مراسم تشییع پیکر سهراب اعرابی جوان 19 ساله، فردا مورخ 22 تیرماه ساعت 8 صبح مقابل غسالخانه ی بهشت زهرا برگزار می شود.قابل ذکر است که قاضی مربوطه مخالفتی با برگزاری مراسم تشییع نداشته است.
به گفته ی یکی از منابع مطلع قاضی پرونده عنوان داشته است، سهراب به ضرب گلوله و در تجمع میدان آزادی کشته شده و یکی از هفت نفری هست که در تیراندازی یکی از نیروهای بسیج به سمت مردم جان باخته، تا کنون هویت سه تن از این هفت نفر شناسایی شده است. هر چند منابع دیگری از جان باختن وی در زمان بازداشت در زندان اوین خبر داده اند.
ضمنا مراسم ختم آقای سهرابی در منزل شخصی این خانواده به آدرس : آپادانا - خیابان نرگس - بلوک 36 - ورودی سوم - طبقه ی 5 با دعوت عموم برگزار می شود.
منبع : مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
سهراب فقط حرفی برای گفتن داشت!
عکسی از تولد 19 سالگی سهراب
رادیو زمانه : با خبر شدیم که همکارمان ملیحه محمدی در سوگ برادرزادهاش سهراب اعرابی که در زندان اوین جان باخت نشسته است. رادیو زمانه این ماتم را به همکار عزیزمان و خانواده عزادار سهراب تسلیت می گوید. این مقاله سوگنامه ایست که ملیحه محمدی در سوگ سهراب نوشته است.
سهراب فقط حرفی برای گفتن داشت!
سهراب فقط هیجده سال داشت. شبی که فردایش کنکور بود، ـ چه روزی بود از این تیره روزهایی که گذشت ـ سیاهکارانی که دروغگویی البته کمترین پلیدیهاشان است، گفته بودند، کنکوریها را آزاد میکنیم. برای همین پروین مادرش تا نیمه شب مقابل اوین نشست.
از کجا دارم میگویم؟ از کجا آغاز کنم که داستان سهراب باشد، از پلیدیهای این فرومایگان بگذرم، از سفله سیاست شوم این زمانه دور شوم، جنون لجام گسیخته قدرت را که میهن ما را در چنگالهای خونینش میفشارد کناری بگذارم و از داستان سهراب بگویم که کوچکترین بچه خانواده باشد؛ که دوشنبه روزی سه روز بعد از آنکه با شور و امید به پای صندوق رأی رفته بود، در خیابان شهر و آبادی خودش گم شد!
سه روز پیش از آن با گوریل پای شطرنج نشسته بود، امیدش و اعتمادش را در طبق اخلاص معصومیتش نهاده و هر چه هم از اول بازی از او کسر کرده و به خود افزوده بودند قبول کرده بود بلکه مفسده حقیر ابلهانه از میهنش رخت بربندد، بلکه پیش جوانان جهان که دنیای دیجیتال بهم وصلشان کردهاست، سرافکنده نباشد، بلکه حالا که درسش را با آن سالهای سخت بیماری پدر تمام کرده و میخواهد به دانشگاه دربیاید، نور امیدی را به تارک آینده خودش فروزان ببیند.
دوشنبه بیست و پنجم خرداد بود سه روز پس از آنکه شیادان مفسده جو، او را چون میلیونها برادر و خواهرش فرا خوانده و بعد تحقیرش کرده بودند، امید معصومانه اش را زیر پاهای هیولا لگد مال شده میدید، و حالا به جستجوی اعتماد گم شده اش همراه مادرش به خیابانها آمده بود. با دست خالی با قلبی که بیگمان به جای گلولهای که اینک در آن نشسته امیدی را هنوز در خود نهان داشت. با دست خالی! تا به غارتگران اعتماد مردم بگوید هنوز هم میتوانیم با هم گفتگو کنیم. ببینید! چوب و چماق و باتون و تفنتگان را من هیچ سپری در دست ندارم. همانگونه بی دفاع بی اسلحه و بیگناه که با یک قلم پای صندق رأی رفتم! همان صندوقی که شما گذاشته بودید همانجایی که شما گفته بودید! به یکی از همانها که باری، خود پذیرفته بودید رأی دادم تا مگرچهره غبار آلود میهنم را در منظر جهان بشویم. ببینید دست خالی ام در خیابان.
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاسها
به داس سخن گفته ای؟
سهراب آمده بود تا بگوید:
فقط آمدهام بیرون که حرفم را بشنوید. نه که شما دورید از من و ما! نه که همه بلندگوها دست شما و مأموران شماست، نه که صدای من و ما تنها و غریب است و به گوش شما نمیرسد آمدهام در خیابان بلکه صدایم با صدای سهرابهای دیگر بیامیزد«ندا»یی بشود در کوی و برزن بپیچد بلکه شما بشنویدش. همین! یاوه، یاوه، یاوه مردمان! همین!
هنوز فرصت دارید تا از امید و اعتماد ما مدد بگیرید و از بار سیاهکاریهاتان بکاهید و....
آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه از رُستن تن میزند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را.
هرگز باور نداشتی
همین تنها سهراب ما که نبود! هیچ کدام از این صداهای معصومانه را نشنیدند. نمیخواستند بشنوند. همچون مصداق مسلم لشکر جهل و جنون حمله کردند، خانواده ها، دوستان، هم کلاسیها از هم دور افتادند و هر کدام به سویی تا مگر جنون خشم دشمنان صلح و آزادی را دامن نزنند. نگهبانان جهالت، پاسداران نادانی، تنها وسیله خبرگیری آدمها از یکدیگر را قطع کرده بودند. پروین از پسرش جدا افتاد، تلفن دستی اش تنها راهی که به سوی فرزندش بود بیهوده شده بود. پس تنها به خانه برگشت و منتظر نشست. شب دیر شد و از نیمه گذشت. سحر شد و خورشید اشعه بی پروای ش را بر تن شرمگین و تبدار شهر تابید و مادر نگران و نگران تر شد.
ما سه روز بعد خبردار شدیم. مثل خیلی از خانوادهها که میترسند با به میان آمدن نام عزیزان شان حاکمان جری تر و انتقام جو تر شوند به ما که در دور دست بودیم دیرتر خبر دادند و خواستند که سکوت کنیم.
سهراب پسر برادر خواندهام رضا بود حاصل چند پاره گی خانواده که به هر حال با هم بزرگ شده و علیرغم هر بغض حق و نا حق و فرو خورده بزرگترها به هم دلبسته و نگران هم بودیم.
رضا ناغافل به چنگال سرطان افتاد. دو سالی به عشق پسرانش و همین سهراب نگران که چشم از چشم و دست و نگاهش بر نمیداشت، با ناخوشی نحس دست و پنجه نرم کرد. ماههای آخر نه پروین امیدی داشت و نه هیچ پزشکی. بچههای بزرگتر هم با واقعیت کم و بیش آشنا شده بودند و پروین خون میخورد از اینکه رنج و عذاب خود و همسرش را باز و هنوز باید پاسداری کند زیرا که سهراب شانزده ساله که پدر را عاشقانه دوست داشت، روی یک صندلی صاف و محکم روبروی تخت پدر نشسته بود تا کوچکترین نشانههای حیات را در او جستجو کند و پزشک و اطرافیان را قانع کند تا همچنان با کمک همه دستگاهها بگذارند نفس بکشد و او روبرویش بنشیند و ببیند که پدرش زندهاست.
