ما همدیگر را دوست نداریم

ما همدیگر را دوست نداریم

جعفر محمدی

«18 سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. هوا کمى سرد بود و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، 2000 کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند.

روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمی‌کنی؟»

این ، خاطره ای بود که چندی پیش یکی از هموطنان مان برای عصرایران فرستاد و ان را مقدمه یادداشتی قرار داد که در همین سایت منتشر شد.

وقتی برای اولین بار این خاطره را خواندم ،آنچه بیش از هر چیزی در آن برایم رنگ و معنا داشت ، حس دوست داشتن و احترام نسبت به یکدیگر بود که در این چند سطر و البته در رفتاری که حکایتش را خواندم ، موج می زد.
اندکی بعد اما ، وقتی به یاد ادعاهای خودمان در باب هم نوع دوستی و احترام به دیگران و عشق ورزی و این قبیل شعارها افتادم و البته رفتارهای متناقض مان را هم به یاد آوردم ، حسرتی بزرگ بر وجودم نشست .

اینک و در ادامه بحثی که با همفکری و همراهی کاربران عصرایران آغاز کرده ام تا حرکتی باشد برای "یافتن درد ، جست وجوی درمان" که "چرا پیش نمی رویم؟" ، می توانم با این گزاره را هم در میان موانعی تعریف کنم که حرکت ما را کند و بسیار کند می کند :« ما دوست داشتن همدیگر را فراموش کرده ایم و به یکدیگر احترام نمی گذاریم.»

ناراحت نشوید و به روحیه لطیف! ایرانی تان برنخورد! فقط کافی است به دشنام هایی که در طول روز رانندگان ایرانی به همتایان خود و به عابران می دهند به یادتان بیاورید تا ببینید که دوست داشتن و احترام گذاشتن تا چه اندازه در رفتارهای ما نهادینه شده است.

یا کافی است برای انجام کاری که پروسه اداری خاصی هم ندارد ، به اداره ای بروید تا ببینید اساساً به شما به عنوان یک انسان ذی شعور دارای شخصیت فردی و اجتماعی نگاه نمی شود چه رسد به این که " آن ور میزی" به احترام یک انسان ، بخواهد تحرکی به خرج دهد و کاری که می تواند در همین ساعت انجام دهد را به فردا و فرداها موکول نکند!در حالی که اگر دوست تان داشت و برای تان به عنوان یک شهروند احترام قائل بود ، به خود اجازه نمی داد یک انسان را "سر بدواند".
اجازه بدهید خاطره ای از یکی از استادان ایرانی دانشگاه در استرالیا را برای تان باز گو کنم.
این استاد دانشگاه می گفت: برای شرکت در کنفرانسی راهی آمریکا بودم که به ناگاه در فرودگاه سیدنی یادم آمد که یک کار اداری بسیار مهم را که زمانش در حال سپری شدن بود را انجام نداده ام .
از یک طرف ساعتی بعد باید پرواز می کردم و از طرف دیگر اگر آن کار اداری انجام نمی شد زیان سختی نیز متوجه من می شد.
در حالی که هیچ امید نداشتم ، به اداره مربوطه تلفن زدم و مشکل را گفتم.
کسی که جواب مرا می داد ، وقتی متوجه وضعیت من شد ، گفت:ما سعی می کنیم کارتان را انجام دهیم ؛ چند دقیقه دیگر تماس بگیرید تا نتیجه را بگویم.
... وچند دقیقه دیگر وقتی دوباره تماس گرفتم ، همان کارمند که مرا در عمرش حتی یک بار هم ندیده بود، گفت: نگران نباشید ،کارتان انجام شد.سفر به خیر!

آن کارمند استرالیایی ، این تبعه ایرانی را هرگز ملاقات نکرده بود، وظیفه ای هم برای پیگیری یک تماس تلفنی نداشت و می توانست مثل بسیاری از ماها بگوید: باید خودتان بیایید ، مشکل خودتان است و تلفن را قطع کند ولی چه چیزی باعث شد آن رفتار انسانی را از خود بروز دهد؟ شاید پاسخ های متعددی برای این پرسش وجود داشته باشد ولی محوری ترین پاسخ این است: او به هم نوع خودش احترام قائل بود و مثل خیلی از ماها به ارباب رجوع به چشم یک "مزاحم" یا در مواردی یک "طعمه" نگاه نمی کرد بلکه او را به چشم انسانی می دید درست مانند خودش.

