محمدحسین صفار هرندی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هفته گذشته در هفتمین اردوی آموزش سیاسی دانشجویان که از سوی معاونت سیاسی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها برگزار شد، سخنرانی کرد.
به گزارش گروه دریافت خبر ایسنا آنچه در پی میآید متن کامل این سخنرانی است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
خداوند را شکر می کنم که توفیق دیدار عزیزان دانشجو از شاخه های مختلف جریانات فعال دانشجویی را پیدا کردم و سپاسگزاری می کنم از نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها که سبب ساز چنین نشستی بودند. امیدوارم شما در این ایامی که در این اردوی کسب معرفت سیاسی و تمرین سیاست ورزی درست در کارگاه های آموزشی ، ساعات و روزهایی را سپری می کنید این روزها و ساعات انشاءالله جزو بخش مفید عمر شما محسوب بشود و این ساعتی که بنده مزاحمتان هستم ، انشاءالله خداوند جزو ساعات اتلاف عمر برای شما و ما قرار ندهد.
به من پیشنهاد کردند و من هم با توجه به جنس کارم و پیشینه آمد و شدم در دانشگاه ها پیش از مسئولیت جدید که عمدتا طرح مباحث سیاسی مورد علاقه بنده و دوستان دانشجو بود امروز یک آمیزهای از مباحث سیاسی و فرهنگی را پیش بینی کردم که مطرح کنیم. خب قاعدتا آن دو عرصه، دو عرصه جدا از هم هستند ؛ حوزه سیاسی با حوزه فرهنگی دو تا شاخه و دو جنبه از مباحث را شکل می دهند. به نظرم رسید که بیاییم یک رصدی بکنیم از یک مقدار فاصله دورتر از امروز – به طور خاص از ابتدای انقلاب – و ردِ مجاورت و کنار هم بودن حوزه سیاسی و فرهنگی را یک مقدار به مرور بگذرانیم از نظر؛ البته به سرعت، و بعد یک نتیجه نهایی بگیریم و بخش دوم از جلسه در خدمت پرسشهای شما باشیم. این فرصتی را که فرمودند نیمیاش را بنده یک سویه سخن بگویم و نیمیاش هم در خدمت پرسشهای شما باشم.
شاید برای شما بد نباشد با توجه به سن و سال دوستان دانشجو – که علی القاعده جمع حاضر کسانی هستند که مولود پس از انقلاب هستند و اگر خاطراتی هم از روزهای انقلاب داشته باشند، سال های پس از انقلاب، خاطرات محو دوران کودکی است ، مثلا سال های دهه 60 و دهه 70 شاید خیلی روشن نباشد – تصویری به صورت کامل و بیشتر {از} مسموعاتی که خوانده اید در ارتباط با این گذشته {ترسیم کنم}. من فرضیه ای را می خواهم مطرح کنم که سیاست ورزی در کشور ما بدون ارتباط با حوزه فرهنگ یا ناتمام است ، یا ناکام است و یا دچار انحراف و کژتابیهایی می شود که نتایجش را فرضاً در صحنه سیاسی ما شاهد بودیم. این که انقلاب ما یک خصلت قویاًًً فرهنگی داشته – نمی خواهم بگویم که خصلت سیاسی یا منشاء اقتصادی نداشته؛ آن هم سرجای خودش ، اما خصلت فرهنگی این انقلاب خیلی برجسته است – شاهدش چیست؟ این است که انقلاب را از روی چهره های شاخص و تاثیرگذارش می شناسند. شما ببینید چهره های شاخص و تاثیرگذار در انقلاب {همه چهره فرهنگی هستند}. از رهبری اش گرفته که حضرت امام (ره) هست، سرآمد چهره های فرهنگی و اعتقادی جامعه است. یعنی یک عنصری است که پیش از آنکه سیاست مدار باشد یک راهنمای حوزه فرهنگ است ؛ و حوزه فرهنگ شامل عرصه دین و مسایل حاشیه ای آن هم می شود. یا خاستگاه انقلاب؛ اصلی ترین خاستگاه انقلاب، مساجد بودند؛ جاهایی که خود ما تجربه کردیم ، من در آستانه انقلاب چند سالی بود که دانشجو بودم – یعنی دوران دانشجویی ما از حدود اوایل دهه 50 با سیاست ورزی همراه بوده. بنده به عنوان کسی که آن دوره را نگاه کردم و ناظر بودم، به شما عرض می کنم : جایی که انقلاب درش زاده و متولد شد مساجد بود؛ مساجد و هر چه که رنگ و بویی از عنصر اعتقادی و ارتباط با عواطف دینی مردم دارد مثل حسینیه ها و امثال آن. یا مقولاتی مثل مقوله محرم؛ مقوله و شهادت طلبی به عنوان یک مقوله فرهنگی . خود نماز؛ تاثیر نماز را شما دست کم نگیرید.
من می خواهم خدمت شما بگویم که یک نماز عید فطر سبب بزرگترین راهپیمایی تاریخ انقلاب شد. یعنی اولین راهپیمایی بزرگ آن راهپیمایی بود که بعد از اقامه نماز عیدفطر سال 57 - {صورت گرفت}- که چند روز بعدش ماجرای آن جمعه خونین (17 شهریور) به وقوع پیوست. نماز، تاثیرش تعیین کننده است؛ یعنی اگر ما نقطه عطف تاریخ انقلاب را بخواهیم جستجو کنیم، یکی از آن نقاط عطف همان نماز است. ماجرای 19 دی قم ، بُعد کاملا فرهنگی دارد. حتما خاطرتان هست یا در تاریخ خوانده اید که 19 دی، دو روز بعد از 17 دی است و 17 دی روز کشف حجاب رضاخانی است. رژیم شاه به خیال اینکه مثلا برای تحقیر کردن امام (ره) به عنوان رهبر نهضتی که تازه جوانه های اجتماعی {آن} زده شده بود – بعد از شهادت حاج آقای مصطفی خمینی – یواش یواش این طرف آن طرف جلسه می گرفتند برای اینکه ناکامی خودش را در مهار آنها جبران کند. پیش خودش فکر کرد با ضربه زدن به شخصیت امام (ره) و آن مقاله مضحکی که در روزنامه اطلاعات آن زمان چاپ شد در روز 17 دی، از این طریق خواست جریان به پا خاسته را یک جوری در نطفه خفه کند؛ به عکس شد. یعنی همین خصلت فرهنگی قضیه است؛ یعنی عواطف دینی مردم در ارتباط با امام ، آنقدر قوی بود که خیلی ها که تا آن زمان {از جنبه} سیاسی دنبال امام نبودند به لحاظ عاطفه فرهنگی و عاطفه عقیدتی افتادند دنبال امام که؛ چرا دارد به یک مرجع تقلید اینجوری اهانت می شود که مثلا سوابق اینچنانی داشته است – یک مهملاتی را بافته بود. همان سبب شد که واقعه 19 دی، دو روز بعد در قم شکل گرفت و خود حوزه های علمیه {قیام کردند}. طلاب دینی، مدرسین همین شخصیت های محترمی که الان مرجع هستند، آن زمان مدرس بزرگ حوزه بودند، مثل آیت الله وحید خراسانی، آیت الله مکارم شیرازی آیت الله نوری. من خاطرم هست – چون آن زمان نوارش می آمد و دست به دست می شد بین ما – همین نوار رجوع طلاب بعد از این اهانتی که به امام شده بود، رجوع دسته جمعی {اینها را} به خانه مدرسان بزرگ حوزه و پای حرف آنها {نشستن} و حرف آنها را گرفتن و منتقل کردن به جامعه و تاکید آنها {برشخصیت فرهنگی امام (ره)} . خدا رحمت کند ، مرحوم علامه طباطبایی از کسانی بود که به ایشان رجوع شد. ایشان حال نزاری داشت ولی آنجا دفاعی جانانه از ساحت مرجعیت امام کرد و گفت: این شخصیت محترمی که ما می شناختیم به هیچ وجه این شائبه ها به ایشان نمی چسبد؛ و همین حرف را طلاب گرفته بودند و میان مومنین منتشر می کردند ، این آن جنبه اعتقادی و فرهنگی بود.
من نمی خواهم تاریخ انقلاب بگویم فقط {قصد} دارم آن بزنگاه های تاثیرگذاری متقابل سیاست و فرهنگ را خدمت شما بگویم.
