نقش اشرف در برکناری نصیری
آلبرتو بلیچی در ادامه به علل برکناری نصیری(117) از ریاست ساواک می پردازد و ادعا می کند: « اشرف پهلوی» در برکناری او دخالت مستقیم داشته است:
«در یک میهمانی خصوصی اشرف، عده ای از زیبایی و. . . اشرف تعریف می کردند و هر کس به فراخور حال و تملق مطالبی می گفت و اشرف از اینکه جاذبه جنسی او تأیید می شود لذت می برد. نوبت به نصیری که رسید، در همان حالت مستی و نئشه تریاک به اشرف گفت: شما به نظر من در موارد مختلف جزو سکسی ترین زنان می شوید یکی همین حالا که من نئشه هستم و یکی وقتی. . . مثل روزهای مرداد و شهریور سال .32 . . حرف نصیری موجب خنده عده زیادی شد، اما اشرف از این تعریف او خوشش نیامد و لیوان ویسکی نیم خورده خود را به صورت نصیری پاشید که از این حرکت او همه میهمانان خندیدند و هم خودش خندید، اما نصیری در ته دلش ناراحت شد، یعنی ترسید که اشرف از این موضوع کینه ای به دل بگیرد و سد پیشرفت او بشود. در مورد کنترل تلفن های دربار نیز نصیری از ترس اشرف پیشنهاد خود را مطرح نکرد، ولی این را می دانست که عیاشی های افراد دربار موجب شده که بعضی اطلاعات امنیتی درز کند، با این وصف نصیری از میان گروه 32 نفری مأمور بازرسی نوارهای ضبط شده تلفن که هر روز گزارش کار را به او می دادند از دو نفر مورد اعتماد خود خواسته بود که تلفن اشرف را هم روی نوار بیاورند. . . نصیری از نوار مکالمه اشرف فهمید که او عاشق یک مرد جوان ارمنی شده. . . دو روز بعد اشرف متوجه شد که معشوق ارمنی او بازداشت شده و وقتی علت بازداشت او را پرسید، معلوم شد که در خانه اش نامه دوستانه چند تن از اعضای کنفدراسیون پیدا شده و بعد به او خبر دادند که تلفن او هم از طرف ساواک کنترل می شود. بلافاصله نصیری را احضار کرد و جریان را پرسید. وقتی از زبان نصیری شنید که جریان به خاطر حفظ امنیت کشور است و حقیقت دارد، بلافاصله سیلی محکمی به گوش او زد و با فریاد و فحاشی گفت تو ذاتاً جاسوس هستی، ولی جاسوسی کار من به تو نیامده، مادر. . . به تو نشان خواهم داد، پس از این حادثه اشرف دست به کار شد. او به شاه قبولاند که نصیری از شدت قدرت دارد منفجر می شود و وقتش رسیده است که از مقام ریاست ساواک عزل شود. . . و نصیری را از پست ساواک برداشت. »(118)
اشرف از تازیانه زدن به آدم ها لذت می برد
نویسنده در ادامه این پاورقی به سراغ یکی از معشوق های ایتالیایی «اشرف» رفته و خاطرات او را در زمان رابطه با وی انعکاس می دهد، جوانک ایتالیایی می گوید:
« او به مواد مخدر و مشروب سخت علاقه مند بود و همیشه دوست داشت که عده ای زن و مردم دور و برش باشند. . . خود او به من گفته بود که از مصرف ال. اس. دی هم وحشتی ندارد! اولین شبی که من در ضیافت شبانه او شرکت کردم، صحنه های عجیبی دیدم که بعضی هایش به خواب و خیال و رؤیا بیشتر شبیه است. مثلاً آن شب من دیدم که اشرف لباس تنگ و چسبان اسب سواری پوشیده و در لحظاتی که زن ها و مردها از نئشه تریاک و حشیش و الکل از خود بی خود شده و در هم می لولیدند او با یک شلاق آنها را کتک می زد و فحش می داد و غش غش می خندید، هیچ یک از زن ها و مردهایی که شلاق می خوردند، اعتراض نمی کردند، اغلب آنها کاملاً برهنه بودند. . . من در یک لحظه فکر کردم که در واقع این زنان و مردان از خود بی خود هستند که شاهزاده خانم را به چنین فساد و کثافتی تشویق می کنند. . . آن شب اشرف شلاقی به من هم زد که سخت عصبانی شدم و خواستم به صورت قهر از کاخ او خارج شوم که یک دفعه دیدم گردن بند دو میلیون لیره ای اش را باز کرد و به من هدیه داد. هدیه او زانوهایم را سست کرد. . . »(119)
ابراز شادی از وقوع زلزله در ایران
نویسنده در ادامه ضمن ابراز شگفتی از شادی «اشرف» از وقوع زلزله در «طبس»، نوار مکالمه «اشرف» و «محمدرضا» که از طریق رابط خود در ساواک به دست آورده را به درج می سپارد، جایی که اشرف در کمال شقاوت و بی رحمی حادثه زلزله طبس را به برادر تاجدارش تبریک می گوید:
«اشرف: داداش من برای شما یک خبر خوب دارم، یک مژده. . .
شاه: چیه این خبر؟ چی شده؟!
اشرف: (با هیجان) زلزله اومده، طبس با خاک یکسان شده. . .
شاه (با تعجب): این که مژده نداره!
اشرف: چرا مژده نداره داداش؟! کشتار آنقدر زیاده که هم مذهبی ها و هم کمونیست ها چه بخواهند چه نخواهند باید به آنها برسند. . . شاه (کمی خوشحال): مگر چقدر کشته شدند؟
اشرف: خیلی، خیلی زیاد (با هیجان) داداش تو خوشحال نیستی؟
شاه (مأیوس): نه گمان نمی کنم با خبر این زلزله شورش متوقف بشه. ولی تو راست میگی، زلزله همه رو مشغول می کنه، ما می تونیم فوری دست به کار بشیم.
اشرف (با خوشحالی): دیدی گفتم داداش. . .
شاه: خبر کی به تو رسید؟
اشرف (با هیجان): «همین الان، مژده هم دادم، شما هم باید به من مژدگانی بدهید. »(120)
این مکالمه کوتاه ماهیت پلید زنی را افشا می کند که سال ها تحت عناوین «سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی»، «پیکار با بیسوادی» والخ توسط مطبوعات وابسته رژیم شاه به عنوان انسانی نوع دوست، خیّر، فداکار و مدافع حقوق بشر معرفی می شد، چنانکه حتی در سازمان ملل به عنوان نماینده ایران حضور می یافت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
117- ارتشبد نعمت الله نصیری سال ها بر ساواک جهنمی شاه ریاست کرد و سرانجام پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کیفر اعمالش رسید.
118- هفته نامه جوان، شماره 16، مورخه 15/1/1358، صص 21-.20
119- همان ، مورخه 24/1/1358، ص .32
120- همان ، مورخه 24/1/1358، ص .32
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|