هنگامی که دستگیریﮬای پس از انقلاب اسلامی آغاز شد، فرخرو پارسای در لندن بود. محمدجواد باهنر، محمد بهشتی و شیخ محمد مفتح که از مشاوران "خانم وزیر" بودند، اینک در شمار دست درکاران رژیم جدید قرار داشتند. این نه بختی برای فرخرو پارسای که چه بسا بدشانسی وی بود. به نوشته منصوره پیرنیا "این سه تن هر کدام نقاط ضعف و پرونده جیرهخواریشان در نزد خانم پارسای موجود بود و باید به هر شکل که ممکن بود او را از میان بر میداشتند... در پرونده شیخ مفتح عکسی بود که او را در حال تعظیم تمامقد به دکتر پارسای نشان میداد."
برگشتن روزگار سهل است
در باره کتاب خانم وزیر "خاطرات و دستنوشتههای فرخرو پارسای"، نوشته منصوره پیرنیا. انتشارات مهر ایران-آمریکا؛ پاییز ۱۳۸۶
این، شصتمین کتابگزاری است که مینویسم و از آنجاکه اصطلاح "کتابگزاری" اینک جا افتاده و بسیاری آن را به کار میبرند، بد نیست همین جا به چگونگی پیدایش آن در کیهان لندن اشارهای شود.
به "کتابگزاری" نه در فرهنگهای معتبر مانند دهخدا و معین اشاره شده و نه تا جایی که جستجو کردهام، پیش از این به کار رفته است. آنچه نیز در اینترنت زیر عنوان "کتابگزاری" یافت میشود، همگی به پس از تاریخ انتشار آن در کیهان لندن مربوط میشوند.
اوایل سال ۱۳۷۹ بود که هوشنگ وزیری، سردبیر وقت کیهان، در یک گفتگوی تلفنی موضوع یک ستون مستقل و ثابت را در معرفی و نقد کتاب مطرح کرد و من از آنجا که شیره هر کتابی را میکشم، از آن استقبال کردم ولی گفتم عنوان "معرفی" و یا "نقد" چندان رسا نیست. هوشنگ وزیری گفت مدتهاست برای چنین ستونی عنوان «کتابگزاری» را در نظر دارد که به نظرش فراگیر است.
به این ترتیب، نخستین "کتابگزاری" درباره کتاب "خاطرات تاجالسلطنه" که پیش از این در سالهای ۶۱ و ۷۱ توسط منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان و بعدها به کوشش مسعود عرفانیان در سال ۱۳۷۸ منتشر شده بود، با این یادداشت کوتاه در ۱۴ مهر ۱۳۷۹ در کیهان شماره ۸۲۷ منتشر شد:
"ناشر میخواهد کتابش را بخرند، نویسنده میخواهد کتابش را بخوانند. کتابگزار میخواهد گزارشی از مضمون کتاب به خریداران و خوانندگان احتمالی ارائه نماید، بدون آنکه همچون خوابگزار به تعبیر آن بپردازد. انتخاب نخستین کتاب برای ستون کتابگزاری کمی با وسواس همراه بود. سرانجام خاطرات زنی برگزیده شد که در شرایطی که اکثریت زنان ایران اعم از عوام و اشراف از نعمت سواد و امکان فعالیت در امور فرهنگی و اجتماعی محروم بودند، زندگی خویش را بیپروا به نگارش در آورد".
اینک شصتمین کتابگزاری نیز به زندگی، خاطرات و همچنین دفاعیه یک زن اختصاص دارد. نخستین زنی که در ایران به وزارت رسید.
خبر کوتاه
روز پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ روزنامه کیهان نوشت: "ساعت یک و نیم بامداد امروز فرخرو پارسای تیرباران شد". مردهشویها از شستن جسد وی خودداری کردند زیرا وی به نام "مفسد فیالارض" اعدام شده بود. زنان خانواده بودند که پیکر وی را شستند و دیدند که سه تیر به زیر سینهاش اصابت کرده و از پشت بدنش خارج شده است. این سرنوشت زنی بود که در خانه مادری چون فخرآفاق پاراسی ناشر مجله "جهان زنان" و پدری چون فرخدین پارسای از روزنامهنگاران بنام زمانه خود پرورش یافته بود. پدر و مادری که تلخی توقیف و تبعید را در کشاکش تناقضات دورانی که ایران راهی نوین را در پیش گرفته بود، چشیده بودند. مادر از پیشتازان مبارزه برای حقوق زنان و از یاران صدیقه دولتآبادی بود و پدر در شمار کسانی که زبان خود را نگاه نمیتوانستند داشت.
منصوره پیرنیا در کتاب "خانم وزیر" که با عکسهای متعدد و دیدنی همراه است پس از شرحی مفصل از خانواده فرهیخته فرخرو پارسای بر اساس خاطرات، دست نوشتهﮬا، مصاحبه ها و یادماندهﮬای دیگران به آنچه بر سر وی در جمهوری اسلامی رفت، می پردازد.
فرخ رو پارسای فرخ رو پارسای در میان شاگردانش
پیرنیا درباره یادداشتﮬای خانم وزیر مینویسد: وی «در تابستان ۱۳۵۷ دست به نگارش زندگی نامه خود میزند و به نظر میرسد ترازنامه زندگی سیاسی پایان یافتهای را به روی کاغذ میآورد. زندگی نامهای که در حقیقت اعترافات یک بانوی اهل سیاست است. در این زندگی نامه و مخصوصا یادداشتها، نویسنده دیدی انتقادی و پر از نیش و گاهی گزنده دارد و زمانی به حد یک زن عاصی، ناراضی، خشمگین و تلخ میشود و به زمین و زمان ناسزا میگوید».
