پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۸۷ - ۰۳ آوریل ۲۰۰۸
مامور پلیس به اتهام شلیک مرگبار به قصاص محکوم شد
افسر پلیس که با شلیک به سوی یک راننده فراری باعث مرگ او شده بود با رای اکثریت قضات دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شد.به گزارش خبرنگار ما محمد شادابی نماینده دادستان تهران روز گذشته در جلسه محاکمه این افسر پلیس که در شعبه 71 برگزار شد، در خصوص کیفرخواست صادره گفت؛ شامگاه 14 دی ماه سال 84 ماموران پلیس گشت اداره آگاهی تهران حین ماموریت به یک دستگاه خودرو سمند مشکوک شدند و آن را تحت تعقیب قرار دادند. با توجه به اینکه راننده سمند به دستور ایست پلیس توجهی نکرد و قصد داشت فرار کند افسر پلیس بدون رعایت قانون استفاده از سلاح وی را هدف قرار داد و او را به قتل رساند.شادابی ادامه داد؛ به عنوان نماینده دادستان تهران با توجه به ماده 206 قانون مجازات اسلامی و تقاضای اولیای دم درخواست صدور مجازات برای محراب متهم حاضر در دادگاه را دارم.در ادامه پدر و مادر مقتول خطاب به هیات قضات گفتند؛ متهم حتی یک بار هم برای عذرخواهی پیش ما نیامده است. او فرزندمان را به عمد کشته و باید کشته شود. ما برای افسر پلیس تقاضای قصاص داریم.
اظهارات شهود
سپس قاضی عزیز محمدی رئیس شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران مردی را که زمان حادثه همراه مقتول بود به عنوان اولین مطلع به جایگاه دعوت کرد و این مرد گفت؛ من و جعفر تعداد زیادی رسیور ماهواره با خودمان از غرب کشور آورده بودیم. وقتی ماموران با آژیر گردان به دنبال ما افتادند، فرار کردیم و این تعقیب و گریز ادامه داشت تا اینکه سر پیچ چون سرعت ما زیاد بود با جدول برخورد کردیم.
وی ادامه داد؛ قصد داشتیم از ماشین خارج شویم و پیاده فرار کنیم اما در سمت شاگرد بر اثر تصادف قفل شده بود و من نتوانستم پیاده شوم. یکی از ماموران بازداشتم کرد اما جعفر گریخت. لحظاتی بعد صدای شلیک گلوله را شنیدم و بعد از چند دقیقه بدن خون آلود جعفر توسط دو مامور به ماشین انتقال یافت و او را به بیمارستان بردند.
بعد از گفته های اولین شاهد، رئیس دادگاه از دو مامور پلیس که برای شهادت آمده بودند خواست دادگاه را ترک کنند و مرد رهگذری که شاهد ماجرا بود را به جایگاه فرا خواند.وی گفت؛ من دیدم دو خودرو که یکی سمند و دیگری ماشین پلیس بود با سرعت در حرکت هستند، سر پیچ راننده سمند کنترل خودرو را از دست داد و به جدول برخورد کرد و راننده آن پیاده شد و شروع به دویدن کرد. یکباره صدای ایست ایست مامور پلیس را شنیدم بعد چند تیر هوایی شلیک شد، اما راننده فراری که همچنان می دوید در یک لحظه سرش را به پشت چرخاند تا ببیند چند نفر دنبالش هستند. بعد دوباره به فرارش ادامه داد. در همین حال مامور پلیس به حالت نشسته دستش را زیر سلاح گرفت و شلیک کرد و مردی که در حال فرار بود روی زمین افتاد.
گفته های اولین پلیس
سومین شخصی که به جایگاه دعوت شد حمید یکی از دو ماموری بود که لحظاتی قبل به دستور قاضی جلسه محاکمه را ترک کرده بود. با ورود این مامور، قاضی این بار دو متهم را به خارج از دادگاه فرستاد و سپس از حمید خواست آنچه را دیده است، توضیح دهد.