پروین ادامه رنج خود و همسرش را برای این جان نگران ِ معصوم پذیرا شد تا زمانی که که دیگر دعاهای شب و روز پسرک نیز کارگر نیافتاد و شاید رنج این مادر و پدر، ـ نه فقط پدر ـ کافی شد.
حالا بیست و پنج خرداد بود. سه روز پس از غارت امید جوانان این سرزمین بلازده! پروین همین طفل معصوم را در خیابان گم کرده بود. برادرها و عموها همان شب اول کلانتریها و با دل خونین و به اکراه، پزشکی قانونی و بیمارستانها، را زیر پا گذاشته بودند. همه جا به آنها اطمینان داده بودند که چنین جوانی چنین نهال هنوز نبالیدهای، نه تندرست و نه مجروح را نزد خود ندارند. پس مانده بود امید را به شوم ترین حلقه بستن، به مسلخ ازادی، به هولوکاست ِ اوین بستن! تفو بر تو ای چرخ گردون تفو!
اینطور بود که پروین هر روز روی تل خاکهای اوین ایستاده و گاه از پا درآمده، نشسته بود. عکس دردانه آخری را به هر کس که از آن مأمن خوف خارج میشد نشان میداد و لابد خیلیها از سر ترحم و به دروغ به او امید داده بودند که پسرک را در اوین دیدهاند.
به پروین کمتر زنگ میزدیم زیرا که تا دیروقت شب مقابل اوین بود و پس از آن نیز جسم نحیف و آزرده اش را توانای پاسخ به پرس و جوهای تکراری نمیدیدم. پریشب دو روزی بود که برادرم را که معمولاً از او خبر میگرفتم نمییافتم. ناچار به او زنگ زدم با اینکه در ایران از شامگاه ساعاتی گذشته بود، پریشان و گویی شرمنده میگفت:
«من الان دیگه نشستم توی خونه، میگن باید تا آخر هفته آزاد بشه. آخه الان که چهار هفته داره میشه! میترسم نکنه انقدر بدجوری زدنش که نمیخوان با چهره زخمی بیاد بیرون؟!»
در دلم آرزو کردم ای کاش همین باشد اما به او گفتم: چرا باید بچه هیجده ساله رو که دست خالی توی تظاهرات میلیونی بوده اینطوری بزنن؟ انقدر بد به دلت راه نده. فقط مسئله اینه که تعداد دستگیریها زیاده..
ولی پریشان بود و تأثیر دلجویی من ثانیهای هم نمیپایید و بر میگشت به قعر نگرانیهای مادرانه اش و قلب مرا آتش میزد:
«تو سهراب را از وقتی بزرگ شده ندیدی. پسرهات دیدن. مثل رضا مظلوم و آرامه. اون اصلاً اهل درگیری نیست میگم برای همین شاید کتکش نزنن؟.ولی چرا نذاشتن یک تلفن اقلاً بزنه؟...»
و بیهوده سراییهای من که: خوب سالمه، جوونه مریض نیست، آدم مشهوری هم نیست که فکر کنن بهتره زودتر خبر بدن...
و باز او که گویی با خود نجوا میکند:
"بچه نتونست کنکور بده دیگه! الان دو تا کنکور نداده. ببین چقدر هم دلش شور میزنه! میگفت من قبولم مامان! نگذاشت که براش معلم بگیرم یا بفرستمش کلاس کنکور. خیلی ملاحظه کاره بعد از مردن باباش همش مواظبه خرج درست نکنه. هر چی بهش گفتم بذار برات معلم بگیرم. میگفت مامان من خودم خوندم میدونم قبول میشم.؛نگران نباش!
و حرفهای من این سوی سیم که نگرانی و دلهره را باید از خودم دور میکردم: کنکور نداد که نداد! سال دیگه. حالا نه اینکه همه اونایی که درسشون تموم شده کار و شغل دارن؟ بگذار یک سال دیرتر فارغ التحصیل بشه..
و دیروز صبح، ده دوازده ساعتی بعد از این گفتگوی رقت آور ما از اداره آگاهی پایتخت حکومت ستم، به او زنگ زدند از اداره تشخیص هویت...
فغان ! که سرگذشت ما
سرود ِ بی اعتقاد ِ سربازان ِ تو بود
که از فتح ِ قلعه ِ روسپیان..
بازمی آمدند
با پسرانش رفت به اداره آگاهی. عکس سهراب! تأیید میکنید؟...
نعره ضجه، فریاد، التماس...
نمیدانیم.. نمیدانیم... بروید فردا دادسرا! مهربانترین پاسخ سیاه کارترین حاکمان این سرزمین.
و امروز در دادسرا باید جان میکندند. و جنازه پسرک را که گلوله قلب جوان و مأیوسش را شکافته بود، و بیست و نهم خرداد، چهار روز بعد از دستگیری به پزشکی قانونی تحویل داده شده بود باز پس گرفتند. تمام این روزها مادر و برادران و خانواده پریشان را بازی داده بودند.
باش تا نفرین ِ دوزخ از تو چه سازد
که مادران ِ سیاه پوش-
داغ داران ِ زیباترین فرزندان ِ آفتاب
و باد -
هنوز از سجادهها
سر برنگرفتهاند.
و با تو بگویم رضا جان! رضا جان پرواز سختی بود اما شاید دانسته بودی که رنج ماندن چقدر برای تو بزرگ میشد اگر میماندی.
در تمام مدتی که بیمار بودی، وقتی با امید از بهبودی حرف میزدی و هنوز نمیدانستی که بیماریت چقدر جانکاه هست، من از سوی تلفن بغضم را فرو میخوردم؛ وقتی که هر روز ضعیف تر میشدی و ناامیدی در صدایت، آشکارتر، وقتی که پروین میگفت "گوشی تلفن را میبرم پیشش حرف بزن. متوجه میشه، خوشحال میشه و آنسوی خط تنها صدای نفسهای تو را آمیخته به آههای سرد میشنیدم، قلبم فشرده میشد و بغضم را فرو میخوردم.
ببین که تو هنوز چقدر خوشبخت تر از پروین بودی که امروز هیچ تسلیتی برایش نیست! ببین که ستم در حق او چگونه کامل شد و چگونه ناگهان به جمع مادران خونین دل این سرزمین پیوست که رنجشان را پایانی و قلب مجروحشان را مرهمی نخواهد بود.
بیست و یکم تیرماه ۱۳۸۸
یکماه پس از غارت اعتماد مردم ایران
و توطئه بار دیگر به خون کشیدن جوانان سرزمین ما
آخرین خبرها از چگونگی کشته شدن سهراب اعرابی
خبرنامه گویا : طبق آخرین خبرهای موثق دریافتی سهراب اعرابی، که خبر کشته شدن او دیروز به خانواده وی ابلاغ گردید، پس از پایان راهپیمایی میلیونی و مسالمتآمیز مردم تهران در شامگاه روز ۲۵ خرداد توسط تیراندازی یک عضو بسیج از پشت بام پایگاه گردان ۱۱۷ عاشورا، ناحیه مقاومت بسیج ویژه قدس، در تقاطع خیابان آزادی و خیابان جناح - که فیلم آن همان شب به شکل وسیعی در سایت های اینترنتی منتشر گردید - به قتل رسیده است.