پیش از این اما فرخرو پارسای یادداشتهایی را در سال ۱۳۵۵ و دو سال پس از برکناری از وزارت آغاز کرده بود که هرگز به پایان نرساند. وی در آغاز این یادداشتها از جمله مینویسد: «جوانان امروز در فاصله سنین ۲۰ تا ۵۰ ساله ایرانی اکثرا مرا به خوبی میشناسند چرا که سالها مربی و مدیر مدرسه و معاون وزارت آموزش و پرورش بودم. اولین زنی بودم که به مجلس رفتم و اولین زنی بودم که معاون و سپس وزیر شدم و تا کنون نیز تنها زنی هستم که در صف وزیران سابق میایستم اما همه اینها ظاهر است و باطن زندگی زن ایرانی چیز دیگری است». و حقیقتا فرخرو پارسای در این قضاوت حق داشت چرا که تنها دو سال بعد زنانی که پوشیده در چادرهای سیاه به خیابانها آمدند تا خود را داوطلبانه تسلیم یک حکومت دینی کنند، نشان دادند آنچه به عنوان حقوق فردی و اجتماعی زنان در قانون تضمین شده بود، تا چه اندازه با آنچه در ذهن جامعه و به ویژه خود زنان میگذشت، فاصله داشت.
در میان آموزگاران تهران
راه طولانی
فرخرو پارسای در یادداشتهای خود از زندگی خصوصی و اجتماعی و از وضعیت زنان ایران که حتی پاسبان نیز حاضر نمیشد با یک «ضعیفه» حرف بزند، مینویسد. وی که تحصیلات پزشکی و تخصص بیماریهای کودکان را با همسر و فرزندان کوچک به پایان رسانده بود، ترجیح داد دبیر و مدیر دبیرستان بشود و به آموزش و پرورش بپردازد. فرخرو پارسای همزمان در فعالیتهای جنبش زنان نیز حضور داشت و از اینکه استقلال این جنبش به دلیل دخالتهای بالا از جمله «والاحضرت اشرف» از میان میرود، به شدت متأسف بود.
در «خانم وزیر» جا به جا میتوان فشار روحانیان را دید که به شدت با دستیابی زنان به مسئولیتهای بالای دولتی مخالفت میورزیدند. در چنین شرایطی، فرخرو پارسای همزمان با تهیه برنامههای رادیویی، «سازمان زنان کارگر» را نیز سازماندهی کرد. وی پیش از آنکه به وزارت برسد، به عنوان نخستین زن به مقام معاونت پارلمانی وزارت آموزش و پرورش رسید. او در این باره مینویسد: «در شغل جدید خود احساس مسؤلیت شدیدی میکردم زیرا که اگر من میتوانستم از عهده انجام کار و وظیفهام به خوبی برآیم در آینده راه برای زنان بیشتری برای ورود به قوه مجریه باز میشد و اگر موفق نمیشدم گناه بزرگی نسبت به زنان ایرانی مرتکب شده بودم».
همراه با فرهنگیان
در این میان اما ساواک نیز بیکار ننشست و گزارش میداد: «روحانیون از انتصاب خانم فرخرو پارسای به معاونت پارلمانی وزارت آموزش و پرورش ناراضی هستند و اظهار میدارند که این اقدام نوعی اهانت به مقام روحانیت است». جالب اینجاست که «همان روزها ساواک پروندهای به شماره ۶۴۱۲۴» به نام فرخرو پارسای تشکیل داد. اسناد و مدارک این پرونده بعدها مورد استناد دادگاه انقلاب اسلامی در محکومیت و صدور حکم اعدام برای نخستین وزیر زن ایران قرار گرفت. ساواک حتی در گزارشی دکتر فرخرو پارسای را به بهایی بودن «متهم» کرد و او را از فرقه «ازلی» دانست.
لیکن با وجود مخالفت برخی روحانیان و گزارشهای ساواک، فرخرو پارسای به وزارت آموزش و پرورش رسید. منصوره پیرنیا در این مورد مینویسد: «دولت هویدا آماده میشود که یک وزیر زن را در کابینه خود بپذیرد. نخستوزیر با احتیاط پیش میرود و نظر تنی چند از علما را در این باره میپرسد و چند روز قبل از معرفی دکتر پارسای در شرفیابی به حضور اعلیحضرت عرض میکند که میخواهم خانم فرخرو پارسای را به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی کنم. نظر آخوندها را هم پرسیدهام، حرفی ندارند. شاه نگاهی از سر سرزنش به نخستوزیر میکند و میگوید: حالا آخوندها هم آدم شدند!»
در تاریخ ششم شهریور ۱۳۴۷ نخستین زن در ایران به مقام وزارت میرسد.
مشکلات سنتی
«حجاب» و «چادر» و رابطه دختر و پسر در آن دوران نیز هنوز مشکل بسیاری از خانوادههای ایرانی بود. فرخرو پارسای در مقام وزیر چنین مینویسد: «در شانزده نقطه دورافتاده کشور ما دبیرستانهای مختلف دخترانه و پسرانه داریم که دختر و پسر در کنار یکدیگر درس میخوانند و دخترها هم چادر بر سر نمیکنند. این نوع مدارس به اصرار من هم به وجود نیامده یعنی مثلا مردم شهر نقده برای دخترانشان مدرسه میخواستند و برای ما امکان فرستادن دبیر به آن منطقه نبود، گفتم: اگر دختران شما خواهان تحصیل در دبیرستان هستند با مسئولیت خود شما میتوانند در دبیرستانهای پسرانه نامنویسی کنند. مردم هم راضی شدند و حالا دختر و پسر در یک شهرستان، آن هم در شهرستان نقده، با هم در یک مدرسه مختلط درس میخوانند و هیچ اشکالی هم پیش نیامده است ولی در مورد همین دخترها من مطمئن نیستم که وقتی از در مدرسه بیرون میآیند و به خانه خاله و عمه میروند، چادر به سر نکنند... چادر پوشیدن یک نوع تنبلی است... با هر کدام از این دخترها صحبت میکنید، هیچ کدام مایل نیستند چادر به سر کنند ولی محیط خانواده و کوچه و پس کوچهها طوری است که آنها را وادار میکند که چادر بپوشند... باید دانست وضعی را که لباس ساری برای زنان هندی دارد، چادر برای زنان ایرانی ندارد... برای تنبلی و بی نظمی و لاابالیگری برخی از زنها خیال میکنند که چادر همه عیبها را میپوشاند و حال آنکه چادر عیبها را از بین نمیبرد بلکه فقط روی عیب را میگیرد تا مردم آن را نبینند ولی عیبها وجود دارد و روز به روز هم شدیدتر میشوند».
