ماجرا از آنجا شروع شد که فاطمه رجبی مطلبی درباره میرحسین نوشت و در آن مطالب غرض آلود و نادرستی را نسبت به این کاندیدای انتخابات منتشر کرد.
فاطمه رجبی (همسر سخنگوی دولت) طی مطلبی میر حسین موسوی را به همراهی با آمریکا، مخالفت با ولایت امام، همگامی با براندازان، رفاه طلبی و.... متهم کرده است.
او در این مطلب نوشته است:روزی با ماشین، مسافتی را از پشت یک دیوار در منطقه پاستور طی کردم، به من گفته شد «این مسافت دیوار خانه مسکونی موسوی» است! به عمل کار بر آید به سخندانی نیست.
متن کامل مطلب فاطمه رجبی را بخوانید:
در مدتی که میرحسین موسوی برای احیای مرده اصلاحطلبی قد علم کرده، بسیاری از جوانان - دانشجویان - از سراسر کشور تماس میگیرند و میپرسند: موسوی کیست؟ سوابق او چیست؟ تاکنون کجا بوده است؟
به این پرسشها چگونه میتوان پاسخ داد که موسوی ناشناختهای است برای 25سالهها، و فراموششدهای است برای سنین بالاتر!؟
بر آن شدم تا بنویسم موسوی کیست؟ و تاکنون کجا بوده است؟
- موسوی عضوی از حزب انحلالیافته جمهوری اسلامی است، که نزدیک به 8سال نخستوزیر ایران بوده است. امروز آشکارا اعتراف میکنم که حتی مَنِ فعال سیاسی بسیار دچار اشتباه بودهام که وی را «توانمند و دارای برنامه اقتصادی یا سیاسی» میدیدهام. چرا؟ زیرا در حاکمیت امام، شخص امام برنامهسازی، تصمیمگیری و اداره جامعه و رهبری میکردند و مجریان را هر چند ناتوان یاری مینمودند و به ایستادگی و عدم فرار از مسؤولیت تشویق میکردند یا نهیبزده و اخطار میدادند.
- موسوی همانگونه که یکی از اصلاحطلبان گفته است، به درستی «پدر اصلاحطلبی برانداز» است. «تحکیم وحدت» یا همان «دسته وحشتآفرین و فاسدالعقیده» در حمایت او جان گرفت و پایگیر شد، و با امداد مالی و معنوی اعضای دولت وی، علیه ولایتفقیه، در سالهای رهبری امام ترکتازی کرد. اشاره میکنم به تعدادی از موتورهای وارداتی که مشهور بود به این گروه وحشتزا اهدا شد تا با فروش آن هزینه ستیزهگری با اسلامناب را فراهم آوردند.
- موسوی کسی است که در یک چالش درونی، توان ایستادگی نداشت یا لجاجت داشت یا... و به دلیل آن در بحران جنگ در سال 67 با «استعفای ناگهانی» موجب خشم امام گردید و امام در پاسخ، وی را هشدار دادند: «حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من یا مسؤولین رده بالای نظام را در جریان میگذاشتید. در زمانی که مردم حزبالله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه میبرند، چه وقت گله و استعفا است. شما در سنگر نخستوزیری، در چهارچوب اسلام و قانون اساسی، به خدمت خود ادامه دهید.»
و در پایان یاداور شدند: «همه باید به خدا پناه بریم، و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از اینگونه مسایل در طول انقلاب زیاد دیدهاند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهند داشت.»
علت استعفای ناگهانی و بدون اطلاع امام و رئیسجمهور چه بود؟ کدام مسایل حاد و حادتر از جنگ، و کدام مصلحت بالاتر از نگهداشت اساس نظام اسلامی، موجب آن شده بود، به خود موسوی باز میگردد. اما این استعفا نشان داد:
اولاً میزان ولایتپذیری موسوی چقدر است؟و ثانیاً او توان مقابله با مشکلاتی که بار مسؤولیت اصلی آن را هم امام بر دوش داشت، ندارد! این حداقل برداشت خوشبینانه است.
- موسوی در 16سال «مشاور رئیسجمهور» بوده است. هم مشاور هاشمی رفسنجانی و هم مشاور محمد خاتمی! او در تباهی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی توسعه، دارای مسؤولیت بوده، و اوج براندازی اسلام و نظام را توسط محمد خاتمی و دولتش از نزدیک شاهد و ناظر بوده است. اما هرگز به اندازه یک «ایرانی ساده و کمسواد» به آن اعتراض نداشته و از این امواج بنیانفکن خم به ابرو نیاورده است. تورم %49 زمان هاشمی او را غمگین نکرده، و شبهکودتای آمریکایی 18 تیر 78 ایرانیت و نه حتی اسلامیت او را حساس ننموده است. بدتر آنکه وی در «تقدیرنامه خود به محمد خاتمی»، دوران سیاه 8سال حاکمیت این فرد را برای خود «افتخارآمیز» میخواند. مگر نه آنکه موسوی امروز با هجمه به روحانیت که آن را «روحانیت دولتی» مینامد، به میدان آمده است؟
- موسوی در 16سال گذشته سر راحت بر زمین گذارده و از همه برکات دولتهای هاشمی و خاتمی برای کشور و ملت و نظام اسلامی، احساس آسودگی خیال کرده است. او نه «قتلهای زنجیرهای و پیامدهایش» را دید و شنید، و نه «هتاکی به ائمه اطهار - ع - و امام خمینی و جنگ و غیره» را! وی نه از ساختارشکنی خانواده هاشمی خشمگین شد و نه اعتراض چندباره حزبالله در نمازجمعه به گوشش رسید!
موسوی قبیلهگرایی، رانتخواری، رشوهگیری در معاملات دولتی، و بسیاری از مفاسد مافیایی را هنوز هم نمیبیند و نمیشنود. چرا؟ اما علیه دولت پاک احمدینژاد خشمگین شده و احساس مسؤولیت میکند؟!
- موسوی 8سال افتخارآمیز دولت خاتمی را در «تعطیلی ذلتبار و ضد ملی هستهای» میداند، زیرا او با یک «دروغ بزرگ» در نامهای به «خاتمی» از «پیشرفت هستهای دوران خاتمی»! سخن به میان میآورد. موسوی مسأله «جاسوسی هستهای» را میپذیرد، زیرا توسط مدیران لایق و با تجربه 16ساله انجام گرفته است.
- موسوی بنگاه اقتصادی سیاسی دانشگاه آزاد را با کمرشکنی برای میلیونها خانواده ایرانی، ارج مینهد زیرا «هیچ همدردی با این طیف عظیم از ملت ایران» ندارد. موسوی خاطرات بسیار خوشی از 16سال دارد، زیرا نه در «رقابت با هاشمی» به میدان آمد، و نه در خرداد 76 هوس ریاستجمهوری کرد، و نه در سال 80، و نه حتی در انتخابات نهم!
موسوی آسودهخیال بود که همواره «هاشمی سکاندار دولتهاست» و «برنامه توسعه آمریکایی» و «اصلاحطلبی برانداز» قدم به قدم پیش میرود. ناله اقتصادی و سیاسی ملت به گوشش نرسید، و خروش رهبری در «تهاجم» و سپس «شبیخون فرهنگی» کمترین حساسیتی برایش ایجاد نکرد. روزگار سیاهی که اصلاحطلبان با پشتیبانی هاشمی برای «دین و دنیای این ملت» پیش آوردند، موسوی را نه به عنوان یک مسلمان و نه در زمره یک ایرانی، نگران نکرد.
- موسوی امروز از اسلامناب سخن میراند. اسلام نابی که در آن «عدالت به مسلخ رفت»، «دین به جنگ گرفته شد»، «مردم پایمال شدند». «امام مورد هتاکی قرار گرفت»، «مذهبسوزی به اوج رسید»، و «جنگ و بسیج آماج لگدهای بیگانهپرستان قرار داده شد» و اصلاحطلبی این مولود شوم توسعه و سازندگی این راهکارها را با ریاست محمد خاتمی دنبال کرد، مورد توجه موسوی است! آیا این اسلام، اسلام ناب امام خمینی است یا در «جنگ بیامان با آن است».
- راستی موسوی به سفر خاتمی به آمریکا هم افتخار میکند؟ تایید اسرائیل توسط او، تایید هولوکاست توسط او، سجده در پیشگاه انگلیس برای گرفتن «شال قرمز» از سوی او، و به طور کلی تلاش آمریکا برای بازگشت خاتمی و اصلاحطلبان را چگونه دیده و شنیده، و یا اصلاً دیده یا شنیده است؟ سفرهای قبیلهای هاشمی با بیتالمال از نظر او چگونه است؟
- موسوی در تمام این دوران «آسوده بیخیال»، «مرفه و عافیتجوی» در کنج «فرهنگستان هنر» آرمید، و حتی ذرهای از هنرش را به عنوان یک مسلمان یا یک ایرانی به جامعه عرضه نکرد.
