ بدون حاکمیت تعلقات جناحى و گروهى و بر دل آن گوینده. اینها مضر است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت، باید حقیقت را فهمید. در جنگ صفین یکى از کارهاى مهم جناب عمار یاسر تبیین حقیقت بود. چون آن جناح مقابل که جناح معاویه بود، تبلیغات گوناگونى داشتند. همینى که حالا امروز به آن جنگ روانى میگویند، این جزو اختراعات جدید نیست، شیوههاش فرق کرده؛ این از اول بوده. خیلى هم ماهر بودند در این جنگ روانى؛ خیلى. آدم نگاه میکند کارهایشان را، مىبیند که در جنگ روانى ماهر بودند. تخریب ذهن هم آسانتر از تعمیر ذهن است. وقتى به شما چیزى بگویند، سوءظنى یک جا پیدا کنید، وارد شدن سوء ظن به ذهن آسان است، پاک کردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبههافکنى میکردند، سوء ظن را وارد میکردند؛ کار آسانى بود. این کسى که از این طرف، خودش را موظف دانسته بود که در مقابل این جنگ روانى بایستد و مقاومت کند، جناب عمار یاسر بود، که در قضایاى جنگ صفین دارد که با اسب از این طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودى میرفت و همین طور این گروههائى را که - به تعبیرِ امروز، گردانها یا تیپهاى جدا جداى از هم - بودند، به هر کدام میرسید، در مقابل آنها مىایستاد و مبالغى براى آنها صحبت میکرد؛ حقائقى را براى آنها روشن میکرد و تأثیر میگذاشت. یک جا میدید اختلاف پیدا شده، یک عدهاى دچار تردید شدند، بگو مگو توى آنها هست، خودش را بسرعت آنجا میرساند و برایشان حرف میزد، صحبت میکرد، تبیین میکرد؛ این گرهها را باز میکرد.
بنابراین، بصیرت مهم است. نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهى مىبیند که متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بىبصیرتىاند؛ نمیفهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند. یک حرفى یکهو به نفع دشمن میپرانند؛ به نفع جبههاى که همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نیستند، نیت بدى هم ندارند؛ اما این است دیگر. بىبصیرتى است دیگر. این بىبصیرتى را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوى تقلیدى - که هر چه گفت، شما قبول کنید. نه، این را من نمیخواهم - از بین ببرید. کسانى هستند که میتوانند با استدلال، آدم را قانع کنند؛ ذهن انسان را قانع کنند. و حتّى حضرت ابىعبداللَّهالحسین (علیهالسّلام) هم از این ابزار در شروع نهضت و در ادامهى نهضت استفاده کرد. حالا چون ایام مربوط به امام حسین (علیهالسّلام) است، این جمله را عرض کرده باشیم:
امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهى از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منى و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان - حضرت بیانات عجیبى دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است - بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصهى کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. در خود عرصهى کربلا حضرت اهل تبیین بودند، میرفتند، صحبت میکردند. حالا میدان جنگ است، منتظرند خون هم را بریزند، اما از هر فرصتى این بزرگوار استفاده میکردند که بروند با آنها صحبت بکنند، بلکه بتوانند آنها را بیدار کنند. البته بعضى خواب بودند، بیدار شدند؛ بعضى خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند. آنهائى که خودشان را به خواب میزنند، بیدار کردن آنها مشکل است، گاهى اوقات غیر ممکن است.
انشاءاللَّه این عید سعید، این اعیاد سعید بر همهى شما مبارک باشد و دل خوش، روح پرامید، وجودِ پر از سکینه و آرامش و اعتماد و تحرک در راه هدف، توفیقى باشد که خداى متعال به زن و مرد شما و پیر و جوان شما انشاءاللَّه عنایت کند.