شاگردان مدرسه آمریکایی پیش از کشف حجاب
فرخرو پارسای در مورد حجاب نظر روشنی داشت: «چادر یک مانع روحی و مانع پیشرفت زن ایرانی شده است و حداکثر سوء تفاهم را در مورد معنی واقعی عفت و نجابت برای زن ایرانی به وجود آورده است و بیشتر مردها هستند که مانع پیشرفت زنها میشوند و برای چادر تبلیغ میکنند. اگر مسئله عفت و نجابت آنطور که عدهای فکر میکنند فقط به چادر وابسته بود، در این صورت باید بگویم که همه مردم دنیا غیر از مثلا یک میلیون زن چادر بر سر، بی عفت و نانجیب هستند. در حالی که بسیار میبینیم که چه فجایع و بیعفتیهایی زیر پوشش چادر اتفاق میافتد». گزارش ساواک در مورد نظرات «خانم وزیر» درباره «چادر» نیز خوب به کار دادگاه انقلاب اسلامی آمد.
در میان فرهنگیان استان کردستان
در میان زنان دانشگاهی
انقلاب شکوهمند
در شور و حال انقلاب اسلامی اما حتی «خانم وزیر» هم در یادداشتهای خود در تابستان ۵۷ به این نتیجه میرسد که «اسلامی که او بیان میکند به نظر من اسلام حقیقی است» و منظورش رهبر انقلاب اسلامی است. و میافزاید: «من معتقدم که هیچ چیز جز مذهب اسلام نمیتواند ما را از گردابی که سیستم گذشته برای همه تهیه دیده بود و خود نیز در آن غرق شد، نجات دهد». آیا وی پیشاپیش به دستگیری و محاکمه خود میاندیشید؟
هنگامی که دستگیریهای پس از انقلاب اسلامی آغاز شد، فرخرو پارسای در لندن بود. محمدجواد باهنر، محمد بهشتی و شیخ محمد مفتح که از مشاوران «خانم وزیر» بودند، اینک در شمار دست درکاران رژیم جدید قرار داشتند. این نه بختی برای فرخرو پارسای که چه بسا بدشانسی وی بود. به نوشته منصوره پیرنیا «این سه تن هر کدام نقاط ضعف و پرونده جیرهخواریشان در نزد خانم پارسای موجود بود و باید به هر شکل که ممکن بود او را از میان بر میداشتند... در پرونده شیخ مفتح عکسی بود که او را در حال تعظیم تمامقد به دکتر پارسای نشان میداد».
اواخر بهمن ۱۳۵۸ فرخرو پارسای، که گفته میشود برادرزادهاش سعید پارسای محل اقامت او را لو داد، دستگیر شد. در کتاب شرح مفصلی از دستگیری و محاکمه و دفاعیات «خانم وزیر» با استناد به گزارشهای منتشر شده و هم چنین گفتگو و سخنان افراد و شخصیتهای مختلف داده میشود. خود فرخرو پارسای همچنان سایه ساواک را حتی در دادگاه انقلاب اسلامی نیز میدید و بر کاغذ یادداشتهایش که در کتاب کلیشه شده است نوشت: «این ساواک است که مرا محاکمه میکند».
اعتراض کشورهای خارجی و سازمانهای بینالمللی برای جلوگیری از اعدام فرخرو پارسای مؤثر نیفتاد. منصوره پیرنیا آخرین دقایق فرخرو پارسای را که حکومت وی را به خیال خود برای تحقیر همراه با یک روسپی معروف به «پری بلنده» به اعدام سپرد، چنین تصویر میکند:
پری بلنده «اندامی کشیده و بلند و موزون داشت و یک سر و گردن از مأمورین اجرای اعدام و میرغضبهای خود بلندتر مینمود. پری چادرنمازی بر سر داشت... گونی کهنهای را آوردند و بر سر و روی او انداختند. گونی کوتاه بود و قسمتی از ساق و مچ پای موزون پری از زیر چادر و گونی بیرون افتاده بود. گونی دیگری را آوردند و به بلندای پاهای او کشیدند و با طناب دور آن را بستند و به سرعت طناب پیچاش کردند و طنابی بر گردن او انداختند و سر طناب را به درخت بستند و چون گوسفندی که بر درخت آویزان میکنند تا آن را سلاخی و قربانی کنند، طناب دار را بالا کشیدند...
