رضا رشیدپور مثلث شیشهایاش را دوست دارد و حالا که پخشاش متوقف شده، مثل یک خاطره خوب از آن حرف میزند. درباره برنامهاش و مشکلاتی که برای پخشاش به وجود آمد، صریحتر از آنی بود که انتظار داشتیم، هر چند که حواساش بود طوری حرف نزند که مشکلات خودش و برنامهاش از این که هست بیشتر شود.
آقا این ماجرای دکور برنامه و نشانههای شیطانپرستی چی بود؟
راستاش من هم اول توی اینترنت دیدم. فکر نمیکردم این قدر گسترش پیدا کند...
اولاش فکر کردم شوخی است...
به نظر من هم اولاش این طوری آمد. حتی در یک نامه رسمی که در این زمینه به دست گروه اجتماعی رسیده بود...
نامه رسمی فرستاده بودند؟!
آره. مدیر گروه هم زیر این نامه نوشته بود: جلالخالق! اول برایمان در همین حد بود. اما بعد دیدیم تعدادی از دوستان قضیه را جدی دیدهاند. به نظرم بخشی از واکنشهای جدی اطرافمان، انگار بیشتر باید در شاخه هجو دستهبندی شوند. به هر حال صدا و سیما این قدر بیدر و پیکر نیست که یک نفر وارد شود و برنامه ببرد روی آنتن تا تبلیغی برای یک گروه فراماسونر شیطانپرست باشد! اگر قرار باشد ماجرا این طوری پیش برود که نیروهای امنیتی چه کارهاند؟ ترجیح میدهم به قول مهران مدیری، به کسی که این حرفها را زده و نوشته، فقط نگاه کنم.
من زیاد با روابط و قوانین درون سازمان آشنا نیستم. میشود برایم بگویی که این جور حرفها و فشارها چه قدر میتوانند در تعطیلی یک برنامه موثر باشند؟
به هر حال نمیشود برنامهای که درباره انتقاد و انتقادپذیری است، از نقد مستدل ناراحت و دلگیر شود. اما این اتفاقی است که از طرف منتقدان آگاه میافتد.
به خصوص یک برنامه زنده شب به شب که خودش را در معرض چنین انتقادهایی قرار میدهد.
صد در صد. و اصلا جذابیتاش در همین است. حتی پیش میآمد که در برنامههای خودمان، چنین انتقادی نسبت به خود برنامه توسط مهمانان برنامه شکل بگیرد و من هم این را میپذیرفتم. ولی این ماجرای شیطانپرستی، به نظرم دستاویز خیلی سبکی است. خندهدار است.
من این را اول در روزنامه جوان دیدم. ماجرا از همان جا شروع شد؟
نه، روزنامه جوان هم به نقل از سایتهای اینترنتی به شکل کامل چاپ کرد. انتظار داشتم قبل از چاپ حداقل تماسی با ما میگرفتند. اگر ما مسلمانیم، باید بدانیم که ریختن آبروی مومن از قتل نفس بدتر است.
یا آن فرمایش حضرت علی که اگر خلخال از پای زن یهودی درآورده شود، مرد مسلمان اگر از غصه بمیرد حق دارد...
اما این اتفاقی است که در این موارد خیلی ساده اتفاق میافتد. دارند به ما میگویند که نه تنها خداپرست نیستیم که شیطانپرستیم! این ریختن آبروی مومن نیست؟ به سهم خودم از نهادهای امنیتی میخواهم که با چنین مواردی برخورد کنند. این روند تخریب این روزها به شدت دارد اشاعه پیدا میکند و همه را در برمیگیرد و به نظرم کمکم کار به جاهای باریک کشیده میشود. یک کشتی است که اگر سوراخ شود، کل جامعه فرهنگی ما را میتواند غرق کند. این روزها وقتی سر و کله یک آنتن ماهواره در قابی از یک فیلم سینمایی پیدا میشود، حذفاش میکنند و وجود چنین عنصری را بر بام خانهای در تهران، ناشایست میدانند؛ اما وقتی یک نفر چنین توهینی به گروه تولید کننده یک برنامه میکند، هیچ کس واکنش نشان نمیدهد.