والسّلام علیکم و رحمهاللَّه و برکاته
1) بقره: 282
2) حج: 40
3) نهج البلاغه، خطبهى 173
4) زمر: 9
منبع : خبرگزاری انتخاب
xosrov - انگلیس - منچستر |
کی حوصله داره اییییییییین همه آشغالهای این مردیکه را بخونه، معلومه این دفعه جنس خوب بهش دادند. . |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
خامنه ای خیلی دروغگوئه. چرندیاتش رو باور نکنید. یه بار گفته بود تو قطار بودم دیدم نماز داره قضا میشه قطار هم توی ایستگاه نگه نداشت. من هم خودم رو به واگن آخر رساندم و از آنجا بیرون پریدم و نماز خواندم |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
habibollah - ایران - تهران |
ای تف به اون ریش وامامه تو!کمترفک بزن ... |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
jakjak - آمریکا - ماساچوست |
روح کثیف خامنه ای دجال به م....اح عمومی پیوست . به همین مناسبت 1 ماه در کشور جشن و پایکوبی برگزار می گردد . نماز جمعه تهران و شهرستانها برای همیشه تعطیل اعلام شد . حکم اعلام احمدی نژاد و دارو دسته کثیفش صادر گردید . تمامی جانیان ولایت نکبت بار فقیه دزد و رمال و جانی و هرزه و عیاش قرار است گردن کثیفشان در مرقد خمینی بنیانگذار نهضت خفقان زده شود . مرقد امام خمینی به کازینو تبدیل می شود . حوزه علمیه به بزرگترین دانشگاه کشور تبدیل می شود . بیت رهبری به دانشکده پزشکی تبدیل می شود . تمامی جوانان دارای تحصیلات دانشگاهی و عالیه می شوند ... عدل و داد در تمامی کشور ایران برقرار می شود . تمامی زندانها ویران شده و تبدیل به فضای سبز می شود . زندانیان در بند آزاد می شوند . اشتغال و کار و مسکن و ازدواج برای جوانان برقرار می گردد . آزادی بیان - عقیده - قلم در کشور حکم فرما می شود . درآمد نفت به طور مساوی بین تمامی ایرانیان تقسیم می شود . خلاصه با به درک واصل شدن خامنه ای و دار و دسته کثیفشان تمامی این آرزوها برآورده می شود . به امید آن روز جوانان ایرانی مقیم آمریکا. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
اول. خیلی جالب بود و کلی لذت بردم اما چندتا نکتهء انحرافی داشت: 1-در رابطه با (ا.ن) ایشون فرمودند: { ممکن است آن امکانى که به وسیلهى او میخواست به ما کمک بکند، از دستش برود} پس خوبه که احتمال این رو هم دادند! 2- ایشون در پاراگراف2 که خطاب به یه شخص مجهول ( ا.ن) صحبت میکردند همهء جملات را بصورت جمع آوردن بودند! {ما به یک قولِ متعارفِ معمولى} یا {لیکن ما اعتماد میکنیم} یا {اعتماد میکنیم} منظور از "ما" چی بود؟!!! اآیا ایشان منیتش زیاد است و به خودش خیلی اطمینان دارد و از خود متشکر است؟ یا اینکه منظور از "ما" من و خدا؟ -من و مجتبی و گروههای سرکوبگر؟ من و ملت ایران؟ من و مسلمانان جهان؟ من و حضرت مهدی؟! و.. 3- { خداى متعال به ما کمک کرد؛ نمونهاش جنگ تحمیلى....} یک نفر لطفاً برای من بگوید، خدای متعال چه کمکی کرد؟ بعد از 8 سال جنگ چی شد؟ من که هنوز نفهمیدم! |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
دوم. - {توى اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛} تو چه کاره بودی که توی اتاق جنگ بودی مردک؟! نه رئیس جمهور بودی و نه نخست وزیر!!!! تو بی خود کردی که اونجا بودی. برای همینه که ما الان توی این وضعیت فلاکت بار هستیم. آیا غیر از این است که از همان روز اول انقلاب تو 1 جاسوس اجنبی بودی؟! 5- { چند نفرى از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم} نخست وزیر که نبودی ( رجایی) رئیس جمهور هم که نبودی ( بنی صدر) نمایندهء مجلس هم که نبودی!! پس همون " غیره" بودی!! گفتم که جاسوس بودی. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