دیروز به دانشجویی گفتم: وقتی «تابلوی ذوالجناح» و «ضامن آهوی» استاد فرشچیان شیعه را به وجد میآورد، موسوی گاهبهگاه «گالری نقاشیهای غربی خود را میگشاید» تا ایرانی را در مسیر سر سپردگی هر چه بیشتر غرب راهنما شود.
همین دیروز یک نفر از نزدیکان و همراهان موسوی برایم پیغام داد که برای مردم بنویسم: من شاهدم 20 سال است موسوی در نمازجمعه شرکت نکرده است. صحت و سقم مسأله با گوینده است. اما مردم هم هیچ اثری از حضور او در نماز ندیدهاند. چرا؟ آیا «هاشمی» به عنوان امامجمعه که مورد تأیید و تحسین او است، وی را ترغیب به حضور در جمع مسلمانان در طول 20 سال نکرده است؟
- موسوی امروز با شعارهای احمدینژاد به میدان آمده است! چه بدعاقبت و چه غیرصادقانه! او از پابرهنگان سخن میگوید، کسانی که 20 سال وی را ندیدهاند و از او نشانی ندارند. از عدالت حرف میزند، عدالتی که هاشمی آن را زیر چرخهای توسعه کشت، و خاتمی با آزادیش مرده آن را سوزاند و خاکسترش را به باد داد. و این همه «دوران پر افتخاری» است که موسوی «در نامهاش به خاتمی» از آن سخن یاد میکند.
- موسوی سادهزیست است!؟ کدام سادهزیستی؟چه کسی با او همراه بوده است! من مدتی در خانهای زندگی کردم که 20سال پیش خانه موسوی بوده است. چرا او از آن خانه نقل مکان کرد؟ اگر موسوی «در کاخنشین یا شاهنشین جماران» سکنی ندارد، معنایش سادهزیستی است؟ روزی با ماشین، مسافتی را از پشت یک دیوار در منطقه پاستور طی کردم، به من گفته شد «این مسافت دیوار خانه مسکونی موسوی» است! به عمل کار بر آید به سخندانی نیست.
- امروز «موسوی» با شنیدن شعار آمریکا و اسرائیل مبنی بر این که «هرکس غیر از احمدینژاد» و برای نجات «مرده اصلاحطلبی» خود را «سپربلا» کرده است. اما «نامه او به خاتمی» و «نامه خاتمی به او» افشاکننده باطن، غرض و مقصود وی گردید که این امداد الهی است.
- موسوی رؤسای برخی ستادهایش را تعیین کرد تا آنجا که من میشناسم یک نماینده فحاش و ردصلاحیتشده اصلاحطلب و کسی از مریدان منتظری در زمره این افرادند. حمایت «علیرضا بهشتی» از او، که سابقهای در دفاع از بیفرهنگیهای 16ساله - قلمی- دارد، نوعی از «خانوادهسالاری» را توسط موسوی برملا میکند. کدام عدالت؟ کدام اسلام ناب؟ کدام پا برهنگان؟ و کدام ملت و نظام؟
- تا همینجا برای این نوشته کافی است - اما همه این مسایل بیانگر آن است که موسوی یک «رفاهطلب عافیتجوی» بوده است که از آنجا که هرگز با این ملت در طول 20 سال همراهی نداشته، نسل سوم - دانشجویان - او را نمیشناسند. چه رسد به دیگران!
- اینک وی «مأمور نجات» است. «نجات راست ناراست و چپ منحرف»، «نجات هاشمی و خاتمی». «نجات توسعه و اصلاحات» و نجات «دولت ائتلاف ملی» و «دولت وحدت ملی». اما چه بدفرجام که در بدترین امتحانات الهی وارد شد و خود را به آزمون گذارد. اما آیا موسوی آخرین مهره هاشمی است یا دیگرانی در راهند؟
ابراهیم نبوی در تاریخ هفدهم فروردین ، در طنزی نامناسب با عنوان "دیر حسین موسوی و فاطی عصبی" به لجن پراکنی ها و هتاکی های همسر سخنگوی دولت نهم واکنش نشان داد.
دیر حسین موسوی و فاطی عصبی
سلام فاطی جان!
البته ممکن است ناراحت بشوی که چرا من تو را فاطی خطاب کرده ام، در حالی که من و تو با هم غریبه ایم و اصلا معنی ندارد کسی شما را فاطی خطاب کند، ولی باور کن شما دیگر متعلق به خودت فقط نیستی، تو متعلق به شوهر و بچه هایت فقط نیستی، تو متعلق به همه مردمی، مثل همه قهرمانان و بزرگان تاریخ. حتی اگر دقت کرده باشی، نعوذ بالله علمای اعلام و حجج اسلام و وعاظ مکرم که به همسرشان حمیده خانم می گویند منزل، به همسر حضرت علی می گویند فاطمه جان و به خواهر حضرت امام حسین می گویند زینب جان، طبیعی است که من هم به شما می گویم فاطی جان، البته برای من غلامحسین عزیز هم همان غلومی است و محمود هم همان ماموت است، بالاخره چایی نخورده ماها با هم پسرخاله ایم.
واقعا من و خانواده خودم را به شخص تو و شوهرت و محمود مدیون می دانم، از هر هزار تومان پولی که در این چهار سال درآمد داشتم، حداقل هفتصد تومانش بخاطر حرف های شما بود، اگر شما نبودید من چطور طنز می نوشتم؟ و حالا این کار آخری که کردی واقعا اند مرام است. آبجی، مصب تو شکر که یاد شمسی پهلوون و اجداد طاهرینت یعنی شعبان خان و حسین رمضون یخی و حسین فرزین و حسن اختر را زنده کردی.
فاطی جان!
باور کن تا همین دو روز قبل که نامه تو در مورد میرحسین منتشر نشده بود، ما مانده بودیم چه خاکی به سرمان بریزیم، خاتمی که عبای شکلاتی اش را کشید سرش و اشک ریزان رفت و انصراف داد و رفت استرالیا ببیند این کانگوروها چه شکلی اند، ابطحی هم که فعلا مفقود الاثر است و فعلا خبری از او نیست، اصلاح طلبان هم که محض رضای خدا حرف یومیه شان را بلد نیستند بزنند، از طرف دیگر، همین میرحسین هم بیست سال است حرف نزده، دهانش را باز می کند، دندانهایش تیلیک تیلیک می خورد به هم، یک جوری حرف می زند که باید یک مترجم بیاید از لس آنجلس که زبان سال 1358 را بلد باشد و به ما بگوید، من هم که هر چی تعریف می کردم از میرحسین موسوی ملت می گفتند، تو از خودشان هستی و معلوم است که تعریف اش را می کنی. من هم هرچه گفتم بابا من از خودشان نیستم باور نکردند که نکردند. تا اینکه شما لطف کردی و این نامه را نوشتی.
الهی خدا از دهانت بشنود! الهی خدا هر چه خیر می خواهی بهت بدهد! الهی قد شوهرت یک ده سانتی هم شده بلندتر بشود! الهی روی میز آشپزخانه ات همیشه پر از خودکار و کاغذ باشد! الهی هرچه نفرین می کنی، که دائم می کنی اثر کند و هر کسی دشمن توست به زمین گرم بخورد. فاطی جان! تو اصلاح طلب بودی و در تمام این مدت نمی گفتی؟ بدجنس! تو در تمام این مدت نفوذ کرده بودی تا روز مبادا بیایی و پدر این معجزه هزاره سوم را دربیاوری؟ خیلی زرنگی! تو چطوری موفق شدی این کار را بکنی، واقعا غلامحسین الهام کرد یا خودت الهام شدی؟ در هر حال درد و بلایت صاف بخورد توی آن ستاد لالمانی گرفته " دیرحسین". خیلی زود آمده زبانش هم باز نمی شود. دستت درد نکند که هر چه لازم بود بگوییم تو گفتی، چطوری این چیزها به مغزت رسید، من می دانستم حرف هائی که برادر حسین شریعتمداری علیه تو گفت درست نیست و تو آدم خوش فکری هستی، ولی باورم نمی شد.
فاطی جان!
