یک روز در تهران و عمری در راهی برای نرسیدن

یک روز در تهران و عمری در راهی برای نرسیدن

دوباره می خواهم بنویسم، نوشتن مرا آرام می کند. صفحه کاغذ و امروز نمایشگر رایانه، اعتراضی به عقایدم ندارد و مرا چپ چپ نگاه نمی کند.
وقتی می نویسم، کسی با کرامت از کنارم نمی گذرد و با نگاه عاقل اندر سفیه نصیحتم نمی کند و همه اینها به من آرامش می دهد.

در کوچه های شهر من، دیگر کمتر کسی به دیگری رحم می کند. گویی بندگان پیشین خدا، قدر خود را فراموش کرده اند. دیگر کسی به مهر، با لبخند و عشق به دیگری نمی نگرد، گویی دشمنان خونی ناچارند همدیگر را تحمل کنند. همشهریان من ، صد البته پرند از ادعا، و خطوط دیوار نوشته ها و سطور روزنامه ها هر روز و هر آن، به این ادعا بال و پر می دهند که ما بهترینیم.
گونه ای از نفرت تمام وجود آدم را فرا می گیرد وقتی به از خود راضیان توخالی نگاه می کند و تبختر آنها را در روزمرگی تهران بدشکل می نگرد.
شاید کسانی بگویند، با عینک تیره به جامعه نگاه نکن، لیکن من می گویم که مدتهاست از عینک استفاده نمی کنم.

بگذارید شاهد بیاورم تا شما به قضاوت بنشینید و به دیده انصاف بنگرید و شاید مرا از اشتباه بیرون آورید.
 صبحگاهان ، هنگام خروج از خانه با انبوه ماشینها در کوچه مواجه می شوی که به طرز عجیبی ، راه عبورت را مسدود کرده اند، راننده های پر افاده حتی حاضر نیستند راهت را بگشایند و اگر لب به اعتراض بگشایی، کمترین کلماتی که نثارت می کنند، توهین به نوامیس توست و تو به جای دفاع از نوامیس ناچاری سریعا محل را ترک کنی تا مبادا همین صبح اول صبح چاقویی شکم فربه ات را ندرد.

وقتی از کوچه بیرون میایی، با ترافیک عجیبی مواجه می شوی، که تنها یک علت دارد، صف پمپ بنزین در روزهای آخر ماه! بنزین را سهمیه بندی کرده اند و به تو قبولانده اند که به خاطر گل روی تو این سختی را به جان خریده اند! و چه آثار گرانبهایی داشته، تو باید هر روز بعد از نماز صبح بانیان این جهاد بزرگ را در محضر باری تعالی بستایی!! و حالا در آخر ماه وانت ها و تاکسی ها به سهمیه فروشی مشغولند و امت همیشه در صحنه مشغول خرید بنزین آزاد به نرخ ..... ! خدا را شکر که در این تهران ام القری، کسی بدون سوخت نمی ماند! و صد البته که خدا را شکر به خاطر صفهای طویل پمپ بنزین و ترافیک وحشتناک متعاقب آن...

بالاخره وقت بی ارزشت را در ترافیک می گذرانی و از خیابان ها می گذری ...نه چه گذشتنی؟ یکی راهت را می گیرد، آن یکی دستان سخاوتمندش را روی بوق نخراشیده ماشین پنجاه میلیونیش می فشرد و به تو و به همه می گوید که من می دانم و شما نمی دانید، من حق دارم و شما حق ندارید و ... و تو سرت درد می گیرد، اعصابت به هم می ریزد و تحمل می کنی، که اگر نکنی چه کنی؟! با همه که نمی شود دعوا کرد... می شود؟

از اینها بگذریم، سر چهارراه، پشت چراغ قرمز، تا می آیی به خودت بیایی، یکی به شیشه راننده می زند، یکی برایت اسفند دود می کند و آن دیگری از تو برای خرید مواد مخدرش خرجی می خواهد، اخیرا بانوان محجبه ای هم با التماس دستمال و قوطی کبریت را به زور به تو می فروشند تا لقمه نانی به کف آرند و ... و تو تا چراغ سبز می شود دنبال روزنه ای می گردی تا بگریزی ... جالب است؟ نه؟ صبح اول صبح ... قرار است با نشاط به محل کارت برسی ...و چه شهر با نشاطی ...!!