سوم. 6- { ...آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید.} آخه حالا میگیم تو 4 کلاس درس خوندی، اون امام ابله چی بارش بود که بیاد راجع به هواپیماهای آمریکایی نظر بده؟! اگر من برم به کله پز سر گذر که حلیم هم می فروشه بگم : نظرت راجع به شکاف هسته اس چیه؟ اونم یه چیزی توی همین مایه هاست. 7- تو گفتی: قبلش { مرحوم فکورى بود، مرحوم فلاحى بود - اینهائى که یادم است - دو سه نفر دیگر هم بودند.} و بعدش گفتی: { بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما دار و ندار نظامیمان دست اینهاست. } از اون همه سر لشگر و تیمسار و سپهبد همین ها زنده موندند؟ همه رو اعدام کردین؟ فکوری و فلاحی و 3 نفر دیگه اینها که کلاً میشن 5 نفر!!!! راستی فکوری و فلاحی چی شدند؟ او نا رو هم کشتین؟! ای ول. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
چهارم. 8- باز دوباره گفتی: { امام گفت:این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا میرساند، درست میکند، هیچ طور نمیشود.} لطفاً جای کلمهء "خدا" از واژهء " اسرائیل" استفاده کنید! {( مکفارلین) ماجرای ایران - کنترا (به انگلیسی: Iran Contra affair) که به ماجرای مکفارلین نیز معروف است، به معامله تسلیحاتی ایران با ایالات متحده آمریکا از طریق اسرائیل، در اواسط دهه ۱۹۸۰ (دهه ۱۳۶۰) باز میگردد که پول فروش این تسلیحات بطور پنهانی به ضد انقلابیون نیکاراگوئه موسوم به کنترا داده میشد. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
پنجم. ماجرای ایران - کنترا بعد از رسوایی واترگیت بزرگترین رسوایی سیاسی آمریکا لقب گرفت.} 9- باز دوباره گفتی: {همان هواپیماهاى اف 5 و اف 4 و اف 14 و اینهائى که قرار بود بعد از پنج شش روز بکلى از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائى ما کار میکند!} مردک دروغ بس نیست؟ شما هواپیماهای مسافربریتان دوتا دوتا داره سقوط میکنه و اولی آمار سقوط هواپیما رو در جهان دارین اونوقت هواپیماهای حلبی و دروپیت "فانتوم" که همون اوایل انقلاب هم از رده خارج بودند هنوز دارند کار میکنند؟ لابد با فتوشاپ؟ 10- باز دوباره پروندی: { بعضى از قطعات را علىرغم تحریم، به کورى چشم آن تحریم کنندهها، از راههائى وارد کنند و هواپیماها را سرپا نگه دارند} آ« راهها کجا هستند؟! بجز روسیه؟ همه میدونیم لازم نکرده تلگرافی حرف بزنی. تازه روسیه هم که گذاشته تون سر کار فقط پول میگیره و کوفت هم بهتون نمیده بجز یه مشت آشغال نمونه اش هم نیروگاه اسلویه بوشهر 14 میلیارد دولار دادین، یه لگن بهتون دادن و هنوز هم راه نیوفتاده ( بعد از 30 سال!) |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
چشم عادل - ایران - مشهد |
من تا الان صحبت های رهبر را درست نشنیده بودم واقعا حالا که بی طرفانه نگاه می کنم واقعا من یکی دچار بی بصیرتی هستم و تحت تاثیر دیگران حرف میزنم. اما باز هم می گم با آقای احمدی نژاد مخالفم چون نظرات سوء دارد. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
makan-d - ایتالیا - سیسیل |
مرتیکه الدنگ با یه سری مهملات مخ سگهای مکانیکی شو شست و ولشون کرد تو جامعه پاچه مردم رو بگیرند |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
بابک - ایران - سبزوار |
شیره ای مفت خور ستمگر |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