ما چند ماه است که دارم اثبات می کنیم که موسوی پدر اصلاح طلبی ایران است، ممنون که همین را نوشتی که " موسوی همانگونه که یکی از اصلاحطلبان گفته است، به درستی «پدر اصلاحطلبی برانداز» است." حالا البته براندازش را هم نمی گفتی طوری نمی شد، چون وقتی می گویی پدر اصلاح طلبی است، احتمالا 20 میلیون رای می آورد، وقتی بگویی برانداز هم هست، سه میلون هم آن برانداز هایی که ما باهاشان قهریم به او رای می دهند، می شود 23 میلیون، البته اگر بیشتر نشود.
فاطی جان!
سالها بود که ما می گفتیم که دفتر تحکیم وحدت را موسوی حمایت کرد و این گروه بعدا هم مستقلا عمل کردند، اما عده ای می گفتند که نخیر موسوی هیچ کمکی به دفتر تحکیم نکرد و اگر هم کرده باشد، آنها در خط ولایت فقیه بودند. در حالی که تو مشخص کردی که آن طور ها هم نبود و گفته ای که " تحکیم وحدت در حمایت او جان گرفت و پایگیر شد، و با امداد مالی و معنوی اعضای دولت وی، علیه ولایتفقیه، در سالهای رهبری امام ترکتازی کرد." خیلی ها به همین دلیل به این نتیجه رسیدند که باید به موسوی رای بدهند و دقیقا به همین دلیل کلی از اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت که فعلا در آمریکا هستند، بعد از گفتن این حرف ها، تصمیم گرفتند با اولین هواپیما برگردند ایران و بروند دست های میرحسین را ببوسند که چنین اقدامات مهمی را انجام داد. البته الآن مشکل پرواز وجود دارد و ممکن است نتوانند خودشان را بموقع به تهران برسانند، اما اینها چیزی از زحمات طاقت فرسای تو کم نمی کند.
فاطی عزیز!
ای اصلاح طلب پنهان! ای یار غار خاتمی در لاک اصولگرایی! ای پوشیده شده در نهان برای روز نهایی! ای رفیق! تو می دانی با این نامه ات چه کردی؟ کلی از ایرانی ها و دانشجویان مخالف ولایت فقیه و مخالف حکومت بودند که تنها مشکل شان این بود که فکر می کردند این میرحسین موسوی از آن تدارکاتچی هایی است که هرگز استعفا نمی دهد و هرگز با رئیس اش درگیر نمی شود و به همین دلیل می گفتند، ما به آدمی که هیچ مقاومتی نمی کند رای نمی دهیم. در حالی که تو در نامه ات نوشتی " موسوی به دلیل آن در بحران جنگ در سال 67 با «استعفای ناگهانی» موجب خشم امام گردید و استعفای ناگهانی و بدون اطلاع امام و رئیسجمهور نشان داد: اولاً میزان ولایتپذیری موسوی چقدر است"ای فاطی عزیز! من که البته هیچ مخالفتی با ولایت فقیه ندارم و تو هم این را می دانی، ولی خیلی از مخالفان ولایت فقیه که مثل تو فکر می کنند، بخاطر همین حرفی که تو زدی احتمالا می خواهند بروند و به موسوی رای بدهند. البته این میرحسین موسوی هر وقت به ما رسیده بود، می گفت طرفدار ولایت فقیه است. ما هم اصلا به او گیر نمی دادیم، ولی حالا که تو می گویی هم با ولایت فقیه مخالف بود و هم با آقای خامنه ای، تازه دارم می فهمم تو چگونه با همین جمله، یک دفعه دو میلیون رای برای موسوی جمع کردی. باور کن درست بعد از انتشار نامه تو تمام نشریات جهان متوجه ظهور یک اوبامای جدید شدند، و تو کسی بودی که توانستی این کار را بکنی.
او شانزده سال در سنگر اصلاحات بود
فاطی جان! خیلی از دوستان من مشکل شان این بود که این میرحسین موسوی وقتی کارش تمام شد، کجا رفت؟ برای چی مملکت را ول کرد و چپید توی خانه؟ برای چی نیامد به هاشمی کمک کند تا نقشی در دولت مثلا سازندگی داشته باشد؟ حالا بفرض این شیخ اکبر سرش را به تاق کوبیده بود، می توانست بعد از دوم خرداد یواشکی بیاید با دولت خاتمی که قبلا وزیر دولت او بود کار کند، نمی توانست؟ خیلی ها به ما گفتند که به همین دلیل موسوی چون شانزده سال است در جریان هیچ چیزی نبوده، به همین دلیل به درد ریاست جمهوری نمی خورد.
حتی عده ای می گفتند، این آقای محترم در تمام این شانزده سال رفته بود در یکی از غارهای اطراف خامنه( آخر ایشان هم همشهری است) و مثل نخست وزیرهای اولیه داشت آنجا روی دیوارهای غار نقاشی اولیه می کشید، یکی هم می گفت که حتی خانم زهرا رهنورد هم چهار پنج سال از او خبر نداشت، یکی اسمش را گذاشته بود " پیرحسین موسوی" یکی گذاشته بود "دیر حسین موسوی" یکی گذاشته " میر فسیل موسوی" و از این حرف ها که بخواهم برایت بگویم مثنوی هفتاد من کاغذ است، ولی باور می کنید ما هیچ کدام نمی دانستیم در تمام این سالها میرحسین موسوی نه تنها دور از جریانات نبود، بلکه همیشه مشاور رئیس جمهور( البته هاشمی و خاتمی) بود و علاوه بر همه اینها با اصلاح طلبان همراهی می کرد.
حتی خودش هم دوسه باری از دهانش در رفت و گفت من اصلاح طلب نیستم، حالا یا خجالت کشید یا روش نشد یا چی شد من خیلی خبر ندارم، ولی فکر کنم چیزهایی مطرح بود. ولی فاطی جان! با حرف هایی که تو زدی همه چیز عوض شد، تو در نامه ات نوشتی: " موسوی 16سال مشاور رئیسجمهور» بوده است. هم مشاور هاشمی رفسنجانی و هم مشاور محمد خاتمی!" و نوشتی که " وی در «تقدیرنامه خود به محمد خاتمی»، دوران سیاه 8سال حاکمیت این فرد را برای خود «افتخارآمیز» میخواند." و نوشتی که " موسوی در 16سال گذشته سر راحت بر زمین گذارده و از همه برکات دولتهای هاشمی و خاتمی برای کشور و ملت و نظام اسلامی، احساس آسودگی خیال کرده است."
فاطی عزیز! می دانی با این حرف ها تو توانستی مشت محکمی به دهان مشارکتی هایی که می گفتند میرحسین موسوی اصلاح طلب نیست بزنی و بفهمانی که بقول بنیامین " دنیا دیگه مثل تو نداره، نداره نمی تونه بیاره" و میرحسین همان کسی است که باید می آمد و آمد. فاطی عزیز! بخاطر همه این چیزها از تو متشکرم، بخاطر همه روزهای سختی که در خانه غلوم گذراندی تا بتوانی در بزنگاه به داد اصلاح طلبان برسی و ثابت کنی میرحسین بهترین است.
میرحسین موسوی علیه محمود احمدی نژاد
فاطی جان! دوست خوب من! ای همفکر شبهای تار! ای اصلاح طلب قدیمی! تو توانستی یک مشکل بزرگ ما را حل کنی. ما برای همه استدلال می کردیم که میرحسین موسوی با احمدی نژاد خیلی فرق دارد، در حالی که آبجی ما می گفت " هیچ فرقی ندارند، فقط میرحسین یک کم تمیز تره" و همسرم می گفت: " هر دو تاشون مثل همدیگه هستند، فقط میرحسین رو زهرا رهنورد سه ماه انداخته توی وایتکس سفید شده" یا دختر خاله ام می گفت: " هر دو تاشون مثل همدیگه هستند، و اصلا هیچ مخالفتی با هم که ندارند، هیچ، حتی عاشق هم هستند." یک احمد داداش هم داشتیم آمد و گفت این میرحسین آدم نظام است، اصولا همه فکر می کردند که آقا- که قربان شان بروم- هزار تا کار بلدند، این محمود مشنگ را گذاشته جیب راستش و میرحسین را از جیب چپش درآورده گذاشته روی میز.
