درست یا غلط ، احمدی نژاد می تواند با کناره گیری به همه بحرانها خاتمه دهد ، چون این نیز بگذرد ، این ملت عزیز تر از مردم غزه هستند ، ایرانیان ولی نعمت شمایند نه بعثی نه دشمن
در انتظار علما ء و مراجع ماندیم اما این روزها قلم ها سست شده و کمتر کسی است که حاضر شود ،قلمش را بر روی کاغذ گذاشته و چیزی بنویسد ، زیرا نوشتن در این ایام بیشتر شبیه کابوسی است که میتواند نگارنده را ببلعد و آماج تهمت و زخم زبان کند و او را برای همیشه از هستی ساقط سازد اما چه باید کرد که گاهی آدمی به حکم تکلیف و وظیفه و به مانند روزهایی که از دستان پدر و مادرش می گریخت تا سنگرها خالی نماند باید بنویسد
این جملات امام وجود هر انسانی را می لرزاند و تکان می دهد و در تاریخ کشورمان یکبار این اتفاق رخ داد و اکنون بار دیگر باید همان حرفها را گفت که :
آن آقایانی که می گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟
اینجا هم خفه بشویم ؟ ما را بفروشند و خفه بشویم ؟!
قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم ؟
والله ، گناهکار است کسی که داد نزند؛ والله ، مرتکب کبیره است کسی که فریادنکند به داد اسلام برسید!
ای سران اسلام ، به داد اسلام برسید ، ای علمای نجف ، به داد اسلام برسید ، ای علمای قم ، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام، ای ملل اسلام ، ای سران ملل اسلام ، ای روسای جمهور ملل اسلامی ، ای سلاطین ملل اسلامی ، ای شاه ایران ، به داد خودت برس ، به داد همه ما برسید
عجب رسمیست رسم زمانه، قصه برگ و باد خزانه ،چقدر ای روزگاران ، زخم از تیغ خودی خوردن
میروند آدمها و از آنها خاطره ها شان باقی می ماند ، کجاست آن کوچه ، کجاست آن مسجدهای پر از جمعیت، کجاست صف رفتن به جنگ بچه ها ، کجاست رزمنده بسیجی مهربانی که پشت و پناه ملت بود ،کجاست آن لباس سبز قشنگی که هنوز توی گنجه قایمش کردم و گاهی از لای چفیه بازش کرده و بویش می کنم ، چکمه هایم را هنوز واکس میزنم ، شاید دوباره نیاز باشد تا آنها را بپوشم ، کجاست آن عشق و حال و شور و اشتیاق عصرهای پنج شنبه برای سر زدن به شهدا ، گلستان ، کنار دوستها نشستن و با آنها دردو ودل کردن ، کجاست شبهای نگهبانی و مواظبت کردن از خانه و ناموس مردم ، وقتی رفتم جبهه اسلحه اندازه قدم بود ، کجاست حاج علی قوچانی که برای کمک به بچه بسیجی گردان رفت و هدف دشمن قرار گرفت ، کجاست حاج حسین خرازی فرمانده لشکر ،با یک دست،که رفت غذا به رزمنده ها بده و تکه تکه شد ، کجاست چهل و پنج روز یکبار مرخصی و فرار از شهر پر از گناه ،کجاست ،.....
حضرات، برای رضای خدا بگذارید بسیج برای این ملت باقی بماند
بگذارید مدرسه عشق درش بسته نشود و این ملت ، عاشق بماند و غصه نخورد ، من یک آرم سوراخ شده با ترکشهای دشمن ، با یک دفترچه کوچک جیبی پر از ترکش دارم ، اینها را می دهم تا یک نفر واسطه بشود و جلوی خون و خونریزی را بگیرد و نگذارد این چیزهایی که گفته میشود تکرار گردد غیرت ما این نبود و قیمت ما این نبود هر چه دنیا قدر پیدا کرد ما ارزان شدیم خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا به داد مردم برس و نگذار خون جوانان این مرز و بوم بدست یکدیگر بریزد ای جماعت تند روی پر سر و صدا ، بیاد آژانس شیشه ای افتادم و آنجا که می گفت :
دهه شما گذشته مربی ، اگر این اسلحه دست شما نباشد ، چه کسی به حرف شما گوش می دهد ، یک دهه حرف زدید ، هر کاری خواستید کردید ما ساکت بودیم ، کرکری خوندید ساکت بودیم ، گرفتید ساکت بودیم ، پس دادیم ساکت بودیم حالا اجازه بدهید ما حرف بزنیم ، امنیت ، این کشور کی باید روی امنیت و ثبات را ببینه ، فرزندان این کشور کی باید بتونن برای آینده خودشان برنامه ریزی کنند.