انقلاب به پیروزی رسید. شما در آستانه انقلاب – آن زمانی که ماجرا خیلی داشت اوج می گرفت – هجوم مردم به مظاهر وابستگی رژیم را اگر بروید نگاه کنید، یکی از اصلی ترین جاهایی که مورد حملات مردم قرار می گرفت – بعضی وقت ها ممکن بود این کارها توسط خود مردم هم انجام نشود. یک تحریکاتی هم بود ولی آنی که مردم با آن همراهی نشان می دادند – حمله به سینماهای قبل از انقلاب بود. از معدود جاهایی که مردم بهش حمله می کردند، شیشه هایش را می شکستند و یا آتش می زدند ، جاهایی بود که مشروب فروشی بود؛ یعنی در واقع سمبل های اشاعه فرهنگ منحط ضد اعتقادی و ضد دینی و ضد اخلاقی؛ کاباره ها ، دنسینگ ها، که آن زمان هم شایع بود، فراوان بود در تهران. همین خیابان – من چون بچه جنوب تهران هستم می دانم{ از آنجاهایی که دارالمومنین است و مشهور است به این عنوان، و بود، خیابان ری {است} ؛ محله کاملا مذهبی نشین – حدود 30 فروشگاه عرضه مشروبات الکلی وجود داشت. 30 فروشگاه در دارالمومنین، خیابانی که برای متدینین بود! حالا بالای شهر که دیگر فراوان بود؛ جداست. به هرحال جهت گیری {این بود}. یعنی تا آن زمان شما سراغ نداشتید که انقلابیون حمله کرده {باشند} به کلانتری ها. کلانتری ها سمبل سیاسی جریان قدرت بودند، به آنها حمله نشده بود ولی به عرق فروشی ها حمله شده بود، به سینماهایی که هرزگی را ترویج می کردند. یعنی همین جا این خصلت انقلاب، خصلت اصلی این انقلاب خودش را نشان می داد که درگیری بنیادینش درحوزه فرهنگ است.بعد از پیروزی هم از اولین اقداماتی که صورت گرفت جریان سازی فرهنگی منطبق با آرمان های انقلاب بود. بعضی از نهادهایی که بوجود آمد، سازمان های حکومتی که بوجود آمد، اینها کاملا برگرفته از همین خصلت های فرهنگی – عقیدتی انقلاب بودند، مثل نهاد سپاه پاسداران. حالا سپاه پاسداران را بعضی مان با آن طبیعت نظامی اش رویت می کنیم ، در حالی که من خودم سابقه حضور در سپاه را داشتم، اول انقلاب ما پیوستیم به سپاه.اکثر پیوستگان به سپاه، دانشجوهایی مثل شما بودند. دانشجو بودند یعنی از پشت میز دانشگاه بلند شدند رفتند توی سپاه . وقتی ازشان می پرسیدی چرا آمدید اینجا، می گفتند؛ اینجا مدرسه ساخته شدن جوهر انقلابی آدم هاست؛ آمدیم اینجا ساخته بشویم؛ آمدیم اینجا درس بگیریم، معروف بود بین سپاهیان، می گفتند سپاه 90 درصد فرهنگی است، 10 درصد نظامی. مباحث عمده اش، مباحث عقیدتی بود. البته به دلیل درگیری هایی که از همان اوایل انقلاب آغاز شد از کردستان – درگیری های داخلی – و منتهی شد به سال 59 و جنگ، سپاه لاجرم پایش بیشتر کشیده شد به عرصه نظامی، والا اولش اصلا {چنین} نگاهی نبود، بیشتر جنبه عقیدتی درش تاکید می شد.{همین طور} سایر نهادها، مثل جهاد سازندگی. همین جهاد دانشگاهی، مولود تفکر اول انقلاب است که انقلابیون وارد عرصه های علمی می شوند؛ وارد عرصه فناوری می شوند. از همان ابتدا هم {این} وضعیت تثبیت شد. {انقلاب فرهنگی} یکی از اقدامات در همان اوایل انقلاب بود. یعنی دو اتفاق بزرگ افتاد که بعد از انقلاب اسمش را گذاشتند انقلاب؛ آنها هم شدند انقلاب، انقلاب دوم {یعنی} تسخیر لانه جاسوسی که اقدام کاملا سیاسی بود را هم اگر جستجو کنید در طبیعت آنهم جریان فرهنگی دخالت داشت؛ بانی اش هم عناصر فرهنگی – دانشجو و دانش آموز – بودند. دومی اش که در امتداد همین بود – سال 59 اتفاق افتاد – انقلاب فرهنگی بود که درحقیقت برای نجات انقلاب از تبدیل شدنش به یک سامانه سیاسی که می خواهد جایگزین همان سامانه قبلی بشود رخ داد. برای نجات انقلاب از این وضعیت ، انقلاب فرهنگی اتفاق افتاد. دانشجوها آمدند گفتند ما انقلاب نکردیم که در دانشگاه های ما درس هایی که دارد به ما داده می شود. همان درسی باشد که ما را سر در آخور غرب می برد، اساتیدمان همان کسانی باشند که تا دیروز برای وابسته کردن کشور ما به بیگانگان داشتند تلاش می کردند، تئوری پردازی می کردند، مترجمان دست و پا بسته اندیشه های غربی و شرقی بودند و حرف های آنها را می آمدند بلغور می کردند، ما نمی خواهیم آن باشیم؛ دانشگاه های ما محل پرورش نیروهای خادم دشمنان خدا و دین خدا باشد. این شورش دانشجویی منجر به یک انقلاب شد: انقلاب فرهنگی. یکی دو سال دانشگاه ها بسته شدند. در این مدت ستادی تدارک شد که آن ستاد بیاید و طراحی بکند آینده فرهنگی کشور را: ستاد انقلاب فرهنگی. بعضی از چهره های شاخص آن زمان از جمله حضرت آیت الله مصباح از اولین کسانی بودند که حضرت امام در ستاد انقلاب فرهنگی انتخابشان کردند. بعضی ها هم بودند که آن زمان انتخاب شدند و بعدا از اولین کسانی بودند که علیه فرهنگ انقلاب موضع گرفتند که خیلی نیازی نیست بنده یک به یک اسم ببرم.
علی ای حال، این دو سه اتفاق بزرگ که ملازم همدیگر هستند – انقلاب دوم و سوم – به نوعی نشان دهنده تاثیر بزرگ فرهنگ بر ساخت سیاسی در ابتدای انقلاب بود.
اولین مرزبندی های سیاسی و داخلی انقلاب را اگر جستجو کنید ظاهرشان مرزبندی سیاسی است ولی باطنشان فرهنگی است. شما می شنوید که مثلاً حزب توده در برابر جمهوری اسلامی ایستاد. حزب توده، یک حزب سیاسی بود، حزب وابسته به شوروی آن زمان بود که در کشورهای مختلف شعبه داشت. شعبه ایرانی اش شده بود حزب توده. رهبرانش هم دانش آموختگان دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی بودند، رسماً هم می گفتند اما وقتی می رفتیم دقیق تر نگاه می کردیم می دیدیم حزب توده در مقام تبیین چه چیزی است. داشت جهان بینی دیگری را ایدئولوژی دیگری را در برابر ایدئولوژی و جهان بینی اسلامی که برای انقلاب اسلامی بود، در برابر آن مطرح می کرد. یعنی جنگ دو تا فرهنگ بود؛ فرهنگ مارکسیستی در برابر فرهنگ اسلامی. لیبرال ها ظاهرش این بود که اینها حرفشان این بود که ما مدل حکومتی مان شبیه مثلاً فرانسه باشد، قانون اساسی وقتی داشت نوشته می شد اینها ناراحت بودند که چرا قانون اساسی درش اندیشه های اسلامی جریان دارد، می گفتند این تجربه ای است که بشر در 200 سال در غرب داشته و ما باید همان را بگیریم و در شرایط ملی خودمان تغییر بدهیم . ظاهرش این بود که آنها می گفتند ما از یک فرهنگ سیاسی ماندگار مثل لیبرال دموکراسی که در غرب هست دفاع می کنیم. اما باطنش چه بود؟ دو تفکر فرهنگی که جلوی همدیگر صف آرایی کرده بودند ؛ {یکچ تفکر فرهنگی که انسان را مدار همه هستی می داند و تفکر دیگری که خداوند را مدار هستی می شناسد. این دو تا با هم سر جنگ داشتند {حتی در میان} احزاب کمونیست، زیرشاخه های حزب توده مثل چریک های فدایی خلق با مائوئیست ها که وابسته به چین بودند و کمونیست های اروپایی شرقی، اینها همه شان اگر دقت می کردید بیشتر از آنی که با انقلاب جنگ سیاسی داشته باشند، جنگ فرهنگی داشتند. لذا در بحث هایی که ما با آنها می کردیم دو کلمه حرف سیاسی که می زدیم بلافاصله بر می گشت می گفت امام رضای شما چرا در فلان جا فلان حرف را زده ، پیغمبرتان چرا این حرف را زده، زود عقیدتی می شد بحث، بحث سیاسی سطح و لایه رویی اش بود. از آنها بگیرید بیایید تا برسید به اسلام التقاطی، مسلمان هایی که ظاهراً مسلمان بودند. مثل ما می گفتند اسلام اما به قول یکی شان از دوستان همکلاسی خود من بود بعد یک مدت زندان رفت همان دوره سقوط رژیم از زندان آمده بود، من می دانستم منحرف شده اما به سبب رفاقت قدیم رفتم پیشش آنجا برگشت گفت: از دید من بیژن جزنی، (یکی از رهبران چریک های فدایی خلق آن زمان از کمونیست ها بود، گفت بیژن جزنی موحدتر است از آیت الله سید احمد خوانساری، مرجع تقلیدی که در تهران بود، از یاران بزرگ مرحوم آیت الله بروجردی و مورد احترام حضرت امام، سنش از امام بالاتر بود، یک وقتی امام گفته بودند که بعد از رحلت آیت الله بروجردی که تعدد مرجعیت ایجاد شد- می خواهم بگویم این شخصیت اینقدر محترم بود، امام فرموده بودند که ما مراجع (ایشان بودند، آقای گلپایگانی بودند، آقای نجفی مرعشی بودند. چند تا از مراجع) فرمودند- همه مان بیایید برویم آقای خوانساری را از تهران بیاوریم و رئیس حوزه قرار بدهیم ، مرجع کل قرار بدهیم ، ما هم کمکش بکنیم. می خواهم بگویم همچین شخصیتی را این آقایی که مسلمان بود و وابسته به این تفکر التقاطی مجاهدین خلق آن زمان و منافقین بعدی بود، می گفت که من بیژن جزنی کمونیست ضد خدا را موحدتر می دانم از آیت الله خوانساری. این دعوای سیاسی نیست، دعوای عقیدتی است.شناختش از توحید این بود که می گفت چون بیژن جزنی وارد مبارزه مسلحانه با رژیم شده، او موحدتر از آیت الله خونساری است که او مبارزه مسلحانه نکرده. ما از این عناصر داشتیم ، کسانی را که {داشتیم} به نگاه های انحرافی مثلا انجمن حجتیه {متعلق بودند}- من کاری به افراد ندارم ، در انجمن حجتیه آدم های خوبی بودند، الان هم چه بسا باشند ، که با گذشته های خودشان نسبت نزدیک ندارند با دید انتقادی به گذشته ها نگاه می کنند ولی – انجمن حجتیه یک تفکر انحرافی را تبلیغ و ترویج می کرد که حضرت امام هم در یکی از پیام هایشان خیلی لطیف به این اشاره می کنند، این هم مسلمان بود، جریان اسلامی بود، ولی این تفکر معتقد بود که حکومت ایجاد کردن قبل از حکومت حضرت صاحب الامر یک نوع دخالت کردن در کاری است که خداوند برای ایشان تدارک کرده: ما چه کاره ایم که اصلا دخالت می کنیم! این انحراف سیاسی نیست، انحراف فرهنگی است، انحراف عقیدتی است. با استفاده از روایتی {که می فرماید} هر پرچمی که قبل از پرچم حضرت مهدی (ع) بخواهد بلند شود، محکوم به شکست و محکوم به بطلان است ]نتیجه می گیرد[ قیام حضرت امام و قیام همه علمای بزرگ، قیام همه مصلحینی که بعد از زندگی ائمه اطهار به این سو برخاستند و در مقابل ظلم قیام کردند ]باطل است[؛ از دید آنها ]انقلاب[ یک جریان انحرافی بود. اخیراً دیدم که یکی از بزرگان هم داشت پاسخ این ادعا را خیلی قشنگ می گفت که ؛مگر امام آمد مردم را دعوت به خودش کرد و گفت من مثلاً مهدی هستم (نه) بلکه گفت: ما خاک پای حضرت مهدی را توتیای چشممان می کنیم، ما سرباز کوچک آستان او هستیم، ما ریزه خوار حضرت صاحب الامر هستیم، ما آمدیم که یک قدم به مرحله ظهور، خودمان را نزدیک تر بکنیم چرا که ظهور در زمانی اتفاق می افتد که انسان های شایسته برای حرکت در رکاب حضرت مهدی مهیا شده باشند، بنابراین حکومت ما مقدمه است برای اتفاق بزرگی که خداوند مقدر کرده، ولی آن جریان انحرافی می گفت که این کار شما – به قول آقایی که خدا رحمتش کند، می گفت – بخل است به امام مهدی؛ یعنی شما حکومت تشکیل ندهید ما می خواهیم حکومت تشکیل بدهیم!