وی گفت؛ شب حادثه من، متهم و یکی دیگر از همکارانم برای گشت زنی در اتوبان آزادگان از سمت غرب به شرق در حرکت بودیم که به ماشین سمند مشکوک شدیم. محراب که افسر اکیپ بود دستور ایست داد. راننده سمند توجهی نکرد، ما چراغ گردان را بیرون آوردیم و آژیرکشان خودرو را تعقیب کردیم. محراب چند بار دیگر پشت بلندگو از راننده سمند خواست توقف کند اما او توجهی نکرد بنابراین به مرکز بی سیم زدیم و گفتیم چه اتفاقی افتاده است. از آنجا به ما دستور تعقیب دادند و گفتند سرنشینان را دستگیر کنیم.
وی ادامه داد؛ سمند همچنان با سرعت حرکت می کرد.یکدفعه سرنشین سمت شاگرد، بدنش را از پنجره تا نیمه بیرون آورد. ما فکر کردیم سلاح دارد و می خواهد شلیک کند.او یک مشت میخ ریز وسط اتوبان ریخت و دوباره دستش را داخل برد. محراب در این هنگام چند تیر هوایی شلیک کرد و بعد از آن دوباره آنها میخ در اتوبان ریختند تا خودرو ما پنچر شود. ما میخ ها را رد کردیم و همچنان به تعقیب سمند ادامه دادیم. لحظاتی بعد راننده سمند در یک دوربرگردان به جدول برخورد کرد البته افسر اکیپ در طول این مدت همچنان تیراندازی می کرد. وقتی مرد راننده تصادف کرد از خودرو پیاده شد. او با سرعت بسیار زیادی می دوید، من به او نرسیدم. محراب همچنان تعقیبش می کرد و من دیگر به دویدن ادامه ندادم و لحظاتی بعد صدای شلیک گلوله را شنیدم. خودم را که به محل رساندم دیدم مرد راننده مجروح شده. بلافاصله او را به خودرو انتقال دادیم و به بیمارستان رساندیم اما آن مرد متاسفانه جان باخت. قاضی عزیزمحمدی سپس از این شاهد پرسید؛ اگر شما در تعقیب سمند بودید پس چطور دو گلوله از جلو به شیشه سمند شلیک شده است. حمید جواب داد؛ ما در تمام مدت در تعقیب آن خودرو بودیم و هیچ لحظه از سمند جلو نزدیم. احتمال دارد سر پیچ این اتفاق افتاده باشد چون در تمام مدت افسر اکیپ شلیک می کرد. سپس قاضی پرسید در گزارشی که نوشتید آمده است 9 میخ در ماشین پیدا کردید حال آنکه در عکس های تهیه شده از صحنه جرم بیش از صد میخ وجود دارد،علت این تفاوت چیست؟
حمید در پاسخ گفت؛ من گزارش را فقط امضا کردم و نویسنده آن نبودم.
اظهارات دومین مامور
وقتی دومین مامور برابر قضات قرار گرفت اظهارات همکارش را تکرار کرد و گفت؛ وقتی سمند به دستور ایست افسر اکیپ توجهی نکرد ما چراغ گردان و آژیر را روشن کردیم. سمند سرعتش را بیشتر کرد، بعد هم چند بار میخ بیرون ریخت.دیگر مطمئن شده بودیم سرنشینان اسلحه یا یک ماده قاچاق خطرناک دارند. محراب تیر هوایی زد. آنها باز هم توجهی نکردند بعد لاستیک را هدف گرفت، چند تیر به چرخ سمند زد اما آنها همچنان با سرعت می رفتند. یک بار دیگر افسر اکیپ دستور ایست صادر کرد و باز هم با بی توجهی مواجه شد، این بار شیشه عقب را هدف گرفت و چند تیر شلیک کرد.
