tanha1363 - ایران - تهران
دوست عزیز, فکر کنم لازم هست یک داستان را که شاید شنیده باشی را دوباره بازگو کنم.
میگویند آخوندی برای بازدید به یک ده رفت. موقع نماز شد و رفت مسجد. دید که جوانی با کفش نماز خواند. رفت و با امام مسجد صحبت کرد و گفت: این دیگه چه جور اسلامی هست؟ پس تو اینجا چی کار میکنی؟ این چه بساطی هست؟ چرا این پسرک با کفش نماز میخواند؟ امام مسجد جواب دید: این جوان اصلا به ده نمیآمد و توی بیابون زندگی میکرد. ۳ سال طول کشیده که من اون رو تا جائی رسوندم که داره نماز میخونه. تو اگه راست میگی برو کفشش رو در بیار. |