آبروی بسیج و بسیجی را بردی حاج کاظم ، می دونی قهرمان بازی های تو روی آنتنه و بی بی سی و سی ان ان هر دو تاشون تو بوق کردن ، اگه ما بخواهیم به ساز شما برقصیم ، امنیت این مملکت یعنی کشک .، گلوله یعنی کشک ، یعنی هر کس اسلحه بکشد و کارش را به پیش ببرد ، شهید ندادیم که هر کسی قلدر بشه و هر غلطی بکنه
می دانم که حضرت امام آن کلمات در مقدمه را برای چه زمانی و در چه وضعی و برای چه چیزی به کار بردند اما ، امروز نیز گرفتاری بزرگی دامن کشورمان را گرفته و جمع عظیم و وحدت و یکپارچگی ما را به هم ریخته است می دانم که ممکن است عده ای مانند گذشته در ذهنشان باشد که ما این کار را در انتخابات ،با هدفها و پیامدهایی که دارد انجام می دهیم و اینها که اهل فن نیستند !
ملت هم چند هفته جیغ و داد می کنند و بعد صدایشان بریده می شود و بدنبال کارهایشان می روند !
این تفکر و اندیشه خطرناک که قیم مابانه به مردم می نگرند و آنها را تنها برای زمانی بزرگ می دارند که نیازمندشان هستند، کسانی که نه اهل فن بودند و نه اهل فن هستند و نمی دانند که شکاف و سرخوردگی و عدم اعتماد مردم چه بر سر انقلابی می آورد که هنوز جانبازانش در حال نفس کشیدنند و شهدایش در گلزارهای شهیدان بیدار و ناله مادرانشان را می شنوند
چقدر زیبا گفته علیرضا قزوه عزیز
خدایا تلخ می بینم سرانجام جوان ها را
زمانه سرمه می ساید شکست استخوان ها را
چقدر ای روزگاران ، زخم از تیغ خودی خوردن
میان خون و خنجر بازی زخم زبان ها را
خمیر و نانوا دیوانه شد از این همه هیزم
خدایا شور این آتش فروشان سوخت نان ها را
به نام نامی طوفان و دریا بال خواهم زد
کلاغانی که می بندید راه آسمان ها را!
به ملاحان بگو وقت ملاحت نیست این شب ها
بگو طوفان - بگو پایین نیاور بادبان ها را
دهان موج را باید ببندد تربت مولا
بگو باید تحمل کرد یک چند این تکان ها را
چرا اهل سیاست منطق حکمت نمی دانند
خدایا بار دیگر بعثتی بخشا شبان ها را
اکنون حق یا ناحق ، درست یا غلط ، احمدی نژاد می تواند با کناره گیری از انتخابات و پذیرش تجدید آن به همه بحرانها خاتمه دهد ، چون این نیز بگذرد ،آیا این ملت عزیز تر از مردم غزه نیستند ، ایرانیان ولی نعمت شما بودند و هستند ، دوستان ما با بعثی ها و دشمنان خود ، سربازان انگلیس ،اینگونه کردیم
چرا کوتاه نمی آیند و نمی گذارند برای یکبار هم که شده حرف مردم به کرسی بنشیند ، این همان غفلتی است که حاکمان می کنند و از تجربه گذشته عبرت نمی گیرند و نمی ترسند از روزی که اتحاد و یگانگی مردمشان از هم گسسته شود ، برای چه ، برای مسئولیت، برای قدرت ، همان که نزد امام علی پشیزی ارزش نداشت و تنها متکی به خواست مردمش می دانست ، هم او که به مالک اشتر گفت :
بپرهیز از خونها و خونریزیهاى بناحق.زیرا هیچ چیز،بیش از خونریزى بناحق،موجب کیفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نکشد و رشته عمر را نبرد.