خب این تفکر ، تفکر انحرافی فرهنگی بود. همین طور جریان خلق مسلمان که غائله ای رادر آذربایجان راه انداخت و توسعه اش داد به شهرهای دیگر،یک مرجع تقلید را هم فریب داده بودند و آلت دست شده بود و بعدها خودش آمد در تلویزیون گفت من، اشتباه کردم و عذرخواهی می کنم از پیشگاه خداوند و از مردم. بودند آدم های اینجوری با چنین انحرافاتی که ظاهرش سیاسی ولی باطنش یک جریان فرهنگی بود. {از جمله} باند مهدی هاشمی که دور و بر آقای منتظری – قائم مقام رهبری { وقت} – بود. این باند، باند مفسده جویی بود که انحرافات فرهنگی شان آن قدر بالا گرفت که معتقد بودند کسانی را که مخالف آنها هستند، باید بکشند به قصد قربت! مثل همان انحراف فرهنگی قتله امام حسین (ع) در کربلا که به قصد قربت بعضی هایشان آمده بودند امام حسین را بکشند. می گفتند سوار اسب هایتان بشوید به سمت بهشت بتازید با کشتن امام حسین {یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری}! این تفکر به لحاظ فرهنگی معیوب است.
این طرفش را هم عرض کنم که بزرگترین توفیقات هم در ذیل اقدامات فرهنگی حاصل شد، سپاه را مثال زدم ؛ در کنارش بسیج. بسیج یکی از آن اقدامات بزرگ فرهنگی در کشور ماست، اولش که تشکیل شد بحث این بود که چون امریکا می خواهد به ما حمله کند، ملتی که 20 میلیون جوان دارد، امام فرمودند باید 20 میلیون سرباز بسیج شده آماده برای مبارزه با امریکا داشته باشیم. اما خیلی زود، این جریان بسیج به یک جریان اجتماعی فرهنگی بزرگ تبدیل شد، به یک مدرسه ای ]تبدیل شد[ که در آن انسان های تراز انقلاب پرورش پیدا کنند. بخش کوچکش این بود که اینها بروند آموزش نظامی ببینند، بخش عمده اش این بود که اینها بروند پرورش اعتقادی پیدا کنند و اگر عقیده های اینها سالم باشد می توانند پای انقلاب بایستند. اگر اعتقادشان معوج باشد، نمی توانند.
حتما یادتان هست – دانشجویان بسیجی هستند در این جلسه- یکی از افتخارات بسیج دانشجویی این است که از آخرین نهادهایی که حضرت امام (ره) در اواخر عمر خودشان پایه آن را گذاشتند به امید اینکه آینده منحرف نشود، جریان انقلابی بسیج دانشجویی بود. بسیج دانشجو و طلبه از آخرین نهادسازی های امام است، به عنوان یک جریانی که اصلاً ربطی به نظامی گری ندارد و بعد فرهنگی اش مهم است. الحمدلله می بینید که شما مهمترین دغدغه هایتان در سازمان سازیها، در بسیج ، در جامعه اسلامی، در انجمن اسلامی، در انجمن مستقل و امثالهم، عمده دغدغههای شما ، دغدغه فرهنگی است. اگر به سیاست هم نقبی می زنید ، آن سیاست برگرفته از عرصه فرهنگ است.
بعد از مدتی ما دچار یک سری تجدیدنظر طلبی در انقلاب شدیم . این از آن نکات حساس است که من خواهش می کنم دوستان توجه عمیق تری داشته باشند. بزرگترین مشکلات ما که بعد از پایان جنگ و رحلت امام شروع شد مقوله تجدیدنظر طلبی است یعنی اینکه ما تا دیروز وفادار به انقلاب بودیم، پای انقلاب سینه زدیم، جبهه رفتیم، حتی دست و پایمان را در راه انقلاب دادیم، جانباز هم شدیم اما آن دوره تمام شد و دوره جدیدی شروع شد و اقتضائات این دوره چیزهای دیگری است. ظاهرش هم حرف موجهی است؛ وقتی جنگ تمام شد ما دغدغه هایی از جنس جنگ نداریم اما چقدر؟ یعنی هر عقیده ای که قبلا داشتیم بگذاریم پشت در ، یک اعتقاد جدیدی پیدا کنیم؟! یا اینجا عرصه ای است که می شود گفت باید سلایق مان را تغییر بدهیم، بعضی تاکتیک هایمان عوض می شود بعضی فروعمان عوض می شود درحالی که اصولمان را حفظ کرده ایم؟
تجدیدنظر طلبان از اولین حرف هایی که زدند شبهه فرهنگ بود. مطرح کردند که «دین چقدر توان اداره جامعه را دارد؟ دین حداکثری باید در جامعه رایج بشود یا دین حداقلی؟ شریعتی که در اختیار ما هست آیا این شریعت برای همیشه جاری است یا متناسب با زمان ها تغییر می کند؟ آیا ما اساسا الزامی داریم برای اینکه حکومت دینی داشته باشیم؟» اینهایی که دارم می گویم همه اش کد دارد یعنی این حرف ها زده شده و چهره های سیاسی بانی بیان این حرف ها بودند . ظاهرش یک برخورد سیاسی است اما باطن قضیه کاملا عقیدتی – فرهنگی است :«آیا حکومت دینی درست است یا حکومت دین داران؟» ، «ما حکومت دین داران باید داشته باشیم اگر مردم خوب باشند، آن حکومت هم خوب می شود ولی اسمش را می گذاریم حکومت دینی»، «قواعدمان دینی است اما مردم دین دار نیستند، همه چیز خراب است. پس برویم سراغ حکومت دین داران، نسخه دین را از جلوی مردم برداریم». یکی از این افرادی که از همه دریده تر بود و هتاک تر، یک روز برگشت گفت: « تا این قرآن پیش روی مومنان گشوده است، خشونت در جامعه رایج است. چون دستور خشونت از همین قرآن در می آید، خشونت طلبی را قرآن دارد ترویج می کند. آیات مربوط به قتال، مربوط به قصاص، حد، تعزیر، آیاتی که مرزبندی با کافران را مشخص می کند، خودی و غیرخودی می کند.» آنهایی که آمده بودند و داشتند شعارهای دیگری می دادند،آنهایی که دنبال این بودند که بین انقلاب و ضد انقلاب رفاقت برقرار کنند و مقوله انقلاب را زیر پای این هجومی که از طرف ضد انقلابی و جریان ارتجاعی آغاز شده بود می خواستند لگدکوب بکنند. آنها این مباحث را مطرح می کردند، مباحث عقیدتی، فرهنگی. اصلی ترین ابزارشان هم مطبوعات بود. اوایل دهه 70، شروع شد. مطبوعات جدید به صحنه آمد- حالا چون بعضی از این مطبوعات در خدمت انقلاب هستند اسم نمی برم- مطبوعاتی که با هدف اعلان شده دیگری آمده اند و مثلا گفته اند که ما می خواهیم ذائقه مردم را شیرین بکنیم، چقدر مردم فقط باید مباحث خشک و سیاسی و خشن را بشنوند، یک ذره گل و بلبل، یک ذره طراوت، یک ذره شادی ! یک عده ای هم گفتند خوب است، عیب ندارد، بعد از جنگ به خاطر اینکه روح خسته مردم از این طریق تلطیف بشود، عیب ندارد. اما یک ذره که گذشت همان نشریاتی که در آمده بودند برای اینکه فضا را گل و بلبلی بکنند، شروع کردند به طرح مباحث فلسفی و عقیدتی. از جمله اینکه: اساسا ولایت فقیه چه جایگاهی دارد؟ رفتند پیش بعضی از آقایانی که ظاهرا آدم های مثلا دانشمندی بودند. از آنها نسخه گرفتند که، « نه خیر، ولایت فقیه که موضوعیت ندارد هیچ . ولایت پیغمبر هم موضوعیت ندارد، خود پیغمبر هم ولایت این جوری نداشته، یک وکالت بوده، مردم هم بهش وکالت داده بودند که این کارها را بکند، او هم این کارها را کرده، هر وقت هم مردم وکالت را از شان پس می گرفتند او دیگر پیغمبر نبوده».
این حرف ها نقطه اوجش الان رسیده. این انحراف فرهنگی در این ماه های اخیر به اوج رسیده. بحث این که « آیات قرآن، آنچه که بیان شده، حرف خدا نیست، حرف پیغمبر است و پیغمبر این حرف ها را از خودش نستجیربالله در آورده، اگر این آیات در جای دیگر نازل میشد، پیغمبر در جایی دیگر بود. حرف ها چیز دیگری می شد، احکام چیز دیگری در می آمد.» زیراب الهی بودن آنچه که به عنوان وحی از جانب خداوند به قلب نازنین پیامبر وارد شده را زدن، این حرفی بود که چند وقت پیش باعث شد بزرگان مثل مراجع واکنش نسبت بهش نشان دهند، و گفتند: این حرف های پلید و انحرافی، آخر چیست که توسط کسی که قبلاً هم صبغه دینی داشته و از قضا یکی از همان اعضای ستاد انقلاب فرهنگی بوده، متاسفانه دارد الان بیان می شود؟ حالا دعوای این آدم ظاهرش دعوای سیاسی است. او می گوید که شما به اسم حکومت دینی ما را عقب نگه داشتید. حکومت نباید وارد عرصه دین می شد. اما کجی بنیان تفکر به فرهنگ مربوط می شود و به عقیده.