می گریزی، از میان ذی حقان راننده باید حقت را بگیری، ویراژ بدهی، بوق بزنی، فحش بشنوی .... تا به محل کارت برسی! خسته و کوفته ..... بی انرژی ...... و چه بگویم بی انگیزه !!

نه اینها اوهام و بافته های ذهنی یک آدم منفی باف نیست، یک مغرض از خدا بی خبر نخواسته سیاه نمایی کند و از آن ها سوء استفاده سیاسی کند، نه به خدا اینها گوشه ای خوشبینانه از روزمرگی تهران بزرگ است.

هر چه فکر می کنم، در این چند دقیقه و ساعت صبحگاهی، زیبایی نمی یابم تا با یادآوری آن، لحظه ای دلشاد شوم، از دود و آلودگی و این حرفهای کلیشه ای هم که خسته ایم، گفتنش تنها به روده درازی بی خاصیتی می ماند که یادآور مشکلی است که به هیچ کس مربوط نیست!! مثل کی بود کی بود من نبودم که یادتان هست!

"فرهنگ" کلمه زیبایی است که تنها فخر آن، آنهم مربوط به سالهای زندگی ابو علی سینا و مولوی و سعدی و حافظ برایمان مانده و تازه گاهی یادمان می آید که در دوره هخامنشیان هم بسیار با فرهنگ بوده ایم! و امروز بر اثر هر هری شدن، هرز روییدن و یا هر چیز دیگر نه تنها از آن تهی گشته ایم که اعمال ضد فرهنگی در جای جای وجودمان بیداد می کند... .

در محیط کار، بعد از نوشیدن جرعه ای آب سرد و سعی در تمرکز، تازه تراژدی جدیدی شروع می شود، به قول قدیمی ها یاد قرضهایت می افتی، البته نه بدهی های واقعی، بلکه بدهی برای اخذ حقوقت!! یعنی چه؟ ... چه سوال مضحکی؟
می دانی که به جهت پروانه کاری که داری و حساب بانکی که بازهم داری و اتفاقا فعال است، قانوناً به تو وامی تعلق می گیرد، تو مسلماً چون در تهران زندگی می کنی و با تجربه ای، عین آدمهای ابله به بانک نمی روی تا درخواست وام بدهی! چرا؟ چون می دانی که به تو خواهند خندید... می گویند بخشنامه آمده که دیگر وام ندهید ... و تمسخر و تحقیر و ... و نهایتا عذر خواهی !

 تو اگر وامی را که حقت است می خواهی باید اول آدمی را پیدا کنی که با رییس بانک دوست است، بعد از او خواهش کنی که این کار بزرگ و استثنایی را برایت انجام دهد ... او خواهد گفت که می تواند این کار غیر ممکن را به سر انجام برساند ولی خب تو هم باید هزینه اش را پرداخت کنی، اگر خیلی منصف باشد و بخواهد در حقت لطف! کند،خوب دو سه درصدی برای خودش و رییس بانک می گیرد، دیگر مخارج قسمت اطلاعات و اعتبارات بانک با خودت است!
و این درصدها حق آنها است و تو باید بپردازی! و اینها طبیعی است و همه می دانند و کسی هم آن را غیر قانونی نمی داند تا برخورد کند، مگر از حد به اصطلاح ترخص خارج شود!!! خب این بدهی اولت که بهتر است مثل یک پسر عاقل و خوب با زبان خوش پرداخت کنی...

کارشناس وزارت خانه ای که باید مجوز کارت را صادر کند که نمی شود همینطوری خشک و خالی به این امر عظیم مبادرت ورزد! بالاخره دولت که وظیفه ندارد زندگی کارمندانش را تامین کند... مگر وظیفه داشت که فکری به حال ترافیک و گدا و فحش و فرهنگ و .... بکند که حالا اینجا .... چقدر انتظار بیجا داری...
پس بدهی ها را مد نظر می گیری و ناگهان می بینی که دنیا دارد دور سرت می چرخد ......
و ظهر می شود و ساعتها می گذرد و تو خسته ای، هوا سنگین است و ناهار سنگینتر! و کار می کنی و کار می کنی ...... عصر است، باید کمی خرید کنی، و می دانی که راستگویان خدمتگزاران تو در دولت گفته اند که هیچ چیز نباید گران شود و تورم باید! کم شود و باید و باید و باید.... و تو به آنها اعتماد داری! اما در فروشگاه انگار دشمن قسم خورده توطئه کرده و دستش از آستین ناپاک فروشنده و قبل از آن تولید کننده وطن فروش به در آمده و علیرغم دستور دولت، اجناس را کوچک و گران کرده ..... و تو ناچاری از دشمن زبونش خرید کنی و با پوزه خاکی به سوی خانه روانه شوی... البته باید دوباره از کارزار خیابان گذر کنی ....... و تکرار فحش و گدا و صف بنزین و آدمهایی که عادت کرده اند برای گرفتن تاکسی وسط خیابان بایستند و ...
و تو خسته، خرد و خمیر و افسرده به خانه میرسی ...... و سعی می کنی خود را سرزنده و شاداب نشان دهی! چه تلاش عبثی!!!