یک مثال دیگر می زنم که اتفاقاً مثل ماجرای اول این نوشتار ، پارکینگی است.
در تهران ، پیدا کردن جای پارک در بسیاری از موارد ، یک مشکل جدی و همگانی است .
اگر دقت کرده باشید ، حتماً با این مورد مواجه شده اید که بسیاری از شهروندانی که خودروهای خود را در خیابان ها پارک می کنند ، اگر بتوانند و شرایط اجازه دهد ، به گونه ای آن را پارک می کنند که خروج از محل پارک برایشان "بسیار آسان" شود و نیازی به جلو و عقب بردن چند باره اتومبیل نباشد ؛ بنابراین اگر فضا فراهم باشد ، در جایی که می توان به طور استاندارد دو خودرو را پارک کرد ، خودرویشان را به گونه ای پارک می کنند که نه در پشت و نه در جلوی آن نمی توان خودرویی را پارک کرد.
این در حالی است که همان راننده ، به خوبی می داند که چند دقیقه بعد ، یک انسان دیگر در همان مکان نیاز به پارکینگ خواهد داشت ولی چون به اصطلاح"خر خودش از پل گذشته است" دیگر به نفر بعدی فکر نمی کند زیرا او را دوست ندارد و هیچ احترامی هم برایش قائل نیست.

در تولید و صنعت هم وضع مشابهی حاکم است.
مثال می زنم: اگر مدیر تصمیم گیر خودروساز ما ، برای مشتری اش به عنوان یک انسان احترام قائل بود ، هرگز به خود اجازه نمی داد به بهانه کاستن از قیمت، ایمنی خودروهای تولیدی اش را با برداشتن لوازمی مانند کیسه هوا و ترمز ABS به حداقل ممکن برساند (و در همان حال به بهانه های دیگر بر قیمت همان خودرو بیفزاید.)
بسیاری از خودروهای خارجی که در ایران مونتاژ می شوند ، بر خلاف مشابه های آن سوی آبی شان ،این تجهیزات ایمنی را ندارند و معلوم نیست تا کنون چند انسان از رهگذر این بی احترامی به انسان ، جان خود را از دست داده و اکنون در سینه قبرستان خوابیده اند.
این قبیل مسائل بیش از آن که ریشه های اقتصادی و حتی مدیریتی داشته باشند ، دلایل شناختی دارند و از این واقعیت ساده نشأت می گیرند که مدیران هم به عنوان بخشی برخاسته از همین جامعه ما ، دوست داشتن مردم و احترام به انسان ها را فراموش کرده اند.

ما اگر همدیگر را به طور واقعی و بر مبنای باور های خالص انسانی دوست داشته باشیم و به همدیگر از صمیم قلب احترام بگذاریم ، سمت و سوی بسیاری از رفتارهای ما تغییر خواهد کرد.
در چنان وضعیتی مهندس سازنده یک برج مسکونی ، هرگز در نحوه ساخت آن خیانت نخواهد کرد چون می داند در نهایت انسان هایی که دوستشان دارد در آن ساکن خواهند شد و در چنان شرایطی در بنگاه های ملکی دیگر نخواهید شنید کسی بگوید فلان خانه را خوب ساخته اند چون می خواستند خودشان در آن ساکن شوند ، بلکه همه خانه ها خوب ساخته خواهند شد چون کسانی مانند خود سازندگان یعنی "انسان های قابل احترام" در آنها زندگی خواهند کرد.

راستی این خبر چند دقیقه پیش بر خروجی خبرگزاری های داخلی قرار گرفت: «رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی گفت:زمانی که موتورسیکلت‌های بدون ایمنی با قیمت‌های ارزان در اختیار جوانان قرار می‌گیرد با این مشکل مواجه می‌شویم که 20 درصد از فوت شدگان تصادفات کشور را موتورسیکلت‌ سواران تشکیل می‌دهند که این رقم در بعضی از استان‌ها نیز به بیش از 40 درصد می‌رسد.»

اگر همدیگر را دوست داشته باشیم، از معلم مدرسه گرفته تا استاد دانشگاه ، همه شاگردانشان را مانند فرزندان خود خواهند دید و نتیجه آموزش ها بسیار دگرگون خواهد بود.