تجدیدنظرطلبان از راه تخطئه فرهنگی به تخطئه سیاسی رسیدند. وقتی گفتند که همه مسایل عالم حتی اعتقادات بنیانی هم نسبی است، از آن نسبیت آمدند نتیجه گرفتند که خود انقلابش هم یک روزی، روزی که شروع شد خوب بود، امروز دیگر خوب نیست. این آقایی که عرض کردم، گفته بود « من قبول دارم در این مملکت انقلاب، اتفاق خوبی بود که آن زمان افتاد ولی فقط به درد ایجاد آن بلوا می خورد که باید شورشی می شد که آن نظام سیاسی را فرو می ریخت، بعدش دیگر بگذارید کنار، دفترش را ببندید.» بعدها دیدم راجع به همین هم تجدید نظر کرده و گفته « نه، اساسا انقلاب چیز خوبی نیست. در هیچ جای دنیا نباید اتفاق بیفتد. همان یک بار هم که داشتیم، زیاد بود » آن را هم به عنوان مشکل جدی مطرح کرده است.
.... شما ریشه غرب زدگیهای سیاسی را در غرب زدگی فرهنگی باید ببینید. جریان روشنفکرنمایی متاثر از تفکر غربی- چه بعد لیبرالیستی اش چه نوع مارکسیستی آن، فرقی نمی کند، چون خاستگاه هر دو شان یکی است- هر دو منشائشان اومانیسم است؛ یعنی محور بودن انسان در برابر خدا، نه در ذیل خداوند، نه خلیفه الله، یعنی از جانب خداوند مامور به انجام کاری در زمین، بلکه روبروی خداوند. آن تفکر، غرب زدگی سیاسی میآورد. غرب زدگی سیاسی، دلبستگی سیاسی می آورد، به کندن از داخل و دل بستن به خارج .
حالا اثرش را، اثر امروزی اش را بگویم در بعضی از این مطبوعات- اسم نمی برم. متاسفانه اینها دوستان من هستند، همکاران سابق من هستند. بنده روزنامه نگار بودم و همیشه به این دوستان می گفتم که خیلی ناراحتم از اینکه همکاران سابق خودم را در جایگاهی ببینیم روبروی حق ایستاده اند دارند و ستیزه جویی با حق می کنند. شما نگاه کنید، چطور در اثر آن انحرافات فرهنگی دلبستگی ها عوض می شود، وقتی فکر می کند هر چه که به غرب وصل است حق است و هر چه که مقابل غرب است ناحق است. دو روز پیش وقتی مبادله اسرا بین حزبالله و اسرائیل را دیدید همهتان خوشحال شدید. همه شادمان بودند از این که جریان متصل به حق و تفکر الهی توانست حرف خودش را به کرسی بنشاند و دشمن خدا را در مقابل خودش خاضع بکند. آدم های دارای وجدان سالم حتی اگر مسلمان هم نبودند خوشحال شدند از این اتفاق. چون آن طرف را ظالم می دانست و این طرف را مظلوم. ولی بعضی از همین رسانه های ما ناراحت شدند از این که اتفاق افتاد، هر وقت برای اسرائیل به صورت ظاهری یک توفیقی حاصل بشود، این ها تیتر درشت می زنند، خوشحالی می کنند، هر وقت اسرائیل ناکام می شود اینها زبان در کام می کشند و سکوت می کنند. درباره متحدان جمهوری اسلامی در دنیا هم همین طور. ما در میان دولتمردان این دنیا، دشمن زیاد و دوست کم داریم، بعضی از دوستان ما در کشورهای اسلامی و بعضی هایشان در کشورهای غیر اسلامی؛ آدم های جوانمرد و آزاده هستند. از جمله در آمریکای لاتین، مثل ونزوئلا، نیکاراگوئه، کوبا، بولیوی. رهبران این کشورها افتخار می کنند که دوست ملت ایران و متحد عملی ایران در عرصه های سیاسی اند. شما نگاه بکنید هر وقت یک اتفاقی، یک شورشی درآن کشورها بشود، بعضی از روزنامه های ما با ذوق زدگی، برجسته می کنند. مثلا در مورد چاوز می گویند « دیکتاتور در حال سقوط ». حالا مثلا 4 تا الف بچه رفته اند یک گوشه ای و یک نقی زده اند، این ها تبدیل می کنند به وسیله ای برای سرکوفت زدن به کسی که جلوی آمریکا قد علم کرده است. در عوض وقتی دو میلیون آدم به دفاع و حمایت از همین آدم در کشورش می ریزند به خیابان ها و از او طرفداری می کنند، اینها سکوت می کنند، هیچی نمی گویند، یا حتی در جایی خشم خودشان را بروز می دهند. این انحراف فرهنگی است. مشکل اساسی در بنیادهای نگاه خودش دارد.
همه این حرف ها را زدیم برای اینکه بگوییم آنچه که در صحنه بین المللی جریان دارد مناقشه و منازعه فرهنگی است، ظاهرش سیاسی است، ظاهرش این است که آمریکا جایی مثل ایران را که وابسته به خودش بوده از دست داده، پایگاهی را از دست داده و ناراحت است از دست ما، اما این خیلی مهم نیست. از دست دادن ایران و نفت ایران، از دست دادن آرامش خلیج فارس، مهم است ولی اهم نیست و اهمش چیز دیگری است. اهمش این است که با وقوع انقلاب اسلامی و پاگیر شدن جمهوری اسلامی، یک فرهنگ غالبی در ایران آمد خودش را نشان داد، برجسته شد و در نگاه مردم جهان به عنوان یک نگاه مطرح پذیرفته شد، همه گفتند اگر یکی بتواند جلو تفکر زیاده خواه، به طور انقلابی بایستد این است.
جمهوری اسلامی، چه خصوصیتی داشت؟ وقتی شما پای کلام رهبران این کشور بنشینید، از زمان حضرت امام تا امروز، حرفشان این است که ما متکی به عنایات خداوند متعال هستیم. این پیام انقلاب است. این مملکت، مملکت خدایی است، مملکت امام زمانی است، در تدارک ایجاد یک زمینه بزرگ برای مصلح کل است؛ نه اینکه ما بخواهیم زمان بگذاریم. این مزخرفات که نسبت می دهند به دولت و مسئولین و مقامات معنوی این کشور. این ها را بریزید دور که « آقا این ها دارند می گویند ما زمان ظهور را تعیین کردیم و سر میز غذا یک صندلی و غذای اضافه برای آقا می گذاریم. یک سجاده می اندازند و کسی درآن سجاده نماز نمی خواند بهش اقتدا می کنند و می گویند آقا امام زمان دارد در آن سجاده نماز می خواند» ! اینها مزخرفاتی است که هیچ وقت بین هیچ یک از مسئولین و مقامات دولتی و به طور مشخص، شخص آقای احمدی نژاد مطرح نیست. این نسبت های دروغ را می دهند و امیدواریم که آن عناصر کذابی که این چیزها را می سازند، آمادگی جواب دادنش را در روز جزا هم داشته باشند. نمونه ای دو سال پیش برای خود بنده اتفاق افتاد، همان وقت بنده گفتم و در مطبوعات هم نوشتند. گفته بودند در دولت تصمیم گرفتند و روز ولادت آقا امام زمان، یک عهدنامه ای را اعضای دولت نوشتند و این عهدنامه را همگی مهر و امضا کردند و دادند دست یک نفر از اعضای دولت- آن هم من بودم- و برده توی چاه جمکران انداخته است. بنده آمدم گفتم که رفتم جمکران و عرض ادب و اخلاص اعضای هیات دولت را به مریدان امام زمان که آنجا آمده بودند رساندم، به آنها گفتم شما جمعیت میلیونی که برای احترام به امامتان و بیان انتظارتان برای مصلح کل اینجا جمع شدید، بدانید که اعضای هیات دولت هم آحادی از شما محسوب می شوند و آنها هم همین دغدغه را دارند. این آن ماموریتی بود که من انجام دادم. یک سخنرانی رفتم آنجا کردم و آن مسئله را آنجا بیان کردم. آن اراجیف را ساختند. چرا؟ توجه بفرمایید. برای این که آن گفتمانی که امروز می تواند در جهان جریان ساز باشد گفتمان انتظار است. گفتمان مهدویت است این گفتمان می تواند عرصه های جغرافیایی را در نوردد، عرصه های مذهبی را در نوردد. یعنی طرف لازم نیست شیعه باشد حتما تا به مصلح کل معتقد باشد . می تواند عرصه های دینی را در نوردد یعنی غیر مسلمانها هم می توانند منتظر مصلح کل باشند، کما اینکه هستند. ممکن است در تشخیص مصداقش با ما تفاوت داشته باشند ولی در این که یک مصلحی می آید و جهان را از این وضعیت پریشان امروزش که نه امنیت دارد، نه رفاه دارد، نه عدالت در آن جریان دارد، نه آرامش روانی مردم دارند، از این وضعیت نجات می دهد. کدام وجدان پاکی است که با چنین چیزی مخالف باشد؟ همه دلشان می خواهد. شما الان سر دمدار این گفتمان هستید، شما ایرانی ها، شما با این تفکر امروزیتان، و گرنه بودند کسانی که در چند سال پیش که پیامی که از مرکزیت نظام به بیرون صادر می کردند تبعیت کردن ایران از دموکراسی منحط غربی بود. در نهادهای نظام در تدارک بودند که راههای رسمی برون رفت از نظام دینی و ملحق شدن به نظام عرفی و سکولار را جستجو کنند. درون نهادهای رسمی نظام داشتند این کار را می کردند، در دولت و مجلس داشتند این کارها را می کردند. البته ساحت رویه بالای دولت و مجلس در آن را مبرای از این چیزها می دانم، ولی بودند در ذیلش کسانی که، رسما دعوت کرده بودند برای این جلسه ها. از دوستان خود ما دعوت کرده بودند که بیاییم بنشینیم فکر کنیم که چطور می شود از این نظام دینی بیدردسر خارج شویم و یک نظام سکولار در مملکت و نهادهای نظام ایجاد بکنیم.
ولی امروز پیامی که دنیا دارد از این نظام می گیرد پیام رجوع به فطرت است. لذا حرفش می رود و در دلها می نشیند. یک جا تا آن نقطه انتهایی می رود؛ می شود لبنان . می رود لبنان آن سرزمین را آّباد می کند. حزب الله، یک گروه کوچک در ضاحیه منطقه جنوب و غرب بیروت، منطقه جنوب لبنان تبدیل می شود به بزرگترین و رساترین آوای دعوت حق در جهان، همه دنیا باهاش همراهی می کنند، همه آزادگان دنیا باهاش همراهی می کنند. این جا دیگر شیعه و سنی مطرح نیست بسیاری از آنها می گویند که من سنی هستم ولی ای کاش یک جو از آن غیرتی که در وجود سید حسن نصرالله است در رهبران ماها بود.