گونی کهنه و کثیف و چرکآلود دیگری را آوردند و این بار معلم و پزشک، نخستین زن مدیر کل، نخستین زن وکیل مجلس شورای ملی، نخستین بانوی معاون وزیر و نخستین زن وزیر و مبارز راستین راه آزادی و تساوی حقوق زنان را به زور در گونی کردند و برای آن که دست و پایی نزند، طنابی را بر پاهای او بستند و طناب دیگری را از روی گونی به دور گردن او پیچیدند و او را به درخت اعدام آویزان کردند. طناب دار را که بالا کشیدند، طناب پاره شد و فرخرو پارسای، در فاصله یک متری به زمین افتاد. حالا دیگر به کلی از حال رفته و بیهوش شده بود. طناب را از سر و رو و بدن او باز کردند و او را به داخل حیاط بردند و در کنار حوض کثیف و آب خزه گرفتهای مشتی آب بر سر و روی او زدند و مجددا او را به هوش آوردند.
فرخ رو پارسای در دادگاه انقلاب اسلامی / حاکم شرع: محمدی گیلانی
خانم پارسای که به هوش آمد نفسی به راحتی کشید و تصور میکرد... با پاره شدن طناب بیگناهی او نیز به اثبات رسیده و مورد لطف خداوندی قرار گرفته است. کمی آرام گرفته بود و دیگر گریه و زاری و ناله هم نمیکرد. پس از گذشت نزدیک به یک ربع ساعت مجددا او را به محل قتلگاه بردند. کارش به جنگ تن به تن کشیده بود. این بار سیم قطور و مقاوم بکسل آوردند و به بالای درخت بستند و سپس سیم دار را بر گردن فرخرو پارسای انداختند و چند جعبه خالی پپسی را زیر پای او گذاردند و دقایقی بعد یکی از دژخیمان مرگ لگد محکمی به جعبهها زد و جعبهها را از زیر پای خانم پارسای به گوشهای پرتاب کرد...»
ساعت یک و نیم صبح روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ بود. سه تیر خلاص بر پیکر بیجان وی شلیک شد. فرخرو پارسای حتی در وصیتنامه بس کوتاه خود حقوق زنان را فراموش نکرد و نوشت: «دادگاه بین زنان و مردان تفاوت زیادی میگذارد و امیدوارم آتیه برای زنان بهتر از این باشد». وی خطاب به دادگاه انقلاب اسلامی و در دفاعیهاش بود که خواند:
یارب نظر تو بر نگردد
برگشتن روزگار سهل است
نوامبر ۲۰۰۸
منبع: سایت الفبا
zionist - بلژیک - بووم |
رژیم بی سواد های ادمکش بی غیرت بی لیاقهای تشنه قدرت
کی شماها رو خواهد کشت؟؟؟؟؟؟ |
پنجشنبه 14 آذر 1387 |
|
yeknafaronim - آلمان - کلن |
تاریخ انقلاب های جهان حاکی از این است که رژیم غالب خدمت سران رژیم سابق می رسد . من شخصا نمی پسندم ولی شما اگر کسی رشته اش سیاسی باشه می دونه که برای استقرار رژیم جدید این کار اجتناب ناپذیره . یعنی سیر تاریخ انقلاب های جهان اینو می گه. حواسمون باشه اسم حرکت 57 انقلاب بود. و انقلاب به معنای براندازی یک رژیم توسط همه مردم بسیار نادر اتفاق می افتد. عزیزان احساساتی این مباحث به دردشون نمی خوره. وقایع 57 بیسار دردناکه ولی انقلابه. با کسی شوخی نداره. |
پنجشنبه 14 آذر 1387 |
|
yeknafaronim - آلمان - کلن |
چون این خانم بهایی بود . این مطلبو اینجا میذارم:
در دوران نخستوزیری هویدا حضور بهایی ها در مناصب دولتی و نیز لشکری اوج گرفت. فرخرو پارسا وزیر آموزش و پرورش کابینه هویدا، ناصر یگانه وزیر مشاور، فرهاد نیکخواه معاون وزیر اطلاعات و مشاور مطبوعاتی هویدا، پرویز ثابتی رئیس اداره کل سوم ساواک، منصور روحانی وزیر آب و برق و نیز وزیر کشاورزی، منوچهر شاهقلی وزیر بهداری، لیلی امیرارجمند رئیس کتابخانه دانشگاه ملی و مشاور فرح دیبا و نیز مدیر برنامههای آموزشی ولیعهد از جمله بهائیان شاغل در ردههای بالای مدیریتی کشور به شمار میآمدند که البته هیچ اصراری نیز بر جار زدن ماهیت خود در تریبونهای عمومی نداشتند و بلکه تا فراهم آمدن شرایط و زمینههای لازم، پنهان داشتن آن را ضروری میدانستند. در ردههای پایینتر نیز بهائیان در حال نفوذ و تکثیر بودند که به ویژه باید از حضور آنها در نهادها و مراکز فرهنگی مانند رادیو و تلویزیون، سینما و نشریات یاد کرد. حبیب ثابت پاسال در چارچوب سیاستهای آمریکا و با حمایت همهجانبه آن، نخستین ایستگاه فرستنده تلویزیونی را در ایران با سرمایهگذاری شرکت امناء- مرکز موقوفات و فعالیتهای اقتصادی بهائیان- پایهگذاری کرد که از همان ابتدا به دلیل اهمیت این رسانه در تأثیرگذاری بر فرهنگ و اعتقادات جامعه، حضور بهائیان در آن مورد توجه خاص قرار گرفت و پس از فروش این ایستگاه تلویزیونی به دولت، طبعاً کارکنان آن نیز به سازمان دولتی رادیو و تلویزیون انتقال یافتند. |
پنجشنبه 14 آذر 1387 |
|
yeknafaronim - آلمان - کلن |
در زمینه نفوذ بهائیان به ردههای بالای نظامی، انتصاب ارتشبد جعفر شفقت به ریاست ستاد مشترک ارتش است. برای آن که تأثیرات ناشی از قرار گرفتن این فرد بهایی را در رأس ارتش شاهنشاهی متوجه شویم، گوشهای از گزارش ساواک به تاریخ 6/6/42 را از نظر میگذرانیم: «... انتساب و وابستگی نامبرده به فرقه بهایی تأیید گردیده و ضمناً مشارالیه از جمله افراد معدود و متنفذی است که بهائیان ایران مانند دکتر ایادی پزشک مخصوص اعلیحضرت همایونی به وجودش افتخار و مباهات میکنند و به نفوذ و قدرتش اتکا دارند و عملاً هم دیده میشود که از همان بدو انتساب وی به ریاست ستاد ارتش، افسران وابسته به اقلیت مذهبی بهایی در تظاهر به دیانت خویش بیپروایی بیشتری نشان میدهند و اغلب از فرماندهان و افسران ارتش هم که روی اصل شیوع و تواتر به وابستگی رئیس ستاد ارتش به فرقه بهایی اطلاع حاصل کردهاند، علیرغم گذشتهها ضمن نفرت و انزجار قلبی خویش از این چنین انتصاب نابجایی، اجباراً از انتقاد و تنقید نسبت به این افسران خودداری مینمایند...»(برای مشاهده اصل سند ر.ک به: فصلنامه مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سال اول، شماره سوم، تابستان 1383، ص321)
پرواضح است که با حضور اینگونه افسران ارشد بهایی در مناصب مهم ارتشی، شرایط مناسبی برای تبلیغات پیروان این فرقه در درون ارتش فراهم آمده بود و فراتر از آن، در دوره هویدا، بهائیت روز به روز امکانات بیشتری برای تبلیغ و ترویج خود مییافت.