رضا مامور پلیس ادامه داد؛ در دوربرگردان آنها باز هم میخ ریختند و محراب باز هم شلیک کرد و مرد راننده همچنان به فرارش ادامه داد. لحظاتی بعد با جدول برخورد و با پای پیاده فرار کرد اما همدستش نتوانست در را باز کند. من همان جا توقف کردم. محراب و همکار دیگرمان مرد راننده را تعقیب کردند. من هم سرنشین سمت شاگرد را دستگیر کردم. به سمت ماشین که می رفتم، صدای تیر شنیدم و متوجه شدم مرد راننده مجروح شده است.بلافاصله او را سوار ماشین کردیم و به سمت بیمارستان به راه افتادیم.
قاضی دادگاه از این مامور پلیس پرسید؛ شما در گزارشی که زیر آن را امضا کردید نوشتید چهار تیر به لاستیک سمند برخورد کرده در صورتی که عکس های پرونده چنین چیزی را نشان نمی دهد، ضمن اینکه اگر چهار تیر برخورد کرده پس چطور لاستیک نترکیده است. رضا جواب داد؛ حادثه سه سال پیش اتفاق افتاده و من درست به یاد ندارم که چه نوشته ام یا چه اتفاقی افتاده است.
دفاعیات متهم
پس از دو مامور نوبت به محراب رسید.وی زمانی که در جایگاه حاضر شد اتهام قتل عمد را رد کرد و گفت؛ من تمام موازین استفاده از سلاح را رعایت کردم. البته به اولیای دم تسلیت می گویم و متاسفم که چنین اتفاقی افتاده اما در حیطه وظایفم به سمت مقتول شلیک کردم.
وی ادامه داد؛ شب حادثه وقتی به سمند مشکوک شدیم و دستور ایست دادیم راننده سمند توجهی نکرد. ما از مرکز دستور گرفتیم که سمند را تعقیب کنیم. آن طور که راننده سمند فرار می کرد نشان می داد احتمالاً چیزی همراهش دارد که در صورت دستگیری مجازات سنگینی در انتظارش خواهد بود. از آنجایی که پلاک ماشین متعلق به غرب کشور بود ما مشکوک به حمل سلاح توسط سمند شدیم. به هر حال راننده سمند به دستور ایست و تیر هوایی توجهی نکرد، من از همکارم که راننده خودروی گشت بود خواستم سرعتش را بیشتر کند، همین که نزدیک شدیم مردی که سمت شاگرد نشسته بود نیم تنه اش را از ماشین بیرون آورد.این کار زمانی اتفاق می افتد که فردی بخواهد از داخل خودرو شلیک کند، ما از ترس اینکه مبادا مورد اصابت گلوله قرار بگیریم از سمند فاصله گرفتیم اما متوجه شدیم او قصد دارد میخ پرت کند تا ماشین ما پنچر شود. به هر حال تعقیب ادامه داشت و من در تمام طول مدت شلیک می کردم.
متهم افزود؛ وقتی تیر هوایی راننده سمند را متوقف نکرد من ابتدا لاستیک را هدف گرفتم، از چند تیر که شلیک کردم یکی به لاستیک برخورد کرد، سمند باز هم متوقف نشد، سپس شیشه عقب را هدف گرفتم، به ما یاد داده اند در این گونه موارد به وسط شیشه بزنیم که به سرنشینان آسیبی نرسد، البته من هدف دیگری هم از شلیک به سمت شیشه داشتم.چون صدای خرد شدن شیشه بسیار مهیب است می خواستم مرد راننده را بترسانم تا متوقف شود. باز هم این اتفاق نیفتاد، سر دوربرگردان که رسیدیم دوباره سمند سواران به سمت ما میخ پرتاب کردند، یکی از میخ ها به صورتم برخورد کرد، اما اهمیتی ندادم و برای متوقف کردن سمند دوباره به سمت صندوق عقب شلیک کردم اما چون آنها در حال دور زدن بودند، گلوله به صندلی راننده برخورد کرد. زمانی که مرد راننده با جدول برخورد کرد و متوقف شد، از ماشین پیاده شده و به سرعت دوید. من هم او را تعقیب می کردم.