گلوله شلیک شده به سوی سهراب، درست به زیر قلب او اصابت کرده است.
انتقال وی به بیمارستان و تلاش برای زنده نگه داشتن او به نتیجه ای نرسید و در نهایت این جوان ۱۹ ساله، جان خود را از دست داد.
آثار شکنجه بر پیکر سهراب دیده نشده است و تنها بر سینه او اثر دیسک های شوک آور برای زنده نگاه داشتن وی دیده می شود.
گفته می شود مامورین بر اساس ظاهر سهراب، سن وی را بیش از ۱۹ سال تشخیص داده بودند.
خانواده سهراب، به ویژه مادر او، از روز ۲۵ خرداد تا روز گذشته برای یافتن وی به همه ارگان ها و مکان هایی که فکر می شد مراجعه نمودند اما هیچ پاسخی دریافت نکردند. حتی یک بار به اشتباه خبر رسید که سهراب را در زندان اوین دیده اند. این خبر دلگرمی ای برای خانواده وی بود که حداقل سهراب زنده است؛ تا این که روز گذشته، شنبه ۲۰ تیرماه، از سوی مامورین مجموعه عکس هایی از کشته شدگان وقایع اخیر را به خانواده سهراب نشان دادند که خانواده اعرابی ناباورانه تصویر سهراب در میان دیگر تصاویر را تشخیص دادند. این که بقیه تصاویر متعلق به چه کسانی بود و در چه تاریخی کشته شده بودند مشخص نیست، اما آن چه روشن است تعداد زیاد کشته شدگان است که هنوز هویت آنان مجهول مانده است.
سهراب اعرابی، هم در فعالیت های انتخاباتی این دوره فعال بود و هم در تظاهرات اعتراضی ۲۵ خرداد فعالانه شرکت کرد. وی که سال آخر دبیرستان را می گذراند برای امتحان کنکور آماده می شد و خانواده وی در زمان بی خبری نگران از دست دادن امتحانات کنکور سهراب بودند
جسد سهراب اعرابی به خانواده اش تحویل داده شد.
جسد سهراب اعرابی، جوانی که به گفته پزشکی قانونی بیست و پنجم خرداد ماه 88 بوسیله اصابت گلوله به قتل رسیده ظهر امروز 21 تیرماه به خانوادهاش تحویل داده شد.
خانوادهی این جوان که روز 25 خرداد در جریان تظاهرات مسالمتآمیز در تهران مفقود شده بود ظرف این مدت با دست داشتن عکس وی به زندان اوین مراجعه و در پی کسب اطلاع از وضعیت وی بودهاند.
آنها همچنین به تشخیص هویت پزشکی قانونی تهران مراجعه و در آلبوم اجساد 19 تا 20 ساله به جستجوی وی پرداختند. در تمام این مدت خانواده از وضعیت وی اطلاعی در دست نداشت. صبح دیروز خانواده بار دیگر به پزشکی قانونی مراجعه و وی را در آلبوم عکس افراد 25 تا 30 ساله یافتند.
بنابر یک گزارش تٱیید نشده بر روی بدن وی آثار شکنجه دیده شده است. با وجودی انتشار اخباری مبنی بر بازداشت آقای اعرابی در روز سیام خردادماه، تودیع وثیقه توسط خانواده سهراب و نیز مرگ وی بر اثر شکنجه، خانوادهی وی این موضوع را تکذیب نمود. در حالی که گزارش منتشرهی دیروز حاکی از آن است که از دفتر قاضی مرتضوی، دادستان تهران ضمن تماس با خانوادهی وی از آنان خواستند که برای تحویل جسد مراجعه کنند. طبق این گزارش مقامات امنیتی با تاکید بر عدم انتشار این خبر تهدید به عدم تحویل جسد نموده بودند. سهراب اعرابی فرزند آمنه خاتون فهیمی از اعضای گروه مادران صلح ایران بود.
آقایان مراجع , آیا جان سهراب 19 ساله ای که کشته شد از خلخال پای زن یهودی کمتر است؟
آقایان جوادی آملی ،امینی و استادی !
آیا جان جوان 19 ساله ای را که در اوین کشتند از خلخال پای زن یهودی کمتر میدانید ؟
سهراب اعرابی جوان 19 ساله ای را 30 خرداد دستگیر میکنند و به اوین میبرند . مادرش هر روز کنارزندان اوین به انتظار می ایستد تا شاید کسی از اوین بیرون بیاید و عکس سهراب جوانش را بشناسد و خبری از سلامتی او بدهد . به مادرش میگویند 16 تیر سهرابت آزاد میشود . اما 20 تیر به او میگویند تشریف بیاورید جنازه سهرابتان را تحویل بگیرید.
آقای علما چقدر حدیث برای ما خوانده اید ؟؟ چقدر از سیره و سنت نبوی و علوی برایمان روایت کرده اید ؟ به خدا بارها و بارها در مدرسه و دانشگاه همان احادیث و روایتها را از ما امتحان گرفتند و ما نمره قبولی گرفتیم و ثابت کردیم همه انچه را به ما گفته بودید حفظ هستیم .
آقایان علما ! خودتان چی ؟ از خودتان تا به حال امتحان گرفته اید ؟ چند بار روایت حضرت علی (ع) و خلخال پای زن یهودی را نقل کرده اید ؟ آقای جوادی املی آقای امینی آقای استادی چندبار؟؟؟
آقایان علما ؟ آیا جان سهراب اعرابی و ندا و بقیه کشته شده ها و هزاران نفر مجروح و زخمی و هزاران زندانی زیر شکنجه حتی اندازه خلخال پای زن یهودی هم ارزش ندارد ؟! واقعا همه اینها با خلخال پای زن یهودی برابری نمیکند ؟!
یا همه انچه به ما گفتید و به گوش ما خواندید قصه و افسانه بود ؟ یا صداقتی پشت گفته های شما نبود ؟
امروز ما متحیریم ؛ انها که به ما میگفتند افضل الجهاد کلمه الحق عند سلطان جائر حال خاموشند . کلمه الحق ما را با گلوله و باتوم جواب میدهند و خودمان را مسئول خونمان میدانند و علما هم که خاموشتر از خاموش .
آقایان سکوت شما علامت چیست ؟ هیچ تکلیف و مسئولیت شرعی احساس نمیکنید؟ تکلیف شرعی فقط رفتن مردم به پای صندوق رای و راهپیمایی 22بهمن و روز قدس است ؟؟ هیچ رسالت دیگری احساس نمیکنید ؟ هیچ؟! . . . .
هیهات
مسلمان ایرانی - ایران - شیراز |
همین الان استاد شجریان با صدای امریکا مصاحبه میکردند گفتند امروز شکایتی علیه صدا و سیما تقدیم دادگاه کرده ام. |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
red king - سوپد - استکهلم |
خیلی وقت از دوست قدیمئ پیام از تهران خبرئ نیست.نکنه دستگیرشده
مرگ بر اخوند انگلیسی |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
kamran007 - ایران - تهران |
داغی به داغهامون اضافه شد .
دیگر صبر جایز نیست.کاسه صبر لبریز لبریز شده .