|
پنجشنبه 14 آذر 1387 |
|
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو |
yeknafaronim - آلمان - کلن
من خدا ناشناسم به علت وجود امثال تو.دین منفورت و رهبران ملایت این را از این جهت گفتم که مرا بهائی و یهودی ندانی ولی 200 بهائی را کشتید مسیحی را کشتید هنوز با بی شرمی این کامنت را می نویسی.
بانو فرخرو پارسای از مبارزین حقوق زنان بودند خود و مادر و خانواده اش... مرگ....نفرت بر شما ادمخواران اسلامی که جهان را به خاک و خون کشیده اید پولی که از ملا می گیری تو و همکارانت برای تبلیغ در این سایت پول خون است ننگ بر تو. و دینت |
جمعه 15 آذر 1387 |
|
dj amir - انگلستان - برادفورد |
مرگ بر رژیم اخوندی .ملت بیدار شید تا کی خواب |
جمعه 15 آذر 1387 |
|
bluestar - ایران - تهران |
یعنی باور کنیم که بهشتی و مفتح از دست اندرکاران رژیم پهلوی بودند؟؟
باورش خیلی عجیبه. |
جمعه 15 آذر 1387 |
|
shanul - المان - هامبورگ |
درود بر روان خانم فرخرو پارسای.
ادم وقتی تاریخ اسلام را می خواند متوجه می شود که این جنایاتی که مسلمانان در جهان انجام می دهند از روی الگوهای از دستورات پیامبر اسلام
و قران هست!! جنایت کردن در ذات این مذهب هست! پیامبر اسلام با جنگ و خونریزی تواست مذهب خود را به زور بر دیگران تحمیل کند! این اخوندها دین
اسلام را خراب نکردند بلکه دقیقان طبق ایات قران و دستورات رسول اکرم عمل می کنند این اخوندها سالها در حوضه های علمیه اسلام شناسی می
خوانند و بهتر از هرکسی مسلط تر به این مذهب هستند!
yeknafaronim - آلمان - کلن
درود بر شرف بهائیان! مرد حسابی کسی تا حالا جنایتی از این فرقه ندیده!
دین بهائیت شرف داره بر این دین اسلام! برو عزیز داستان قوم بنی قریضه
را بیا اینجا بنویس! اطلاعات تو خیلی ناقص هست چون با نیت پاک مطلبی را
نمی خوانی!چون یک ادم متعصب به دین اسلام هستی و چشمت نمی تواند
حقایق را درک کند! تو که هنوز نمی دانستی حکومت غزنویان اسلامی بوده واسه چی می ایی اضهار فضل می کنی؟ برو عمو جون اینجا را با حوضه علمیه قم اشتباه گرفتی.
مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی ایران.
|
جمعه 15 آذر 1387 |
|
babaktoronto - کانادا - تورنتو |
اقای نیم نفر(در کامنت های شما به اندازه نیم نفر ادراک میبینم نه بیشتر):
در انقلابهایی که این اتفاق میافته و کشت و کشتار میشه اون طرف رو دادگاهی میکنند. اگر ادم کشته بود اونو میکشن میشه بگی این خانم کیو کشته بود!!!
تو دادگاه هاشون هم که بهتره بگم بی دادگاه ذره ای عدل وجود نداشت که اینو خود ایت الله های رژیم بعدا به عملکرد صادق خلخالی اعتراض کردند.
میشه بگی ربط بهایی به کشت و کشتارهای بیرویه و غیر قانونی این رژیم چیه و کلا ربط این کامنت در مورد بهایی ها به این مطلب چی بود!!!
تو خجالت نمیکشی که اینطور بیخردانه و غیر انسانی کامنت میگذاری!!!
مگه دست بردن تو کاسه ای که اغشته به خون صدها هزار انسان بیگناه چقدر ارزش داره که تو حاضری به خاطرش شرفتو زیر پا بگذاری
امروز صدای دست اندر کاران خود همین انقلاب هم از بابت جنایات اول انقلاب دراومده و بهش اعتراف میکنند حالا تو چی میگی این وسط .
تو چند سالته که اینطور تهی مغزانه کامنت میگذاری!!