اگر همدیگر را دوست داشته باشیم ، هیچ رستورانی غذای آلوده به ما نخواهد داد و هیچ پزشکی ، فقط برای حق ویزیت ، نبض بیمار رانخواهد گرفت ، هیچ کارگری کم کاری نخواهد کرد و خانواده های مان قوام بیشتری خواهند داشت.

وقتی همدیگر را دوست داشته باشیم ، سر یکدیگر کلاه نخواهیم گذاشت ، با هم نزاع نخواهیم داشت ، کم فروشی و گران فروشی نخواهیم کرد و دا دگاه هایمان خلوت خلوت خواهد بود ، همان طور که در برخی کشورهای اروپایی چنین است و دادگاه ها از کسادترین دستگاه های حکومتی اند که گاه به شعبه های آنان تا روزهای متمادی حتی یک پرونده تخلف رانندگی هم ارجاع نمی شود! ولی ورودی پرونده ها در ایران خودمان به 8 میلیون در سال رسیده است که اگر برای هر پرونده فقط دو طرف دعوا فرض بگیریم - که در موارد زیادی متعدد هم هستند- همین الان 16 میلیون ایرانی "رسماً "در حال دعوا با همدیگر هستند و آیا این رقم نجومی به تنهایی مؤید این مدعا نیست که ما همدیگر را دوست نداریم؟

مثال های بسیاری را می توان در ادامه این بحث آورد که اگر به اطراف مان دقت کنیم ، آنها را به چشم خواهیم دید و از این رو ، بحث را به همین جا ختم می کنم : «ما ، تا یاد نگیریم که همدیگر را دوست داشته باشیم و برای هم احترام متقابل قائل نشویم ، پیشرفت نخواهیم کرد ، چون ، زاویه دید ما به انسان ، یکی از مهم ترین تعیین کنندگان مسیر حرکت است.»

Eteraaz - ایران - تهران
باز این آقای محمدی با این مقالاتش گل کاشت . حرف نداره مقالاتی که مینویسه .
جمعه 1 شهریور 1387

پیامک - ایران - تهران
بسیار بسیار خوب بود و جالب.
البته کافیست سری به آرشیو نظرات این سایت هم بزنیم تا معلوم شود چه ایرانیان خارج نشین مودبی داریم و چه خوب این اخلاقیات در آنها نهادینه شده است!!!
جمعه 1 شهریور 1387

سوین - ایران - تهران بزرگ
اصولا می گن فقر که از در وارد شه ، عشق از پنجره در می ره .
پس این وضع تو ایران طبیعیه. تو ایران تنازع بقاست هرکس تلاش می کنه که فقط زنده بمونه ، نه اینکه زندگی کنه .
جمعه 1 شهریور 1387

shir o khorshid - ایران - اصفهان
به خدا ما ایرانیا از همه دنیا هم نوع دوست تر و به نظر من انسانهای نجیب تری هستیم هستیم ولی تمامی مشکلات ما از این حکومت است که با به جان هم انداختن مردم ضمینه ظلم بیشتر به مردم را فراهم کرد. هنوز کسانی هستند که یادشان بیاید در جبهه ها شخصی خود را روی نارنجکی می انداخت تا دوستش زنده بماند ولی الان چی حتا از بالا رفتن حقوق همکارمان ناراحت میشویم
جمعه 1 شهریور 1387

khatat - المان - برمن
عالی بود.
سر صحبت که میشه همه دنیا بد هستند الا ایرانیها ولی سر کمک کردن که میشه همه دنیا به هموطنهایشان کمک میکنند جز.......شرم دارم به زبان اورم.
الهی قلب ما را به یکدیگر مهربان گردان.
جمعه 1 شهریور 1387

sabaaram - اسکاتلند - گلاسگو
این مقاله بیشتر من به یاد دوستان وعزیزانی می اندازه که در همین سایت هرازگاهی در برخورد با یک موضوع چنان واکنش نشان میدهند که مایه شرمساری وتاسف است. بیشتر ما مدعی هستیم که سر دمداران کنونی جامعه ما اشتباهاتی دارن و تحمل شنیدن صدای مخالف رو هم ندارن ولی ما چی؟ایکاش می تونستیم آستانه تحمل شنیدن صدای مخالف رو در خودمون بالا ببریم ایکاش دوستان اینقدر در این جامعه کوچک به همدیگر توهین نمی کردند و از کلمات توهین آمیز به صرف اینکه همدیگر را نمی بینیم و در دنیای مجازی هستیم استفاده نمی کردند.راستی اگر همین الان اداره مملکت را به دست ما بدهند ، با مخالفانمان چگونه رفتار میکنیم؟اینجا دنیایی است که باید در آن بصورت مجازی تمرین زندگی اجتماعی با دیگران را بکنیم.به امید ان روز..
شنبه 2 شهریور 1387