به همین سادگی! می بینی! اگر تو نبودی می بینی چه حوادثی رخ می داد؟ این توبودی که همه چیز را روشن کردی، تو! تو! فقط تو! فاطی جان! تازه بعد از نامه تو بود که ما فهمیدیم "موسوی علیه دولت پاک احمدینژاد خشمگین شده و احساس مسؤولیت میکند." و نوشتی: "اینک وی مأمور نجات است. «نجات راست ناراست و چپ منحرف»، «نجات هاشمی و خاتمی». «نجات توسعه و اصلاحات» و نجات «دولت ائتلاف ملی» و «دولت وحدت ملی». اما چه بدفرجام که در بدترین امتحانات الهی وارد شد و خود را به آزمون گذارد. اما آیا موسوی آخرین مهره هاشمی است یا دیگرانی در راهند؟" و این جوری بود که ما واقعا فهمیدیم این زیدآبادی داشته شوخی می کرده که گفته میرحسین گزینه حکومت است، وگرنه، تو که اصل جنسی و اصل حکومتی. این تویی که با ماشین از پشت دیوارهای پاستور رد می شوی و این تویی که می دانی پشت پرده کی چکار کرده و چرا آن کار را کرده. وقتی تو می گویی که موسوی برای مخالفت و حذف احمدی نژاد آمده، این خودش انگار کن که " اوپرا وینفری" از اوباما حمایت کرده باشد.
ای فاطی وینفری! ای فاطی کلینتون! این تویی که در آخرین لحظه برای نجات آمدی. البته من دارم یواش یواش شک می کنم، نکند این نامه را فاطمه رجبی در مخالفت با میرحسین ننوشته و زهرا رهنورد در حمایت از شوهرش نوشته است.
سیاست های فرهنگی موسوی و فاطی
فاطی جان! ما خیلی تلاش کردیم، در این ماهها کوشش کردیم که اثبات کنیم میرحسین موسوی همان بود که از سال 1361 تا 1368 سینمای ایران را شکل دارد، وزیر فرهنگش خاتمی بود، مدیر رادیو تلویزیون در زمان او محمد هاشمی بود و تازه در سال 1367 بود که همزمان با وزارت خاتمی در ارشاد اسلامی کیهانی ها تصمیم گرفتند با تهاجم فرهنگی مبارزه کنند. هزار بار گفتیم که بهشتی و انوار و حجت مدیران خوب فرهنگی، مخملباف و مهرجویی و نادری و کیارستمی و همه اینها فرزندان دوره موسوی هستند، اما مگر حرف ما را کسی قبول می کرد؟ همه می گفتند بروید گم بشوید، خاک برسرتان، مگر اینکه فاطی یا غلامحسین بگویند تا باور کنیم.
فاطی جان! حالا که تو گفتی کلی از مشکلات ما حل شد. تو نوشتی که : " موسوی آسودهخیال بود که همواره «هاشمی سکاندار دولتهاست» و «برنامه توسعه آمریکایی» و «اصلاحطلبی برانداز» قدم به قدم پیش میرود. ناله اقتصادی و سیاسی ملت به گوشش نرسید، و خروش رهبری در «تهاجم» و سپس «شبیخون فرهنگی» کمترین حساسیتی برایش ایجاد نکرد. روزگار سیاهی که اصلاحطلبان با پشتیبانی هاشمی برای «دین و دنیای این ملت» پیش آوردند، موسوی را نه به عنوان یک مسلمان و نه در زمره یک ایرانی، نگران نکرد." ای به قربان دهانت فاطی جان که همه چیز را روشن کردی. خدا خیرت بدهد. تو فهماندی که موسوی نه از نظر سیاست فرهنگی مثل آقای خامنه ای فکر می کند و نه از نظر اقتصادی مخالف سیاست توسعه اقتصادی هاشمی است و نه در توسعه سیاسی مخالف برنامه اصلاحات است. آخر فاطی جان! تو چطوری این همه دلایل خوب را در یک جمله گفتی؟ ای دلیل آورنده! ای بیان کننده! ای موافق مخالف نما!
اسلام ناب موسوی و اسلام ناب رجبی
فاطی جان! راستش را بخواهی ما الآن یک گیر خیلی مهم داشتیم و داریم، این هم حرفی است که میرحسین زده است که طرفدار اسلام ناب محمدی است. راستش را بخواهی ما خودمان هم طرفدار اسلام ناب محمدی هستیم و معتقدیم آدمی که معتنقد باشد، باید دهنش را آب بکشد بعد نماز بخواند، داداش مان هم که به اسلام ناب محمدی معتقد است طرفدار شریعتی است، خواهرمان هم طرفدار آیت الله مصباح است و طرفدار اسلام ناب محمدی است، یک دخترخاله هم داریم که طرفدار اسلام ناب محمدی است و خیلی گوگوش و زیبا شیرازی را هم دوست دارد.
منتهی این دفعه آخر که موسوی درباره اسلام ناب محمدی حرف زد، همه مان چت کردیم که نکند، منظورش یک چیزهایی توی مایه ده نمکی باشد، تازه یادمان افتاد ده نمکی هم خودش مدتهاست توی مایه خودش نیست، بعد فکر کردیم چطوری به مردم جواب بدهیم که بیایند به موسوی رای بدهند، تا وقتی که تو برداشتی نوشتی که " موسوی امروز از اسلامناب سخن میراند. اسلام نابی که در آن «عدالت به مسلخ رفت» و اصلاحطلبی این مولود شوم توسعه و سازندگی این راهکارها را با ریاست محمد خاتمی دنبال کرد، مورد توجه موسوی است! آیا این اسلام، اسلام ناب امام خمینی است؟" تازه بعد از این جمله بود که ما فهمیدیم " از اون نظر" درست است، نه از نظرهای دیگر.
نماز جمعه میرحسین موسوی
البته من خودم تا یک روز قبل از خروج از کشور، هر هفته یا حداقل هر یک سال یکی دو بار نماز جمعه می رفتم و سعی می کردم در جریان بزن بزن و حوادث ناگوار کشور باشم، از این نظر واقعا به نظرم مهم است. روزی هم که تصمیم گرفتم از موسوی حمایت کنم سی چهل نفر با من تماس گرفتند و ای میل زدند و نامه نوشتند و با سنگ زدند به شیشه خانه مان و گفتند: "مرد حسابی! تو می خواهی به میرحسین موسوی رای بدهی که دائم می رود نماز جمعه و می نشیند ردیف اول و چنان هم شعار می دهد که تمام دندانهای آسیابش را با ماهواره های گوگل ارث می شود دید، این هم شد نامزد؟"
من هم توضیح دادم که بالاخره هر کسی یک اعتقاداتی دارد، به من چه که نماز جمعه می رود یا دوشنبه و پنجشنبه روزه می گیرد، من خودم هم حج رفته ام، چه فرقی می کند! مثلا خانم فاطمه رجبی سالی شش بار مجانی حج می رود، مسلمان شده و ادب یاد گرفته؟ این که دلیل نمی شود. تا اینکه نامه شما را خواندم که نوشته بودید: " همین دیروز یک نفر از نزدیکان و همراهان موسوی برایم پیغام داد که برای مردم بنویسم: من شاهدم 20 سال است موسوی در نمازجمعه شرکت نکرده است. صحت و سقم مسأله با گوینده است. اما مردم هم هیچ اثری از حضور او در نماز ندیدهاند. چرا؟" راستی فاطی جان، چرا؟ شما فکر می کنی اتفاقی افتاده است؟
موسوی ساده زیست، احمدی نژاد ساده زیست
فاطی عزیز! یک چیزی در نامه ات نوشته بودی که من می دانستم و دیگران نمی دانستند و هر چه هم می گفتم باور نمی کردند. آنها می گفتند این موسوی ساده زیست است و چون قبلا احمدی نژاد که ساده زیست بود و ساده زیست هست، رئیس جمهور شد و قیمت همه چیز سه برابر شد و با همین ساده زیستی اش نصف بودجه مملکت را برای برطرف کردن عقده های ساده زیستی اش کرد و سفر خارجی رفت و پول مملکت را به باد داد، ما حاضر نیستیم به کسی دیگر رای بدهیم که ساده زیست باشد و این دفعه اگر یک ساده زیست دیگر بیاید قیمت ها شش برابر می شود و گوجه فرنگی می شود کیلویی بیست هزار تومان و رئیس جمهور می خواهد هفته ای یک بار برود به نیویورک.