به جز این مقاله و اشاره، کدام بخشها در این سی و پنج برنامه مثلث شیشهای، واکنش ایجاد کرد و باعث فشار شد؟
ما ایرانیها در اقشار مختلف نقدپذیر نیستیم. مخصوصا اگر پای منافعمان در میان باشد. مثلا وقتی پای یک منفعت چهار میلیون تومانی مثل عمل جراحی دماغ مطرح است، دو نفر پزشک به خودشان اجازه میدهند که در یک برنامه زنده روی آنتن، حرفهای عجیبی به هم بزنند.
جالب است که نایب رئیس انجمن جراحان گفت که وظیفه رسانه، مطرح کردن احتمال مرگ بیمار، به دلیل جراحی در یک مطب خصوصی نیست!
آره. دیدی واکنشاش را؟ وقتی یک پزشک که در مسند قدرت نیست، چنین واکنشی نشان میدهد؛ من از سیاستمدارش چه انتظاری داشته باشم؟ بعد هفته نامه سلامت برمیدارد دو تا گزارش چاپ میکند و بدترین چیزها را به من نسبت میدهد و حتی تماسی با من نمیگیرد تا حداقل نظر من هم در آن پرونده مطبوعاتی چاپ شود. جالب این جاست که در مقایسه با سایر صنوف، سیاستمدارها انگار بیشتر تحمل نقد دارند. به خصوص در این شرایط که انگار هر کسی آماده است تا برداشت خاص خودش را از هر واقعه و هر گفتهای داشته باشد، آن هم با غلبه نگاه سیاسی. مثلا یادم هست که در برنامهای دو تا مهمان تلفنی داشتم، به اولی گفتم فلانی عزیز، و به دومی گفتم فلانی، که ناگهان دوست خیلی نازنینی گفت با چه مجوزی چنین کاری کردی؟ به یکی گفتی عزیز و به دیگر نگفتی! آخر این چه برداشتی از یک گفت و گوی زنده است.
به خاطر همین چیزهاست که با وجود همه انتقادهایی که از برنامههایت داشتم، شبی که این آخری تعطیل شد، با خودم گفتم که به هر حال رضا رشیدپور کسی است که در چنین فضایی توانسته 200 برنامه زنده روی آنتن ببرد. هر انتقادی داشته باشم، به نظرم این اتفاقی ستودنی است و دارد یک فرهنگ نقد را در جامعه جا میاندازد.
خب، من هم انتظار چنین نقدهایی را دارم. یادم هست در روزنامه "شرق"، مینا اکبری یادداشت خیلی تندی درباره برنامههای من نوشته بود یا سایت "سینمای ما"، که دائم مطالب انتقادی در این باره کار میکند. با این وجود انتظار چنین نقدهایی را دارم. بیاییم حرف بزنیم. حتی نصیحت کنیم. ولی این که جلوی یک برنامه را به نام چیزی مثل شیطانپرستی بگیریم و آن را از بین ببریم، اتفاق خوبی نیست. همین جا میخواهم از مدیران تلویزیون تشکر کنم. وقتی یک مدیر از اعتبار خودش خرج نقد میکند، باید نتیجهاش را ببیند؛ گیرم که حرفهای من تعبیر به چاپلوسی شود. آقای ضرغامی یک آدم منطقی است. حرفهایت را گوش میکند و قسمتهای منطقیاش را میپسندد و میپذیرد. آقای رجبی معمار، مدیر شبکه پنج یک آدم فرهنگی است و تمام تلاشاش را به خرج داد تا "مثلث شیشهای" همین سی و پنج برنامه روی آنتن باقی بماند. اینها آدمهای ارزشمندیاند که دارند از اعتبارشان برای پخش یک برنامه انتقادی مایه میگذارند...
آن هم در شرایطی که شعار اغلب مدیران فرهنگی ما انگار این است که: سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندد، از وقوع یک حادثه فرهنگی که بوی گرفتاری از آن به مشام برسد، هراس دارند.
به نظرم این مدیران دارند ریسک میکنند تا چنین برنامهای را روی آنتن برود. سی و پنج جلسه جسارت به خرج دادند تا چنین برنامهای روی آنتن برود. بگذار تا بدانند حداقل یک نفر هست که قدر کارشان را میداند.
ظاهرا علاقهای نداری بخشهای حساسیتبرانگیز برنامهات را شرح دهی. بحث را میبری سمت دیگر...
