مردی که به خاطر بیکاری و از دست دادن دارایی اش همسر خود را به قتل رسانده بود تا او را از زندگی فلاکت بار نجات دهد روز گذشته در جلسه محاکمه توضیح داد چطور فقر زندگی اش را به نابودی کشاند.
به گزارش خبرنگار ما، این مرد 62ساله که علی اصغر نام دارد از مدت ها قبل به دلیل نقص عضو دیگر نتوانست زندگی اش را اداره کند و برای رهایی از این فقر همسرش را به قتل رساند. وی مدعی است قصد داشته خودش را هم بکشد اما جرات اجرای نقشه اش را پیدا نکرده است.
زمانی که پرونده قتل هاجر 66ساله در دادسرای جنایی تهران گشوده شد هیچ کس فکر نمی کرد قاتل با انگیزه رهایی این زن از فقر دست به جنایت زده باشد. جسد هاجر در حالی پیدا شد که مطابق گزارش متخصصان پزشکی قانونی حدود پنج روز از مرگ وی می گذشت و جسد در حال متلاشی شدن بود. مرگ هاجر توسط صاحب یک مسافرخانه به پلیس گزارش شد. این مرد پس از حضور ماموران در محل حادثه گفت؛ حدود 13روز می شد که هاجر و شوهرش برای زندگی به مسافرخانه من آمده بودند. شب قبل از اینکه جسد را پیدا کنم علی اصغر شوهر هاجر را دیدم.او از مسافرخانه بیرون رفت و دوباره برگشت. پریشان بود. من اهمیتی ندادم و گفتم شاید درگیر یک مساله خانوادگی است. تا اینکه ساعت چهار صبح دوباره از اتاقش خارج شد و رفت. به من گفت زود برمی گردد اما تا به حال مراجعه نکرده است.
وی ادامه داد؛ صبح برای نظافت وارد اتاق شدیم و جسد هاجر را در آنجا پیدا کردیم. به نظر می رسید شوهرش می دانسته او مرده است.
ماموران ساعاتی بعد از اظهارات مدیر مسافرخانه علی اصغر را شناسایی و او را دستگیر کردند. این مرد مدعی شد به دلیل فقر شدید همسرش را به قتل رسانده و نمی خواسته او بیشتر از این عذاب بکشد.
مرد 62ساله به پلیس گفت؛ مدت ها بود که دارایی ام را از دست داده بودم. پولی برای زندگی کردن نداشتیم و سال های زیادی بود که همسرم به این شیوه زندگی می کرد. این اواخر حتی وسایل خانه را هم فروختم و خرج کردم. من هاجر را عذاب داده بودم و می خواستم او را از این ناراحتی رها کنم.
این مرد مدعی شد قصد داشته خودش را هم در سد کرج غرق کند اما زمان اجرای نقشه ترسیده و عقب کشیده است.
روز گذشته جلسه محاکمه علی اصغر در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد و بعد از اینکه اللهیار شکاری نماینده دادستان تهران از کیفرخواست دفاع کرد و خواستار مجازات متهم شد فرزند وی در برابر قضات قرار گرفت و گفت؛ من از قصاص پدرم گذشت می کنم و می دانم او به دلیل فقر زیاد مادرم را به قتل رساند.
وی گفت؛ من تنها فرزند خانواده هستم و از زمانی که به یاد دارم پدرم در فقر به سر می برد و در نهایت این فقر مادرم را از ما گرفت. البته آنها اختلاف داشتند اما این اختلاف در حدی نبود که پدرم مادرم را به قتل برساند. آنها مثل زن و شوهر های دیگر با هم دعوا و بعد هم آشتی می کردند. مادرم زن بسیار ساده یی بود و پدرم به دلیل بیکاری و فقر شدید دچار بیماری روانی شده و تحت درمان بود که بنا به دلایلی بعد از مدتی درمان را رها کرد.
این جوان افزود؛ مدتی قبل از این حادثه پدر و مادرم چون خانه و زندگی شان را از دست داده بودند به خانه من آمدند. چند روزی در آنجا بودند اما به دلیل اختلافاتی که پیش آمد مجبور شدند منزل من را ترک کنند. آنها نمی خواستند زندگی من از بین برود و چون همسرم تهدید کرده بود از من جدا می شود پدر و مادرم دیگر در خانه ام نماندند و به مسافرخانه رفتند. با توجه به اینکه من می دانم پدرم در چه شرایط روحی و روانی قرار داشته است بدون هیچ چشمداشتی از او می گذرم و انتقام جویی نمی کنم.