آن مرد چندین بار برگشت و پشت سرش را نگاه کرد. با اینکه من همچنان دستور ایست می دادم وی می دوید، دو تیر هوایی شلیک کردم توجهی نکرد، به حالت نیمه نشسته به سمت مرد راننده شلیک کردم یکدفعه به زمین افتاد، بالای سرش که رسیدم دستش را روی شکمش گذاشته بود و خونریزی داشت، من او را تحویل همکارانم دادم که به بیمارستان ببرند، بعد خودم به سمت متهم بازداشت شده رفتم، پرسیدم چقدر سلاح دارید، گفت؛ هیچ، گفتم پس مواد دارید. جواب داد؛ نه، گفتم پس چه دارید که این طور فرار می کردید، جواب داد رسیور داریم که در این هنگام به وی گفتم، یعنی به خاطر رسیور این طور فرار می کردید؟ در این لحظه قاضی دادگاه از متهم پرسید چند تیر شلیک کردی؟ متهم جواب داد؛ما سه سلاح داشتیم و حدود 40 فشنگ که 35 گلوله آن را من شلیک کردم، چند تیر هم نگه داشتم تا در صورت مواجهه با متهمان اگر لازم شد استفاده کنم.
متهم سپس در پاسخ به این سوال که اگر چهار تیر به لاستیک شلیک شده، چرا لاستیک نترکیده،گفت؛ یک تیر به لاستیک اصابت کرد، ضمن اینکه وقتی ماشین در حال حرکت است تیر داخل آن گیر و کم کم باد لاستیک را خالی می کند، ضمن اینکه من زیر آن گزارش را فقط امضا کردم و خودم ننوشتم که چهار تیر به لاستیک اصابت کرده اگر این طور بود که حتماً می ترکید. قاضی دادگاه سپس سوالی را که از شاهد اول پرسیده بود تکرار کرد و گفت؛ اگر در تمام مدت پشت سر سمند بودید چرا دو تیر از جلو آن هم سمت راننده به شیشه برخورد کرده؟ متهم جواب داد؛ من دو تیر به شیشه عقب زدم، حتماً گلوله ها منحرف و از شیشه جلو خارج شده است. قاضی عزیزمحمدی سوال بعدی خود را به این شکل پرسید که؛ اگر در حال فرار به جعفر شلیک کردید قطعاً باید تیر از پشت سر به او اصابت می کرد در حالی که تیر به شکم وی برخورد کرده است. متهم در پاسخ گفت؛ زمان تعقیب و گریز ساعت 11 شب بود و ما در تاریکی مطلق بودیم، احتمالاً تیر زمانی به او برخورد کرده که مرتب برمی گشت و پشتش را نگاه می کرد.
پاسخ مامور پلیس قاضی را قانع نکرد و وی خطاب به متهم گفت؛ در این صورت هم نباید گلوله به شکمش برخورد می کرد چون در حین دویدن سر را به عقب برمی گردانند نه تمام بدن را، به نظر می رسد شما عصبانی شدید و به او از نزدیک شلیک کردید.
متهم این فرضیه را رد کرد و گفت؛ من عصبانی نبودم، ضمن اینکه زمانی که فردی می خواهد در حال دویدن به عقب نگاه کند، تقریباً نیم تنه اش به سمت پشت می چرخد. دفاعیات متهم و پرسش و پاسخ ها که تمام شد، منصور یاورزاده وکیل مدافع او در برابر هیات قضات حاضر شد و در دفاع از موکلش گفت؛ در این جلسه محاکمه متهمی در برابر قضات ایستاده که نه برای پول یا انتقام گیری بلکه برای انجام وظیفه اش که همان برقراری امنیت است به سمت جعفر شلیک کرده است. ماموران امین دستگاه قضایی هستند، قانون به آنها وظیفه داده که امنیت را برقرار کنند، پس باید اصل را بر این قرار داد که آنها خلاف نمی کنند بلکه به دنبال خلافکاران هستند. اگر ماموران امین دستگاه قضایی هستند و به آنها اجازه می دهیم در مواقع لزوم شلیک کنند و به قتل برسانند چطور بعد آنها را به جرم قتل پای میز محاکمه می کشیم.