اره در انقلابهایی که هزاران سال پیش برپا میشد شاید این کشت و کشتارها میشد اما در عصر حاضر برام یه مثال بیار که مانند اخوند بی رحمانه کشت و کشتار راه افتاده باشه.
( منو بگو که اصلا رو دیوار کی دارم یادگاری مینویسم) |
جمعه 15 آذر 1387 |
|
babaktoronto - کانادا - تورنتو |
اقای بلو استار
حالا اون باور کردنو ولش کن . تو که خودتو مسلمونو اهل اسلام و از این جور حرفها میدونی چرا دو کلمه راجع به این جنایت که دیگه فکر نمیکنم بخواهی انکارش کنی صحبت نمیکنی اقای ایت الله.
تو که در حدیث ظاهرا اطلاعاتت کمی از یه اخوند نداره پس باید بدونی که حسین میگه اگه دین ندارید ازاده مرد باشید حالا من از تو سوال میکنم تو که دین داری چرا ازاد مردانه این جنایت و سایر جنایات رژیم رو محکوم نمیکنی!! |
جمعه 15 آذر 1387 |
|
delnaz - امارات - ابو ظبی |
بلو استار مطهری هم در زمان شاه از دست اندر کاران بود به قول پدر او مقالاتی هفتگی در یکی از مجلات کثیرالانتشار آن زمان می نوشت و در دانشکده الهیات تدریس می کرد . باور این چیزها عجیب نیست میزان جهالت مردم عجیب است.
یک نفر ونیم خیلی دوست دارم بدانم شب که سر بر بالش میگذاری آیا وجدانت اجازه ی خواب راحت به تو می دهد یا خیر چطور می توانی به این راحتی خود را قانع کنی که آخه انقلاب این چیزها رو داره آره انقلاب این چیزها رو داره اما نه انقلابی که تنها به خاطر اجرای عدالت شکل گرفت .
تعریف شما ها از عدالت این است ؟ تنها یک لحظه خود را جای این بانوی
فرهیخته فرض کن . چطور می توانید تا این اندازه فسی القلب باشید نمی ترسید فردا هزار برابر بدتر از این به سرتان بیاید . چه کسی تظمین داده است که روزی نوبت شما نمی شود که مانند صدام جلوی
چشم مردم دنیا از تو سوراخ موش با اون حقارت بیرونتون بکشن تا ننگ ابدی در تاریخ بشریت بشید . |
جمعه 15 آذر 1387 |
|
roshaanak_alman - آلمان - برلین |
yeknafaronim - آلمان - کلن
هیچ وقت دوست نداشتم با کسی در این سایت بحث کنم. ولی بعضی ازنظرات شما خیلی مشمیزکننده هستش. متاسفم که اسم ایرانی رو یدک می کشید در حالی که عقاید شما مثل عقاید اعراب زمان اسلام هستش و خوی اونها رو دارید... این زن شریف و پاکدامن حتی اگه کافر و خدانشناس هم باشه قصدش خدمت به انسانها و فرهنگ ایرانی بوده... من بعید می دونم که شما ساکن آلمان باشید و گرنه می تونید ببینید که ادیان دیگه خیلی بهتراز ما آرامش و مهربانی دارند و دنبال صلح هستند. دین ما دین جنگ و خونریزی و تعصبات هستش... زمانی که وحشی گری های آخوندها رو بشه واقعا هیتلر برای اولین بار در قبرش آرام خواهد خوابید. چرا که این جنایتکارها روی تمام خونریزان تاریخ رو سفید می کنند. |
جمعه 15 آذر 1387 |
|
yeknafaronim - آلمان - کلن |
shanul - المان - هامبورگ
سلاطین غزنوی مسلمون بودند اما سلسله غزنویان حکومت اسلامی نبوده. محمد رضا مسلمون بود و لی جکومتش اسلامی نبود. مطلب خیلی ساده است.
roshaanak_alman - آلمان - برلین
عرض کردم که عزیزان احساساتی این مطالب رو نخونند. حرکت 57 اسمش انقلاب بوده. انقلاب یک هیولاست که خدا نکنه پاشو تو یک کشور بذاره. در نیا خیلی کودتا بوده خیلی آشوب بوده اما خیلی کم انقلاب رخ داده. در همه انقلاب ها برای قوام انقلاب و استقرار حکومت جدید سران رژیم سابق را مورد عنایت قرار می دهند. و الا انقلاب نمی تونه پا بگیره. بروید و انقلاب روسیه فرانسه امریکا رو مطالعه کنید. حرکت سال 57 پیش از اینکه به مذهب ربط داشته باشه اسمش انقلاب بود و انقلاب جبر یک کشوره اگه شرایطش جوره شه اجتناب ناپذیره. محمد رضای بی عرضه اولین مقصر به وجود آمدن این انقلابه چوبش رو هم خورد. |
جمعه 15 آذر 1387 |
|
payaam - ایران - تهران |
سال 1359 ، گروه های مخالف آقای «محمد بهشتی» پوسترهای بزرگ ایشون رو توی تهران منتشر کردن که توی اونها ، تصویر آقای بهشتی در حال بوسیدن دست بانو «فرخرو پارسای» دیده می شد.
این پوسترها، تا بعد از ظهر همون روز از سطح شهر جمع آوری شد. آقای بهشتی اون روزها بقدر کافی در بین ملت انفلابی منفور بود. پس بهتر بود افرادی مثل بانو «پارسای» رو از سر راه بر می داشتن تا لب به افشاگری باز نکنن.
جالب اینجاست که همهء افرادی که باعث مرگ ایشون شدن (بهشتی ، باهنر ، مفتح و رجائی) در کمتر از یکسال به تیر غیب گرفتار اومدن !