من چون خودم در تهران آشنایی دوری با میرحسین موسوی داشتم، به آنها می گفتم بابا دروغ می گویند این ساده زیست نیست، اما آنها می گفتند: چرا، ساده زیست است و اگر بیاید دهن مان صاف است، لااقل چهار سال یکی که ساده زیست نیست بیاید ما کمی نفس بکشیم، تا دوباره ساده زیست بیاید. فاطی جان! باور کن هر چه قسم خوردم اثر نداشت، حتی رفتم عکس خانه شان را آوردم که ببینید چقدر شیک است، باز هم اثر نداشت. تا اینکه تو برداشتی نوشتی که " موسوی سادهزیست است!؟ کدام سادهزیستی؟چه کسی با او همراه بوده است! من مدتی در خانهای زندگی کردم که 20سال پیش خانه موسوی بوده است. چرا او از آن خانه نقل مکان کرد؟ اگر موسوی «در کاخنشین یا شاهنشین جماران» سکنی ندارد، معنایش سادهزیستی است؟ روزی با ماشین، مسافتی را از پشت یک دیوار در منطقه پاستور طی کردم، به من گفته شد «این مسافت دیوار خانه مسکونی موسوی» است! به عمل کار بر آید به سخندانی نیست."
فاطی جان! قربانت گردم! الهی درد و بلایت بخورد توی سر اعضای ستاد میرحسین موسوی، تو بهترینی! تو همان هستی که موسوی نیاز داشت. ورود تو را به ستاد حامیان موسوی تبریک می گویم. تا تو را داریم هیچ غمی نداریم. من و دوستانم تلاش می کنیم تا همه سووالاتی که علیه موسوی وجود دارد جمع کنیم و برایت بفرستیم تا جواب بدهی و موسوی انتخاب بشود، مطمئن باش تا وقتی موسوی دوستی مثل تو دارد هیچ کسی نمی تواند با او دشمنی کند.
مخلص ابراهیم نبوی
هفدهم فروردین 1388
اطلاعیه میرحسین درباره طنز ابراهیم نبوی درباره همسر الهام
میرحسین موسوی از زمانی که وارد عرصه فعالیت های انتخاباتی شد همواره از طرفداران خود خواسته است تا در رقابت های انتخاباتی از مدار اخلاق و انصاف خارج نشوند و به هیچ وجه به توهین ها پاسخ ندهند.
میرحسین در بیانیه خود که به طنز نبوی اشاره داشت، آورده است
میرحسین موسوی با صدور اطلاعیهای نوشته یک طنز نویس مقیم خارج از کشور (ابراهیم نبوی) را درمورد فاطمه رجبی (همسر غلامحسین الهام سخنگوی دولت) تقبیح و آن را خلاف اخلاق اسلامی و شان زن ایرانی دانست.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری «انتخاب»، متن کامل این اطلاعیه بدون اشاره به نام این طنز نویس و منتقد (رجبی) به این شرح است.
اینجانب در بیانیه اعلام نامزدی خود از فعالان سیاسی درخواست کردهبودم که حتی اگر در معرض توهین قرار گرفتم نسبت به این امر واکنشی نشان ندهند.
هنوز مبارزات انتخاباتی چندان گرم نشده است و مطلب غیر قابل تحملی از سوی کسی بیان نگردیده که مقاله خانم نویسندهای در انتقاد از اینجانب موضوع عکسالعمل قابل تاسف یکی از نویسندگان مقیم خارج از کشور قرار گرفته است. خداوند به قلمی شیرینی طنز میدهد و حتی آن را درخور ثبت در تاریخ ادبیات ملتی میکند که خود پیشتاز ادبیات بشریت است، اما صاحب آن قلم حد ادب را رعایت نمیکند و در مورد آن خانم نویسنده مطالبی به نگارش در میآورد که بیتردید بیانکننده ی آن زمانی که به پختگی برسد و در نظر آورد که چگونه احساس میکرد اگر همان جملات به هر علتی و هر بهانهای در مورد زنانی از بستگان خود او بیان شده بود، آرزو میکند هرگز آن را ننوشته و هیچگاه در هیچ کجا ثبت نشده بودند.
سخت ترین قشریگریها و مزمن ترین خصومتها و بدترین نیتها برای بیرون کردن زنان ما از میدان سیاست و اجتماع نمیتوانند آن جفا را بکنند که چنین مرزشکنیهایی موجب میشود، به صورتی که حق است اگر با رواج چنین شیوههایی دیگر هیچ زنی جرات اظهار نظر در سطح جامعه را نداشته باشد. اینجانب به عنوان کسی که مخاطب نامه آن خانم محترم بودهام به جز اطلاع ناصحیحی که در مورد محل منزل مسکونیام به ایشان دادهاند مابقی این نوشته را نظری در میان نظرات یافتم که یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری باید طاقت شنیدنش را داشته باشد.
امیدوارم ابراز تاسف این خدمتگزار مردم در پیشگاه تمامی بانوان از اقدام آن نویسندهی مقیم خارج از کشور ارزش و اثری در تخفیف این امر داشته باشد.
فاطمه رجبی: موسوی را هرگز نمیبخشم
فاطمه رجبی به اطلاعیهای که توسط میرحسین موسوی درباره مطلب ابراهیم نبوی منتشر شده بود، پاسخ گفت.
به گزارش قلم نیوز، فاطمه رجبی که در جمع دانشجویان ستادهای دکتر احمدینژاد در دانشگاه امیرکبیر سخن میگفت، با بیان این که دو نگاه سیاسی و غیرسیاسی میتوان به این ماجرا داشت، گفت: در مورد اطلاعیه آقای موسوی یک نگاه سیاسی است که وی برای اطلاع جامعه از محتوای آن هجویه و نه طنز این اطلاعیه را صادر کرده است. یعنی موسوی افراد جامعه را به خواندن آن هجویه و مطالب مبتذل علیه من سوق داده است. زیرا غیر از اصلاحطلبان کسی مطالب سایت فیلترشده این فرد را نمیخواند که در این صورت او را هرگز نمیبخشم. مطلب دیگر این که وی برای مطرحشدن خود به عنوان فردی دارای سعهصدر و شعار تحمل مخالف به این کار دست زده است. اما ما خاتمی را با این شعارها دیدیم، او در مورد خود من به علت نوشتن مقاله «سخنی با حافظان شریعت» به سه وزارتخانه دستور تعقیب و پیگیری داد. نکته دیگر آن است که موسوی قصد جمعکردن آرای زنان جامعه را داشته است وگرنه جمله «بازشدن یا بازبودن میدان سیاست برای زنان و ...» چه معنایی دارد. مگر تاکنون میدان و عرصه سیاسی برای زنان باز نبوده است.
فاطمه رجبی در ادامه افزود: اما نگاه غیرسیاسی این است که گردانندگان ستاد موسوی اطلاعیه را نوشتهاند، همانگونه که او را وارد عرصه کردهاند. این نگاه بیشتر مشخص میکند که هدف اطلاعیه تخریب اینجانب بوده و در واقع این کار ذم شبیه به مدح است.
به گزارش سایت کلمه، فاطمه رجبی گفت: چند نکته در مورد این مطلب وجود دارد؛ یک نکته این که اگر مهندس موسوی واقعا هدف صحیحی داشت و خود صادرکننده اطلاعیه بود میتوانست فقط از این مجرم ضدانقلاب و اسلامستیز تبری بجوبد. دوم این که او این محکوم ضدانقلاب را یک نویسنده مقیم خارج نامیده و نه یک ضدانقلاب فراری و پناهنده به بیگانگان که یک جرمش در محاکمه «مشروبخواری» بود! سوم این که موسوی حداقل باید به آزادی اندیشه قلم و بیان در اسلام اشاره میکرد و تساوی زن و مرد مسلمان را در این عرصه تاکید مینمود. چرا در تمام اطلاعیه یک کلمه از اسلام، مسلمانی و زن مسلمان حرفی زده نشده است.
وی در ادامه گفت: چهار، این فرد ضدانقلاب هجویهنویس است، نه طنزنویس دارای قلمی شیرین! آنگونه که موسوی قلم مستهجن ضداسلام او را در ادبیات ایران ماندگار خوانده است!!! پنج، موسوی باید میدانست در فتح مکه که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمان عفو عمومی دادند تنها یازده نفر را از این حکم استثنا کردند و فرمودند اگر اینها به پرده خانه خدا هم آویزان باشند باید به قتل برسند. در میان آنها تعدادی زن و مرد هجویهسرا علیه اسلام، پیامبر و مسلمانان بود. حال این ضدانقلاب فراری مانند آنهاست، چرا مهندس موسوی او را ضدانقلاب، فراری و اسلامستیز ننامیده است؟! نکته مهمتر آن که موسوی باید پاسخ دهد چرا این فرد ضدانقلاب هجویهسرا علیه اسلام و انقلاب به حمایت او برخاسته است؟!
وی در پایان نتیجه گرفت که دلم برای او سوخت، زیرا در صورتی که خودش اطلاعیه را نوشته باشد، معلوم است، انزوای بیستساله وی را از حال و هوای جامعه چنان بیخبر کرده، که نمیداند چنین اطلاعیهای بیشتر مسألهساز خواهد بود.