وی افزود؛ کارشناسان نحوه به کارگیری سلاح در بررسی پرونده اعلام کرده اند محراب دقیقاً قانون را رعایت کرده است. ضمن اینکه محراب با مقتول خصومتی نداشته است. البته باید به این نکته هم اشاره کنم که اولیای دم هنگامی که بازپرس محراب را مجرم نشناخت به قرار اعتراض کردند و به صورت کتبی نوشتند تقاضای دیه دارند، پس چطور دادستان به ماده 206 قانون که در مورد قصاص است استناد کرده است.
یاورزاده ادامه داد؛ محراب در مورد مشابهی در جریان یک تعقیب و گریز خودرویی را با تیر هوایی متوقف و از آن 40 کیلو تریاک کشف کرد. پس باید به وی حق داد وقتی راننده یی از دست پلیس فرار می کند و با ترفندهای عجیب و غریب و بدون توجه به شلیک 35 گلوله همچنان اصرار بر فرار دارد تصور کند او حتماً 40 کیلو کراک همراه دارد و نه رسیور ماهواره. محراب به طور دقیق قوانین استفاده از سلاح را رعایت کرده و حتی در این مورد وسواس نیز به خرج داده است. بعد از پایان جلسه دادگاه به رغم اینکه افسر پلیس و همراهانش سعی کردند رضایت اولیای دم را جلب کنند، پدر و مادر جعفر حاضر به گذشت نشدند و در نهایت هیات قضات با رای اکثریت (سه موافق و دو مخالف) محراب افسر پلیس را به قصاص محکوم کردند.
| sarab22 - المان - دوسلدورف |
شماهائی که افرین بر پلیس میگفتید کجا هستید زینب. کبرا. قوزی. بیائید ببینید چگونه سربازان گمنام روی مردم شلیگ میکنند .راستی زینب .... خوب شد؟ |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| mc20 - ژاپن - توکیو |
مرتیکه احمق حالا مثلا کراک داشت حالا چرا کشتیش |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| ADSI - چین - پکن |
متاسفانه نظام قضایی کشور به طرز عجیبی ادای کشورهای پیشرفته ومتمدن رو در میاره . اونقدر به ارازل و اوباش و جنایتکار رو داده که طرف اگه دستگیر هم میشد دو روز بعد ازاد میشد . این مامور بیچاره به غیر از انجام وظیفه کار دیگه انجام نداده که حالا به قصاص محکوم بشه . اصولا این قاضی بی سواد و بی شعوره که رای به قصاص این بیچاره داده. اگر متهم از اعضای بسیج بود و بدون هیچ حکمی هم تیر شلیک میکرد و بجای یک نفر 10 نفر هم میکشت عمرا قصاص نمیشد یا اصلا محاکمه هم نمیشد.احتمالا ریسیورها مطعلق به یکی از اقا زاده ها و اخوندای کثیف بوده که وقتی لو رفته دستور دادند که مثبب این موضوع قصاص بشه که دیگه کسی جلوی این محموله ها رو نگیره.تا حالا کسی فکر کرده که اینهمه ریسور یا مواد مخدر یا مشروبات الکلی چطور تا تهران میرسه و وقتی که توسط نیروی انتظامی کشف میشه به چه مصارفی میرسه؟؟؟؟
هر از چند گاهی میان یه نمایش میدن مثلا از هزاران کیلو اماری که خودشون اعلام کردند یه چند صد کیلویی میسوزونند و اعلام میکنند که امحا شد!!!ولی ریسورها هم امحا میشه ؟؟؟؟؟ |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| fatemeh1387 - فرانسه - پاریس |
عدالت اسلامی
پلیس فرانسه ماه پیش مقصر مرگ یک نوجوان شد و اون نو جوان فوت کرد اما کاری با پلیس فرانسه نکردند اما قضاوت در ایران حرف نداره البته وقتی بر مبنای احکام و مبانی اسلامی باشه همینه |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| GSG - ایران - تهران |
این داستان همه جای ایران هست ولی چرا این بار پلیس متهم شده عجیبه |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| manis - انگلیس - شفیلد |
به هر حال چون پلیس مجری قانون هست و وظیفه خاصی در قبال مجرمین داره حرفی توش نیست ولی باور کنید پلیس های ایران یه مشت بیسواد و عقده ای بیشتر نیستند.