خداوند سبحان،چون در روز حساب به داورى در میان مردمپردازد،نخستین داورى او درباره خونهایى است که مردم از یکدیگر ریختهاند.پسمباد که حکومتخود را با ریختن خون حرام تقویت کنى،زیرا ریختن چنان خونىنه تنها حکومت را ناتوان و سستسازد،بلکه آن را از میان برمىدارد یا به دیگرانمىسپارد.
اگر مرتکب قتل عمدى شوى،نه در برابر خدا معذورى،نه در برابر من،زیراقتل عمد موجب قصاص مىشود.اگر به خطایى دچار گشتى و کسى را کشتى یاتازیانهات،یا شمشیرت،یا دستت در عقوبت از حد درگذرانید یا به مشت زدن و یابالاتر از آن، به ناخواسته،مرتکب قتلى شدى،نباید گردنکشى و غرور قدرت تومانع آید که خونبهاى مقتول را به خانوادهاش بپردازى خودپسندى و از اعتماد به آنچه موجب اعجابتشده و نیز از دلبستگى بهستایش و چربزبانیهاى دیگران،پرهیز کن،زیرا یکى از بهترین فرصتهاى شیطاناستبراى تاختن تا کردارهاى نیکوى نیکوکاران را نابود سازد.
زنهار از اینکه بهاحسان خود بر رعیت منت گذارى یا آنچه براى آنها کردهاى،بزرگش شمارى یا وعدهدهى و خلاف آن کنى.زیرا منت نهادن احسان را باطل کند و بزرگ شمردن کار،نورحق را خاموش گرداند و خلف وعده،سبب برانگیختن خشم خدا و مردم شود با دشمن دوست ، دوستی مکن که با دوست دشمنی کرده باشی برادرت را با دل پاک اندرزگوی ، خواه او را دلپسند افتد یا دلگیر نماید.
خشم سرکش فرو خور که من جرعه ای که به عاقبت نوشتر از آن و به سرانجام گواراتر از آن باشد، نچشیده ام. هر که با تو درشتی کند، با او نرمی کن که به زودی با تو نرم گردد.
بر دشمن به بخشش برتری جوی که آن پیروزی شیرین تر، تا چیرگی به آزار. اگر بر سر آن باشی که پیوند از برادر بگسلی ، جای آشتی باقی گذار تا اگر روزی پشیمان گردد.
به آن باز تواند گشت هر که بر تو گمان نیکو برد، گمان او را صورت واقعیت بخش. حق برادر به اعتماد دوستی بین خویشتن با او، ضایع مگردان ، چه ، آن کس که حق او تباه کنی برادر تو نباشد. نباید که خویشان تو، بی بهره ترین مردم از تو باشند. به آن کس که به دوستی تو نگراید، روی میاور. برادرت هر اندازه پیوند دوستی بیشتر بگسلد، تو در پیوستن بیشتر ستمگر را سنگین نشماری ، چه او به زیان خویش و سود تو می کوشد. و پاداش آن کس که ترا شاد سازد، آن نیست که با وی بدی کنی.
