شهردار لندن خبر کرده است که روز شنبه در میدان ترافالکار این شهر، از ظهر تا شش بعدازظهر آیینی خواهد بود به مناسبت نیوروز [با همین تلفظ] و توضیح داده است که این روز عید سنتی ترک ها، کردها، ایرانی ها، عراقی ها و چند کشور دیگر خاورمیانه و آسیای مرکزی است.
در دعوتنامه نام ملیت ها به همین ترتیب آمده حتی نه به ترتیب الفبا که در آن صورت هم باز اول ایرانیان می بودند و بعد عراقی ها بعد کرد و ترک. اما چنین نشده است.ترک ها این موقعیت را که نام شان در ردیف دوم نوروزیان و جلوتر از نام ایرانیان قرار گیرد، در اولین سالی به دست آورده اند که دولت اسلامگرا اعلام کرده از امسال یک روز برای نوروز در این کشور تعطیل خواهد بود. اما ما ایرانیان که بنیادگذار این روز و کاشف این تقویم فلکی هستیم، و نخستین قومی که اول بهار طبیعت را اول سال خود گرفته ایم، به کدام بهانه غایب مانده ایم.
در دهه پنجاه میلادی دکتر سید حسن بطحایی روانپزشک و استاد باتجربه و رئیس سابق انجمن روانپزشکان، برای طی دوره تخصصی وارد دانشگاه پاریس شد. همان روز اول، در دفتر، موقع ثبت نام چشمش به پوستر بزرگی افتاد با یک نقاشی زیبا که زیرش نوشته بودند ابن سینا پزشک عرب. دکتر گویا با لبخندی که کمی طعنه در آن بود به مامور فرانسوی گفت اما ابن سینا عرب نیست ها. کارمند دانشگاه خونسرد پاسخ داد باز یک دانشجوی ایرانی آمد. همه شما اول بار که به این پوستر بر می خورید چنین سخنی به زبان تان می آید. بعد من می گویم خب شما پوستری بیاورید از این زیباتر که در آن نوشته باشید ابن سینا پزشک ایرانی. اما نمی آورید که.
به گمانم آن پوستر هنوز به اتاق دفتر دانشکده پزشکی دانشگاه پاریس هست و همچنان ابن سینا را عرب معرفی می کند و همچنان دانشجویان ایرانی تذکر می دهند و می گذرند. گاه مثل دکتر بطحایی گزارشی هم برای وزارت بهداشت وطن شان می فرستند، اما کو جوابی.
چند سال قبل وقتی این حکایت را برای یکی از وزیران پیشین بهداشت می گفتم، گفت اصولاً با ما ایرانی ها جبهه گیری دارند این غربی ها. گفتم کدام جبهه گیری، خب شما هم پوستری تهیه کنید و یادگاری از خود بنهید. ایشان ترجیح داد پشت این تاکید پنهان شود که ای آقا کجای کارید، مگر به همین سادگی است.
در این جشن نیوروز هنرمندان کرد موسیقی شان و رقص هایشان، غذاها و آیین شان را عرضه می کنند که رنگ از لاله های کوهساران مهاباد می گیرد و نرگس دشت های شمال کرمانشاه، و سلیمانیه و اربیل، ترک ها همان کار خواهند کرد که با عرفان و مولانا و قونیه کرده اند برای جلب جهانگرد، حالا تو هی بنشین و بگو چند درصد ترک ها مثنوی می خوانند و غزلیات شمس را درمی یابند. جوابت را مردم جهان چیز دیگری می دهند.
چنان که رودکی و چنان که شهریار حتی. و خلاصه نکند که نماند برای ما جز تصویر ترک خورده یی از نمای آزادی در میدان آزادی، و شهر دودزده یی با آسمان خراش ها و پنت هاوس های گران. در فلاتی که یکی از مراکز اصلی گچبری و گچکاری در جهان بوده است چه سخت است دیدن آگهی ها و تابلوهایی که خبر از لندنی سازی می دهد.
به یکی از این آگهی ها دقت کنید «رویال پنتهاوس با ویوی دماوند، سیصد متر، سقف ها و شومینه لندنی سازی، جاکوزی روباز، متری....». شهر و زبان و فرهنگ و آیین همه در خطر. اما همه را گفتی یک باربکیو در این ویو مزه دارد ها
مسعود بهنود
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|