یک صبح تا شب زندگی در تهران، همین نیست، خوشبینانه اش و خلاصه شده اش این است، نمی دانم چرا ولی حتی موقعی که در خلوت هم برای خودت می نویسی، رو در بایستی یا ترس یا چه می دانم یک فرهنگ ایرانی تو را به خود سانسوری وادار می کند. پس به همان سنت ایرانی، اگر کودک خیالتان را به پرواز درآورید ، به نتایج دقیق تری می رسید.

القصه هدفم شرح تهران و زندگی امروز ما میلیونرهای فقیر نبود، که اقتضای کلام مرا به اینجا رساند.
می خواستم از رحم بگویم و مردمی که دیگر رحم کردن به یکدیگر را در بوته فراموشی سوزانده اند . می دانیم و به یاد داریم که خداوند به مردمی که به یکدیگر رحم نمی کنند، ترحم ندارد و امروز ما گرفتار این تقدیر و قانون الهی گشته ایم.

یادم می آید چند سال قبل که به مدینه برای عمره مشرف شده بودم، در هتل مجللی که حضور داشتیم، همشهریانم چه نمایش کم نظیری در زیر پا گذاشتن حق یکدیگر را در محضر پیامبر رحمت اجرا نمودند. اقای میانسالی برای اینکه خودش و خانواده اش حق دارند ودیگران از دید او درجه دوم هستند، پیرزن بیماری را از آسانسور به بیرون پرتاب کرد. اصرار دارم که بگویم پرتاب، چرا که جز این نبود.

بشتابد! حتی در حرم و موقع نماز نیز قوم ایرانی تنها گروهی بودند که به هم رحم نمی کردند و امروز مسوولی مسئول مبارزه با مفاسد می شود و چند روز بعد در خانه فساد اسیر مبارزه بافساد که نه، کشمکش سیاسی دوستانش می گردد.

یاد دارم که استادی می گفت، به استناد قرآن، تغییر جامعه نیازمند انسان سازی است نه شعار و ظاهر سازی. و من می گویم که شعار بدون شعور فرهنگ سوز است و این اتفاق سالهاست که در جامعه ما افتاده، اما کبکهای سر در برف جهالت چیز دیگری می گویند.

چند شب قبل، مسئولی در یک برنامه تلویزیونی می گفت، ایران قرار است در سال 1404 به قله اول در منطقه برسد، در حالیکه ما الآن مدتهاست در بسیاری موارد به این هدف رسیده ایم، من به این بزرگوار می گویم، رسیدن به قله، اسبابی می خواهد، که اسباب بزرگی است و نداریم...منظورم توهین به ملت ایران نیست، این مردم مظلوم، که من هم از آنانم، سالهاست که به جبر عقب نگاه داشته شده اند ...و از عهد قاجار حد اقل می توان گفت این رویه وجود داشته است.

به نظر من نباید متعصبانه با کلمات برخورد نمود،نباید با برچسب زدن تمام سخن را محکوم کرد، باید به عوارض آنچه بر ما گذشته روشها را بررسی کرد و در نهایت به نتیجه گیری رسید.