و در نهایت این هم جوابیه ابراهیم نبوی به میرحسین موسوی
آقای موسوی ما با شما رابطه نداریم
آقای میرحسین موسوی
بیانیهتان را در مورد نوشتههای یک طنزنویس که در مورد خانم فاطمه رجبی طنزی نوشته است، خواندم و بالطبع توضیحات زیر را ضروری میدانم.
اول: شیوه برخورد شما طبعاً یک رفتار درست و حساب شده در شرایط کنونی انتخابات است و من به آن احترام میگذارم. اما طبیعتاً اهانتهای خانم رجبی به بزرگان این کشور مانند آقای خاتمی، آقای هاشمی و بسیاری دیگر از این بزرگان، جای دفاع ندارد، حتی پیرمرد محترمی مانند شیخ علی دوانی، پدر محترم خانم رجبی از دستش همیشه ناراحت بود و برادرانش هم از او گریزانند، و طبیعتاً من به خودم حق می دهم که در شرایطی که این خانم بدون نگاه داشتن هیچ حد و مرزی به جان افراد افتاده، به عنوان طنزنویس در موردش بنویسم. البته شما که نه، ولی بسیاری از دوستان معمولاً یواشکی التماس دعا دارند که من پاسخ خانم رجبی را بدهم.
دوم: دو مطلب طنز همزمان درباره خانم فاطمه رجبی منتشر شد، یکی را من نوشتم و یکی را دوست طنزنویسی دیگر نوشت، البته نوشته این دوست مطلب بسیار شیرینی بود با عنوان «فاطی شاه، فاطی ماه…» که در مورد خانه شما و دیوار و ماشین بود که بسیار خواندنی بود، ولی من اصلاً در نامهام به خانم رجبی شوخی از حد نگذراندم، حتی به روال معمول هم چیزی نگفتم، معتقدم متنی که توسط من با عنوان «دیرحسین موسوی و فاطی عصبی» نوشته شده کاملاً مودبانه بوده و احتمالاً چون شما هم مثل خیلی از دیگران فکر میکنید هر کسی در ایران یا بیرون طنز مینویسد، اسم مستعار من است، گمان کردید نام ایشان هم نام مستعار من است. البته فکر کنم ایشان که در مطالبشان از شما طرفداری کردهاند، بهخاطر نامه شما ناراحت شوند و بروند از احمدینژاد طرفداری کنند، اما من به ایشان خواهم گفت که میرحسین زیر لب چیزی گفته و منظور بدی نداشته، و از ایشان میخواهم شما را ببخشد.
سوم: من به جد امیدوارم شما یا یکی دیگر از اصلاحطلبان باید رییسجمهور شوید، این امر بیش از هر چیز ریشه در رفتارهای زشتی دارد که این گروه (احمدینژاد، الهام، فاطمه رجبی و دوستانشان) با ملت و با فرهنگ و با ایرانیان کردهاند و ما قصد داریم تا با دادن رای به شما شر ایشان را بکنیم و این قصد ما جدی است و فکر نکنند با دو تا بیانیه شما علیه همچومنی، ما اینقدر سادهلوح هستیم که دست از حمایت از شما برمیداریم. پس شما با خیال راحت بیانیه بدهیم و دهان آن ها را ببندید ما از موقعی که بلاهای پیچیده بر سرمان آمده مردمان پیچیده ای شده ایم و معانی سیاست را هم میفهمیم. در دو ماه باقی ما تا میتوانیم بهترست از دردهایی بنویسیم که ایرانیان در این چهار سال کشیدند، از آن چه احمدینژاد و راستها برسرمان آوردند. خواهیم نوشت و سر این نامه و شبیه به آن با شما دعوا نخواهیم کرد. حسرت چندپارچگی جبهه اصلاحات را بر سرمان خواهیم گذاشت.
اگر مقصودتان از نامه این بود که نامه من به خانه رجبی ربطی به شما ندارد به راستی همین است و این حرف کاملاً درست است. خیلیها در این طرف دنیا ما را مزدور شما میدانستند و فکر میکردند از شما پول گرفتیم تا هوادارتان باشیم. به آن ها توضیح دادیم که حتی چهارتا کوپن هم به ما ندادند، چه برسد به سیب زمینی و آش و پول نفت، اما گوش نکردند. ما از شما حمایت میکنیم و هیچ ربطی هم به شما نداریم، ما بخشی از مردمی هستیم که آمدن شما به نفع آنهاست، شما هم بهتر است بگویید که ما ربطی به شما نداریم و مسوولیت کارهای ما با شما نیست، و این هیچ نیست جز واقعیت. باور کنید آقای موسوی، بسیاری از دوستان من که از شما حمایت میکنند، اگر بدانند که من با ستاد شما کار میکنم، مطمئناً از من و در نتیجه از شما حمایت نخواهند کرد. آقای موسوی! ما مردمی هستیم که در این چهار سال له شدیم، ویران شدیم و حالا میخواهیم با انتخاب شما، ایران و خودمان و فرزندانمان رانجات دهیم.
من خوشحالم که از نامزدی برای انتخابات دفاع میکنم که از توهین به مخالفش هم (اگر توهینی در کار باشد) خوشحال نمیشود و حتی رسماً از مخالفی مثل خانم رجبی دفاع میکند و باور کنید بعد از چهار سال، شنیدن چنین چیزی دل آدم را شاد میکند. اینقدر خوشحالم که میخواستم بگویم که بهخاطر شما حتی دیگر در مورد این خانم چیزی نمینویسم، اما دیدم آنقدر هم خوشحال نیستم و اصولاً خانم رجبی کسی نیست که بشود دربارهاش طنز ننوشت.
جناب موسوی عزیز
خوب می دانید لطمهای که حضور آقای احمدینژاد و خانم رجبی به زندگی زنان ایرانی زده تا چه اندازه است آبروئی که آنان از مردان و زنان مسلمان برده اند بن لادن نبرد. میتوانید این را از همسر محترمتان و از دیگر فعالان زن بپرسید. چندی قبل به یکی از زنان بزرگ و بزرگوار ایرانی میگفتم: «شما چرا به این خانم فاطمه رجبی جواب نمیدهید؟» ایشان قیافهای مظلوم گرفت و گفت: «آقای نبوی! ما که نمیتوانیم با اینها دهان به دهان بشویم، مگر اینکه خودتان یک کاری بکنید.»
با عنایت به این مورد و مواردی قبلی، خدمتتان عرض میکنم که شما لطفاً خودتان را بکشید کنار، ما یک دعوای چهار ساله داریم که باید روشن شود، همانطور که موقع دفاع از شما ازتان اجازه نگرفتیم، الآن هم برای ادامه کارمان نیازی به مجوز شما نداریم. وقتی رییسجمهور شدید، آن وقت اگر خواستید میتوانید مثل امروز ما را به ایران راه ندهید.
ابراهیم نبوی
۱۹ فروردین ۱۳۸۸
sal_xcool - کانادا - ونکور |
بسیار متن طولانی بود.کی حوصله داره این را بخونه. موفق باشید. |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
kia6525 - ایران - مشهد |
سلام دوستان
تا امروز شناسنامه من سفید ه
اما من این انتخابات می خوام شرکت کنم و به میر حسین رای بدم
و بین بد و بدتر انتخاب کنم
تا کمی بهتر نفس بکشیم و از همه هم دعوت به شرکت در انتخابات می کنم
اگه 25 میلیون رای بدیم تقلب جواب نمیده خواهش بیان رای بدین |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
sal_xcool - کانادا - ونکور |
kia6525 - ایران - مشهد
سلام دوست گرامی. من با نظر شما کاملا موافقم. شخصی مانند احمدی نژاد لیاقت رئیس جمهوری ایران را ندارد. |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
babakohi - هلند - هلند |
دوستان عزیز با شرکت در انتخابات و رای دادن به میر حسین موسوی نگذاریم بار دیگر احمدی نژاد و در و دستهاش بر کشورمان مسلط شوند. چهار سال ذلت و بدبختی بس است. باشد که این معجزه هزاره سوم را از ارکان مهم کشور به زیر اندازیم. پیش به سوئ شکست احمدی نژاد. |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
abiabi - انگلستان - لندن |
این فاطمه رجبی همان فاطم اره هست. من کاملا می شناسمش قبلا تو گمرک کار میکرد اونجا بهش میگفتن پری بلنده . بعضی وقتها هم بهش میگفتن فاطی پاچه پاره . ولی انقدر زشت بود که فقط دربان بود |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
mobiblu - ایران - تهران |
شوهرش نحیف تره |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
aryobarzan - فرانسه - پاریس |
دوست عزیز ( sal_xcool - کانادا - ونکور ) و دیگر دوستان گرامی ؛ اگر حوصله خواندن تمام متن را ندارید ؛ پاسخ آقای نبوی به آقای موسوی (قسمت پایانی ) را بخوانید تا بدانید که چرا باید در انتخابات شرکت کنیم تا از دست این دولت نجات پیدا کنیم.
|
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
Hamkelasi - ایران - تهران |
خدا به داد شوهرت برسه. انصافا نشان فاطی کوماندو برازنده شماست. |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
بابک - ایران - سبزوار |
این قاطی را باید .... |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
من که فکر نمی کنم متن بالا از ابراهیم نبوی باشه. یه جورایی مایه طنز نداره. طنزهای ابراهیم نبوی هر جملش 10 دقیقه آدم و میخندونه.