به سینه شکافته ات قسم حتما کاری خواهم کرد.قول میدهم |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
مسلمان ایرانی - ایران - شیراز |
مراسم تشییع پیکر سهراب اعرابی جوان 19 ساله، فردا مورخ 22 تیرماه ساعت 8 صبح مقابل غسالخانه ی بهشت زهرا برگزار می شود.
مراسم ختم سهراب اعرابی به آدرس:آپادانا - خیابان نرگس - بلوک۳۶ - ورودی سوم - طبقه ی ۵ با دعوت عموم برگزار می شود. |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
muzi - انگلستان - لندن |
روحش شاد.تسلیت به مادر این دلاور جوان مبارز و اسطوره. ننگ بر این دژخیمان شیطان صفت. |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
muzi - انگلستان - لندن |
روحش شاد.تسلیت به مادر این دلاور جوان مبارز و اسطوره. ننگ بر این دژخیمان شیطان صفت. |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
niki_piki - انگلیس - لندن |
کثافتها ! کی برسه روزی که تک تک این ابلیسها سر جوخه اعدام قرار بگیرن ! |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
7-aseman - اتریش - وین |
خیلی دردناکه از ته دل از خدا میخوام صبر به خانواده اش بده و به همه ی خانوادهای حوادث خرداد .
و خون ناحق ریخته ی این عزیزان و اه و ناله های مادران و خانوادهاشون دامن این نامردان و جنایتکارها خامنه ای و بقیه ی سران رو بگیره
به امید ازادی کشور از دست خون خوارها
|
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
palmera - ایران - اصفهان |
سهراب عزیزم تو و ندا سمبل مبارزات برای رهایی ملت ایران هستید.
از تهرانی های عزیز خواهشمندم خانواده سهراب رو تو این شرایط تنها نذارنن.
زنده باد جنبش سبز ایران |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
rezanl - هلند - امستردام |
فراموش نکنید ندای سهراب ایران بدنیا امده است و بزودی گلویتان را خواهد گرفت و شمارا خفه خواهد کرد. |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
mahnadi - هلند - هارلم |
روحش شاد بسیار غمگین ومتاسفم *برای خانواده محترم او وبقیه جان باختگان طلب صبر دارم
جان بهروز جاوید تهرانی در خطر است-حشمت اله طبرزدی
وبلاگ هواداران جبهه متحد دانشجویی
پیش از انتخابات در ۲۲ خرداد از اقای اولیایی فرد وکیل شجاع بهروز جاوید تهرانی شنیدم که برای دیدن او به شعبه ی مربوطه یعنی معاونت امنیت رفته بوده است. او تعریف می کرد که اقای فلاح رییس دفتر این شعبه به او می گوید قرار است به دیدن مرده بروی!؟او که مدت هاست که در زندان است و جزو مرده ها به حساب می اید!
امروز خواهر بهروز به من زنگ زد و گفت که ۲ هفته است که از او هیچ خبری ندارم. خواهر بهروز گفت:یکی از دوستان بهروز به ما خبر داده که بهروز در سلول انفرادی است و شرایط جسمی اش بسیار بد است. او گفته بود به اقای طبرزدی خبر بدهید که وضعیت من بسیار بد است.
این کلام خواهر بهروز من را به یاد ان گفته ی اقای فلاح در شعبه ی امنیت دادگاه انقلاب انداخت و به شدت نگران شدم. من نیز دست به قلم برده و هم میهنان را اگاه می کنم که شرایط بهروز بسیار وخیم است. او تنها بازمانده ی ۱۸ تیر ۷۸ است.او در شکنجه گاه توحید ،زندان اوین و رجایی شهر شکنجه های زیادی را تحمل کرده است.
هم میهنان گرامی در درون و بیرون مرز اگاه باشند که زندانیان سیاسی ،سربازان خط مقدم مبارزه ای هستند که حتا در شرایط خاموشی مبارزات عمومی در چنگ دشمن ،در اسارت هستند. نباید ان ها را فراموش کرد.
روز گذشته که با زندانی سیاسی محمد حسین فلاحیه که در پایان مرخصی ۱۰ روزه عازم زندان بود و سعید درخشندی و ابوالفضل جهاندار که ۳ سال حبس خود را به تازگی به پایان رسانده اند، برای ملاقات عباس خرسندی که در مرخصی استعلاجی به سر می برد ،راهی بیمارستان قلب رجایی شده بودم،احوال برخی زندانیان سیاسی را پرسیدم. در پاسخ به من گفته شد که برخی دوستان که زن و بچه دارند،پیام دادند که به اقای طبرزدی بگویید که شرایط اقتصادی بچه های ما در بیرون از زندان بسیار بد است.
این خبر را که شنیدم به شدت در هم ریختم و یاد خودم افتادم که ان زمانی که در سلول بودم تنها خبری که من را در هم می ریخت شرایط نا مناسب اقتصادی بچه هایم بود.
به راستی من نمی دانم با دوستان گرامی و ازادی خواه با چه زبانی باید حرف بزنم که رژیم دلشاد نشود. فقط می توانم بگویم که بار اصلی این مبارزه بر دوش زندانیان سیاسی و خانواده های ان ها است. این هایی که نه به تازگی و نه برای به کرسی قدرت رساندن این یا پایین کشاندن ان،بلکه برای ازادی و دموکراسی مبارزه می کنند.مبارزین قدیمی به ویژه زندانیان سیاسی پیشین دست به کار شوند و به دفاع از دوستان خود بپردازند.در انتظار تبلیغات چی های جهانی نباشند. برای این که ان ها در پی منافع خود بوده و به اقتضای ان، روزگاری برخی را چهره می کنند که برای ان ها نفعی داشته باشند. خود را دست کم نگیرید و همچون سالیان گذشته به دفاع از زندانیان سیاسی به ویژه بهروز مظلوم برخیرید.
دستگاه های مدعی دفاع از حقوق بشر و سازمان های بین المللی را رسوا کنید و تا بهروز ازاد نشده دست از مبارزه بر ندارید.بدانید که در ان روزگار که هیچ نهاد مدافع حقوق بشر در کشور اعلام وجود نکرده بود شما مبارزین با اعلام موجودیت ،به دفاع از همه ی زندانیان سیاسی و در راس ان ها مهندس انتظام برخاستید.
دوستان گرامی!همت و اراده ی شما را می ستایم و از شما برای ازادی زندانیان سیاسی به ویزه بهروز که به زعم زندان بانان مرده است،دست یاری می جویم.
پاینده باشید.
حشمت اله طبرزدی
خبرگزاری هرانا : علی تقی پور دانشجوی دانشگاه بابل که در 9 تیر ماه سال جاری به همراه 6 دانشجوی دیگر دانشگاه صنعتی بابل دستگیر شدند در بازداشتگاه اداره اطلاعات ساری بسر می برد.