برادران صدای قهقهه دشمنان را نمی شنوید ، همه دشمنان به میدان آمده اند تا با تحریک این و آن و خونریزی و برادرکشی انتقام خود را از ملت بگیرند فرزند شاه ملعون که یادگار خود و پدر ش ، هزاران کشته و مدفون در بهشت زهرا هستند، امروز در مقابل دوربینها می ایستد و اشک تمساح می ریزد ، لقمه حرامی که ، پدرش اموال و دارایی این ملت را برد و خورد و فرمانهایش هزاران جوان را به خاک و خون کشید در حال نعره کشیدن حقیرانه است
دشمنان همه از ملت ما و حقشان سخن می گویند اما در پشت این جانبداری ،نقشه های شومی گسترانده شده ، باید فکر ی بکنید و بسیار زود این بساط تلخ را جمع کنید و به دامان ملت باز گردید
که اگر مردم نباشند ، هیچ حاکمی بر قدرت نخواهد ماند ، نگذارید اتحاد و اعتماد ملت دچار تزلزل شود و نگذارید این ملت به دامان دشمن پلید هدایت شود آقای احمدی نژاد روی سخنم با شماست ، از صحنه ، جوانمردانه کنار بروید ، و در رقابتی جوانمردانه حضور پیدا کنید
آقای موسوی مردم را به آرامش دعوت کنید و این از هم گسستگی و دو گانگی را بیش از این ادامه ندهید ، مردم اکنون شما را می شناسند
و سخنی با ابلهان و روبه صفتانی که از این معرکه و آب گل آلود ماهی می گیرند و برخی به اصطلاح دوستان که عاقبت نمی اندیشند و از گذشته عبرت نمی گیرند
امام علی خطاب به فرزندش می نویسد این پندنامه پدری است به مرگ نزدیک و به پیروزی زمانه معترف ، و زندگی از او روی گردانید و به روزگار گردن نهاده و در سرای در گذشتگان آرمیده ، نکوهشگر دنیا و فردا از آن سرای کوچنده به فرزندی آرزومند که به آرزوها دست نخواهد یافت داستان گذشتگان بر او فروخوان و سرگذشت پیشینیانش یادآور و بر دیار و آثارشان بگذر،پس بنگر که چه کردند و از کجا بر شدند و به کجا فرود آمدند و در کجا جای گزیدند. آن گاه بینی که از دوستان جدا ماندند و به دیار تنهائی فرود آمدند.
آنسان که تو نیز پس از اندک زمان یکی از آنان خواهی بود. پس سرای بپیرای و آخرت به دنیا مفروش و آنچه ندانی مگوی و از آنچه به آن وظیفه نداری سخن مران و راهی که از کجی آن بیمناکی ، مپوی مثل آنان که به دنیا فریفته شدند، بر مثال گروهی است در منزلی پر نعمت نشسته ، که نخواهند به وادی بی برکت و قحطی زده مقام گیرند. پس چیزی را ناخوشتر و دشوارتر از آن نمی دانند که رامشسرای خویش رها کنند و ناگهان به آن پایگاه تهی از نعمت فرود آیند. ای فرزند دلبند! بدان که ترا بهر آن جهان آفریده اند نه این جهان ، و برای گذشتن آورده اند نه نشستن ، و برای مرگ و نه جاوید زیستن.
تو در سرایی هستی که خانه کوچ است و توشه اندوزی و جای ناکامی و گذرگاه آن جهنمی. همانا که مرگ در پی تست و تو طعمه مرگی ، و هیچ گریزنده از آن به سلامت نرست و و از دست هیچ جوینده به در نرفت و جوینده ناچار به آن رسید. پس برحذر باش که مرگ ، آن گاه که سرگرم گناهی و به خود می گویی توبه خواهم کرد، به سراغت آید، و میان تو با توبه جدایی افکند که خویشتن به دست خود تباه ساخته باشی. ای پسر گرامی ! بدان آن کس که بر راهوار شب و روز سوار است ، رهنورد است ، اگر چه بر جای ایستاده ، و در راه است ، اگر چه به فراغ رهنورد است ، اگر چه بر جای ایستاده ، و در راه است ، اگر چه به فراغ آرمیده. بی گمان هرگز به آرزو نرسی و از مرگ نرهی ، اگر که پوینده راه پیشینیان باشی ، پس در طلب دنیا مدارا کن و در کسب روزی ، پاکیزه باش و آن بر خود آسان گیر بساط طلب که به تنگدستی پیوست. نه چنین است که هر سختکوش ، روزی فراوان یابد و هر که راه اعتدال پوید، از آن محروم ماند. خود را به هیچ فرومایگی میالای - اگر چه ترا به دلخواه رساند، که آنچه از جان کاستی ، آن را بدل نخواهی یافت. بنده کس مباش که خدای آزادت آفرید. آن خیر که به شر انجامد، خیر نیست ، و آن گشایش که به فروبستگی کشد، گشایش نیست.