================
من خودم میخوام به میرحسین رای بدم ولی به کسی توصیه نمی کنم چیکار کنه. مسلما هر کی تو انتخابات شرکت نکنه حق انتخاب رو از خودش گرفته و به بقیه واگذار کرده. این حرفها هم که رای ندید تا نظام بدون پشتوانه بمونه و یا به احمدی نژاد رای بدید که زودتر کلک نظام رو بکنه همش کشکه. |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
jgreene75 - انگلستان - لستر |
آفرین به ابراهیم نبوی. خدا حفظش کند. خوب پوزه فاطی یه وجبی را خاک میماله!
هر چند از همه اینها متنفرم و دوست دارم همه انتخابات را تحریم کنند، ولی چون میدونم حتی اگر یک نفر هم رای نده این ...اده ها با نشون دادن تصاویر آرشیو 20 سال پیش، ممکنه آرای میلیونی به نفع احمقی نژاد از صندوق ها در بیارند! ذاتا فکر می کنم موسوی بیاد 1000 برابر بهتر از اینه که این کودنهای عقب مانده و ضد ایرانی باز بخواهند حکومت کنند! به قول نبوی:
"در این چهار سال له شدیم، ویران شدیم و حالا میخواهیم با انتخاب شما (موسوی)، ایران و خودمان و فرزندانمان رانجات دهیم." |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
anohe - هند - میسور |
اگرچه متن طولانی هست ولی ارزش خوندن داره.
اقای نبوی صحنه ئ سیاست رو به زبان طنز بسیار زیبا به نمایش گذاشتند.خانم فاطمه وجبئ یا به قول اقای نبوی همون فاطی جون/شما بایدم از محمود جون حمایت کنی/همونطور که اقای نبوی عزیز فرمود:شما متعلق به همه هستین/باید از محمود حمایت کنی چون:تو جیبات انقدر پول سنگینی میکنه که دیگه جایی نمونده برای سنگینی مشکلات جامعه که گریبانگیر مردم شده/اره محمود ثروت چند میلیارددلاری کشور رو به باد داده که امروز درد مالی نداری/سلام منو به جیب محترم برسون.
شوهرت سخنگوی دولت هست ؛درست؛من موندم تو چرا جو زده میشئ هی ور میزنی.
اسلام ناب محمدی ؛البته قصد جسارت به محمود جونتو ندارم؛همون اسلام ناب محمودئ (بهر حال دسترنج محمود دیگه) /میگه؛احترام به پدر و مادر از واجبات و وظیفه همه است؛چرا ترک خانواده کردی؟ یعنی انقدر الهام برات منفعت داره که خانوادتو حاضر شدی ترک کنی؟ شاید الهام خوشبو میچسه.
به عنوان اخرین حرفم؛یه نصیحت دوستانه برای بهتر جلوه دادن فاطمه ئ عزیز :خانم فاطمه ئ وجبی؛یه مقدار اون چادر رو از جلوی صورتت بده عقب تر؛من زشتیتو در میکنم؛ولی برای خودت می گم؛اگه صورتت یه مقدار معلوم بشه زیاد بزرگی دماغت به چشم نمیادا.
(یه چیز دیگه هم بگم؟! گر چه از الهام هم خوشم نمیاد؛ولی گناه داره؛ با زن غرغرووو سر کردن فقط راسته کاره همون الهام هست و بس).حکومت فقط حکومت شاهنشاهی
سیاست فقط سیاست رضا شاه کبیر . |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
behnam2009 - انگلستان - لندن |
توهین بود آره.اما چون فاطی قبلا توهین کرده بود خب طبیعی بود.به قول معروف خودش سر شوخی رو باز کرد.اما ابراهیم نبوی.من که تا حالا نفهمیدم سمت وسوش چیه.کی جدیه کی شوخی می کنه. |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
mitra20000 - ایران - اصفهان |
kia6525 - ایران - مشهد
من بر خلاف نظر شما نه به بد رای می دهم و نه به بدتر! با این کار مخالت خود را با شرایط موجود اعلان می کنم. در مورد جمله آخرتان هم عکس ماجرا را در نظر بگیرید. اگه فقط 5 میلیون رای بدیم هم تقلب کامل جواب نمیده و نهایتا آن را میتوانند دو برابر اعلان کنند که باز هم رقم کمی است.
نکته آخر هم اینکه یادت نره که رییس جمهور در ایران صرفا مثل عروسک خیمه شب بازی می ماند. رییس جمهور هر کسی هم که باشد تصمیمات کلان جامعه از طرف افراد دیگر گرفته می شود. |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
mohsen- - انگلستان - لیدز |
این حکومت اساسا غیر قانونی است 30 ساله بازیمون دادن دوباره میخوان با یه کس دیگه این کارو بکنن ای کاش احمدی نژاد دوباره رییس جمهور بشه که کار این حکومت بلکه یکسره بشه |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
rezanl - هلند - امستردام |
خدمت فاطی بلنده(فاطی 4 چشم): حالا که از هرکسی که باتو نیست خاطره ای داری و مینوسی لطف کن بگو ببینیم که ایا در کوچکی با این همشهری ضدانقلاب ما یعنی ابی خان پرده ای داشته ای و یا ایشون در کوچکی اشتباهاتی کرده است که قابل بخشش نباشد.
جریان میرحسین اوباماست یا میره حسین شما را زیاد ناراحت کرده ولی میخواستم بگم ایشون یکی از اعضائ فعال باند اصحاب کهف میباشد که بزودی به غار برمیگردد. اصلا خودت رو ناراحت نکن چون شیردانت خشک میشود و الهام از این هم که هست کوتاهتر میشود. |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
Elcido - آمریکا - لوس آنجلس |
با سلام، باید قبول کنیم که این صحبتها و اتلاف نیروها و فلاکت مردم ایران و این که در این سی سال شوم، چشم مردم فقط همین چند نفر رجال پلید و پوسیدۀ سیاسی رو دیده است و انگار شخص دیگری به غیر از خودشان نمیتواند این کشور را بگرداند، تماما" به دلیل دیکتاتوری بسیار کثیف میباشد. |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
f.setareh - ایران - خوزستان |
با تشکر از مسئولان سایت خیلی وقت بود از طنز های آقای نبوی نخونده بودم . آفرین به آقای نبوی
من با کیا موافقم
رای ندادن با رای دادن به احمدی نژاد هیچ فرقی نمی کنه چون هر چقدر رای ندیم به همون اندازه اسم احمدی نژاد رو برگه رای نوشته میشه . لطفا خارج نشینانی که هیچ خبری از وضع اسف ناک ایران ندارن هی نگن رای دادن مساوی است با خیانت به ایران و از این حرف ها . اگه رای ندیم مردم روز به روز گرسنه تر و بد بخت تر میشن و این آخوند ها شکمشون گنده تر !
و بد تر از هم داریم روز به روز بی آبروتر میشم که برای دوستان خارج نشین اصلا خوب نیست . |
دوشنبه 24 فروردین 1388 |
|
sarab22 - المان - دوسلدورف |
ما نفهمیدیم دوستان مخالف جمهوری اسلامی هستند یا نیستند اولا همه این افراد از خودشان هستند و قانون همان قانونه و ولایت فجیح سردسته این عصر حجریها با امدن میر حسین و غیره نه ایران اباد میشه نه ازاد ممکنه کمی شلش کنند ولی فشار و ظلم و ستم پابرجاست اگر کمی دقت کنید با بودن احمدی نژاد این حکومت در عرض چهار سال بانزوای جهانی رفته و برای فروپاشی اماده میشه اگر میخواهید اینده را زودتر ببینید و ازادی را حس کنید باید به کسی که کمک بفروپاشی این حکومت میکنه رای بدیم انهم کسی نیست بجز احمدی نژاد خود دانید این میرحسین و غیره از خودشان ولی با گویش متفاوت هستند حیله این ملایان را نخورید |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
feme - ایران - مشهد |
ااقای ابراهیم نبوی خدا حفظت کنه و قلمت در راه بیان حقیقتهمیشه جاری باشه. حتما برای نجات ایران به میر حسین رای می دهیم. |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
Goşa Çay - ایران - قوشاچای |
زنده باد مردان دلیر آذرآبادگانمان میر حسین و نبوی
میر حسین یادت باشه رییس جمهور شدی بودجه استانهای تورک زبان را ببری بالا تو این چند سال اینا فقط کویرها و افغانستان را آباد کردند.