خانواده وی علیرغم پیگیری وضعیت تقی پور تا کنون موفق به ملاقات و یا دریافت خبر سلامتی ایشان نشده اند که این امر موجب نگرانی اعضای خانواده شده است. بنا به اطلاعات حاصله، این فعال دانشجویی در بازداشتگاه اطلاعات شهر ساری نگهداری می شود. |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
مسلمان ایرانی - ایران - شیراز |
آیا می دانید که در جنگ 8 ساله ؛ سالانه بطور متوسط 125 میلیارد دلار خسارت به کشور وارد شد، اما عملکرد احمدی نژاد باعث شد سالانه 188 میلیارد دلار خسارت به کشور زده شود؟
آیا میدانید که دولت احمدی نژاد گاز را از کشور ترکمنستان 350 دلار در هر هزارمتر مکعب می خرد و به ترکیه 200 دلار می فروشد؟ و آیا می دانید که پیشنهادترکمنستان 140 دلار بود، اما پس از طولانی شدن مذاکرات، نهایتاً قرارداد350دلاری منعقد شد؟( روزنامه سرمایه 14/10/87 )
آیا می دانید که خسارت اقتصادی احمدی نژاد آنقدر زیاد است که به هر خانواده ایرانی بیش از 5/1 کیلوگرم طلا می رسید؟ ( مقاله فرصت سوزی ها و خسارات اقتصادیاحمدی نژاد )
آیا می دانید که ساخت پالایشگاه های نفت در دولت احمدی نژاد، سالانه 5/1 درصدپیشرفت داشته و با این حساب 67 سال طول می کشد تا ساخته شوند؟( روزنامه سرمایه14/02/88 )
آیا می دانید که مهندس میر حسین موسوی در زمان جنگ از محل صرفه جویی برنج یارانه ای، پالایشگاه آبادان را در در طی 98 روز به بهره برداری رساند؟( سایت کلمه )
می دانید که امارات و قطر از میدان های گازی مشترک سالانه بیش از 12 هزارمیلیارد تومان گاز بیشتر برداشت می کنند و عدم سرمایه گذاری ایران در دولت نهم منجر به این شده که همسایگان شمالی و جنوبی منابع و ثروت مردم ایران را به یغماببرند و همچنین اهمیت این موضوع کمتر از واگذاری خاک ایران به بیگانگان نیست؟ (وزارت نفت – روزنامه سرمایه 21/02 و 10/02/88 )
آیا می دانید احمدی نژاد در سفر به کنیا ( کشور آفریقایی ) پیشنهاد داده که ایران حاضر است نفت را با 30 درصد تخفیف بفروشد؟ ( اکو نومیست شماره های مربوطبه اسفند ماه 87 )
آیا می دانید که دولت احمدی نژاد شروع حفاری و ساخت تونل البرز را در راه آهن اصفهان – شیراز با نشان دادن تونل دیگری، به عنوان اتمام و بهره برداری به ملت گزارش داد و ملت را فریفت؟ ( اعتماد 10/02/88 )
می دانید که در دولت خاتمی راه آهن بافق – مشهد به طول 1000 کیلومتر سه ساله ساخته شد، اما در دولت احمدی نژاد سالانه کمتر از 50 کیلومتر راه آهن ساخته شده است؟
آیا می دانید که ایران از نظر تورم و گرانی چهارمین کشور دنیاست؟
آیا می دانید که در دولت احمدی نژاد علی رغم اینکه درآمدهای سالانه 4 برابردرآمد سالانه خاتمی بود، بودجه تحقیقات علمی 5/4 برابر کاهش یافته است؟ ( قانون بودجه 86 و87 )
آیا می دانید که اتحادیه اروپا که بیش از 30 کشور ثروتمند می باشد، به پاکستان640 میلیون دلار، اما دولت احمدی نژاد به تنهایی 330میلیون دلار کمک می کند؟(روزنامه سرمایه 29/01/88 )
آیا می دانید که با ثروت و اعتباری که دولت احمدی نژاد از بین برد، حداقل امکان25 میلیون اشتغال وجود داشت. یعنی نه تنها هیچ بیکاری وجود نداشت، بلکه چندمیلیون نفر خارجی نیز بایستی در ایران کار می کردند؟ (روزنامه سرمایه 10/02/88)
آیا می دانید دولت احمدی نژاد بودجه ساخت مترو تهران را به شهرداری اختصاصنداده است و زمانی که احمدی نژاد شهردار بود، بودجه 350 میلیارد تومانی که برای ساخت مترو، بزرگراه، رفع ترافیک و.... اختصاص داده شده بود را صرف وام دادن به رانندگان تاکسی، افطاری در میادین، کمک به هیأت های مذهبی کرد؟ ( گزارش کمیسیون تحقیق و تفحص مجلس )
آیا می دانید که دردولت خاتمی در 8 سال 17 میلیارد دلار از صندوق ذخیره ارزی برداشت شد و با آن صنایع نقت، گاز و پتروشیمی و.... ساخته شد، اما در 5/3 سال دولت احمدی نژاد 81 میلیارد دلار برداشت شد و حاصل آن تقریباً هیچ نوع سازندگی نبوده است؟ (روزنامه سرمایه 29/01/88 )
آیا می دانید پروژه ماهواره ایرانی امید در دولت های قبلی شروع شده بود و عمده کار آن را دولت خاتمی انجام داده بود؟ |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
satelite - امارات - ابوظبی |
در پی انتشار نامه محرمانه گروهبان گارسیای فیروزآبادی به امام زمان و ادعای اینکه نیروهای مسلح در جریانات اخیر اسلحه نداشتند و معلوم نیست مردم را در خیابان چگونه کشته شدهاند٬ حضرت مهدی صاحب الزمان نامه سرگشادهای را خطاب به پروردگار مرقوم فرمودند که متن آنرا میخوانید: ای خدا! مصبتات رو شکر! این دیگه چه موجودی است که تو خلق کردی؟ واقعا که! اصلا از تو یکی انتظار نداشتم همچی کاری رو بکنی. باباجون برداشتی یک خیکی رو کردی سرلشگر! آخه پدرت خوب٬ مادرت خوب٬ کسی که شیکم صاحب مردهاش اندازه دو تا تانکر خلا آت و آشغال با خودش حمل میکند چطوری شده سرلشگر؟ این که سرِ لشگر باشد وای به حال ته لشگر. حالا همه اینها کنار. برداشته توی روز روشن به من نامه نوشته و آنرا داده به خبرگزاریها. آخه مرتیکه الدنگ! تو اگر میخواستی بمن نامه بنویسی چرا بردی دادی به خبرگزاری فارس؟ بعد تازه ادعا کرده که ما تا آخرین نفس میجنگیم و نمیگذاریم نظام مقدس سقوط کند. آخه اسکول! با کی میخواهی بجنگی؟ با مردم؟ با کسانی که حتی یک تفنگ بادی هم ندارند؟ خجالت هم خوب چیزیه. آخدا! راستش را بخواهی ما دیگه نیستیم! یعنی دیگه دور ما یکی رو خط بکش. اینها هر غلطی دلشون میخواد میکنند بعد که مثل خر میمانند توی لجن٬ از من مایه میگذارند و به من نامه مینویسند یا کلهشان را میکنند توی چاه جمکران. یا خودت تکلیف اینها را روشن کن یا اینکه به ملت بگو خودشان کلک اینها را بکنند تا ما از دستشان راحت بشیم. ارادتمند- مهدی صاحب زمان |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
nahid amid - فرانسه - پاریس |
من هرگز در عمرم نه برای کسی بد خواستم و نه کسی را نفرین کردم، ولی مسبب این جنایات را که گلهای مملکت را اینطور نامردانه پرپر می کنند، امیدوارم انچنان بلائی به سرشان نازل بشه تا هفت جد و ابادشون را یاد کنند.