این را بیخیال شو. بگذار عوضاش بگویم کدام بخشها بازتاب خوبی داشت...
پس بگذار من سوال کنم. مثلا آن برنامه با حضور عبدالعلیزاده، وزیر مسکن دولت خاتمی و حرفهایش در نقد دولت که برایتان ظاهراً دردسر شد. میدانستی اگر به برنامه بیاید، چه موضعی را در پیش میگیرد؟
خب، طبیعتا وقتی وزیر سابق متعلق به جناح دیگر را میآوری جلوی دوربین، معلوم است چه برخوردی میکند...
یا مثلا وزیر مستعفی دولت، داود دانشجعفری که به محض جدا شدن از کابینه، به برنامه شما دعوت میشود. این اتفاقی است که معمولا در برنامههای تلویزیونی نمیافتد.
منطق اتاق فکر ما برای دعوت از این افراد، از این قرار بود که فرد مورد بحث میآید و حرفهایش را میزند. بخشی از دلایل و انتقادهایش لابد درست است. اما برخی از این دلایل به عقیده برخی غیرمنطقی است. حالا فردی یا مسئولی که اعتقاد دارد این حرفها غیر منطقی است، او هم بیاید و حرفاش را بزند.
خب، چرا دولتی که در این برنامهها مورد انتقاد قرار میگیرد، هیچ نمایندهای در این برنامه نداشت؟
خودشان نیامدند. ما بارها دعوت کردیم. روی آنتن بارها چنین دعوتی را مطرح کردم. در همان برنامه آقای عبدالعلیزاده، حداقل شش بار گفتم که حق پاسخگویی برای آنهایی که مورد انتقاد قرار گرفتهاند، محفوظ است. هر کدام از دوستان که نقدی بر این حرفها وارد میدانند، کافی است تماس بگیرند تا به این برنامه دعوت شوند. بارها هم اعلام کردیم که موضع مهمانها، موضع صدا و سیما و مثلث شیشهای نیست. این برنامه فقط یک محمل و یک بستر است. عوض این که بگوییم مثلث شیشهای دارد شیطانپرستی ترویج میکند، میتوانستیم به برنامه بیاییم و به شکل منطقی با حرفهای وزیر سابق مسکن مخالفت کنیم. راهشان کاملا باز بود.
یک حسن دیگر برنامه تو این بود که خواهناخواه مهماناش را بیروتوش عرضه میکرد و این اتفاق مهمی است. با برخورد تو با مهمانهایت هر چه قدر مشکل داشته باشم، به هر حال تهاش که نگاه میکردی، میدیدی برنامه روی آنتن رفته و تو به شکل زنده واکنشهای یک آدم را دیدهای. پس میتوانی دربارهاش قضاوت کنی. چه مجری برنامه با او تعارف داشته باشد، چه نداشته باشد. چه فلان سوال را پرسیده باشد، چه نپرسیده باشد...
آخر من بلدم از مهمانام پنالتی بگیرم و گل بزنم؛ اما احساس میکردم همین که داور سوت زد و پنالتی گرفت، باقی ماجرا و گل شدن توپ را خود مخاطب میتواند در ذهناش ببیند. دیگر لازم نیست بیایم و پشت توپ بایستم و گل بزنم و پیراهنام را دربیاورم و به هوادارهایم نشان بدهم.
حرف درستی است...
آقای رجبیمعمار هم هفته گذشته در گفت و گویی به این نکته اشاره کرد که خیلی خوشام آمد...
چند مورد هم البته پیش آمد که سوت داور کار نکرد و مهمان برنامه زیادی پیش رفت و توپ خودش گل شد و برایت دردسر درست کرد.
آره. این اتفاق هم افتاد.
از جنجالهای روز فاصله بگیریم و برویم سراغ روزهای شکلگیری این سری برنامهها. سر و کله اولین سری این برنامهها، یعنی "عبور شیشهای" چطور بین برنامههای سیما پیدا شد؟
از همان اولاش به سه سری برنامه فکر کرده بودیم. اسمهایشان مشخص بود.
یعنی از همان اول میدانستید که اسم این سومی مثلا مثلث شیشهای است؟
آره.
به این میگویند شیطانپرستی پیشبینی شده...