بهوش باش که توسن از هر سویت نکشاند و شتابان به آبشخور هلاکت فرود نیارد. آنچه به سبب خاموشی از دست دهی ، تدارک آن آسانتر، تا آنچه به سبب سخن گفتن. نگاهداری آنچه در ظرف است ، به استواری بند انست نزد من ، نگاهداشتن چیزی که در دست داری ، بهتر تا طلب چیزی که در دست دیگران است. شرنگ نومیدی ، گواراتر تا خواهش از مردمان. روزی تنگ با پرهیزگاری ، بهتر که بی نیازی با زشتکاری هر کس راز خویش بهتر از دگری نگاه می دارد. بسا آدمیان که در زیان خویش می کوشند.
پر گو و یاوه سراست. هر که فکرت کند، بینا گردد. به نیکوکاران پیوند تا از آنان باشی ، و از تبهکاران بگسل تا از آنان نباشی. لقمه حرام بد است. ستم بر ناتوان ، زشترین ستم است. آنجا که نرمی به درشتی گرایاند، درشتی نرمی است. بسا که دارو درد است و درد دارو. بسا کسی که او را بدخواه خود پنداری و به صلاح تو سخن گوید و آن را که عافیت اندیش خویش شماری ، در پندگویی تو خیانت ورزد. زنهار بر آرزو تکیه مکن که آرزو، سرمایه گولان است. خرد، سود جویی از آزمایشهاست. بهترین تجربه آنست که پندگوی تو باشد، ترا از بدیهای باز دارد و به نیکی ها ،کشاند فرصت غنیمت شمار، زان پیش که از دست دادن آن مایه اندوه تو گردد. هر جوینده به مقصود نرسید و هر مسافر باز نیامد. هدر دادن مال در هوسها، و توشه نیدوختن از آن برای رستاخیز، تبهکاری است.
هر کار را پایانی است ، عاقبت اندیش باش. سوداگر بازیچه خطر است بسا مال اندک ، از بسیار آن بارورتر. یار فرومایه و دوست بخیل را خیر نیست. تا توسن زمانه رام است ، کام از روزگار آسان برگیر. به امید بیشی ، خویشتن در خطر میفکن. زنهار که مرکب ستیز با تو توسنی نکند. هنگامی که برادرت از تو پیوند برید، پیوستن او را بر خود هموار ساز، و چون دوری جست ، با او مهربان باش و به او نزدیک شو، چون بخل ورزید به او بخشش کن ، چون از تو گوشه گرفت. به او روی آور، در درشتی او نرم باش و چون گناه کرد، عذرش بپذیر، چنان که گویی تو بنده اویی و او خداوندگار نعمت تست،اما زنهار که این دستورها بی جا به کار نبندی و با مردم نااهل به جای نیاری. بدان کای فرزند که ، روزی بر دو گونه است: روزیی که تو در پی آنی و روزیی که آن در پی تست.
پس اگر تو به سوی آن نروی ، آن به سوی تو خواهد آمد. چه زشت است تن به ذلت دادن به هنگام نیاز، و درشتی در بی نیازی. ترا از دنیا آن سودمند است که بدان اقامتگاه خویش بیارایی. رشته پیوند بین تو با خدای ، استوارترین رشته پیوند است که می توانی به دست آورد. آن که پروای تو ندارد دشمن تست. آنجا که از مایه هلاک است ، نومیدی گنج مقصود است. هر رخنه را نباید آشکار ساخت. هر فرصت به دست نیاید. بسا که بینای کار در قصد خود خطا کرد و بی وقوف به مقصود رسید. در کار ناروا، درنگ بهتر، چه ، هر دم که بخواهی ، در آن شتاب توانی کرد. بریدن از نادان ، برابر است با پیوستن به خردمند. هر که زمانه را امین دانست ، زمانه به او خیانت ورزید و هر که آن را بزرگ داشت ، به او خوار گشت. نه هر که تیر انداخت ، نشانه زد. اگر سلطان را حال بگردد، زمانه بگردد. والسلام.
س-م-سهیلی
جانباز جنگ تحمیلی
منبع: سایت عبرت
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|