خیلی خیلی از خواندن این خبر جگر سوز متاسف شدم. صمیمانه با خانواده سهراب عزیز اظهار همدردی میکنم.
از هموطنانی که در پاریس زندگی می کنند، خواستارم در صورت امکان، پارچه سبزی را که قرار است برای همبستگی با یاران سبز به برج ایفل نصب کنند، امضاء نمایند.با تشکر |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
zahra50 - دانمارک - کپنهاگ |
سهراب عزیزم دوستت داریم تا ابد .
بمیرم برای مادر داغدارت
مرگ و نفرین بر این رژیم لعنتی |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
سوین - ایران - تهران بزرگ |
واقعا نمی دونم چی باید بگم .
خیلی خیلی دردناکه .
نمیزاریم خون این شهدا پایمال بشه .
بچه های تهران لطفا همه فردا سعی کنید تو مراسمش حضور داشته باشید. |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
neda22 - اتریش - اتر |
از اشک پر شد چشمام خاک بر سر قاتلها چه میکشه مادرش |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
khodemanitar - اسکاتلند - ابدین |
مسلمان ایرانی لطف کنید این اطلاعات رو روی کاغذ چاپ کنید تا به دست همه کسانی که نمی دونن یا به اینترنت دسترسی ندارند برسه خیلی مفید بود.مرسی |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
حامی موسوی - ایران - تبریز |
روحش شاد خدا به خانواده اش صبر بدهد |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
khodemanitar - اسکاتلند - ابدین |
وقتی ماها تو سر و مغز هم می زدیم که کنکور صندلی اول شریف قبول شیم این نامردا سپاهی های خون خوار رو از روستاها وشهرای کوچک از صف اول مسجد جمع کردنو بهشون پست دادن تو سپاه. اینامکه تو کتاب تاریخ خونده بودن ماها مال با باشونو خوردیم نه اون دولت کثیف از عقده وکینه پر شدن و حالا دارن انتقام سرخوردگی هاشونو از ما می گیرن.
شرمم میشه از خودم. پسر بقال سر کوچه ما میتونه باسواد کلاس پنجمش بگه ما بیام تظاهرات یا نه اونوقت ماها که یه روزی فقط به اینکه وقتی فارغ التحصیل شدیم دنیارو عوض میکنیم افتخار می کردیم نتونیم حرف بزنیم.روم به همه است اگه میخواهید اون مملکت عوض بشه باید از حالا شروع کنین نباید بذارین اینا به شما بگن چه کار کنین. از صف اول مسجد میشه وارد سیاست شد و کشورو عوض کرد. ولی از صندلی اول دانشگاه شریف نمیشه. همه ما کوتاهی کردیم .باقهر کردن از سیاست و از مسجد باعث شدیم یه مشت عقده ای جامونو تو پست های مهم بگین.لطفا نگید سیاست کثیفه که این یه حقه قدیمیه برای فاصله گرفتن ادم های خوب از تغییر شرایط وسپردنش به یه مشت گرگ. به جای اینکه به فکر دکتر شدن باشید برید علوم سیاسی بخونید. جامعه شناسی بخونید حقوق بخونید. روانشناسی بخونید.اون مرذم اینهمه دکتر می خوان چیکار وقتی امنیت ندارن.تورو هر کی دوس دارید اگه حرفام حقه به فکر تغیرات بنیادی باشید اگه بسیجی باید باشه متونه انسانش باشه پس هشداربه همه دانشگاهی های ایران قهرو بذارید کنار و سعی کنید با سیاست و هوشیاری جای این گرگهای وحشی رو تو پست های مهم بگیرید.اگه یه ذره قرار شد فداکاری کنید صبور باشید.همه مااگه باهم اینکارو نکنیم سی سال دیگه هم اوضاع همینه این کودتا باید هممونو از خواب غفلتی که توش بودیم بیدار کرده باشه اینا میخوان که ما قهر باشیم. اینا میخوان که ما خواب باشیم.ما می تونیم کشورمونو ازادکنیم نه کس دیگه.
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
سبز باشید |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
arta-aria mehr - ایران - تهران |
من یه سوالی دارم از تمام کسانی که این صفحه رو میخونند و یا در سایت دیگه ای با اطلاع می شن .اینکه یک لحظه خودمون رو جای سهراب بذاریم و اینکه مادر و خانواده ما الان چه حالی داشتن اگه برادر و یا خواهرش بودیم چی؟ ما مبارزه ای رو شروع کردیم و تمام کسانی که بخوان میون راه پا عقب بکشن به هر دلیلی خائن به وطن ،خاک وخون جوانانی مثل ندا و سهرابند .
پس به خدایی که می پرستید بهتون التماس میکنم که تا آخر این راه که پس گرفتن خاک و ناموسمون از این شغال هاست نفس به نفس و شانه به شانه دست به دست در کنار هم بمانیم تا شاید دلگرمی بشه برای مادرانی مانند مادر سهراب.
میکشم میکشم آنکه برادرم کشت
میکشم میکشم آنکه برادرم کشت |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
garfild - ایران - تهران |
واییییییییییییییییییییی خدای من خدا به مادرش صبر بده :......(( خدا ازتون نگذره لعنتیها دارم خفه می شم / الهی مادران ایران چه می کشید
مرگ بر آدم کش دروغگو جلاد لعنتی ما حقتون رو می گیریم |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
LiliRose - کانادا - تورنتو |
آخه این اقایان مراجع قراره چکار برای این مردم بکنند که همه برای اونها نامه می نویسند.اگر این رژیم نباشد که این اقایان مراجع و آیت الله ها همگی دوباره می شوند روزه خوان و ترک موتر باید تو کوچه ها بگردند.
فتواها و دستوراتشان هم فقط برای مردم است و شامل حال آخوند و آخوند زاده نمی شودپس بی خود نامه ننویسید که فکر نکنند چه خبره و خیلی مهم شدن. |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
majid-k - اسرائیل - اشدود |
شبم غمگین،شبم خاموش،شبم افسانه وحشت
پر از احساس تنهایی ، پر از گریه ، پر از دردم
|
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
mohammadmoradi_tehran - ایران - تهران |
نفرین بر تو باد ای میدان آزادی
مگر نام تو نبود آزدی
مگر ما چه خواستیم جز کمی آزادی
مگر ما چه گفتیم جز کلام آزادی
پس چرا شکافتی قلب سهراب را
پس چرا دریدی گلوی ندا را
مگر نام تو نبود آزادی ...!!!
مگر ما چه خواستیم جز ... آزادی ...!!!
با دورد به روح سهراب عزیزمان .... |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
khodemanitar - اسکاتلند - ابدین |
امسال محرم وصفر نباید برگزار کنن
تا سهراب و ندی رو داریم عزای کس دیگرو حق ندارن بزرگ کنن |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران |
خدایا چکار کنیم از دست اینا؟به کجاپناه ببریم؟به کی شکایت بکنیم؟دیگه طاقتم تمام شده ،چقدر دلم می خواد همه مزدوران بسیجی رو با دستهای خودم خفه کنم.