miniature - نروژ - اسلو
اعتراض .خوب به توچه ؟ من انم که رستم بود پهلوان ؟تو برو یه ... واسه سر کچل خودت پیدا کن ...معلومه تو عمرت کمبوده توجه داشتی .بدبختیت مثال زدنیه
شنبه 2 شهریور 1387

tetis - ایران - تهران
این اعتراض کجاست که نظر بده و امر به معروف کنه؟؟
شنبه 2 شهریور 1387

p0licce - امارات - دبی
shir o khorshid - ایران - اصفهان حرفاتو قبول ندارم که مشکل از حکومته. هر چند دل خوشی ارحکومت هم ندارم. اما مشکل جای دیگست. در حال حاضر بزرگترین کلاهبرداریها رو ایرانیان ساکن امریکا انجام میدن بدین صورت که یه تبلیغ خوشکل تو تلوزیون میزنن. بعدش برای کالای اشغال تاریخ گذشتشون یه نماینده میگیرن. جنس زیادی رو با اجبار تو پاچه نماینده میکنن و بعدشم شتر دیدی ندیدی. ایا بازم مقصر حکومته؟؟؟ خیر برادر. مقصر طمع انسانه که هیچ وقت سیری پذیر نیست. نویسنده عزیر هرچند تمام مطالبتو قبول دارم. اما این مدینه فاضله که ازش حرف میزنی هیچ جایی وجود نداره حتی تو سوید.
شنبه 2 شهریور 1387

moresh63 - ایران - یزد
دوست گرامی سوین - ایران - تهران بزرگ
امام علی میگه فقر که از در وارد شود دین از در دیگر بیرون می رود.
کاملا با این مقاله که در سایت
https://www.asriran.com قرار دارد موافقم و دلیل این رفتار ایرانیها را نیز دوستان خواننده این سایت در زیر این مقاله درج کرده اند. من نیز برای آن نظر گذاشته و گفته ام که برای اصلاح این رفتارها ابتدا باید دولتمردان شروع کنند و اخلاق خود را بالا ببرند دوستی از زبان امام علی گفته بود که مردم به دین حاکمان خودنند و چه خوب گفته بود.
دیگری از زبان سیدجمال الدین اسدآبادی گفته بود:در کشور های دیگر اسلام دیدم اما مسلمان ندیدم ولی در ایران مسلمان دیدم ولی اسلام ندیدم.
از دوستان بیننده این سایت نیز می خواهم به سایتی عصرایران رفته و مقاله و نظرات مردم را در آنجا بخوانند.
شنبه 2 شهریور 1387

ezatdf - ایران - تهران
همانطور که فرق من و شما از نظر فرهنگی و مادی و بسیاری چیزها دقیقا فرق والدین من با والدین شما از نظر فرهنگی و مادی و ... است فرق یک شهروند سویدی از نظر فرهنگی و مادی با یک شهروند ایرانی در حکومت های آنها است.
برای مثال چند چرخ دنده را در جعبه ای بریزید و آن را تکان دهید چرخدنده ها به همدیگر برخورد می کنند و به هم آسیب می زنند حالا چرخدنده ها را بطور مرتب در جعبه بچینید خواهید دید که تشکیل یک جعبه دنده را می دهند و به کمک همدیگر کاری را انجام می دهند
شنبه 2 شهریور 1387