قصد جسارت و توهین ندارم ولی زمانی که من در ایران خبرنگار بودم از نزدیک شاهد جریانات زیادی در کلانتریها(حیات وحش) و دادگاهها(جنگل) و حتی زندانها(قربانگاه) بودم !! |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| DERAKHT - نروژ - کریستیانساند |
امیدوارم بجای یک بار 10 بارا اعدامش کنند عقدیی کثیف |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| mafia_top - آمریکا - جکسون ویل |
پلیس های ایران واقعا عقده ای هستن.اگه من تو دنیا با یه قصاص موافق باشم قصاص همین ماموران قاتله. |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| houfi - هلند - امستردام |
عجب قانون مسخره ای .اینچا وقتی یک پلیس متهمی را به قتل برساند قانون با تمام قدرت حامی پلیس است اما در کشور ما ایران دقیقا بر عکس است .کسی نیست از قاضی سوال کند اسلحه که قانون در اختیار پلیس گذاشته همان پلیس که مجری قانون است ایا باید اسباب باری باشد؟ |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| bluestar - ایران - تهران |
باز هم میگیم صد آفرین به پلیس . اشتباه یک یا چند نفر رو به گردن کل پلیس با چند ده هزار پرسنل نمی اندازند.پس دادگاه ویژه جرایم نیروهای مسلح برای چیه؟ همین مواقع دیگه. نیروهای پلیس هم امکان ارتکاب جرم دارند ولی کل بدنه پلیس سالمه. صد آفرین به پلیس و صد آفرین به دادگاهی که عدالت رو اجرا می کنه. |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| pokalu - المان - دورتموند |
fatemeh1387 - فرانسه - پاریس
تو این اخبار رو از کجات درمیاری؟ فکر نمیکنم غیر از عربی زبان دیگه ای بلد باشی چه برسه به فرانسوی!!! |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| IRANPPP - آلمان - دوسلدورف |
سراب ... نگو.تو همین کلن هم پلیسها یک الکلی رو زیر مشت ولگد کشتن.فیلم اون لهستانی هم توو فرودگاه کانادا که با شوک الکتریکی پلیس کشته شد همه دیدن.از این اتفاقات همه جا میفته. |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| ali-vienna - اتریش - وین |
fatemeh1387 - فرانسه - پاریس
فاطی کماندو
وویگولنزج تو قبل از اینکه بیایی اینجا "گرد نخود" میزنی که اینجا همش "توهم وزیتی"
از کدوم عدالت حرف میزنی جانم، رو که نیست، سنگ پای قزوین روش کم شد!!!!
IRANPPP - آلمان - دوسلدورف
از این اتفاقات همه جا میفته، بر منکرش لعنت.اما تو به عنوان یک ایرانی الان توی ایران جرأت داری از مامور پلیس درخواست کارت کنی؟ من شنیده بودم توی آلمان میتونی اگر از طرف پلیس درخواست تست الکل شد 15 دقیقه معطلش کنی (وقت قانونی). من پارسال از پاساو رد میشدم پلیس جلوم را گرفت، وقتی درخواست کردم که الان آماده نیستم، چند دقیقه صبر کنید پلیس هم خیلی با احترام قبول کرد و صبر کرد.