امیدوارم همه انهایی که باعث وبانی این خونهای ریخته شده هستند زنده بمانند و در غم عزیزانشان بسوزند،هرچند که می دانم هیچکدام بویی از انسانیت نبرده اند! |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
lionking - انگلیس - لندن |
روحش شاد و راهش ادامه خواهد داشت |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
zorro.ir - ایران - تهران |
باعرض تسلیت و احساس همدردی با خانواده محترم سهراب عزیز که با شجاعت و سربلندی پرکشید یادش همیشه زنده باد و افرین به شیر زنانیکه مردانی چون سهراب را پرورش داده اند . روحشان شاد راهشان پر رهروباد |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
majid63 - فرانسه - پاریس |
روحش شاد,خدا به خانواده اش صبر بدهد; خدا همه ما را بیامرزد.حالا حالا مانده که کشته بدیم ملت هیج وقت نخواسته متهد باشد تا اخوند هست کشتار هم هست! |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
amo danial - نروژ - اسلو |
این دژخیمی که از اون بالا مردم رو به رگبار بسته رو شناسایی کنید و به سزای اعمالش برسونید. مرگ بر اسلام نکبت بار که از تاریخ تحمیل شدنش به ایران جز قتل و کشتار ایرانیان چیزی به ارمغان نیاورد.
|
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
sam-antwerpen - بلژیک - انتورپن |
مراسم تشییع پیکر سهراب اعرابی جوان 19 ساله، فردا مورخ 22 تیرماه ساعت 8 صبح مقابل غسالخانه ی بهشت زهرا برگزار می شود.قابل ذکر است که قاضی مربوطه مخالفتی با برگزاری مراسم تشییع نداشته است.رسانه شمائید |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو |
مرگ بر ملا دینش خدایش که ایران زمین را به این تیرگیها سوق داد. |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
khodemanitar - اسکاتلند - ابدین
محرم و صفر عزا نیست. زنده نگه داشتن نام و یاد یک نهضت است. نهضتی که جوانانی مثل سهراب را پرورش داد و به آنها آموخت به قیمت ریخته شدن خون خود در برابر ستم بایستند |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
silas - ایران - بندر |
تا جایی که شنیدم جنازش رو از زندان تحویل دادن یعنی مردش رو بردن زندان؟؟؟؟اگه اون موقع شهید شده چرا تازه تحویلش دادن
نمیخوان بگن از بس شکنجه شده مرده
دروغ گوهای پست |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
sanaz1swe - سوید - ستگهلم |
مرگ بر پسر /حمدینژاد مرک بر پسر احمدی نژاد مرگ بر پسر احمدی نژاد مرگ بر پسر احمدی نژاد |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
Farinaz1 - سوید - سوید |
امیدوارم هرچه زودتر احمدی پست داغ عزیزشو ببینه. |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
gole sorkh - ایران - تهران |
لطفا همه دوستان در مراسم خاکسپاری این عزیز شرکت بفرمایید تا چشم دروغگویان و آدمکشان از حدقه در بیاید انشااله. خداوندا به داد مردم برس به فریاد مادر مظلوم این عزیز برس خدایا ایمان دارم که تک تک بندگانت در درگاه تو آبرو دارند و آنچه از هر چیز بیشتر خشم تو را بر می انگیزد ظلم است پس بسوزان این ظالمان را به آه مادران و پدران جگرسوخته ..... قلبم با دیدن عکس این عزیز پاره پاره می شود مادرش چه می کشد! |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
shenel ghermezi - هلند - اترخت |
خدایا ملت ایران چه گناهی کردن که این همه مجازات میشن؟ خدیا خوابی؟ اصلا هستی؟بعضی اوقات به بودنت شک میکنم. مگه نمیگن که عادلی، پس کجاست اون عدالت؟ از دین که افتادیم، نگذار از تو هم بیفتیم.
هیچ کلمهای پیدا نمیکنم که توصیف میزان تاسفم بشه،........خدایا الان خانوادش چی میکشند؟ روحش شاد. خدا به خانوادش صبر بده.
شرمنده روی این عزیزان و خانوادهشان هستیم. امیدوارم اگه خدایی هست، این قاتلان تازی پرست رو به سزای اعمالشون برسونه. |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
jujke - آلمان - آلمان |
روح این شهید و تمامی شهیدان غرق به خون وطن شاد باد!
مادر سهراب عزیزمان باید به داشتن چنین شیرمردی افتخار کند. ملت دلیر ایران که همواره تاریخ را با رشادت و خون خود رقم زده اند این بار هم انشااله به زودی انتقام خون تمامی این عزیزان را از این ددمنشان دیوصفت به ظاهر مسلمان می گیرد. |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
nazanin 2009 - ایارن - ارومیه |
وای خدا چقد دردناکه..من که از ظهر تا حالا اعصابم خرده خرده..دیگه نمیدونم چیکار باید بکنم..جز ناله ونفرین کاره دیگه ای هم از دستم بر نمیاد..
به راستی که اقایان مراجع خونه ان دختر محجبه از خونه جوانان این مرزو بوم با ارزشتر ورنگینتره<؟
به راستی ایا همه انچه به ما گفتید و به گوش ما خواندید قصه و افسانه بود ؟ یا صداقتی پشت گفته های شما نبود ؟
وحشتناکه نمیدونم چی بگم..وپاقعا نمیدونم..الان باید جای مادر این عزیز باشی وبدونی که چی داره میکشه..!
خدا کجایی چرا چیزی نمیگی تو دیگه چرا؟تو دیگه چرا سکوت کردی؟ |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
Nazanin 2009 - ایران - ارومیه |
khodemanitar - اسکاتلند - ابدین
موافقم صددر صد کسی نبایدامسال تو محرم وصفر عزاداری کنه...اینها که ادعا میکنند طرفدارهامام حسین مظلوم هستند چرا مردمه بی دفاع و مظلومه خودمون رو به گلوله میبندن؟
پس این عزارداری ها همش نمایشه..اینها خودون حتی به این عزاداری ها معتقد نیستند فقط مردمو میخوان سرگرم کنند..!
اینها که خودشون شمرویزید هستند !
|
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
amo danial - نروژ - اسلو |
خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود
خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت
خداحافظ طلوع من غروب من
خداحافظ تو ای محبوب خوب من
سلام تو طلوع پاک شبنم بود
غروب ظلمت تاریکی وغم بود
سلام تو شروع آشناییها
نوید مهربانی ها زمان همزبانیها
دریغ از قطره های اشک سوزانم که از بیداد تو بر رخ چکیده
خزان زندگی آمد دل افسرده بعد از تو بهاری را ندیده
خداحافظ |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
m uk - انگلیس - منچستر |
با خبر شدیم که همکارمان ملیحه محمدی در سوگ برادرزادهاش سهراب اعرابی که در زندان اوین جان ؟؟/؟برای همین پروین مادرش تا نیمه شب مقابل اوین نشست. سهراب اعرابی فرزند آمنه خاتون فهیمی از اعضای گروه مادران صلح ایران بود.
