پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۶ - ۳۱ ژانویه ۲۰۰۸
مردی برای اثبات عشق خود برای همسرش یک کیلوگرم جواهرات قلابی خرید
زن جوانی که به تازگی با پسر مورد علاقه اش ازدواج کرده بود پس از آنکه متوجه شد تمام جواهراتی که او برایش خریده بدلی است به دادگاه خانواده مراجعه و درخواست طلاق کرد. به گزارش خبرنگار ما این زن که لیلا نام دارد و چند ماه قبل با شوهرش آرمان ازدواج کرده است صبح دیروز به شعبه 268 مجتمع قضایی خانواده مراجعه کرد و با ارائه دادخواست طلاق از قاضی حسن عموزادی خواست به خاطر فریبکاری شوهرش حکم بر جدایی آنها بدهد. این زن 22 ساله در مورد علت این تصمیمش گفت؛ من و آرمان زندگی مان را با عشق آغاز کردیم و شوهرم بیش از حد به من ابراز علاقه می کرد.
به یاد دارم تنها چند روز از زندگی مشترک مان گذشته بود که او با وجود جواهرات زیادی که قبل از جشن عروسی برایم خریده بود به من پیشنهاد کرد به اتفاق به طلافروشی برویم تا او برایم یک گردنبند طلا بخرد. من که می دانستم آرمان بابت هزینه های برگزاری مراسم عروسی مبلغ زیادی پول قرض کرده با پیشنهادش مخالفت کردم اما او با اصرار مجدداً پیشنهادش را تکرار کرد و من هم که نمی خواستم وی از من برنجد به اجبار و به رغم میل باطنی ام با او به طلافروشی رفتم. در آنجا شوهرم یک گردنبند گران قیمت را به من پیشنهاد کرد و گفت دوست دارد با خریدن این گردنبند من را خوشحال کند.به ناچار هدیه اش را پذیرفتم اما آرمان گفت چند روز بعد آن گردنبند زیبا را برایم می خرد.
لیلا ادامه داد؛ سرانجام پس از سه روز آرمان به وعده اش عمل کرد و روزی با آن گردنبند وارد خانه شد. آن روز یکی از بهترین روزهای زندگی ام بود و این هدیه شوهرم من را ذوق زده کرد. در حالی که چند هفته از این ماجرا گذشته بود روزی آرمان به خانه آمد و گفت برای بیرون رفتن آماده شوم. من که از نقشه همسرم بی اطلاع بودم به گمان اینکه قرار است با هم به پارک برویم، آماده شدم اما وقتی از خانه بیرون رفتم او مرا به یک طلافروشی بزرگ در مرکز شهر برد و گفت قصد دارد برایم یک دستبند طلا بخرد.
ابتدا تصور کردم می خواهد با من شوخی کند اما وقتی متوجه شدم حرف او جدی است بسیار حیرت کردم و مثل دفعه قبل از او خواستم از خواسته اش منصرف شود اما آرمان گفت علاقه اش به من به حدی است که دوست دارد همه دارایی اش را به پای من بریزد.
همسرم این بار نیز پس از انتخاب دستبند موردنظر به من گفت چند روز بعد با نقد کردن چکی که دارد آن را برایم می خرد و چهار روز بعد به وعده اش عمل کرد. لیلا افزود؛ درست یک هفته بعد از خرید دستبند او این بار بدون اینکه به من اطلاع دهد 6 حلقه النگوی طلا برایم خرید. خریدهای گاه و بیگاه آرمان همچنان ادامه داشت و او هر هفته انواع و اقسام جواهرات را به من هدیه می داد به گونه یی که پس از گذشت چند ماه از ازدواج مان صاحب حدود یک کیلو طلا شدم. من از اینکه همسرم تا این حد به من علاقه دارد خوشحال بودم اما از آنجا که آرمان شغل پردرآمدی نداشت این موضوع که او پول خرید جواهرات را از کجا تامین می کند برایم به یک معما تبدیل شده بود تا اینکه روزی همراه با خواهرم یکی از این جواهرات را به یک طلافروشی بردیم تا آن را قیمت کنیم. صاحب طلافروشی با دقت زیادی آن را نگاه کرد و گفت حاضر است گردنبند طلای چند میلیون تومانی من را 20 هزار تومان بخرد.
فکر کردم او قصد دارد من را دست بیندازد یا سرم کلاه بگذارد اما آن مرد گفت گردنبند بدلی است و ارزش چندانی ندارد. من که از شنیدن این خبر شوکه شده بودم خیلی سریع به خانه برگشتم و بقیه جواهراتم را نیز به طلافروشی بردم و به مرد زرگر نشان دادم ولی او با دیدن طلاها گفت همه آنها بدلی است. وقتی از قلابی بودن جواهراتی که آرمان به من هدیه داده بود مطلع شدم دیگر معمایی که در ذهن داشتم برایم حل شده بود.