پلیس ایران آدم خوب خیلی زیاد داره. همون زرین شهر کوچک که من توش بزرگ شدم افسرانی هایی مثل شهیدی و طغیانی و یاران داشت که انسان ترین انسان ها بودند و قصدشون فقط کمک به مردم بود. پدربزرگ خود بنده هم با درجه سرگرد نیروی انتظامی فوت کرد پدر خودت هم که گفتی توی ارتش بوده، ولی به قول فرزاد حسنی "ادبیات" پلیس ایران اشتباهه! مثل اینکه کسی که جلوش گرفته شده، حتی مجرم هم نباشه، قاتل پدرشه! حالا متهم و مجرم که جای خود دارد (سریال کاراگاهان را یک بار نگاه کن، ببین توی فیلم چطور با متهم برخوردم میکنند، تازه وقتی نه به داره نه به بار)
در ضمن، با نظرت در مورد زائران ایرانی صدرصد موافقم!!! این یکی را با هم هم عقیده هستیم. ;) |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| khodesham - مجارستان - بوداپست |
کاش اون افسر احمق که مثل حیوان هموطنشو میزد قصاص میکردن. ت |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| bluestar - ایران - تهران |
ali-vienna - اتریش - وین
کم پیدا شدی. کجا بودی تا حالا؟
اتفاقا تا چند سال پیش تو ایران مرسوم نبود که کسی درخواست کارت از پلیس کنه . ولی اگر در ایران بودی میدیدی که فرمانده نیروی انتظامی چندین بار در مصاحبه های مختلف از مردم درخواست کرد که حتما از پلیس درخواست کارت شناسایی کنند و همچنین بدون دیدن برگه مجوز بازرسی اجازه ورود پلیس به مکانهای خصوصی خود را ندهند.
همچنین ورود کلیه افراد با اونیفورم نظامی به دانشگاهها ممنوع است. |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| sarab22 - المان - دوسلدورف |
IRANPPP - آلمان - دوسلدورف
90 درصد پلیسهای ایران رشوه از دزدان و خلافکاران میگیرند پس عامل اصلی نبود امنیت در ایران همین پلیسها هستند باید فرهنگ سازی بشه حقوق مکفی و اسایش پلیسها فراهم بشه تا قانون را اجرا کنند یکی از دوستانم پلیس اگاهی در ایرانه باور کنید خدائی میکند .
در همهجا از این اتفاقها میافتاد ولی نه عمدی در المان میخواستند ترویستی را دستگیر کنند که تیر یکی از پلیسها گمانه کرده و جان فردی گرفته شد
این قصدی نبوده ولی این یارو بقصد انو ابگشش کرده فرقش در همینه. در المان میتونی به پلیسی رشوه بدی؟ |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| IRANPPP - آلمان - دوسلدورف |
علی من متاسفانه بیش از ده ساله ایران نبودم بهتره جوابت رو دوستان بدن.درجنتلمن بودن ودرستکاری پلیس آلمان هم هیچ شکی نیست.بحث سر این بود که خودتم گفتی از این اتفاقات همه جا میافته...یک سری به خبر دستگیری سپاه قدسی بزن.اینقدر به من عرب پرست نگی....تولدی دیگر تموم شد؟ |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| ali-vienna - اتریش - وین |
bluestar - ایران - تهران
ممنون از لطفت
خوب دیگه، درس مهلت نمیده، ولی تا چهارشنبه هفته دیگه تقریباً بیشتر راهه این ترم را رفتم!
باید برم دخیل ببندم که قبول بشم!!!
و اما...
احمدی نژاد نگفت نفت را سر سفره میاره؟ نگفت به حجاب کاری نداره؟
خمینی نگفت آب و برق و اتوبوس را مجانی میکنیم؟ نگفت در حجاب اجباری نیست؟ نگفت یه روز بازرگان مرد خدا فردا دشمن اسلام (اصلاً بخواهی دروغ های خمینی را بنویسی که یه کتاب 500000 جلدی میشه!!!)