این چیزی است که در دلهای بسیاری از آزادگان دنیا دارد می گذرد. این اتفاق، اتفاق فرهنگی است، سیاسی نیست. این فرهنگِ سیاستساز است. هزار تا سیاست از این فرهنگ در میآید. هزار تا دولت متکی بر این تفکر می شود ایجاد کرد. تا زمانی که ما مسلح به یک چنین نگاه اعتقادی فرهنگی هستیم، نگران تحول منفی سیاسی نباشیم. نمی خواهم بگویم به آن چیزهایی که به شما این روزها می گویند نیازی نیست. حتما لازم است. جریان شناسی سیاسی باید حتما داشته باشید، باید تاریخ سیاسی کشورتان را بدانید، باید حوادث سیاسی امروز را بخوانید، جزئیات آن را هم دقت بکنید. اما یادتان باشد روح پنهان در پس اتفاقهای سیاسی یک جریان فرهنگی است؛ جریان فرهنگی که علی الدوام در حال نزاع است. به قول آقای هانتینگتون: « جدال یا نبرد تمدن ها و نبرد فرهنگها در نقطه تماس بین این فرهنگها ». پیش بینی اش این بود که جدالهای آینده در این حوزه شکل می گیرد. به نظرم نگاه او اگر چه توطئه آمیز بوده اما با واقعیات تطبیق می کند. بزرگترین جنگ های آینده جنگهایی است که در شکاف میان تمدنها اتفاق می افتد و بزرگترین تمدنی که موجب نگرانی و دلهره قدرتهای شیطانی شده، تمدن اسلامی است که نمی شود آن را در چارچوب مرز خاصی خلاصه اش کرد. در خاورمیانه هست، در خاور دور هست، در آفریقا هست، در آمریکا هست؛ در همه این جاها هست.
منطقه نبرد کجاست؟ همه جا، هر جا که دلی مهیای شنیدن پیام است. پیام مال شما است. شما وسایل پیام رسانتان خیلی قوی نیست. ما به اندازه آنها شبکه اینترنتی و شبکه ماهواره ای نداریم، اصلا یک ده هزارم آنها هم نداریم. اما پیام شما قویتر از پیام آنهاست. یکی از دوستان می گفت بزرگترین خبطی که آمریکایی ها و اروپایی ها کردند این بود که آمدند صدام را بر اساس منافع خودشان سرنگون کردند. خوب وقتی صدام سرنگون می شد، حکومت به طور طبیعی می رسید به آنهایی که آنجا اکثریت را داشتند. اکثریت هم محبین اهل بیت بودند؛ شیعیان عراق و بسیاری از اهل سنتی که آنها هم محب اهل بیت هستند. حاصل آن چی شد؟ این تفکر ناب طرفداری از اهل بیت اگر دیروز به صورت مهجور در یک گوشه ای تبلیغ می شد، حالا همه این شبکه های تلویزیونی و رسانه های جهان آمدند دوربین هایشان را بالای بین الحرمین نصب کردند و علی الدوام دارند گزارش آن را به جهان می دهند؛ شدند عمله بی جیره و مواجب تفکر ولایی. خدا خواسته. این مال قدرت آن پیام است. قدرت پیام این گونه است که حتی دشمنان شما را تبدیل به مزدور و عمله شما می کند بدون آن که خودشان بفهمند که دارند چی کار می کنند. الان دارند پشت دستشان می زنند که چه غلطی کردیم، کاش این کار را نمی کردیم و در عراق این اتفاقها نمی افتاد؛ کاش در لبنان نمی رفتیم انقلاب مخملی راه بیندازیم. یادتان هست که دو سه سال پیش در آنجا سعی کردند از این انقلابهای رنگی که در بعضی کشورها راه انداخته بودند به راه بیندازند. فکر کردند آنجا هم همین است اما چنان سیلی خوردند و پشت دستی دریافت کردند از ملت لبنان که ماجرا از آنجا وارونه شد و دیگر در هیچ جا نتوانستند انقلاب مخملی راه بیندازند. از وقتی در لبنان شکست خوردند، انقلاب رنگی اشان هیچ جای دیگر به نتیجه نرسید. برای ایران هم تدارک کرده بودند، اما در لبنان شکست خوردند در ایران هم خودشان دفتر را بستند. من نکات دیگر هم داشتم اما برای اینکه طولانی نشود ادامه نمی دهم و عذر خواهی می کنم.
پرسش و پاسخ
سوال: با توجه به اینکه سینما و تلویزیون یکی از مهمترین عناصر تاثیر گذار در فرهنگ جامعه است چرا فیلمهای تولیدی به گونه ای است که ما در کنار پدر و برادر خود خجالت می کشیم پای این فیلمها بنشینیم یا موسیقیهایی که مجوز وزارت ارشاد دارد ولی محتوا و متن آن هیچ تناسبی با اسلام و جمهوری اسلامی ندارد؟
پاسخ: یکی از موضوعات قابل توجه این است که کارهایی که در حوزه سیاسی، اقتصادی، صنعتی و امثال هم اتفاق میافتد گاهی وقتها خیلی آسانتر است از کاری که در حوزه فرهنگ اتفاق می افتد. دلیل آن هم این است که حوزه فرهنگ یکسره با روح و روان و عواطف آدمها کار دارد. مسائل اقتصادی خیلی ربطی به مسائل اعتقادی و فرهنگی و روانی و ... ندارد. راحت می شود یک قطعه ای را تولید کرد. این قطعه مثلا تولید این جا باشد، تولید آن شهر باشد، تولید آن کشور باشد، فرقی ندارد. اما فرآورده فرهنگی دقایقش باید مورد توجه قرار بگیرد. نکته دوم این که عرصه فرهنگ، عرصه تکاپو و فعالیت خود مردم است. درست است که ما درجایگاه هدایت، نظارت و حمایت نشستیم اما عامل اصلی ما نیستیم. ما عامل اصلی در ساخته شدن همه تولیدات فرهنگی نیستیم. فوقش این است که فلانی می خواهد یک کتاب بنویسد مجوز آن اثرش را می آید از ما می گیرد؛ کار را خود او رفته تولید کرده. کاری که ما می کنیم نظارت است. طرف رفته فیلم سینمایی را تولید کرده؛ ما اعمال نظارتمان ما چند مرحله ای است. اول، آمده مجوز ایده کلی را از شورای پروانه ساخت فیلم گرفته، ایده کلی را آمده مطرح کرده یک مجوزی هم گرفته که برود بسازد. ما می گوییم ایده عیبی ندارد اما همان ایده را یک کسی ممکن است برود باهاش یک کاری بکند که وقتی می آید در شورای پروانه اکران، افرادی که آنجا حاضر هستند می گویند این خیلی فاصله دارد با آن ایده اولی که شما مطرح کرده بودید. می فرستندش می گویند برو اصلاحش بکن. او می رود اصلاح می کند، می آورد باز هم می گویند که به نظر می رسد هنوز دچار یک سری اشکالات است باز می برد اصلاح می کند و می آورد. من این را هم باید بگویم این دوستانی که در شورای اکران، شورای صدور مجوز پروانه ساخت نشستند این ها همه شان همکاران حکومتی و دولتی من نیستند. بعضی هایشان همکاران هنرمند ما هستند یعنی از جنس خود تولیدکنندگان فیلم هستند یعنی نمایندگان آن صنف هستند که آمدند این جا قرار گرفتند؛ طبق قانون، طبق آیین نامه، آیین نامه ای که قبلا تدارک شده و الان پیش روی ما هست و طبق آن عمل می کنیم. حاصل این تعامل این می شود که بسیاری از این فیلمها تولید می شود و میآید و مجوز نمی گیرد. بعضیهایش می آید در جامعه یک بلوا و سر و صدایی هم به پا می کنند. در بعضی نشریات نگاه می کنید که نوشته فلان فیلم هم به خیل فیلمهای بایگانی شده پیوست، فلان کتاب را هم مجوز ندادند، از سال فلان تا الان من کتابم جواز دریافت نکرده. این گلایه هایی است که اهالی فرهنگ دارند از ما و ما هم مجبوریم بشنویم این حرفها را اما مطابق با ضوابط عمل می کنیم. نکته آخر این که اگر بنا باشد ما استانداردهای خودمان را در آن نقطه ای قرار دهیم که هیچ خبط فرهنگی در این تولیدات فرهنگی اتفاق نیفتد و هیچ مشکلی نداشته باشد، به شما عرض می کنم تولیدات فرهنگی ما ممکن است در سال در بعضی از شاخه ها به تعداد انگشتان دست باشد.
سوال: سوال من این است که پس این عدم مجوزها فایده ندارد. دلیل این است که نیروهایی که باید مثلا در حوزه دینی کار بکنند خیلی کم هستند مثلا ما نیروهای ارزشی نداریم- یک بچه مذهبی باشد- که وارد صدا و سیما بشود {و بتواند بماند}. سه ماه باهاش قرار داد می بندند. یا جذب آنها می شود و عین خود آنها می شود یا دوام نمی آورد و بر می گردد یا اینکه تبدیل می شود به یک نیروی منفعل که نمی تواند در آن عرصه کار کند. باید یک نیروهایی تربیت شود و نیروهای صدا سیما را باید تصفیه کرد.