نکتهء مهم : داستان اعدام بانو «پارسای» به نحوی که در بالا ذکر شده ، صحت نداره. خانم «فرخرو پارسای» در محوطهء زندان اوین تیرباران شد. |
جمعه 15 آذر 1387 |
|
delnaz - امارات - ابو ظبی |
یک نفر ونیم اون زمان گذشته الان دنیا دهکده ی جهانی ست و همه همه چی رو می فهمن تازه تنها انقلابی که وعده های سرتا پا کذب و دروغ به مردم تحویل داده و بعد صد در صد ضد آن عمل کرده این شورش کذایی بوده . تحول همیشه لازمه ی تغییرات اساسی و اجتناب ناپذیر است . |
جمعه 15 آذر 1387 |
|
bluestar - ایران - تهران |
babaktoronto - کانادا - تورنتو
برو تو صفحه ((داستان یک ایرانی که صدها یهودی را در جنگ جهانی دوم نجات داد)) کامنت من رو بخون بعد حرف بزن.
در ضمن محکوم نکردن دلیل بر تایید کردن نیست. |
شنبه 16 آذر 1387 |
|
shanul - المان - هامبورگ |
yeknafaronim - آلمان - کلن
مرد حسابی بچه مگر می خواهی گول بزنی تو ؟؟ حکومت غزنویان اسلامی
بود سلطان محمود هم نماینده حفظ اسلام در ان زمان بوده سلطان محمود 16بار به روایت تاریخ به هندوستان حمله کرد تا انجا را هم حکومت اسلامی کند ولی نتوانست و چقدر هندوهای کافر را کشت!
محمد رضا شاه پهلوی را با سلطان محمود غزنوی حکومتشان را با هم یکی نکنید! سلطان محمود حکومت متعصب اسلامی داشت بر اساس باورهای فاناتیک از دین اسلام ولی زنده یاد محمد رضا شاه پهلوی یک حکومت
تقریبان نزدیک به لائیک داشت!!
حکومت اسلامی خمینی در ایران از نظر حکومت غزنویان متعصب اسلامی یک
حکومت تنبل در اجرای احکام اسلامی و صدور اسلام به جهان به حساب میاد!!
البته رجوع به تاریخ حکومتهای اسلامی از ابتدای پیامبری محمد به بعد به ضرر
مسلمانان هست مثل همین حکومت اسلامی غزنویان!!
برو عمو جون نه تو و نه امثال تو نمی توانند تاریخ را عوض کنند.
|
شنبه 16 آذر 1387 |
|
salamiran - ایران - شیراز |
خانم پارسا در مورد گزینش دختران زیبا و جوان از میان دانشاموزان « دبیرستان دخترانه محمد رضاشاه » جهت کامیابی های جنسی یک شبه شاه چیزی نگفته اند ! این از وظایف اصلی وزیر آموزش و پرورش بود ! |
شنبه 16 آذر 1387 |
|
zahra50 - دانمارک - کپنهاگ |
آقای یک نفر و نیم از آلمان من رشته ای خوندم که متاسفانه باید بگم شما درست گفتید ولی مایلم نظرتون رو راجع به اعدامهای دهه شصت زندانیان سیاسی بدونم .میخوام ببینم فقط درست و کارشناسانه اظهار نظر میکنید یا به ارزیابی که کردید اعتقاد هم دارید؟ممنون |
شنبه 16 آذر 1387 |
|
delnaz - امارات - ابو ظبی |
لازم است به شما سلام ایران از شیراز یاد آوری کنم اگر این گونه تهمتها را به شاه نمی زدید که مردم چگونه مجاب شما می شدند از همین نوع تهمتهایی که به هر ازادیخواه می زنید و او را ضد امنیت ایران و مهدور الدم
میگویید. این روش حاکمان کنونی ست که دختران ایرانی را به اعراب می فروشند . این زن با افتخار ایرانی که تمام عمرش را در حال فرهنگ سازی بوده و حتی لحظه ای که به دست دژخیمان گرفتار است به دفاع از زنان ایرانی می پردازد نمی توانند خائن به دختران ایرانی باشد . اکنون خائنین به
زنان ایران در خیابانها با چوب و چماق و اسلحه رو به آنها ایستاده و برای حاکمان پاسبانی می دهند و غرش پارس کردنشان در همه جا به گوش میرسد. |
شنبه 16 آذر 1387 |
|
salamiran - ایران - شیراز |
delnaz - امارات - ابو ظبی
خوب است که هم شما با « نکبت رو پارسا » دشلمه خورده اید و هم از توی ابوظبی خیابانهای تهران و زنان آزادی خواه را می توانید تجسم کنید . تاریخ را با تجسم و تصور نمی توان نوشت عزیز ! |
یکشنبه 17 آذر 1387 |
|
ss.sorakh - ایران - بندرعباس |
payaam - ایران - تهران
راست میگی ؟ مگه بانو با حضرات رابطه داشته از اون لحاظ که میترسیدن دهنش باز شه ؟ پس زیاد سنگش رو به سینه نزنید کسی که حاضر بوده به اینا بوس بده پس خودشم یه کث.... مثل اینها بوده زیاد خودتون رو ناراحت نکنید |
یکشنبه 17 آذر 1387 |
|
parviz1 - انگلستان - کترینگ |
جهت اطلاع ملاها و مزدوران.