همین آلفرد گوزنباور اینجا گفت دانشگاه را مجانی میکنه و مالیات مواد غذایی را نصف میکنه و هزار نو شر و ور دیگه (که من هم متاسفانه به همین دلیل بهش رای دادم!!! حرومش باشه!)
منظور از این همه پر حرفی اینکه حرف زیاد زده میشه، کیه که عمل کنه؟ حالا فرض بگیریم من ایران نبودم و این چند سال را ندیدم (که تازه میگن
بهتر که نشد هیچ، بدتر هم شد)، ولی ویدیو های توی یوتیوب چی؟ این هایی که جدید میان چی؟ همه تعریف میکنن دیگه قربونت بشم!
یک جای دیگه نوشته بودم، یه دوستی جدید اومده، تعریف میکرد میگفت درخواست کارت کردم، چنان زدنم که تا یه هفته افتاده بودم. بهش گفته بود: کار ما به جایی رسیده که تو از ما کارت میخوای (انگار فحش ناموسی بهش دادی!!!)
باز هم میگم، حسنی درست گفت، "ادبیات" + "فرهنگ" پلیس ایران اشکال داره، نمیگم عالی بود، ولی بعد از انقلاب هزار برابر بدتر شد!
ورود بدون یونیفورم کار خوبیه! نشنیده بودم، ولی اگه اینطوریه عالیه!
ولی تکلیف چماقداران خط امام چی میشه؟ کی جلوی این مزدورا را بگیره؟! |
چهارشنبه 29 آبان 1387 |
|
| داش آکل - ایران - تهرون صاب مرده |
بابا مامور گرامی, بابا داشم, تو که ماشین و یکی از متهما رو گرفته بودی, ببم جان چرا کاسه داغتر از آش شدی افتادی الکی دنبال اون یکی. بابا مرض داشتی, حالا بیا, داری قصاص میشی. رسیورها تو ماشین بود نه توی جیب یارو مخلصتم. توی این مملکت بهت گفتن برو سر بیار میری کلاه میاری ملتفتید دوستان مامور گرامی.
|
پنجشنبه 30 آبان 1387 |
|
| asal-63 - ایران - تهران |
خیلی مزخرف بود. معلومه عصبانی شده و از روبرو به مقتول شلیک کرده. این پلیس فلک زده به یک موضوع اصلا توجه نکرده. اگه میبینی یک آخوند جوانی را با تیر میکشد (متروی کرج) یا یک آقازاده در جاده چالوس مامور ایست بازرسی را با تیر میزند. اینها از جانب الله حکم دارند تا عدالت اسلامی را برقرار کنند. تو که یک مامور زپرتی بیشتر نیستی. اومدی ادای بچه ملاها رو دربیاری سرت رو به باد دادی. پس حقته. |
جمعه 1 آذر 1387 |
|
| آنتی اسلام - ایران - اهواز |
fatemeh1387 - فرانسه - پاریس
فاطی حرف 1ریالی نزن. و بهتره بری شیشه های سفارت جمهوری اسهالی رو پاک کنی و کفش تروریست های ارسالی به فرانسه رو واکس بزنی. آم فروشِ تو چی می دونی مملکت چیه ... |
جمعه 1 آذر 1387 |
|
| kooroshe hakhamanesh - ایران - تهران |
انتی اسلام-اهواز
زیاد خودتو ناراحت نکن این فاطی قرو قاطی
بدشم مطمئن باشید که مقتول از عوامل حکومتی ورگرنه اگه ادم عادی بود یک همچین حکمی واسه پلیس نمیبریدن،من نمونه های اینطوری زیاد دیدم!!!! |
شنبه 2 آذر 1387 |
|
| omid-tanha - ایران - ساری |
یکی نیست بگه پس این شازده پسر فلاحیان که زده اون مامور مادر مرده رو فرستاده اون دنیا قصاص نداره |
شنبه 2 آذر 1387 |
|