بعدازظهر آن روز وقتی آرمان به خانه آمد موضوع را به او گفتم و در مورد این رفتارش از او توضیح خواستم ولی وی که دست و پایش را گم کرده بود، هیچ توضیحی در این باره نداد و گفت به خاطر علاقه اش به من این کار را کرده است. همان شب بعد از اینکه با شوهرم مشاجره کردم به خانه پدرم رفتم و تصمیم گرفتم به خاطر فریبکاری آرمان از او جدا شوم.
پس از اعلام شکایت این زن آرمان در مورد اظهارات همسرش گفت؛ من واقعاً عاشق لیلا هستم و تمام این کارهایم به خاطر خوشحال کردن او بود. من حتی هرازچندگاهی برای اینکه علاقه ام را به لیلا نشان دهم برای او در روزنامه ها آگهی های عاشقانه و مهرآمیز چاپ می کردم. او سپس در مورد چگونگی اجرای نقشه خرید بدلیجات نیز گفت؛ وقتی همسرم طلای مورد علاقه اش را انتخاب می کرد من به این بهانه که چند روز بعد طلبم وصول می شود از او مهلت می گرفتم و در این چند روز بدل آن جواهر را تهیه می کردم.
در ادامه این جلسه لیلا با تکرار درخواستش گفت چون آرمان به او دروغ گفته دیگر قصد ندارد با او زندگی کند، اما حاضر است مهریه اش را که 800 سکه بهار آزادی است، ببخشد. پس از اظهارات زوجین قاضی حسن عموزادی با تعیین وقت جدید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه بعدی موکول کرد.
| shelman83 - انگلستان - لستر |
دیوونگی که شاخ و دم نداره.. مردک مجبور بودی مگه .. |
سهشنبه 8 مرداد 1387 |
|
| maryam97 - مالزی - پنانگ |
خیلی ناراحت کننده است و همش هم تقصیر آقاهه نیست .این آخر ساده لوحیه که آدم همه چیزو در داشتن طلا و جواهرات ببینه. |
سهشنبه 8 مرداد 1387 |
|
| korosh_sweden - سوئد - گتنبرگ |
طفلک مرده اخر نیتش خیر بوده و می خواسته عشقش را به زنش یکجوری حالی کنه چرا زنها اینقدر بی عاطفه هستند بابا نداره نمی تونه که بره بانک بزنه مگر طلای به این گرونی را با این حقوق ها میشه خرید و مگه این خانم برای طلا ازدواج کرده ؟ |
چهارشنبه 9 مرداد 1387 |
|
| elora - نروژ - اسلو |
اگه شوهرشو دوست داشته طلاق واسه تقلبی بودن طلاها بچگانه و مسخره است. |
چهارشنبه 9 مرداد 1387 |
|
| parinaz88 - عراق - سلیمانیه |
دیونه بیچاره فقط میخواسته خوشحالت کنه دیگه چه فرقی میکنه
خدایی من موندم قشنگی طلا تو چیه
اگه مجبورمم کنن اونوقت استفاده نمیکنم
البته دخترم یه وقت اشتبا نگیرین و فکر کنین پسرم |
چهارشنبه 9 مرداد 1387 |
|
| Nikonik - سوید - گوتنبرگ |
زندگی با همچین زنی از علاقه به احمقی نژاد هم احمقانه تر است. عمو برو زنی رو بگیر که خودتو بخواد نه مالتو. دلم واسه پسره نمیسوزه چون این شازده خانم بالاخره با یه بهانه ای ولش میکرد و هر چی این زندگی رمانتیک زودتر تموم میشد قهرمانه عاشق ما زودتر میفهمید چه گلی کاشته با این زن رفتنش....... |
چهارشنبه 9 مرداد 1387 |
|
| elora - نروژ - اسلو |
parinaz88 - عراق - سلیمانیه کاملا موافقم.ولی قدیمیها کسی رو که طلا داره خوشبخت وپولدار حساب میکنن.من طلا رو به عنوان سرمایه حساب میکنم و بدل رو ترجیح میدم ولی یه خانوم پیر به من گفت طلا نداری که نمیندازی!!!از قدیم هم توی گوش ما خوندن که وقتی در رومی مانند رومیان عمل کن. لوول. |
پنجشنبه 10 مرداد 1387 |
|
| darya_r - انگلستان - لیورپول |
طلاق برای تقلبی بودن طلاها نیست به خاطر توهین محترمانه به شعور ادمه چون اگه خانم موردنظر مادی بود از مهریه اش نمیگذشت |
پنجشنبه 10 مرداد 1387 |
|
| behnam eli - امارات - دبی |
این هم یک راه دوست داشتنه حتما به قول خودش دروغ مصلحت امیز بوده |
شنبه 12 مرداد 1387 |
|