...برای هر کدام از این اسمها و برنامهها هم فلسفه خاص خودش را داشتیم. عبور شیشهای بر این اساس بود که مسائل را فقط نشان میدهیم و از کنارشان عبور میکنیم. یعنی فقط سوال را مطرح میکردیم. در شب شیشهای ماجرا فرق داشت. قرار بود این عبورها را تبدیل به اقامت کنیم. بنشینیم و دربارهشان حرف بزنیم. یعنی مهمان حتما باید به سوال ما پاسخ میداد و بالاخره در مثلث شیشهای، سوت داور، یعنی واکنش مخاطب را اضافه کردیم که ضلع سوم مثلث در برخورد ما با مهمانانمان بود. این دیگر یک نشست دوطرفه نیست. عبور شیشهای و شب شیشهای به نتیجه رسیدند و دوست داشتم مثلث شیشهای هم در اوج تمام شود.
پس با وجود این ایده، چرا تاثیر حضور مخاطب در مثلث شیشهای کم بود؟ انگار صدایش شنیده نمیشد.
به نظرم مخاطب در این برنامه حضور داشت. چطور؟ در نوع گفت و گوی من و مهمانام. این بار روی هوش مخاطب هم حساب کرده بودیم. در عبور شیشهای، از مهمان برنامه سوال میکردیم و او هر پاسخی میداد میپذیرفتیم، ولی در مثلث شیشهای به جواب مهمان قانع نبودیم. سعی میکردیم تا مخاطب ما قانع نشده، سوال را ادامه دهیم. مثلا فرض کن در برنامه علی دایی، وقتی از دایی میپرسیدیم چرا علی کریمی را بازی نمیدهی و او پاسخ میداد که چون آماده نیست، از زبان مخاطبمان گفت و گو را ادامه میدادیم و میگفتیم: شاید هم به این خاطر باشد که نمیخواهی رکوردت را بشکند. این اضافه میشد.
یک نکته دیگر درباره برنامه های تو، درصد بالای اتفاقاتی است که برای رسانه ملی ما، هر کدام از این اتفاقات یک خطا و سوتی به حساب میآیند. مثلا حرفهای سیروس گرجستانی درباره مایکل جکسون. چطور توانستی همه این خطاها را رد کنی و باز روی آنتن بمانی؟ این وسط نکته قابل توضیحی وجود دارد؟
خب، یک بخشاش برمیگردد به یک جور درایت رسانهای. از خودت میپرسم. فکر کن عوض این که برنامه را قطع کنم، مینشستم و با گرجستانی درباره مایکل جکسون صحبت میکردم. خوب بود؟ و اصلا میارزید به این خاطر برنامه تعطیل شود؟
اتفاقا در چنین مواردی، من هم ترجیح میدهم عمر طولانی فعالیت را انتخاب کنم تا این که هزینه حرف زدن در چنین موردی را بپردازم...
دقیقا...
ولی انگار متوجه سوالام نشدی. من که نمیگویم چرا صحبت در این باره را ادامه ندادی. مقصودم بیشتر این است که وقتی چنین اتفاقاتی میافتد، اتفاقاتی که بروز هر کدامشان میتواند یک برنامه را تعطیل کند، چطور شد که باز توانستی در این فضا ادامه بدهی؟
آها. پس حالا میتوانم برگردم به تشکری که چند دقیقه قبل از مسئولان شبکه تهران داشتم. دیدی که یک چاپلوسی بیمعنی نبود. پس واقعا چنین اتفاقاتی افتاده و آنها از برنامه حمایت کردهاند و پایش ایستادهاند.
مهمترین اینجور اتفاقات خطرناک در این چند دوره چی بود؟
مثلا همین ماجرای مایکل جکسن، یا گفتوگوی معروف با بهروز صفاریان...
یکی از برنامههای مورد علاقه من در تاریخ تلویزیونبینیام هم است...
اتفاقا برنامه محبوب من هم هست...
باور نمیکنم. چون در تمام طول برنامه داشتی تلاش میکردی که صفاریان حرفهایش را نزند. ضمن این که رسما برنامه را زودتر تمام کردی...
برو جدول برنامههای شبکه تهران را ببین. آن شب قرار بود فیلم سینمایی پخش کنند و ما باید برنامه را زودتر تمام می کردیم...