در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. وی گفت؛ قبول دارم که همسرم را کشتم و از کرده خودم پشیمان هستم. من در آن لحظات نمی دانستم چه می کنم و کنترل خودم را از دست داده بودم.
وی در مورد اینکه چطور با همسرش آشنا شده بود، گفت؛ همسرم شش سال از من بزرگ تر بود. او خواهر یکی از دوستان من بود و روابط نزدیک من با دوستم باعث شد با خواهرش ازدواج کنم. من همسرم را دوست داشتم. زندگی خوبی هم داشتیم اما به دلیل فقر شدید زندگی مان به هم ریخت. من تراشکار بودم و در یک کارگاه کار می کردم. مدتی بعد تراشکاری ورشکسته شد و من بیکار شدم. جای دیگر مشغول به کار شدم. حقوق بسیار کمی دریافت می کردم. در یک حادثه که حین کار برایم به وجود آمد دچار نقص عضو شدم و دیگر نتوانستم کار کنم. روز به روز زندگی من بدتر می شد.
وی ادامه داد؛ در تمام سال هایی که کار می کردم فقط برای مدتی کوتاه بیمه ام رد شده بود. به همین خاطر بیمه بیکاری و ازکارافتادگی به من تعلق نگرفت. به هر دری زدم نتوانستم کار جور کنم. کسی به یک انسان ناقص شغل نمی داد. تا زمانی که پسرم با ما بود زندگی مان را می گذراندیم، هرچند به سختی اما به هر حال می گذشت. پسرم که ازدواج کرد زندگی برایم دشوارتر شد. در چند سال گذشته کم کم شرایط آن قدر بد شد که مجبور شدم وسایل خانه را بفروشم و پولش را خرج کنم. به همسرم چند میلیون تومان ارث رسیده بود. مقداری از آن را هم خرج کردیم تا بتوانیم زنده بمانیم. چون در خانه پسرم هم نتوانستم زندگی کنم، تصمیم گرفتیم به شمال کشور برویم و در آنجا خانه یی اجاره کنیم. با پولی که برایمان مانده بود این کار هم غیرممکن شد. تا اینکه مجبور شدیم برای مدتی به مسافرخانه برویم. چند روزی که گذشت همسرم دیگر نتوانست شرایط را تحمل کند. مرتب با من دعوا می کرد و می گفت چرا باید همیشه در این وضعیت باشیم. او به من می گفت این چه وضع زندگی است و چرا باید در سال های پیری این طور آواره شود و در مسافرخانه زندگی کند. دیگر راهی برایم نمانده بود. تصمیم گرفتم به این وضعیت پایان بدهم. روز حادثه بیرون رفتم. شام و مقداری هم دارو خریداری کردم. قرص های ... را که 20 عدد بود در مقابل چشمان همسرم در لیوان آب حل کردم. آن را به همسرم دادم. وقتی قرص ها را خورد، بیهوش شد. سپس من بالش را روی دهانش گذاشتم و او را خفه کردم. جسد در اتاق مانده بود و نمی دانستم چه باید بکنم. اشتباهم این بود که خودم را نکشتم. من باید خودم را از بین می بردم. البته قصد داشتم هم خودم و هم همسرم را بکشم و به همین خاطر هم اول او را به قتل رساندم. دلم نمی خواست همسرم بیشتر از این عذاب بکشد. من می خواستم او را از رنجی که داشت، نجات دهم. بعد از قتل او نتوانستم خودم را از بین ببرم و حالا در اینجا هستم.
در ادامه جلسه دادگاه فهیمه حاج محمدعلی وکیل مدافع متهم در جایگاه حاضر شد. وی با اشاره به زندگی موکلش گفت؛ فقر در این خانواده آنقدر شدید بوده که موکلم دچار بیماری شدید روحی شده است و بعد از مدتی به دلیل همین فقر نتوانسته درمانش را ادامه دهد و حتی درمان را ترک کرده است. او یک قاتل حرفه یی نیست و تحت شرایط خاص مرتکب قتل شده است.
بعد از پایان جلسه محاکمه هیات قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران (عزیزمحمدی، رحیمی، محمدی کشکولی، ملکی و سری) برای صدور رای دادگاه به لحاظ جنبه عمومی جرم وارد شور شدند.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|