بگذارید به زمین فوتبال برویم، این پدیده جهانی که به درست یا غلط امروز اطراف زندگی بسیاری از ما را نیز فرا گرفته است. به بزرگترین ورزشگاه تهران برویم، جوانان تربیت یافته اتفاقا چند سال اخیر که قاعدتا باید برآیند جنگ فرهنگی امروز حاکمان ایران و جهان کافر ظالم باشند، در گروههای چند ده هزار نفری هماهنگ و با هم و به قول معروف با وحدت کلمه، رکیک ترین فحشها را نثار اشخاص حقیقی حاضر درزمین و گاه آدمهای بی دفاع که در کارزار حضور ندارند، می کنند. این تبلور فرهنگ امروز ماست، آیا واقعا فرهنگی مانده است؟

در دانشگاه چه خبر است، دانشجوی امروز، چقدر دغدغه فرهنگ و دین و اعتقاد دارد؟ چقدر بحث اجتماعی و کلامی و فلسفی در جریان است؟ و چقدر حرف زیباترین دختر جهان و بهترین خواننده و سکسی ترین ستاره پورنوگرافی مطرح است؟ اگر صادق باشیم، اگر کبک صفت نباشیم، به وضوع جواب سوالات مزبور را می دانیم.

البته همه چیزمان به همه چیزمان می آید! رانندگی در خیابان، گفتگوهای مودبانه! روزمره، رحم کردن به یکدیگر، شعارهای تماشائیان فوتبال ، رفتار زناشویی، تله فیلمها و سریالهای تلویزیون و رفتارهای سیاسی سیاستمداران و البته مشتهای محکمی که در انتخابات به دهان موهومان می کوبیم، به قول قدیمی ها "آب در هاون می کوبیم" و در نهایت خلایق هر چه لایق... .

mamy - ایران - تهران
حالا الان اونور آب نشینهاکه به شدت نگران ایران و آینده ایران هستند میان ونظرهای صد من یک غاز ارائه میفرمایند.
دوشنبه 4 شهریور 1387

ع.م.غ - امارات - دبی
امروز یک همکار اروپایی از من پرسید دلیل رفتنم از ایران چی بوده؟؟ نمی تونستم توضیح بدم... چی باید می گفتم... به نظر شما چی باید میگفتم؟؟
اما نویسنده این متن همه چیز رو گفته...
واقعا متاسفم... امیدوارم فردا بهتر از امروز باشیم
دوشنبه 4 شهریور 1387

SAMAN DAR BE DAR - انگلیس - منچستر
و هم همچنان در راه اصلاح مدیرت جهانی هستیم من هنوز تو این موندم که اگر اقا زمان وجود نداشت ما چطور میتونستیم این مدیریت دنیارا درست کنیم.خدا قوت اقا زمان این ایران هم جزو دنیاست اگه یه خورده وقت کردی مدیریت ایران هم درست کن حداقل به خاطر دوستی که با احمدی نژاد داری این کار و بکن شما که نهارو همیشه با هم میخورید .لول
دوشنبه 4 شهریور 1387

arian1 - ایران - تس
رهایی ایران از چنگال اخوندهای خون اشام تنها با اتحاد و مبارزه مردمی امکان پذیر است باید به هر نحوی که ممکن است وبه هر شکلی که میتوان با این موجودات اهریمنی به پیکار امدحتی کوچکترین اعتراضات می تواند در شکل گیری اهدافمان نقش داشته باشد.پس بیایید متحد شویم وبرای ازادی سرزمین اریایی ایران از دست این شیاطین که به نام دین کشور ما را اشغال و نابود کرده اند بر اییم. زنده باد ایران. مرگ بر حکومت فاسد و شیطانی اخوندی.
دوشنبه 4 شهریور 1387

parvin ariya - ایران - اصفهان
گندش بزنه تهران! من نمی دانم انجامردم چه جور زندگی میکنند! هوا که کثیف! اب الوده! اب مردم اکثرا اب چاه است و تهران فاقد فاضل اب است یعنی از یک طرف اب را میدهند بیرون از ان طرف نیز مصرف میکند! ما اصفهانیها اسممان خسیسه اما تهرانیها را ببینید که اب را چطور مصرف میکنند.
دوشنبه 4 شهریور 1387

محسن قوز فیش - نروژ - نروژ
تهران نتیجه سیاستهای غلط شاهنشاهی که ارزوی بلند پروازی داشت استارت زده شده و تاحالا به این حد گسترده شده است. شاهنشاه فقط ظاهر کشورهای دیگه را میدید. واقعا جز احمدی نژاد که دکترای ترافیک داره کسی نمی تونه مشکل ترافیکی اون را حل کنه. زنده باد!
دوشنبه 4 شهریور 1387