این را همان موقع هم گفتی. ولی اجازه بده این یکی حرفات را باور نکنم...
باور نمیکنی؟ این حق توست. ولی دارم با صداقت باهات حرف میزنم.
حداقل این را قبول داری که بهروز صفاریان در آن برنامه از کنترل تو و سازمان خارج شد؟
در این که بهروز صفاریان در آن برنامه بسیاری از خط قرمزهای سازمان را رد کرد، حرفی نیست. ولی قبول کن که یک چالش واقعی را روی پرده شاهد بودی.
به نظرم این چالش اگر دست خودت بود، ترجیح میدادی اتفاق نیفتد.
شاید در مواردی این طور باشد. به خاطر این که بهروز حرفهایی میزد که نه سازمان و نه من جوابی برایش نداشتیم و اصلا در حد و حدود مسئولیتهای ما نبود. اما وقتی سازمان این قدر پای یک برنامه میایستد و پخشاش میکند، دیگر نامردی است که به سانسور هم محکوماش کنیم.
به هر حال برنامه خیلی خوبی بود...
ما برنامههای خوب دیگری هم داشتیم. مثلا گفت و گو با رئیس سازمان ملی جوانان یا مهرداد بذرپاش که به نظرم خیلی برنامه خوبی بود. بعد از گفت و گو با رئیس سازمان ملی جوانان، سازمان ثبت اسناد هم فکس زد و آمار ما را تایید کرد که این فکس را روی آنتن هم خواندم.
ببین. همان 35 تا برنامه هم انگار زیادی بوده! راستی، این وسط یک برنامه دیگر هم داشتی به اسم مثلث که بیشتر تلفنی بود و یک شب هم بیشتر پخش نشد.
آره. آن برنامه ایده جذابی داشت که اگر ادامه پیدا میکرد، پربینندهترین برنامه تلویزیون میشد.
بعد چرا ادامه پیدا نکرد؟
صلاح در این بود که...
آخر سازمانی مثل رادیو و تلویزیون، با این همه برنامهریزی برای روی آنتن بردن یک برنامه، چطور به این سرعت عقیدهاش عوض شد؟
آخر اگر قرار بود همه چیز از روی برنامهریزی پیش برود... آقای رجبی معمار بعد از توقف پخش این برنامه، گفت و گویی کردند و گفتند در فضای فعلی، ساختن یک برنامه چالشی، چیزی نزدیک به حماقت است.
ولی روی برنامهریزی سازمان در این مورد میشود حساب کرد.
باور کن خودم هم نمیدانم که چرا آن برنامه "مثلث" بعد از یک قسمت تعطیل شد. بحثهای زیادی در آن برنامه به میان آمد، از جمله این که گفته شد چرا به خوانندگانی مثل فرزاد فرزین و محسن نامجو مجوز دادید اما به محسن چاوشی مجوز نمیدهید که انگار وزارت ارشاد در این زمینه گلایهمند بود.
اینحرفها در گفت و گو با چه کسی مطرح شد؟
آقای دشتگلی، رئیس هیات نظارت بر موسیقی. با این وجود دلیل اصلی توقف پخش آن برنامه را نمیدانم.
تازه همه اینها در شرایطی است که رئیس سازمان صدا و سیما، چند بار گفته که تعدادی از خط قرمزهای موجود کاذب است.
من کاری به خط و خطوط سیاسی ندارم. به نظرم الان صدا و سیما در موضع مظلومیت قرار گرفته. از طرف همه نهادهای سیاسی و اجتماعی تحت فشار است. هر سریالی که پخش میکند، یک گروه نامه مینویسند. آخر من نمیدانم هیچ کجای دنیا پزشک بد و نویسنده بیکار و بیعار وجود ندارد؟ از طرف دیگر خیلی زود مسائل فرهنگی را امنیتی میکنیم. همین روزها خواندم که وزیر ارشاد گفته در مسئله موسیقی زیرزمینی، نیروی امنیتی دخالت میکند. این طوری شأن پلیس را هم پایین میآوریم. به فیلمسازها و تهیهکنندههایی هم که با نکتهای در اثرشان مشکل داریم، مثل یک مجرم رفتار میکنیم.