AsaL Barbie - کانادا - ونکور |
ایکبیری |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
باقی حرفها چرت و پرت ت ت ت - تا قسمت آخر: {عرصهى سیاسى عیناً همین جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک وقت مىبینید آتش توپخانهى تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتى است که آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان.} این یعنی ما همه را زیر نظر داریم هم دشمن و هم دوست. دشمنها که معلومه ملت ایران هستند چون حقشون را می خواهند و ساکت نمی نشینند. اما این تیکه آخرش خیلی باحال بود: {.. آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان} مجتمعند؟! یعنی چی؟ مگر لونهء زنبوره؟ این یعنی آقایانِ دوست؛ موسوی رفسنجانی و کروبی و خاتمی، حالا یه سفره ای پهن شده بیاین با هم بخوریم! موشک های تبلیغاتی تان را نزنید وسط ما که مجتمع شدیم( آیت الله خامنه ای-آیت الله مصباح یزدی- آیت الله خزعلی- آیت الله مکارم شیرازی- آیت الله جوادی آملی- مجتبی خامنه ای- احمدی نژاد- قاضی مرتضوی و .....) |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
garfild - ایران - تهران |
تو فقط شکنجه . کشتن . خون تو شیشه کردن و جدیدا هم زرتی گریه کردن که جز شروط کارت هست رو بلدی و به خاطر می یاری/ آدمهاى پست و دنى هرجا احساس قدرت بکنند، آنچنان منتفخ میشوند که با آنها اصلاً نمیشود هیچ مبادله کرد؛= یه مثال ساده این حرف خود من .محمود .سپاه همینهاست دیگر / لابد زمان جنگم به جای هواپیمای روس از امداد غیبی قالیچه سلیمان استفاده می کردین نه ؟ بمیری که ز. زدنم بلد نیستی مثلا جشن بوده مسابقه خاطره تعریف کنی که نبوده خرفتتتتتتتتتتت |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
chkavak - ایران - تهران |
این آشغال بی شرف چقدر مزخرف بار مزدورانش می کنند!!! |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
siya48 - آلمان - کلن |
،،،امام گفت شما بروید بجنگید خدا میرساند،،،،. از کلیه دوستان و بطور کلّ ،انسانها عذر میخوام که این حرف رو میزنم،ولی خدا هم گفته،ای انسان احمق،اگه قرار بود همه کارتون رو به من بسپرید،دیگه شما تو اون دنیا چه غلطی میکنید. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو |
والسلام و والکوفت والزهر مار.مرد بی شرم قاتل دزد.مرگ بر تو دینت خدایت. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
m_r - استرالپا - سیدنی |
با درد و سلام حضور همه ایرانیهای آزاد. بابا تا کی این قدر در واری یا نمیخواهید قبول کنید که دیگه مردم از این داری واریها و داستانهای تکری خسته و bizar شدند یا این که فکر میکنید میتوان دوباره سر مردم را چند سالی زیر آب کرد. جوانهاها را میکشید شکنجه میدید هر روز هر ساعت غم غصه گریه بد هم انتظار دارید که مردم خوش و شاد باشند آخه تا کی دروغ حرفهای ذرت پرت. اگه ترس از خشم مردم و انبو جمعیت ندارید دیدید که یک روز آن هم ۲۵ خرداد نه یکی نه دوتا ۲ میلیون آمدن و ضد دیکتوری تو و شماها تظاهرات کردند بعد همین تو مگه نبودی که دستور دادی بکشند آزار و اذیت کنند . همین خدای که تو همش ازش صحبت میکنی میبینه همه چیز و کارهای انسان را دردی به همه شماها خواهد داد که دعوا ناداشته باشه که این قدر مادر و پدرها را بی فرزند و این قدر بچها را یتیم کردید و میکنید کشور و مذهب همه چیز را از بین بردید با همین داستانهای تکراری اگه واقعا رهبری بلند شو و به دنه هیچ کمک و پشتیبانی برو در مردم ببین یک دقیقه تیک پارت میکنند آقای رهبر با آن رئیس جمهر دزد و قاتل آات که هنوز هیچ چیز . |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