اعتیاد بیکاری در آذربایجان بیداد میکند. |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
Maryam39 - ایران - تهران |
میخوام از خانم رجبی سوال کنم مگه کسی که می خواد کاندیدای رپیس جمهوری بشه حتما باید همه یا حداقل یک نسل اون رو بشناسند ؟!! مگه زمانی که احمدی نژاد رییس جمهور شد کسی اونو می شناخت ؟ حداقل میرحسین 8 سال نخست وزیر بود و نسل قبل اونو می شناسن ولی احمدی نژاد که سابقه ای نداشت و قبلش فقط شهردار تهران بود و بس ! مهم اینه فردی که روی کار می آد برای مردم و ملتش کار کنه و دلسوز وطن و مردمانش باشه حالا می خواد آشنا باشه یا ناشناخته |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
eshghi - ایران - شیراز |
mitra20000 - ایران - اصفهان
عزیزم مثل اینکه شما این آخوندها را نشناختی... اینها براشون در 2 ضرب کردن با در 20 ضرب کردن فرقی نداره قردا میگن 120 مبلیون به دکی رای دادن... کجایی خانم اینجا ایرانه... ایران
آزاد باد ایران
یا حق |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
ariobarzan - انگلستان - اکسفورد |
f.setareh - ایران - خوزستان
دوست عزیزم وهمینطور دوستان دیگر برای خواندن مطالب دیگر اقای نبوی میتوانید به سایت https://www.doomdam.com بروید.البته با اجازه مسئولین محترم و زحمتکش سایت ایرانیان انگلستان |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
setamgar - ایران - تهران |
موافق نبوی هستم |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
babakohi - هلند - هلند |
sarab22 - المان - دوسلدورف
چهار سال پیش هم همین چیزها میگفتید چی شد. احمدی نژاد آمد و رژیم هم سر جاش ماند. فقط مردم بدبخت شدند. من فکر کنم شما زیاد نوشتههای امثال حسن دایی السلام میخوانید. این بر مردم اشتباه چهار سال پیش نمیکنند و پای صندوقهای رای میروند. اینقدر دایی جان ناپلیون نباشید. |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
pejman-khafan - کانادا - تورنتو |
واقعا متاسفم برای کسانی که فکر می کنند اگه مثلا به موسوی و یا هر کس دیگه ای که به ظاهر داره ساز مخالف میزنه اوضاع و احوال فرقی میکنه.ما ایرانیها کی میخوایم به اون حد شعور برسیم که بفهمیم فقط این اسامی هستند که فرق میکنند وگرنه هیچ فرقی بین احمدی نژاد و موسوی و خاتمی و....نیست.اینها همه سر و ته یه کرباسن |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
ایران - قوشاچای
اگه میر حسین اسمی از ترک جماعت ببره من یکی که بهش رای نمیدم. |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
Black Chador - امریکا - ولدن |
یکی باید از فاطمه دماغ بپرسه چرا پسرت در کشوری درس می خونه که دولتش خداا قبول نداره؟
|
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
experthoney - بحرین - بحرین |
pejman-khafan - کانادا - تورنتو
عزیز جون شما هنوز بچه ای از این چیرا سر در نمیاری، فعلا بشین بعدا صدات میکنیم.
شما از ایران دور بودی کلفتی و غلطت تغییر رو تو زمان خاتمی حس نکردی اگه مثل ما این نزدیکا بودی می فهمیدی که فرق کرد اون قدر هم فرق کرد که ما اون رو با تمام وجود حس کردیم تاره اینقد این فرق غلیظ شد که بدنمون هی بهش می خورد و کبود میشد حتی.
آره شاید زمان خاتمی جیبامون پرتر که نشد هیچ همینجور خالی تر هم شد، ولی عوضش بعد از مدتها تونستیم سرمون رو بالا کنیم و به این که ایرانی هستیم افتخار کنیم اگه کار شما هم می طلبید که همیشه در سفر باشی و از این کشور به اون کشور بری فرق رو تو برخوردها حس میکردی. نه مثل الان حاضریم خودمون رو افغانی و ترک و پاکستانی معرفی کنیم که کارمون راه بیافته و بهمون گیر ندن. |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
babakohi - هلند - هلند |
experthoney - بحرین - بحرین
درود به تو دوست عزیز. کاملا حق با شماست. |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
pejman-khafan - کانادا - تورنتو |
experthoney - بحرین - بحرین
.... هروقت یاد گرفتی که سیاست رو با کدوم ز مینویسن بیا رو نظر من نظر بده.خاتمی مگر غیر از گند زدن به اقتصاد کار دیگه ای هم تونست انجام بده.معلومه آی کیو در حد ماهی عربها رو مخت تاثیر گذاشته |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
f.setareh - ایران - خوزستان |
ariobarzan - انگلستان - اکسفورد
با سپاس از شما دوست عزیز متاسفانه این سایت در ایران فیلتره و من فیلتر شکن ندارم
pejman-khafan - کانادا - تورنتو
باشه ما شعور نداریم شما که شعور دارید بیاد ببینید 5 دقیقه می تونید تو ایران زندگی کنید . خاتمی گند زد به اقتصاد ؟ کدوم اقتصاد مگه تو کشوری که دیکتاتوری وجود داره اقتصاد معنی میده ؟ زمان اون اگه عید امسال چیزی میخریدی سال دیگه فوقش 1000 تومن میرفت رووش قیمت 2-3 برابر نمیشد .
sarab22 - المان - دوسلدورف
دوست عزیز با انقلاب کردن کار درست نمیشه اینا رفتن یه عده دیگه اومدن ملت میگن صد رحمت به آخوندا !!!! تازه مردم هم مثل اون موقع نیستن و ارزش جونشون رو میدونن . به نظر من ایران به یک دموکراسی نیازمنده که کم کم به کشور تزریق بشه کاری که خاتمی کرد . |
سهشنبه 25 فروردین 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
pejman-khafan - کانادا - تورنتو
شما که میدونی سیاست رو با کدوم ((ز؟؟!!)) می نویسند ممکنه چند مورد از گند زدن های اقتصادی خاتمی رو ذکر کنید؟
در ضمن شما زمان ریاست خاتمی ایران تشریف داشتی که انقدر راحت راجع به اینکه خاتمی کاری نکرد نظر میدی؟ |
چهارشنبه 26 فروردین 1388 |
|
pejman-khafan - کانادا - تورنتو |
f.setareh - ایران - خوزستان
قربون آدم چیز فهم.منم که همینو دارم میگم.میگم کار از ریشه خرابه حالا رییس جمهور می خواد خاتمی باشه احمدی نژاد باشه یا هر کس دیگه هیچ فرقی به حال مردم نمیکنه. |
چهارشنبه 26 فروردین 1388 |
|
saeed-nasi - ایران - تهران |
pejman-khafan - کانادا - تورنتو
دمت گرم.جانا سخن از زبان ما می گویی.خود قالیباف که از دار و دسته همین آقایونه توی یه برنامه تلویزیونی گفت من همینجا به مردم اعلام می کنم اگه نفت بشکه ای 10 دلار فروخته بشه یا 200 دلار هیچ فرقی به حال شما نمیکنه کار از جای دیگه خرابه.یعنی اینکه دولتهایی میان روی کار فقط اسامی آدمهاشون و شعارهاشون با هم فرق میکنه وگرنه اعمالشون یکیه. |
چهارشنبه 26 فروردین 1388 |
|
filak22000 - ایران - شیراز - ارسنجان |
جمعیت ایران امسال به طور ناگهانی به مرز 270 میلیون رسید اگر باور نمی کنید نگاهی به امار مسافران نوروزی هر استان بیندازید .طنز جالبی بود و چه خوب شد که این دو با هم درگیر شدن و یه چیزایی این وسط لو رفت . |
شنبه 29 فروردین 1388 |
|