مردی که در پی سوءظن خونین به خواهرزاده کوچکش او را به طرز فجیعی به قتل رسانده است توسط پلیس دستگیر شد.
به گزارش خبرنگار ما، 20 روز پیش زنی به ماموران پلیس خاش مراجعه کرد و گفت دختر 11ساله اش به نام ساعده از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است. این زن گفت؛ دختر من بسیار آرام بود. او هیچ کس را اذیت نمی کرد و بدون اینکه به من چیزی بگوید از خانه خارج نمی شد و نمی دانم چه اتفاقی افتاده که او گم شده است. بعد از تشکیل پرونده تحقیقات در این زمینه آغاز شد و ماموران با توجه به سن این دختر ابتدا فرضیه فرار از خانه را مطرح کردند اما این فرضیه خیلی زود باطل شد چراکه دخترک رابطه خوبی با خانواده اش داشت و هیچ رفتار مشکوکی از وی که نشان دهد او احتمالاً با پسری رابطه داشته است مشاهده نشده بود. بنابر این تحقیقات برای مشخص شدن سرنوشت این دختر ادامه یافت تا اینکه بعد از دو هفته ماموران جسد دختری را پیدا کردند که با توجه به مشخصات ارائه شده از سوی مادر ساعده شبیه به او بود. ساعاتی بعد از کشف این جسد تلفن خانه مادر ساعده به صدا درآمد و ماموران او را برای شناسایی هویت جنازه به پزشکی قانونی دعوت کردند. این زن بعد از دیدن پیکر قربانی تایید کرد جسد متعلق به دخترش است.نحوه به قتل رساندن این دختر و شدت ضرباتی که به وی وارد شده بود نشان می داد قاتل یک آشنا است و کینه یی عمیق از دختر 11ساله یا خانواده اش به دل داشته است.گام بعدی که ماموران در این پرونده برداشتند زیر نظر گرفتن اعضای نزدیک خانواده او بود. در این میان رفتارهای مشکوک دایی ساعده این احتمال را مطرح کرد که او در قتل نقش داشته است. این فرضیه زمانی قوت گرفت که مشخص شد آخرین فردی که ساعده را دیده دایی او بوده است.بالاخره دایی ساعده به دستور بازپرس دستگیر شد. مرد جوان بعد از چند روز بازجویی به قتل اقرار کرد. وی گفت؛ مدتی بود به رفتار ساعده مشکوک شده بودم. فکر می کردم او با افراد زیادی در ارتباط است و به همین خاطر هم تصمیم گرفتم این لکه ننگ را از دامان خانواده پاک کنم. روز حادثه او را به بهانه اینکه می خواهم به میهمانی ببرم سوار موتورم کردم. ساعده پشت من نشسته بود و چون ما رابطه نزدیکی با هم داشتیم به من اعتماد کرد. او را به بیابان های اطراف خاش بردم و با چاقو به جانش افتادم. آنقدر بر بدنش ضربه زدم که جانش را از دست داد و غرق در خون روی زمین افتاد. سپس من به سمت خانه خواهرم حرکت کردم. زمانی که به منزل او رسیدم دیدم خواهرم نگران و ناراحت است. پرسیدم چه شده که او جواب داد ساعده گم شده است. وقتی چهره نگران خواهرم را دیدم تازه فهمیدم چه کرده ام و از کارم پشیمان شدم اما دیگر فایده یی نداشت. خواهرم خواست به اداره پلیس برود که من سعی کردم جلوی او را بگیرم. موفق شدم چند ساعتی مانع وی شوم. به خواهرم گفتم همه جا را می گردم تا ساعده را پیدا کنم، او هم قبول کرد اما زمانی که نتوانستم دخترش را به منزل برگردانم دیگر هیچ چیز جلودارش نبود و ماموران را باخبر کرد.
بنابر این گزارش در حال حاضر تحقیقات از دایی جنایتکار ادامه دارد.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|