IRAN ZAMEN - نروژ - روگنان |
این همه خداى متعال به ما وعده کرده. البته این وعدهها مطلق نیست؛ پس ابله علی گدا.خود خدا مطلق نیست.وقتی وعده هایش مطلق نباشد.این خدا هم باید برود جلو با ان مهدی در چاه بوق بزند. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
zahra50 - دانمارک - کپنهاگ |
آره ارواح عمت خمینی یادش رفت بگه چه معاملاتی با کره جنوبی و اسراییل داشتید برای تهیه لوازم یدکی هواپیما. بیچاره کلی از همین فرماندها به خاطر کارشناسی درستشون از جنگ که ادامه اونو بی فایده میدیدند به طرق مختلف کشته شدن .و امثال رفسنجانی و عسگر اولادی و ...از منافع جنگ به ثروت و قدرت فراوان رسیدن .حیف از همه جوونامون .صدام بعد از یک سال گفت صلح بعد این خمینی جنایتکار بی سواد قبول نکرد. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
طاطا - ایران - ایران |
فقط یه آرزو دارم واون اینکه طناب دار رو برگردنت ببینم |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
m_r - استرالپا - سیدنی |
با درد و سلام باز حضور همه ایرانیهای آزاده و وطن دوست. از تو و شماها دروغ تر و نه مرد تر کسی نیست که هر که آمد و کوچکترین صحبت یا نظر مخالف با ندا ضد انسان شماها را داشت او را به جرم اغتشاش گاععر و ضد انقلاب و از این بر چسبهای مزخرف محکوم و دستور دادید و میدید به لباس شخصیهاتون آزار و ظلم و ستم همین خدای که این قدر اسمش را میا آوری همه چیزی را میبینه و یک روز که آن روز نزدیک است یک انتقامی از همه شماها بگیره که از این طریق لا عقل مادر نداها و عسگریها نسبتا و دیگر پدر مادرهای شهید داده شده در راه آزادی و زیر بار نرفتن ظلم و ستم شماها فرعونهای زمان تا لا عقل از این راه آرام و شاد بشوند. انشاالله. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
alireza6211 - ایران - تهزان |
جالب بود اون قسمت هایی که از جنگ میگفت. این جور افراد باید گفته ها و نوشته هاشون به عنوان سند تاریخی جمع آوری بشه |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
saeed1 - کانادا - تورونتو |
قضیه هواپیماهاى اف 5 و اف 4 آموزنده بود. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
oveyshadi - ایران - شیراز |
امروز رفتم توی سایت مرجع عالیقدر حضرت آیت الله سید علی محمد دستغیب (حامی جنبش سبز در شیراز) یه بیانیه توپ داده بودن که مال دیروز بود. در مورد معنای واقعی ولایت فقیه و اینکه ولایت فقیه شامل چه شخصی می شود. تازه فهمیدم که رهبری که الان داریم رهبریت شامل حال او نمی شود. لینک خبر رو گذاشتم زیر:. https://www.dastgheib.ir/index.php |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
Anarchist - ایرلند - دبلین |
در رابطه با امادگی هواپیماهای نظامی در سال 59 صد در صد دروغ میگه.من سالهای اخر جنگ در دانشکده هوایی بودم و از نزدیک در جریان وجود انبارهای قطعات یدکی هواپیما٫ خریداری شده توسط شاه بودم.با محاسبات ان زمان حداقل 10 سال هواپیماها سرپا بودند و پشتیبانی داشتند. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
amirmontreal - کانادا - مونتریال |
ای خدا برسون اون روز رو که مثل سگ بیافته به التماس که بگه نکشینم ولی هر چی میخواین بهم تجاوز کنید اون وقته که کار نیم رخ و سید مهدی و ... در میاد |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