جریان چیه؟؟؟؟10تا سوتی در 1 خبر// |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
esmal - ایران - آبادان |
دوستان اگه کسی فیلتر شکن داره معرفی کنه |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
افسون60 - ایران - شیراز |
خدایا کاش ما انسان نبودیم کاش درک نداشتیم خوش به حال حیوونا خدایا به مدرش صبر بده خدایا |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
kiyawashsasani - کانادا - تورنتو |
به امید روزی که پیکر مجتبی و مصطفی و میثم خامنه ای را در حضور پدر قاتل و دزدشان بر شانه های قمه کشهای بسیجیهای نا انسان بطرف درک اسفل السا فلین و جهنمی که عنقریب بدامش خواهند افتاد حمل کنند . لعنت بر مرده و زندهء خامنه ای و تمامی دوروبر یها و جیره خورهای این گرگ خونخوار تاریخ که دستور قتل جوانان ما را میدهد آنهم بطور فجیع و دلخراش که حیوان باهمنوع خود آن نمیکند که این نا مردمان با فرزندان میهن میکنند . لعنت بر دین و آپین و شرف نداشته تان ای رو سیاهان تاریخ . پول ملتمان را میدزدید و خرج کشتارشان میکنید . به امید روزی که ریشهء اسلام و منادیان این ایدپو لوژی کثیف خونباره از روی زمین کنده شود تا بشریت نفسی تازه کند .. مرگ بر خامنه ای ---هم مجتبی هم مصطفی هم سید علی. |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
amo danial - نروژ - اسلو |
“به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
|
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
you39 - بلژیک - هاسلت |
متاسفم برای مرگ سهراب و از خدا طلب صبر برای مادرش میکنم.
متاسفم برای این دین و خدای این اسلام که اگه واقعا وجود داره پس چرا کاری نمی کنه.
متاسفم برای تمام آنهایی که مثل کبک سرشون رو کردن زیر برف و ابلهانه از این نظام حمایت می کنند البته همچین ابلهانه هم نیست چون به نفع شون هست.
متاسفم برای آنهایی که دم از اسلام ناب محمدی می زنند ولی هنوز به درک این مسئله نرسیدن که سران نظام آخوندی سازنده داستان اسلام هستند درک این مسئله زیاد سخت نسیت کافی به کشورهای عربی نگاه کنند و در پایان متاسفم برای خودم و امسال خودم که شهامت حتی یک لحظه فکر کردن این رو هم نداریم که خودمون رو جای سهراب ها بزاریم..... سهراب جان روحت آزاد و شاد |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
soogol - نروژ - اسلو |
satelite - امارات - ابوظبی
گل گفتی. ای ولا داره این دست به قلمت |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
Avayeh Edalat - ایران - تهران |
ما میریم بهشت زهرا، ایرنیهاى تو خارج هم تسلیت پست کنید به آدرس شهید سهراب، آدرسش رو که دارین....... داد بزن .....ما همه با همیم.......... |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
sydney57 - ایران - تهران |
m uk - انگلیس - منچستر
عزیزم گفت که پدر سهراب برادر خوندشه نه برادر اصلی پروین هم احتمالا اسم مستعار مادرشه نمیدونم والا |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
javaad - ایران - تهران |
من یه سوال دارم. چرا نام خانوادگی ملیحه محمدی با نام خانوادگی برادرزاده اش سهراب اعرابی فرق دارد؟ |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
amidjan - ایران - تهران |
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو! |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
abtin_beo - ایران - اصفهان |
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
با نظر ان دوستانی که محرم و صفر را از حالا تحریم کرده اند به شدت مخالفم.اتفاقا باید این ایام را به ابزاری بر ضد خودشان تبدیل کرد و با سلاح خودشان به جنگشان رفت.مگر یادتان رفته و یا نخوانده اید که بزرگتریت اجتماعات را آخوندها بر ضد رژیم شاه با همین محرم و صفر ترتیب دادند؟ مگر نه اینست که بزرگترین اجتماعات در محرم بدون هیچ عذر و بهانه ای تشکیل میلیونی می شود و نیازی به مجوز قانونی نیست. می دانید اگر این اجتماعات را بتوانیم در جهت جنبش شکل دهیم با یک تیر چند هدف می زنیم؟
1- بدون نیاز به هیچ مجوزی تجمعات قانونی و میلیونی تشکیل می دهیم
2- در حین این تجمعات ده روزه می توانین اقشار ضعیف و کم اطلاع را با اهداف جنبش سبزمان آگاه کنیم
3-می توانیم با شور و هیجان مخصوص این دوران سازماندهی مناسبی را از تمام اقشار محل و شهر خودمان تشکیل دهیم و به جنبش عمق لازم و نفوذ در توده ها را بدهیم
4- با تبیین واقعیات جنبش و با احترام به شعایر مذهبی هر چند به آن اعتقاد نداشته باشیم می توانیم عموم مخالفان را به این حقیقت برسانیم که ما مخالف دین و ارزش های واقعی آن نیستیم و تبلیغات رژیم دایر بر کافر بودنمان را که موجب بدبینی تعداد زیادی از غیر مطلعین شده است را به نحو مطلوبی خنثی کنیم
5- می توانیم مدام با مقایسه یزید و معاویه با امام حسین و مظلومان عاشورا که اتفاقا شباهت های بی بدیلی نیز وجود دارد افکار را متوجه مظلومیت سبزمان کنیم
6-چه ایامی بهتر از ایام محرم برای استفاده همه گیر از رنگ سبز؟ می توانیم این رنگ را در همه جا به اهتزاز در آوریم
7- این همه کار را با کمترین هزینه به انجام می رسانیم و نیازی به تبلیغات و خطر کردن نیست. چنانچه این دژخیمان بخواهند این تجمعات را در این ایام به خشونت و خونریزی بکشند که دیگر به نحو مطلوبی سرشت واقعی خود را برای آنانی که هنوز به بهانه اسلام برای اینان ارزشی قاپلند نشان خواهند داد. یادمان نرود که سرکوب مردم در عاشورا و تاسوعا توسط شاه به نماد بی دینی او بدل شد و احساسات مردمی را تا چه حد زنده کرد.
من به طور جدی به این ایام فکر می کنم و برای سازماندهی آن فعالیت می کنم. |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
fALL - ایران - تهران |
گریه م گرفت وقتی عکس تولدشو دیدم . فکرشو میکرد که ممکنه 20سالگیشو هرگز نبینه ؟!
روحش شاد و امیدوارم که پدر و مادرش این غم بزرگ رو بتونن و تحمل کنن.
-------------------------------------
شاد باشی 19 ساله پر از آرزو
|
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
kili_patilaki - قطر - دوحه |
ایرانیان یوکی ممنون بابت منبع.
خدا رحمتش کنه.انالله و انا الیه راجعون.
مرگ و ننگ بر قاتلان سهراب. |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|
rastad - ایران - تهران |
سهراب پسرم نمیدونم از کدام داغ دل برایت بگویم .فرزندم داغ تو برای همه ملت ایران سخت و سنگین است . سهراب جان از خدا بخواه که مادرت آرام گیرد . سهراب عزیزم به جان عزیز خودت این ملت تقاص خون تو را خواهند گرفت به مادرت بگو مادر جان آرام گیر و صبر پیشه کن تمامی مادران ایران مثل تو عزاردارن و انتقام مرا از این حرامزاده ها خواهند گرفت .
سهراب جان روحت شاد و راهت پر رهرو .
الهی به حرمت اشک های مادر سهراب و همه سهراب ها و ندا ها به دل سوخته پدران و خواهران این عزیزان خامنه ای به زودی زود به درک واصل بشه . سید علی گدا الهی که تابوت مجتبی خامنه ای رو ببرن و تمام مادران اون روز لباس شادی بپوشن . مرگ بر تو ای دجال کثافت |
دوشنبه 22 تیر 1388 |
|