پاسخ: خواهش می کنم اسمش را تصفیه نگذارید. البته من که مسئولیتی در قبال صدا و سیما ندارم. مسئول صدا و سیما جداست از مسئول وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ما با صدا و سیما همکاریم و در جلسه شورای فرهنگی عمومی هم در کنار هم قرار داریم ولی صدا و سیما مسئولش توسط رهبر معظم انقلاب انتخاب می شود و از طرف دولت، قوه قضاییه و قوه مقننه هر کدام دو تا نماینده ناظر بالای سر صدا و سیما قرار دارند. بنده هیچ ارتباطی با صدا و سیما از حیث کاری ندارم؛ یعنی مصیبت های ما در وزارتخانه اینقدر هست که نخواهیم بار صدا و سیما را به دوش بکشیم. اما به شما عرض می کنم این نکته که فرمودند همین طور است. اگر ما بخواهیم کار اساسی انجام دهیم کادرهای فرهنگی در تعداد گسترده باید به صحنه بیایند. این کادرها الان وجود دارند. بنده دارم می گویم به صورت کادر ورزیده حرفه ای متاسفانه نیستند اما کادر مستعد که بتواند بیاید در حوزه فرهنگ پس از مدتی همان ورزیدگی را پیدا بکند و بشود عناصر حرفه ای، چرا؛ این استعداد در جامعه ما هست لذا ما استراتژی خودمان را برای آینده، این امر قرار دادیم. الان ما یک مقدار داریم مهار می کنیم، یک مقدار اقدامات سلبی داریم انجام دهیم. اگر بنا باشد ایده آل مطلق در مقام عمل فکر بکنیم و عمل بکنیم، دست آخر باید در سینما و در همه اینها را ببندیم . ولی ما اجازه بستن در سینماها را نداریم. ما اجازه نداریم برخوردمان با مجامع فرهنگی برخورد سلبی باشد. برخوردی که خود حضرت امام (ره) کردند از ابتدای انقلاب این طور بود که با هدایت و ارشاد، با خط دادن، با حمایت کردن، با هدایت کردن هر روزه، ما برویم به سمتی که تولیدات فرهنگی عناصر سالم و صالح مان تعدادش بیشتر شود از آنجایی که دستگاهی که باید کنترل بکند، فشار وارد بکند و اجازه ندهد که کار ضد ارزشی در جامعه تولید شود.
سوال: دوست دارم صادقانه جواب دهید از وقتی که پرونده فرهنگی را دست شما دادند تا به الان چه کار کردید، چه تحولی ، چه بازدهی داشتید؟ موقعیت فرهنگی که به فرمایش آقا به لجن زار فرهنگی تبدیل شده بود و شما با شرایط سخت و ناهنجاری، تهاجمی روبرو شدید و شاید هم قبل از قبول مسئولیت متوجه بودید که چه پرونده سیاهی را دست شما دادند، حالا هم قبول کردید و مسئول هستید. خودمانی حرف بزنیم خیلی کارآمدی ضعیفی دارید، درست کار نمی کنید، توقعات را بالا بردید، حالا هم باید جوابگو باشید و....؟
پاسخ: یکی از دوستان یک وقتی قریب به همین سوال ازمن پرسیدند که شما چه شد که مسئولیت وزارتخانه را پذیرفتید، یعنی چه مطالعاتی کرده بودید. من گفتم که معروف است یک کسی از آبشار نیاگارا پرید و آمد پایین و یک خبرنگاری آمد سراغش که خوب بگویید که شما این شجاعت را از کجا آوردید، چه شد که تصمیم گرفتید این کار را بکنید ، گفت: من این چیزها سرم نمی شود کسی که من را هل داد اگر پیدایش کنم می دانم باهاش چی کار کنم ! واقعیت اش ما را هل دادند اینجا. خیلی هم با اراده خودمان نیامدیم. اما به شما عرض کنم این عرصه، عرصه آسانی نیست شما خودتان هم می دانید عرصه ای است که در مقام حرف زدن آدم خیلی راحت می تواند در موردش حرف بزند ولی وقتی می خواهد بیاید اداره اش بکند متوجه می شود با هر حرکتی که شما بکنید یک عده ای دلخور می شوند. الان یک اتهام بنده و دوستان همکارم این است که خیلی سختگیرانه برخورد می کنیم؛ شدیم ابن ملجم و یکی یکی فیلم ها را داریم جلویش را می گیریم، یکی یکی کتابها را حبس کردیم، جلوی شعر را گرفتیم. این یک اتهام ماست . یک اتهام دیگر از این طرف این است که تسامح، تساهل و بی خیالی نسبت به رواج منکرات، منتها واقعیت چیست؟ در این مدت یک سری کارهای خوبی انجام شده که اساسا خاطره یک سری آن اقدامات گذشته را دارد در اذهان تغییر می دهد. شما نگاه بکنید به مقوله موسیقی، تئاتر و... خیلی از دوستان دارند می گویند، من در مجامع هم دارم می شنوم از بسیجی ها و اهل تدین و مسجد که خودم متعلق به این قشر هستم. من بارها اعلام کردم که اگر فرهنگ، هنر، سینما، تئاتر و امثال هم رنگ و بوی اعتقاد دینی و اخلاقی نداشته باشد بنده هیچ تعهدی در قبال آن ندارم. بنده خودم را متعهد مطلق سینما نمی دانم. من خودم را متعهد به سینمایی می دانم که متعهد به اخلاق، دیانت و فرهنگ ملی باشد . در همین مدت ما یک ارتباطی برقرار کردیم بین هنر موجود مثلا تئاتر که همیشه به نظر می رسید که باید در اختیار یک عده اشخاص خاص جامعه باشد. در این دوره برای اولین بار تئاتر به شدت مردمی شد، به گونه ای که تئاترهای مذهبی که بنده خودم اعتقاد داشتم بیشترین طرفدار را دارد – اگر درست کار شود – این دوره بالاترین آمار شرکت کنندگان در محل نمایش یک تئاتر را ما در نمایشهای مذهبی داشتیم. ما شب هایی را در تئاتر این کشور گذراندیم که 2500 نفر در یک سئانس رفتند از تئاتر دینی دیدن کردند. بی سابقه است که در یک سئانس 2500 نفر از یک تئاتر دیدن کنند. ما بردیم این را در یک استادیوم اجرا کردیم؛ تئاتری بود در ارتباط با مقوله عاشورا . در طول یک سال گذشته یک کارنامه شرافتمندی را در حوزه موسیقی دوستان ما در تولید آثار ارزشمند و فاخر موسیقی داشتند. «رسول عشق و امید» سمفونی بلندی بود که آقای سید مهدی شجاعی نویسنده کتابهای خوب اسلامی ، نویسنده متن آن بودند، با یک هنرمند موسیقی با همدیگر یک کار مشترک انجام دادند. سه چهار تا سمفونی با این خصوصیت را ما برگزار کردیم که در طول تاریخ موسیقی بی سابقه است و همین حالا ما در تدارک این هستیم و در پیوند زدن موسیقی با علایق مذهبی و دینی و ملی کشورمان سفارشهایی داده شده که به تدریج بیرون خواهد آمد. ولی آن عرصه ای که عرصه فعالیت بخش خصوصی است، مردم خودشان می روند تولید اثر می کنند. {درمورد اینها نظارت می شود و گفته می شود مثلاً} آقا این جایش تند است برو اصلاحش بکن، این شعرت را ما قبول نداریم باید بروی شعرت را عوض بکنی. کار دوستان ما آنهایی که درحوزه نظارت نشسته اند، این است که دائم دارند این اقدامات را می کنند. ضمناً یادتان باشد این نوارهایی که الان درجامعه در دست عموم است و می گویند با مجوز رسمی وزارت ارشاد، بعضی از آنها مجوز واقعی و اصلی نیست یعنی ما بسیاری از اینها را گرفتیم که کار غیرقانونی را به اسم وزارتخانه انجام می دهند. بعضی ها هم مجوزهایی است که متاسفانه در گذشته دریافت کردند و خب حالا آنها را نمی شود کاری کرد. در پاسخ سوال های بعدی از کارهای دیگر وزارتخانه یاد می کنم تا بدانید که در زیر پوست اتفاقاتی که چشم شما را آزار می دهد و دل خود ما را هم آزرده می کند، چه اتفاقات مثبتی دارد می افتد و امیدوار کننده است برای آینده . حالا آن چیزی هم که شما نسبت دادید به رهبر معظم انقلاب، بنده عرض می کنم از نگاه ایشان فعالیت این وزارتخانه از ابتدای انقلاب تا الان در هیچ یک از شرایط وزارت ارشاد، مثل الان خوب نبود. ما البته خودمان را خیلی کوچکتر از این می دانیم که ایشان ما را مورد چنین لطفی قرار دهند. می دانیم و اشکالاتی که ایشان بارها خودشان به ما توضیح دادند آنها را هم دریافت کردیم و انتقادهایی که از جانب ایشان بوده {را شنیده ایم و دنبال اصلاح هستیم} اما چاره ای نیست. ما باید نسبی ببینیم. وزارتخانه گامهای بلندی را به سمت سالم سازی برداشته است. شاید مصلحت این باشد که شما بدترین آثار امروز را در ذهن خودتان با بعضی آثار معمولی گذشته بروید مقایسه بکنید، آن وقت می فهمید که چه اتفاقی افتاده است.
سوال: با توجه به این که دولت هزینه های زیادی صرف تبلیغات کرده برای نظام جمهوری اسلامی کرده و از سوی دیگر با توجه به اینکه آمدند تجربه های یک سری افراد آنچنانی در ماهواره {را کپی برداری کردند}. یک سری تبلیغاتی از ماهواره از لباس های آنچنانی به عمل می آید و یک سری هم می آیند در ماهواره ها که تخریب کننده نظام جمهوری اسلامی هستند – که از سال 74 وارد شد. الان مدل فشن مُد است؛ مواد مخدر و قرص هایی که در داروخانه ها می فروشند؛ زنان و دختران فاسدی که در خیابان هستند، اینها متاسفانه وجود دارند. من از شما وزیر محترم می خواهم که این ها را آسیب شناسی کنید و با راهکارهای درست به ما به عنوان یک جوان یاد بدهید با اینها چگونه مقابله کنیم؟ البته می دانیم سازمانها و ارگان های زیادی هستند برای این آسیب ها و من فکر می کنم لازم نیست این مجموعه ها و ارگانها همه زیرنظر وزارت ارشاد باشد و شما بخواهید اعمال اثر کنید. فکر می کنم که کار وزارت ارشاد این است که یک ارتباط با آنها داشته باشد. شما در این زمینه چه کار کردید؟
پاسخ: آن چیزی که بر شمردند یک سیاهه ای از آسیب های اجتماعی است که به همه عرصه ها مربوط می شود. واقع مطلب این است که جهان امروز با جهان قبل ازیک جهاتی فرق کرده است. در جهان سابق یک پدر خانواده وقتی می خواست فرزندش سالم بماند یک مدرسه خوب برایش انتخاب می کرد و خودش او را تا مدرسه می رساند و سعی می کرد دوستانی که در مدرسه دارند دوستان موجهی باشند؛ درخانه همه اسبابی را فراهم می کرد که این بچه تحت تاثیر مسائل انحرافی قرار نگیرد. خیلی خانواده هایی بودند که تلویزیون و رادیو نداشتند و می گفتند که می خواهیم از اینها دور باشیم . زمانی می شد که آن طور بچه ها را اداره کرد ولی امروز هیچ پدری نمی تواند قسم بخورد، نه خودش و نه معلمی که برایش انتخاب کرده. این بچه بالاخره می رود به یک نقطه ای و متصل می شود به یک دنیایی از اطلاعات در اینترنت؛ اینترنتی که در جمهوری اسلامی مدیریت شده است و میلیون ها سایت مستهجن درش بسته شده و تلاش صورت گرفته که این اسباب ورود به گناه را از جلوی بچه بردارند. ولی خب نمی شود. خیلی بیشتر از اینها، هست. این بچه وقتی رفت پای اینترنت نشست، میلیون ها معلم بالای سرش است. کاری که ما می توانیم بکنیم در کنار این تمهیداتی که از دولت، از دستگاه های دولتی، از صدا وسیما، از شورای فرهنگ عمومی انتظار دارید، در کنار او کلام قرآن را قرار دهیم. «یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهدیتم». اگر می خواهید این آتش دامن شما را در بر نگیرد به خودتان برسید، خودسازی کنید. این چیزی است که ما توقع داریم دولت ها برایمان بکنند اما یک بخشی از قضیه مربوط به می شود به خودمان. همین الان این اجتماعات شما یک بخشی از برنامه خودسازی است و تمرکز روی این برنامه ها کمک کننده است. نکته دیگر در مورد نقش وزارت ارشاد، من نمی توانم از نظرسازمانی به صدا و سیما دستور بدهم، ما دو جای جدا از هم هستیم اما یک جایی ما را به هم وصل می کند و آن دستگاه، شورای انقلاب فرهنگی است به ریاست رئیس جمهور و همه دستگاه های فرهنگی آنجا می نشینند. آنجا تصمیماتی اتخاذ می شود که به نفع همه است و هر قسمتی را یک جایی مجبور می شود انجام دهد. من نوید می دهم اخیراً پیش بینی شد که یک دستگاه هماهنگی بین دستگاه های فرهنگی هم زیرنظر رئیس جمهور تشکیل شود که اینجا به لحاظ اجرایی هم دستگاه ها را با هم هماهنگ می کند.