mehran_pahlavichi - نروژ - فارسوند
تازه گاهی یادمان می آید که در دوره هخامنشیان هم بسیار با فرهنگ بوده ایم..
همین اخرا که ایران بودم.سر میدون شهرمون یه پارچه زرد رنگ بزرگ دیدم که نوشته شده بود
جناب اقای شهاب الدین بدری شهردار محترم از اینکه حقوق کارگران شهرداری را پرداخت کردید کمال تشکر را داریم و...
واقعا ست به چی میگن.حق کسی رو بدی تازه حلوا حلواتم کنن.
یه کوچولو برگردیم تاریخو نگاه کنیم از بعد از اسلام ایران سال به سال قرن به قرن بدتر شده.این اسلام تو ایران همون اسلام محمد.ولی از نوع قرن 21.
تازه گاهی یادمان می آید که در دوره هخامنشیان هم بسیار با فرهنگ بوده ایم....
تازه گاهی یادمان می آید که در دوره هخامنشیان هم بسیار با فرهنگ بوده ایم....
دوشنبه 4 شهریور 1387

khoshteep - کانادا - ونکوور
چرا همش میخواین فرهنگ رو با دین قاطی کنین؟بابا به دین جوونا چیکار دارین ؟ تمام مشکلات ما اقای عزیز امثال شمایید که پولتونو میبرید عربستان خرج میکنید و بعد میگید پول نداریم!ولمون کنید دیگه با این دینو مذهبتون! اصلا مگه شماها اعتقاد ندارید به اینکه هر اتفاقی میوفته به خواست خدا بوده؟ پس وضع کنونی ایران هم خواست او بوده دیگه! پس برو نمازتو بخون و دعا کن که خدا وند این همه مرحمت رو ازتون نگیره!
دوشنبه 4 شهریور 1387

vahshi - ایران - اصفهان
ایشون خیلی خوش بینانه و واقعا خوشبینانه نوشتن کسانی که در کنار ما از کوچه و خیابان می گذرند انسان نیستند و به انسانیت می خندد و انسانها در این کارزار سخت گوشه گیرند و زندانی . زندانی کشوری که شما زیباترین می خواندیدش و مردمش را پاک ترین می نامید این کشور جزء محیط های وحشت ناک و مردمانش جز بی فرهنگ ترین ها هستند. ما باید گذشته را دور بریزیم و حال و در حال پایه ها و پی های خانه قدیمی مان را که اکنون جولانگه نا مردمان گشته را از نو بسازیم نه مرمت که این خانه بس قدیمیست و گذشتگان که مرمت کردند جز در زمانی چند موفقیتی نیافتیم من از این محیط و مردمان خون خوارش می ترسم
دوشنبه 4 شهریور 1387

پریشان - ایران - صدرآباد
مردمان ظالم و مستبد لایق حکومت ظالم ومستبدهستند به قول این دوست عزیز وقتی مردم به هم رحم نمی کنند مطمئنا" خدا هم به مردم رحم نمی کند و این حکومت ستم را بر مردم چیره کرده است.میگویند ظلم را دوامی نیست و ظالم فنا شدنی است.ولی می بینیم که ظلم در برابر ظلم است و حقی نیست که بر باطل پیروز شود.
دوشنبه 4 شهریور 1387

ADSI - چین - پکن
متنی بود بسیار جالب و جذاب پر محتوا که حقایق تلخ رو به زبانی عالی به تحریر در اورده و جز تایید و تاسف خوانندگان چیزی بدنبال نخواهد داشت و ای کاش که امکانی فراهم میشد تا عموم مردم چنین مطالبی رو میخواندند و نهیبی به خودشون میزدند تا شاید صحنه عوض میشد و تغاری میشکست و ماستی میریختو و ....
و واقعا خلایق هر چه لایق .
دوشنبه 4 شهریور 1387

hitro - کانادا - ونکوور
mamy - ایران - تهران
شما اگه نظر ندی نمیگن خ..ه خون گرفتی.تا وقتی امثال تو و اون اعتراض بی وجدان هستن این مملکت همینجوریه.اگه ما نگران آینده ایران نباشیم پس ...... محترم شما و اعتراض باید نگران باشند ؟!!!
دوشنبه 4 شهریور 1387

