دو هوو به خاطر آنکه شوهرشان به بیماری پارکینسون مبتلا شده به دادگاه خانواده رفتند و با ارائه دادخواست طلاق اعلام کردند حاضر نیستند با او زندگی کنند.به گزارش خبرنگار ما این دو زن که نسترن- 35ساله- و ستاره- 55ساله- نام دارند در جریان رسیدگی به پرونده شان که در شعبه 268 مجتمع قضایی خانواده ونک انجام شد در حالی که کنار صادق شوهر 63ساله شان نشسته بودند در اظهاراتی جداگانه به قاضی گفتند چون صادق بیمار است، نگهداری از او برایشان دشوار است و به همین دلیل نمی توانند با او زندگی کنند. ستاره که همسر اول صادق است در این باره گفت؛ 15ساله بودم که صادق به خواستگاری ام آمد. آن زمان من متوجه هیچ چیز نبودم و پدرم برایم تصمیم گرفت و مرا مجبور به زندگی با صادق کرد. با وجود این موضوع زندگی آرام و خوبی داشتیم و بعد از چند سال صاحب فرزند شدیم. من صادق را دوست داشتم. او هم به من و بچه هایش علاقه مند بود. سال ها گذشت و در حالی که ما صاحب چند عروس و داماد و دو نوه بودیم، شوهرم یک روز به خانه آمد و گفت تصمیم گرفته با یک زن جوان ازدواج کند. این زن جوان که بعدها فهمیدم نسترن است در ازدواج اولش شکست خورده و با همسرم در پارک آشنا شده بود. پس از شنیدن این حرف ها نمی دانستم باید چه عکس العملی از خودم نشان دهم.چون چاره یی جز پذیرفتن این موضوع نداشتم، حاضر شدم به زندگی در سایه یک هووی جوان تن دهم. ستاره ادامه داد؛ به رغم آنچه فکر می کردم نسترن زن خوبی بود و ما هیچ مشکلی با هم پیدا نکردیم تا اینکه چند ماه قبل شوهرم بیمار و به تدریج وضعیتش وخیم شد. وقتی ماجرا را پیگیری کردیم، فهمیدیم او به پارکینسون مبتلا شده است و تا آخر عمر باید روی صندلی چرخدار بنشیند. چون من هم در شرایطی نیستم که بتوانم از شوهر بیمارم پرستاری کنم تصمیم گرفتم ازدواج دوم صادق و آوردن هوو برایم را با جدایی از او جبران کنم.پس از این زن هوویش نیز ضمن اعلام خواسته اش برای جدایی از صادق گفت؛ من 28 سال با صادق اختلاف سنی دارم و از سویی بیماری او به حدی است که قابل درمان نیست. من هم با این وضعیت نمی توانم با او زندگی کنم و ترجیح می دهم از او جدا شوم. در ادامه رسیدگی به این پرونده صادق که دست و پایش می لرزید و به سختی در دادگاه حاضر شده بود خطاب به قاضی گفت؛ دو همسرم فقط در روزهایی که من سالم بودم من را دوست داشتند. همسر اولم 40 سال با من زندگی کرد اما حالا وقتی بیمار شده ام می خواهد از من جدا شود. همسر دومم نیز آن زمانی را که تازه از شوهر اولش جدا شده بود، فراموش کرده است. آن موقع برای اینکه سرپناهی داشته باشد او را به عقد خودم درآوردم اما او حالا مزدم را با این کارش پرداخت می کند.پس از اظهارات طرفین قاضی پرونده را برای ادامه مراحل قانونی به واحد داوری ارجاع داد.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|