سوال: بحث من مدیریت فرهنگی است. مثلا من اگر بخواهم لباس یا کفش بخرم یا خیلی باید بگردم تا آن چیزی که مدنظرم هست پیدا کنم یا باید با مد پیش بروم که دوست ندارم و آن چیزی هم که می خواهم پیدا نمی شود؟
پاسخ: قانون ساماندهی مد و لباس را سال گذشته مجلس تصویب کرد. این مصوبه از طرف مجلس ابلاغ شد به ما. یک مسئولیتی هم برای معاونت هنری ما پیش بینی کردند و دستگاه های دیگر که در یک ستاد و کمیته ای جمع شوند و کار گروهی را شکل می دهند. ما به صورت ناظر هستیم. تولید کننده بخش خصوصی است. ما فقط می توانیم اعمال نظارت کنیم و فقط می توانیم دستگاه های دولتی را موظف بکنیم که چه کاری بکنند. تولید پارچه ای که مناسب با شئون اسلامی ما باشد، توسط وزارت صنایع این حکم شده به آنها ؛ به وزارت بازرگانی گفته شده در سامان دادن به صنوف مختلف تولیدی و توزیع لباس چه کارهایی را بکنند و این کار را هم شروع کردند. در بعضی از فروشگاه ها دیدید که یک تابلویی را زده به عنوان جلوه های حجاب این جلوه حجاب - البته می دانم متاسفانه بعضی از کسانی که این تابلو را در فروشگاه هایشان دارند خودشان حجاب درستی ندارند. این بود که وزارت بازرگانی با صنوف مختلف تولیدی با هم به توافق رسیدند که آنها بیایند یک بخشی از تولیدات خودشان را در سمت و سویی جهت بدهندکه متدینین جامعه وقتی می روند آنجا لباس متناسب خودشان را پیدا بکنند. کارهایی که ما می توانیم بکنیم در وهله نخست یک کار ایجابی و ارشادی است. یک مرحله می رسد به آنجایی که نیروی انتظامی وارد عمل شود. ما امیدواریم که هیچ وقت به این جا نرسیم و آرزو می کنیم که برخورد نیروی انتظامی با مردم هرگز به حد بزن و بگیر و ببند نرسد، ولی اگر ببینند کسانی به صورت برنامه ریزی شده لباس مستهجن را پوشند و در خیابان ها حرکت می کنند – یک عده می آمدند با برنامه در خیابان می گشتند و بعد هم می رفتند پولش را می گرفتند – نیروی انتظامی با این جریانات سامان یافته برای توسعه فساد، برخورد می کند و ما هم آن را لازم می دانیم. حقیقت امر این است که آنچه به عهده ماست سامان دادن در بخش ایجابی قضیه است. این کار توسط آن ستاد دارد دنبال می شود و همین الان یکی از این نمایشگاه ها برای لباس مناسب زن دارد برگزار می شود تحت عنوان «زنان سرزمین من» و من نمی گویم که آنچه آنجا هست همه اش خوب است ولی بالاخره یک حرکاتی از این قبیل را باید بکنیم. شما می خواهید چه بکنید؟ اگر فقط بخواهید کار سلبی بکنید باید به جان یک عده ای از مردم بیفتید و حتماً راضی نباشید که چنین اقدامی صورت بگیرد.
سوال: وضعیت فرهنگی سینما را اشاره فرمودید. جدیداًً در فیلم هایی که ساخته می شود بدبختترین زنان، زنان چادری هستند. چرا نگاه باید جوری باشد که اینها مثلا زیر چادر کارشان را می کنند؟
پاسخ: اصلا مورد توجه همکاران من این است کسانی که با ظاهر مذهبی در مملکت حرکت می کنند، در فیلم از آنها چهره سازی خبیث و منفی در فیلم نباید باشد. دلیل جلوگیری از اکران یکی از فیلم هایی که خیلی هم سرو صدا کرد این بود که آن فرد خودش را متصل به یک خانواده مذهبی نشان داد و یک سمبل مذهبی از اول فیلم تا آخر فیلم با آن هست. به همین دلیل جلویش گرفته شده، این چیزی نیست که موردتوجه نباشد منتها طبیعی است؛ حتی در صدا و سیما این حرف ها بارها زده شده . البته من معتقدم که نسبت به قبل تعدادش خیلی کم شده، یعنی این قضیه دارد تا حدی زیادی جلویش گرفته می شود.
سوال: من می خواهم این چیزهایی که می گویید، در عمل اجرا شود. متولی فرهنگ درجامعه ما زیاد است. این نظراتی که دانشجویان دارند لطفا بررسی شود. ما هیچ اثری از اینها در دانشگاه ها نمی بینیم. ما دلمان می خواهد که وزارت ارشاد از این فرصت «نوآوری»استفاده کند؟
پاسخ: کاری که ما داریم انجام می دهیم همین است که تشویق بکنیم همه فعالان عرصه فرهنگ و هنر را که این موضوعات را دست بگیرند. عاملان مشوق ما عامل هایی هستند که می توانند آنها را سوق بدهند به آن سمت. ما حاضر هستیم. برای مثال یک فیلمی که تا آخر امسال آماده می شود – « سلیمان نبی» که زندگی ایشان است یک تحولی در فیلمسازی کشور ما محسوب می شود – و داریم برای این چیزها هزینه می کنیم و شما هم دعا بکنید که اینها نتیجه بدهد. شما اگر تغییر را بخواهید ببینید، این گونه است که فعالیت های فرهنگی مسجد محور نسبت به شروع این دولت حدود 10 برابر شده ، مقیاس هایش یک برابر و چند برابر نیست و کاری که صورت می گیرد 10 برابر است. هزینه ای که برای فعالیت های قرآنی دارد می شود نسبت به سه سال پیش که شروع کردیم 30 برابر شده. ما حالا در وزارتخانه خودمان هستیم ولی می دانیم دولت حداقل بیش از 60 میلیارد تومان برای سامان دادن خانه های عالم در کنار مساجد و ساماندهی حواشی مسجد هزینه می کند.
این ها چیز کمی نیست و امیدواریم که آثار خیر این ها هم ظاهر شود. شما هم به خودتان امیدوار باشید و به دین خودتان. دشمنان شما از غیظ دارند دندان هایشان را فشار می دهند. علی رغم همه این توطئه های فرهنگی که می کنند باز انسان های شریفی مثل این خواهران حاضر در جلسه و جوانان انقلاب پی این دین ایستاده اند.
والسلام علیکم.
nima1387 - ایران - ایران |
من فقط تیتر این خبر خوندم.دیگه بقیه حرفهای این مرتیکه نخوندم.فکر می کنم مثل 30سال پیش ...گفته |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
sasan4 - ایران - تهران |
این همه مزخرف فقط از سر یک چرندگو می تونه تراوش کنه من که از سهم خودم از پول نفت که حقوق نامردی مثل تو باشه نمی گذرم حرامت باشه. |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
archam - ایران - تهران |
من کاملا قبول دارم دو ساله قبل هم یک باندی را در قم گرفتند که فقط کارشان پوشیدن لباسهای بد بود که اطرافه حرم راه بروند و اونها رو گرفتند و فهمیدند که از تهران دستور میگیرند و در تهران هم یک باندی بود که به طوره مستقیم از امریکا این شیطان بزرگ دستور میگرفتند این انسان ها رو جمهوری اسلامی ایران خودش میدونه باید باهاشون چه کند . |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
Delhoreh - ایران - مشهد |
چقدر ور زده!! |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
sanjab_f - ایران - اصفهان |
چطوری میشه به لاتین تایپ کرد لطفا یکی راهنمایی کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
sanjab_f - ایران - اصفهان |
archam - ایران - تهران
می بخشید این سایتی که مدام توش تلپ میشی از طرف اون جمهوریه نازنینت فیلتر شده اینو به اعتراض هم می گم حالا چرا شما از فیلتر شکن استفاده می کننین و بر خلاف نظر نظامتوون رفتار می کنین این حرفا هم فقط برای جلب توجه میباشد
|
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
bahar - امارات - Dubai |
سرم رفت.چقدر ور زده.روده دراز |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
parviz1 - انگلستان - کترینگ |
هرندی یا چرندی.چقدر ور زده و سر بیچاره دانشجوها را خورده.ولی اون قسمت از حرفاش که میگه انقلاب در مساجد شکل گرفت و از نماز فطر !!باید بگم که مرتیکه شما که میگفتید زمان شاه آزادی نبوده پس چطور در مساجد همه آزاد بودند و انقلاب را با هماهنگی شکل دادند.و یا شهدای 17 شهریور!!!مرتیکه ...دروغگو بگو کجاست قبر این شهدای 17 شهریور!!!چرا همش دروغ و دروغ و دروغ.تا کی دروغ!!! |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
shir o khorshid - ایران - اصفهان |
archam - ایران - تهران .جواب ابلهان خاموشی است |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
mahtam - هندوستان - بنگلور |
کی حوصله ی خوندن اراجیف این مرتیکه ی دیونه رو داره. خدایا کی می خوای ما نسل سوخته رو نجات بدی |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
raha_99 - انگلیس - لندن |
تنهابه موضوع عید فطر آن توجه ام جلب شد.