فراز_نروژ - نروژ - تونسبرگ
بهترین کاری که من ازنظر خودم انجام دادم این بود که بارو بنه ام را بردارم وازتهران واز کل ایران برم .برم به جایی که فرزندانم کوچکترین نشانی از فرهنگ غنی!! امروز ایران بهشون نرسه نه چشمشان به ریش وجای داغ مهر تقلبی بر پیشانی تهی ازمغز صاحبانش ببینند ونه بدانند تسبیح ریا چیست وجمکران کجاست و رهبرکه بود وتهران چه جوری پخته میشه.که حتی چشمشان نیفته به آدمهای بیمغز وپرادعا که دربرابر مردم آهسته وشمرده حرف میزنند وخیال میکنند که نمیدانیم چقدر احمق هستند.که هرکدام چهارسال به ریش ملت که نه به گور پدرومادر خودشان میخندند وبعد میرندکنار ونه میزارند نفرات بعدی به مردم خدمت کنند ونه حتی اجازه میدهند با خیال راحت مردم رابچاپند.
دوشنبه 4 شهریور 1387

barbud_daneshmand - بلزیک - گنت
mamy - ایران - تهران
حالا الان اونور آب نشینهاکه به شدت نگران ایران و آینده ایران هستند میان ونظرهای صد من یک غاز ارائه میفرمایند.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
خاکم بسر زغصه بسر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت چه خاکی بسر کنم
مهرت نه سرسریست که از سر بدر کنم
عشقت نه عارضیست که از جان بدر کنم
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شیر اندرون شد و با جان بدر کنم
دوشنبه 4 شهریور 1387

maghame moazzame rahbari - امریکا - لاس وگاس
محسن قوز فیش - نروژ - نروژ
واقعا سه تا سور زدی به ...!!!!! این تفکرات وایده ها از کجا به مغزت میزنه؟
مطمئن شدم تو یک دهات نشستی تخیل تفت میدی
سه‌شنبه 5 شهریور 1387

shir o khorshid - ایران - اصفهان
mamy - ایران - تهران
پس اون اربابان احمقت چرا نگران فلسطین و لبنان و سوریه هستند
سه‌شنبه 5 شهریور 1387

Rio - امارات - دبی
مردمش کلاس دارند ولی فرهنگ ندارند ...بنظرم اگه اوگاندا بری بهتر از این شهر واقعا گند بهت خوش میگذره .. نمیدونم مردم این شهر چطوری زندگی میکنند .. ما که الحمدالله اونجا نیستیم ولی خجالت میکشیم کسی رو تشویق کنیم برای مسافرت به تهران .. با دوستان خارجی 3 بار مسافرت به ایران داشتم ولی در این 3 مرتبه فقط همون 4 ساعتی که فرودگاه و مسیر فرودگاه تا شهر تهران بعد رفتن به شمال داشتیم دیگه توی تهران اصلا نموندیم .. آخه اساس این شهر از همون اول کج نهاده شده توسط شاه و اعوانش ..و فعلا درست شدنی نیست یا اصلا دیگه درست نمیشه ..
سه‌شنبه 5 شهریور 1387

irandoost - ایران - تهران
محسن قوز فیش - نروژ
(واقعا جز احمدی نژاد که دکترای ترافیک داره کسی نمی تونه مشکل ترافیکی اون را حل کنه. زنده باد! )
جووووووووووووووووک ر و ز!
چهار‌شنبه 6 شهریور 1387

محمد امین - ایران - تهران
بااحتساب این مطالب وتائیداتی که دوستان فرمودند درتهران یک مشت انسان عقب مانده اجتماعی که بویی ازروش زندگی دراجتماع نبردند وهمه از روانپریشی حاد و سادیسم رنج میبرند ودچار شدید ترین معضلات اجتماعی هستند زندگی می کنند.بابا بس کنید مثل اینکه مسئولین سایت هم زیاد بدشون نمیاد مطالبی قرار دهند که بعضی ها هرچی دلشون میخواد فحش بدن
به نظر من یک فضای سالم برای دسترسی به اخبار خیلی بهتر از فضایی است که الان در سایت بوجود آمده
پنج‌شنبه 7 شهریور 1387

tamara .s - انگلیس - لندن
ع.م.غ امارات دوبی به همکار اروپاییت میگفتی به همون دلیل که تو امدی
پنج‌شنبه 7 شهریور 1387

parvin ariya - ایران - اصفهان
محمد امین - ایران - تهران؛ درست فرمودید: درتهران انسان عقب مانده اجتماعی وووو گی فراوان است. از اون بلای شمرون تا اون پائین تهرون٫ فراون فراون
جمعه 8 شهریور 1387

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.