Iranie Azade - آلمان - هامبورگ |
مرتیکه عملى، این همه شر و ور گفتن فقط مال اینه که جنس خوب استفاده میکنه البته ذغال خوب و دوست ناباب هم بى تاثیر نیست!!! |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
ماهی سیاه کوچولو - ایران - تهران |
ای به گور پدرت! خونخوار. دیگه وقت الوداع این همه اراجیف نداره |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
خشنود - کره جنوبی - تگوو |
سلام...های رهبر معظم....بجایی انکه از علی (ع) حرف بزنی از یزید بگو که میدونست حسین چه کسی هستس و چی میخواهد و حرفش چی بود ...با دروغ و نیرنگ و خوارج خوانندن حسین و طرفداراش چه بلایی به سرشون آورد....ولی اینو میدونم که میدانی بین همین آدمهایی که داری براشون حرافی میکنی حر و حر صفت کم نیست....تو هم زیر همان تاک داری گند میزنی که صدام بیش از تو زده بود... |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
hamesheh bahar - انگلستان - لندن |
حالا خوبه سرطان داره و اینقدر زر میزنه نداشت چیکار میکرد. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
punisher - ایران - شیراز |
آنتی اسلام - ایران - اهواز . مرسی بسیار جالب بود. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
maryo - انگلستان - نیوکاسل |
دوستان این اراجیف ایشان را که خواندم یادمسائلی افتادم که گفتن آنها خالی از لطف نیست .1-این مردک راضی به معاوضه اسرا نبود می گفت نیروهای آنها نظامی هستند ولی نیروهای ما را از بیابان جمع کردن و بردن.کسی نیست بهش بگه مردک همه انسانند و وقتی قراره از اسارت آزادبشوند چه فرقی میان شخصی یا نظامی هست. در یک کلام اگه این مردک قدرت حالا را داشت اسرا تا حالا آزاد نشده بودند.2- حرف مفت و دروغ هم که این روزا شده سخن روز، برادر من سالها اسیر بودسرباز ارتش بود در شرایطی که کاملا محاسره شده بودند اسیر شد. کجا از بیابان جمعش کردن؟ |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
emanali - ایران - تهران |
چرا فرمایشات امامان راگزینشی مطرح میکند. کدام عمل ایشان با نهج البلاغه مطابقت دارد.ما که زمان ائمه رادرک نکردیم ولی ده ساله اول انقلاب را به یاد داریم که مردم برادرانه با هم ودر سخترین شرایط کشور را اداره کردند.امام همیشه میگفت مردم ولی نعمتند.همان خمینی که یارانش همه درزندان یاخانه نشین شده اند. |
پنجشنبه 22 مرداد 1388 |
|
SIAVASHOMA - انکلستان - منچستر |
اخ که چقدر ترسیده این پیر رزل ذلیل. خوبیش اینه که ترسش از دوستانه .همین ترس که مبادا به حالو روز صدام بیوفته اونهم از طرف دوستان خوابه خوشو ازش گرفته.خامنه ای نمیری که ذلتو ببینی خداکنه نمیری تا خفتو بینی. روزی خواهد رسید که ارزوی مرگ کنی .تو ادمکشی جوون کشی رزلی کثیفی جلادی و نباید بمرگ طبیعی بمیری و شاهد ان باشد که مردم ایران ترا محاکمه کنند. |
جمعه 23 مرداد 1388 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران |
آنتی اسلام - ایران - اهواز. بابا شما ادم رو وادار به چه کارایی که نمی کنی! بخاطر تفسیرهای شما مجبور شدم سخنان اقا رو یکبار با دقت بخونم،ولی ارزشش رو داشت،دستت درد نکنه. |
جمعه 23 مرداد 1388 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
mohsen_raja - ایران - تهران-- هاهاهاها. دوست عزیز بسیار شرمنده ام که مثل من فقط وقت گرانبهایت تلف شد! punisher - ایران - شیراز-- متشکرم دوست عزیزم. |
جمعه 23 مرداد 1388 |
|