فراز_نروژ - نروژ - تونسبرگ
همین الان یه مقاله اخلاقی خوندیم ولی بجای آنکه ازش یه درس کوچک بگیریم همچنان در کامنت هامون به همدیگه بدوبیراه میگیم ومسولان سایت مجبورند تا کلمات رکیک ورقیقمون را سانسورکنند وبجاش...بگذارند.من سری اول که آمدم اروپا قاچاقی اومدم آنهایی که درسوید زندگی میکنند دقیقا میدانند من چی میگم رفتار سویدیها بامن چنان خوب بود که بخدا بغضم میگرفت.بعدازمدتی برگشتم ایران چقدرهم رمانتیک بودم وهمه رادوست داشتم.همان شب اول بیشتراز4ساعت در فرودگاه گرفتار بودم واین درحالی بود که در سوپد بعداز4ساعت خونه آشناهام بودم! در مملکت خودم بیشتر از سوید که هیچ نام ونشانی نداشتم بازخواست شدم و9ماه طول کشید تاتونستم از ایران خارج بشم وحالاهم که اومده ام مسلما خانه وکارم را ازدست داده ام وباید ازنو شروع کنم.دوست داشتن ما ایرانیها محدود به دوستان وآشنایان میشه وگاه برای هم سنگ تمام میزاریم امامتاسفانه وشرمسارانه برای دیگران هرگز احترامی قایل نیستیم.
شنبه 2 شهریور 1387

ziwax - ایران - فارس
و "خواجه نصیر الدین " دانشمند یگانه ی روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن حقیر می نماید و آن این است :
در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟
من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم .
خواجه نصیر الدین فرمود :
ای شیخ تو کوششها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را می دانی . و همانا محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می خیزد تا هنگامی که شبانگاه با بانویش همبستر می شود , راه بر او شناسانده شده است .
اما چه سری است که هیچ کدام از ایشان ذره ای بر اخلاق نیستند و بی اخلاق ترین مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که از وجدان بیدار او است.
من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم , دین ها و آیین ها دیده ام . از "غوتمه ( بودا ) "در خاورزمین تا "مانی ایرانی" در باختر زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند .
آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزئیات اخلاقی همچون مسلمانان ندارد .
اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ ؟
در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان " اما " و " اگر " دارد .
در اسلام تو را می گویند :
دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست .
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .
و این " اماها " مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند .
و راز نابخردی و پستی مسلمانان در همین است ای شیخ کسلان ....
از اسرار اللطیفه و الکسیله
شنبه 2 شهریور 1387

jehe - امریکا - شارلوت
چند روز پیش نزدیک بود بخاطر اشتباه یه استاد احمق واحدم رو بندازم اما یکی از کارکنان کالج که اصلا وظیفش هم نبود وقتی دید من تو چشام اشک جمع شده عصا زنون این اتاق اون اتاق برای من رفت تا مشکل رو حل کنه خیلی راحت میتونست بگه برو خونه مدارکتو بیارتو ایران طرف در کشوی میزشم باز نمیکرد که کارت و راه بندازه
شنبه 2 شهریور 1387

Ario - ایران - اهواز
تا زمانی که برای نفس انسان ارزشی قایل نباشیم و برداشتمان از دین برداشت طوطی وار فعلی باشد نه به راه دینمان مان می رویم و نه به راه انسانیت
شنبه 2 شهریور 1387

chinamroosh - ایران - ایران
نویسنده ارجمند ، تلنگر مهربانانه شما با کلک شیوایتان دل از من نیز ربود و خلوت وجدان مرا هم آشفته ساخت . اما بر تلخی رثای این «اخلاق اجتماعی » که شرمگینی آن بشدت دامنگیر روحیه و فرهنگ ایرانی شده است و می رود که با توفان بنیان کن خود کشتزار فرهنگ نیاکان اخلاق مدار و راستگوی و راست خوی و راست کردار ایرانی را شوره زار نماید می توان شکوه و شیرینی منش ملتی را یاد آور شد که جوانمردی ، راستی ، بخشندگی و انسان دوستی آنان در جای جای سینه تاریخ و به شهادت همه مورخین بیگانه و البته غالبا نامهربان با ایرانیان رسیده است چه ، از ملتی که حتی دزد و راهزن او مشهور به « عیاری » و دستگیر درویشان و تهیدستان بوده است اینچنین کینه ورزی و پشت به « عشق » نمودن ننگ است و مایه شرمساری و فاش آنکه نفرین و پلشتی از آن زاهدان و مدعیان دروغ زن و پلیدی است که بیشرمانه « چون به خلوت می رسند خود کار دیگر می کنند » و اینک بی پروا از حتی خدایی که به درازای عمر تاریخ مردمان را از او ترسانده اند آشکارا آنی می کنند که نفس گاه ما را چنین زهر آلود ساخته است .
یکشنبه 3 شهریور 1387

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.