نگاهی به کارنامه ننگین رژیم اسلامی و اداره کشور در30سال گذشته کافیست از عمق فاجعه جنایات اسهالی که ریشه اسلام را در ایران خشکانید مطلع شد. هیچگاه فرقه بهایت نمیتوانست اینگونه به دین اسلام آسیب برساند.خمینی جاه طلب و ملاهایی مثل گیلانی و خلخالی و....روی تمام جنایتکاران تاریخ بشریت را سفید کردن. روحت شاد آزاد زن ایرانی. زحمات و کوشش تو موجب شد تا زنان ایرانی جایگاه خود را در جامعه پیدا کنند و دوش بدوش مردان در ایران به تحصیل بپردازند و در آموزش نسل جدید ایرانی و ساختن ایرانی نوین فعالیت کنند.لعنت بر ارتجاع و ملا خمینی که با دروغ و عوامفریبی و وعده های پوچ ملت و کشور و حتا دین ملت را نابود کرد و امثال خلخالی و گیلانی و رفسن جانی و بهشتی و علی شیره ای و یک مشت ملای دزد بیناموس جنایتکار وطن فروش و....مزدوران عرب پرست هنوز هم دست بردار نیستن.بانو فرخ رو پارسا هم مثل هر انسانی آزاد بوده برای خود هر دینی را که میخواست انتخاب کند و به کسی هم ربطی ندارد.مگر کسیرا بزور گرفته بودند که دینش را عوض کند.ضمنن ایشان هیچگاه نگفته بود بهایی است و تا کسی خود اعتراف نکند که بهایی است و مسلمان نیست نمیتوان گفت که مسلمان نبوده.این ملاها هستن که بزور و ضرب و شتم هرکسیرا بخواهند بهایی و غیر مسلمان میخوانند و کسیرا میخواهند به اسلام ملایی مشرف میگردانند.لعنت بر ملا و دین ملایی. |
یکشنبه 17 آذر 1387 |
|
delnaz - امارات - ابو ظبی |
نکبت رو بیشتر برازنده ی حاکمان ایرانه که نکبت و بدبختی رو واسه ی مردم
ایران آوردند . این هم اسم کاربری منه چیزهایی رو که با چشم می بینم گفتم تجسم کار شما و امثال شما ست که چهره ی خوبی از حکومت واسه ی گول زدن خودتون می کنید تا فراموش کنید که به کشور و هم وطناتون خیانت می کنید. |
یکشنبه 17 آذر 1387 |
|
yeknafaronim - آلمان - کلن |
zahra50 - دانمارک - کپنهاگ
بی شگ اعدام های دهه 60 یکی از برگترین اشتباهات جمهوری اسلامی بود. ولی تحلیلی که می شه از این کار کرد اینه که اونها با توجه به جنگی که هم درگیرش بودند. ترس بیش از حد از مجاهدین خلق داشتند. به نظرم فقط ترس زیادی منجربه این اعدام ها شد. ترس از براندازی. این اقدامات پس لرزه انقلاب بود. |
یکشنبه 17 آذر 1387 |
|
delnaz - امارات - ابو ظبی |
یک نفر و نیم خوشم میاد به این تمیزی وجدانت رو توجیه می کنی !
پس همه حرفهاشون کشک بوده میگن رهبرتون هم تو هواپیما که گفته هیچی از ترس اینکه چه سرنوشتی در انتظارش هست اینو گفته ! پس مرد باش و اعتراف کن که کلاه هیچ کدومتون پشم نداره و به خاطر حفظ خودتون
به هر جنایت متوسل می شین ما که می دونیم خدا بازیچه دستتونه اما اینو
پیش مردم هم اعتراف کنین تا اون نفهماش که هنوز فریبتون رو می خورن بفهمن و هم خودتون اینهمه عذاب نکشین . کار هر بز نیست خرمن کوفتن گاو نر می خواهد و مرد کهن . شما ها اینکاره نیستین بابا بس کنین دیگه ! |
یکشنبه 17 آذر 1387 |
|
roxana_110 - ایران - تهران |
پیغمبر اسلام پس از فتح مکه عهد کرد هر مشرکی را که دو نفر از مسلمانان را سواد بیاموزد ازاد کند و به عهد خود وفا کرد |
دوشنبه 18 آذر 1387 |
|
salamiran - ایران - شیراز |
delnaz - امارات - ابو ظبی
فعلا که ما در ایران هستیم و می بینیم و جنابعالی در حال تجسم و البته خدمت به عربهای ابوظبی ! |
دوشنبه 18 آذر 1387 |
|
salamiran - ایران - شیراز |
delnaz - امارات - ابو ظبی
فعلا که ما در ایران هستیم و می بینیم و جنابعالی در حال تجسم و البته خدمت به عربهای ابوظبی ! |
دوشنبه 18 آذر 1387 |
|
delnaz - امارات - ابو ظبی |
سلام ایران خوبه خودت به دلت افتاده که فعلا ایران هستی چون میدونی به زودی در ایران جا نداری و باید بری فلسطین و لبنان و مین روب عربهای اونجا
بشی . نگاه نکن الان که واسه ی اونا و سران مافنگی ات کار میکنی عزت
میشی اونا فعلا چشمشون به پو لهای مردمه که تو حساب شما هاست چهره ی اصلی شونو وقتی میشناسی که چیزی نداشته باشین .
حداقل عربهای ابوظبی تو خاک و خل نمی چرخن و امثال تو رو به نوکریشون هم قبول نمی کنن . من فعلا در وطنم هستم و با دوستان در حال چیدن مقدمات اقامت همیشگی هموطنان خارج از ایرانم و خود در وطن و نجات آن از دست نوکران بیگانه و تجسم ایران عاری از میکروبهایی مانند تو که به زودی به واقعیت خواهد پیوست .شما بیماری هاری دارید یک عده در ایران واکسن زده و مصون شدند و یک عده مانند ماخود را قرنطینه کرده تا بتوانند با هماهنگی مصونین کل ایران را پاکسازی کنند. فعلا برو خدمت مافنگی ها
که موادشون دیر نشه وگرنه توسری شو باز تو باید بخوری کار تو از واکسن گذشته و درگیر شدی. |
دوشنبه 18 آذر 1387 |
|