دقیقا به همین خاطر از ترس تنها جشن مذهبی وخود جوش مردم است که سی سال زمان دقیق عید فطر را اعلام نمی کنید و مردم را سر کار میگذارید و به بهانه با چشم دیدن ماه با چشمان بی بصیرت خود و اعلام
هلال ماه گاهی در رو ز دوم و گاهی در روز سوم که قطر آن نشانگر اول نبودن آن است و همیشه با اختلاف با دنیا و اکثرا در آخر شب که هیچ کس نمی تواند برنامه ای بچیند اعلام می کنید وکناه این کار و این خیانت را هم مانند بقیه موارد به گردن خود می اندازید . شما از ارتباط مردم با یکدیگر می ترسید به همین علت نفاق را رایج کردید به شکلی که حتی افراد یک خانواده هم نمی توانند به هم اعتماد کنند . مولا علی به خاطر وحدت بین مسلمانان از حق مسلم خود که خدا و بیامبر به او اعطا کرده بودند گذشت و بیست وبنج سال خانه نشین شد و وقتی که مردم از او خواستند بر آنها حکومت کند صریح وبی برده گفت اگر تحمل عدالت مرا دارید من قبول می کنم وگفت اگر مال ناحقی را حتی مهریه همسر خود کرده باشید من به مردم بر می گردانم . و با نام تقیه وهزار مزخرف دیگر به نبم شرع آنها را فریب نداد .شما آنهایی هستید که امام رضا را که لبیک گویان به همراه مردم برای اقامه نماز عید فطر بس از یک ماه روزه داری از ترس محبوبیت و شناخت مردم نسبت به او بر گرداندید .
شما جاهلان فکر می کنید که مردم در دستان شما قرار دارند .
ای بی ایمانان خرافه برست مردم در میان دستان خداوند قرار دارند و او
فقط به شما اجازه ملق زدن و ادا بازی داده است . ننگ بر مسلمان نمایان
معاویه صفت !! |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
Next - انگلیس - لندن |
چه چونه ای داره این مردک مسخره! |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
hadi_ghl - ایران - تهران |
این حرفا دیگه خریداری نداره، برای خودش حرف زده و وقت مارا گرفته. |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
ezatdf - ایران - تهران |
شما خودشو ناراحت نکن همونایی که یه روز برنامه ریزی کردند با لباس مستهجن عمامه و عبا در خیابانها حرکت کنند همونا امروز برنامه ریزی کردند با لباس مستهجن در خیابانها حرکت کنند بحث تاریخ مصرفه جانم |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
مرد شنگول - ایران - مشهد |
archam - ایران - تهران
داداش مثل اینکه تو هم دچار توهم توطءه شدی |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
shahab2008 - انگلیس - لندن |
sasan4 - ایران - تهران
دقیقا حرف دل یک ملت آگاه و در بند استکبار رو زدی |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
archam - ایران - تهران |
چرا حرفه الکی میزنی من به هیچ عنوان از فیلتر شکن استفاده نمیکنم شاید تو اصفهان فیلتره به چیزهای ندیده و نشنیده |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
maryflower - ایران - تهران |
archam - ایران - تهران
حتما به تو خط جداگانه دادن عزیز دل ...
چون ما تهرانیها هم از فیلتر شکن استفاده می کنیم . این سایت همه جای ایران فیلتره مثل خیلی چیزای دیگه . نمی دونستی حالا بدون |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
sarab22 - المان - دوسلدورف |
archam - ایران - تهران
دوست عزیز بسیجی 10ساله پیش ایران بودم مادرم فرد بایمانی ایست و قرار بود برای زیارت به قم ببرمش .وقتی به قم و حرم رسیدیم من در گوشه حیاط منتظر مادرم بودم که طلابی به من نزدیگ شده پرسید برای صیغه امدم .گفتم نه منتظره کسی هستم باور کنید دوستان چند برک عکسه خانم به من نشان داد و کفت من در قسمته سمت چپ حرم هستم اگر کاری داشتی مراجعه کن .عکسها ماشالا جنیفری . خوده این اخوندا از ریشه یعنی مادر ذاتی خرابن وقتی مادره من این صحنه رو دید فقط گفت 55 سال زندگیمو فنا کردم.این |
شنبه 5 مرداد 1387 |
|
bahram1 - ایران - تبریز |
archam - ایران - تهران
چیییییی میگییییییییییی؟ |
یکشنبه 6 مرداد 1387 |
|
parinaz88 - عراق - سلیمانیه |
شماها این همه رو خوندین؟منکه عمرا بخونم |
یکشنبه 6 مرداد 1387 |
|
sorena_7 - ایران - تهران |
archam - ایران - تهران
1-همین جا خودت را رسوا کردی که دروغگویی حتی حالا کلاغهای روی تیر چراغ برق هم میدونند این سایت در ایران فیلتر میشه چرا میگی نمی شه و از فیلتر شکن استفاده نمی کنی حتماْ می خوای با این دروغت ثابت کنی در ایران آزادیه و میگی حداقل ایرانیای خارج از کشور که نمی فهمند من دروغ میگم .خودتی.
2- طبق نظر مسیولین جمهوری اسلامی دیدن سایتهای فیلتر شده نظام حرام و غیر قانونیه پس تو که لااقل میان همه به عشق و لاو نظام واحمدی نژاد و ولی فقیه معروفی چرا قانون شکنی می کنی و دل احمدی نژاد و...را خون می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
3-پس یک نتیجه اخلاقی با این قانون شکنی ثابت می کنی که تو هم ....و پ...ای نظام و در نتیجه احمدی نژاد را قبول نداری و حرفهای اون را زیر پات می گذاری.پس دیگه اینقدر برای احمدی نژاد لاو نترکان. |
یکشنبه 6 مرداد 1387 |
|
sarv_e_chamaan - ایران - تهران |
آقای هرندی خسته نباشید!!!!
کتابش کی در میاد!!!!!!!! |
یکشنبه 6 مرداد 1387 |
|
archam - ایران - تهران |
sarab22 - المان - دوسلدورف کاملا دروغ میگی عزیزمن تو که دین و ایمان نداری و از اسلام بد میگی که حتی نمیدونی اسلام رو با چه (س) (ص)مینویسن الکی حرف نزن تو لیاقته اسلام رو نداری یعنی اینقدر یک نفر ایمانش ضعیفه که بخواه به خاطر اینکه یک اخوند از کار بد درامد در کل دینش رو ول کنه با عقل جور در نمیا هر چی این مطلبت رو به عقل میدی میگه
دروغ دروغ دروغ من از دروغ خیلی بدم میا وایسا یک نصیحت بهت کنم
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خداباش وهرکاری خواهی کن
در ضمن من هم از بسیجی ها زیاد خوشم نمیا
sorena_7 - ایران - تهران
maryflower - ایران - تهران
من که گفتم از دروغ بدم میا
به جان خودم قسم من از فیلتر شکن برای امدن به این سایت استفاده نمی کنم همین . |
یکشنبه 6 مرداد 1387 |
|
shima87 - فرانسه - پاریس |
archam - ایران - تهران
خوب معلومه وزارت اطلاعاتی ها که فیلتر احتیاج ندارن خودشون ازادند فیلتر مال مردمه تو یکی دی که ساکت با اسم مسخره که برای خودت می زاری ابله |
یکشنبه 6 مرداد 1387 |
|
amirpersia - سوئد - استکهلم |
چقدر زر زده !!! البته تنها هنر اینا هم همین حرافیاشونه!!! |
دوشنبه 7 مرداد 1387 |
|
archam - ایران - تهران |
shima87 - فرانسه - پاریس
خانم محترم لطفا احترام خودتون رو دسته خودتون نگه دارید و اسم هر کس هم برای خودش زیبا و مقدسه من هم دوست ندارم جوابه شما رو بدم |
دوشنبه 7 مرداد 1387 |
|
سوین - ایران - تهران بزرگ |
archam - ایران - تهران ، محض اطلاع این سایت از همه نقاط و توسط همه شرکت ها فیلتره پس گل واژه تلاوت نکن . و معلومه که از بسیجی ها باید بدت بیاد چون اونا حداقل به چیزی که معتقدند عمل می کنن هر چقدر هم که کثیف و حیوان صفت باشن ولی امثال تو نون به نرخ روز خور و دستمال کشین و همین شماهایین که میاین می شین عامل نفوذی بین دانشجوها و بقیه مردم و جلوی هر تجمع و اعتراضی رو با خرابکاری هاتون می گیرین . ولی از قدیم گفتن گهی زین به پشت و گهی پشت به زین . |
دوشنبه 7 مرداد 1387 |
|
jesus_christ - ایران - یزد |
archam - ایران - تهران
مرتیکه تو که اصلا تو ایران نیستی..اربابات دارند حسابی به تو ... |
دوشنبه 7 مرداد 1387 |
|
hasti40 - ایران - تهران |
فقط می تونم بهش بگم کثافت - اینها زن و بچه هاشون زیر چادر هزار کثافت کاری می کنند و آبروی هر چه زن رو بردند اشغالها بعد میاند این مزخرفات رو می گند. |
سهشنبه 8 مرداد 1387 |
|
Ali 110 - ایران - تهران |
در مورد این موضوع حال یا با توطئه یا بی توطئه باید بگم این موضوع در اجتماع وجود دارد این افراد یا از روی خود کم بینی یا از روی عقده خودرا به اشکالی که بیشتر شبیه حیوانات است در می اورند تا خودشان را به دیگران نشان داده تا جلب توجه کنند .اینان مطمئننا ارزش وشان انسانی خود را فراموش کرده اند. |
سهشنبه 8 مرداد 1387 |
|
shima87 - فرانسه - پاریس |
archam - ایران - تهران
بهت برخورد جاسوس نگو تا نشنوی اوکه |
سهشنبه 8 مرداد 1387 |
|