کدام بخشها از برنامه مثلث شیشهای بود که به ضریب هوشی مخاطبات ایمان آوردی؟ پاسخی داد که انتظار نداشتی؟
یکی آن مورد خواب آقای کروبی که تصور میکردم آقای کروبی فقط به این شوخی بخندند، اما ایشان گفتند: من خودم که دیگر اصلا نمیخوابم. به نامزدهای دیگر هم توصیه میکنم که نخوابند. بعدی هم فیروز کریمی بود که وقتی نظرش را درباره علیآبادی رئیس سازمان تربیت بدنی پرسیدم، گفت: مدیری بسیار خوب و لایق و توانمند... البته در شهرداری!
و کجا بود که به این نتیجه رسیدی که دیگر بحث پیش نمیرود و برنامه دیگر هدر رفته است...
در مورد رامبد جوان، که حاضر به این جور گفت و گو نبود و انتقادها را جدی نمیگرفت. از یک جای برنامه به بعد، به نظرم رسید که از این برنامه دیگر چیزی درنمیآید و زدم به در شوخی و تفریح.
کدام جلسه به تو خوش گذشت؟
گفت و گو با پسر دکتر بهشتی، سر این بحث که چرا انقلاب ما دچار آنارشیسم نشد. بعد از آن برنامه به نظرم رسید که به اندازه کافی در این زمینه تحقیق کردهام و از متانت ایشان در این بحث لذت بردم.
از کدام برنامه زیاد استقبال شد؟
برنامه مربوط به فیروز کریمی. مردم خیلی دوست داشتند. حتی شهرداری هم در تلویزیونهایش در سطح شهر، به جای بازی جام ملتها که همزمان برگزار میشد، مثلث شیشهای فیروز کریمی را پخش میکرد و مردم هم نشسته بودند و نگاه میکردند.
یک برنامه هم انگار قرار بود با حضور آقای رحیم مشایی پخش شود که نشد...
قرار بود آقای رحیممشایی به مثلث شیشهای بیایند، اما شب قبل از حضور او، هنگامه قاضیانی مهمان ما بود که از بازسازی بیحساب و کتاب آثار باستانی، شکایت داشت و میگفت کجای دنیا با آجر سه سانتی، بناهای تاریخی را مرمت میکنند. این سوال را یکی از خبرنگاران، فردای آن روز از آقای مشایی، در حالی که رئیس جمهور از کاخموزه گلستان بازدید میکردند، پرسیده بود و آقای مشایی گفته بود کی این حرف زده، گفته بودند خانم قاضیانی در برنامه مثلث شیشهای. آقای مشایی هم گفته بودند که قرار آن شبشان برای حضور در برنامه را لغو کنند.
و حالا سوال آخر، چطور تلویزیون حاضر شد آنتن زنده در اختیار مجری برنامهای که دیگر قرار نیست پخش شود بگذارد تا هم گزیده برنامههای قبلیاش را پخش کند و هم آن وسط یکی، دو تا کنایه به تعطیل شدن برنامهاش بزند.
گفتم که، تا این لحظه که نشستهایم و داریم حرف میزنیم، سازمان صدا و سیما از برنامه مثلث شیشهای راضی است و لازم نبود پخشاش متوقف شود. شاید یکی، دو جا باید پاسخگویی صورت میگرفت که آن هم مشکل پاسخگوهاست و مثلث شیشهای به هیچ وجه کوتاهی نکرده است. این را هم اضافه کنم که به نظر من، سعه صدری که باقی جاها باید دنبالاش گشت، در سازمان صدا و سیما وجود دارد.
منبع: شهروند امروز
jamsil - کره - سپول |
اصلا می دانید بعضی عمل هازشته بعضی عکس العملها از این دغدغه ها خودتان را خلاص کنید.. |
یکشنبه 16 تیر 1387 |
|
mohammad-96 - ایران - ایران |
خوب درسته دیگه برنامش مروج شیطان پرستی بوده |
یکشنبه 16 تیر 1387 |
|
iran zamen - نروژ - روگنان |
اگر قدرت خدا به شیطان میرسید او را نا بود می کرد.در بعضی از داستانهای تورات و قران نشان میدهد که بین خدا و شیطان مسابقه و شرط بندی صورت می گیرد.و غیره |
یکشنبه 16 تیر 1387 |
|