دستبند نقره یی سال ها است بر دستان پر از چروک زینب حلقه شده و مهر سکوت سال ها است بر لبان او کوبیده شده. صدای هولناک درهای نرده یی زندان چندان با گوش زینب ناآشنا نیست. او این صدا را قبلاً در زندانی به نام خانه شوهر هم می شنید. زینب 30 ساله روز گذشته پشت تریبون دادگاه قرار گرفت تا در برابر اتهام قتل شوهرش از خود دفاع کند، اما او بیشتر دقایق را ضجه زد و اشک ریخت. در ابتدای جلسه محاکمه این متهم که در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد علی دلداری نماینده دادستان تهران در جایگاه قرار گرفت تا علیه زینب اقامه دعوا کند. وی گفت؛ زن حاضر در دادگاه متهم است سوم شهریور سال 85 با ضربات آچار فرانسه شوهر 41ساله اش «م» را در کهریزک به قتل رسانده است. این زن ساعاتی پس از قتل بازداشت شد و به جنایت خود اعتراف کرد. وی افزود؛ به عنوان نماینده دادستان با توجه به دلایل ارائه شده در پرونده تقاضای صدور حکم قانونی برای متهم را دارم. در ادامه پدر و مادر «م» در جایگاه قرار گرفتند و تقاضای صدور حکم قصاص برای قاتل فرزندشان کردند. آنها مدعی شدند هرگز شاهد درگیری «م» و زینب نبودند و نمی دانند زینب از کدام اختلاف خانوادگی صحبت کرده است. سومین کسی که در برابر پنج قاضی رسیدگی کننده قرار گرفت، زینب بود. وی گفت؛ اتهام قتل را قبول دارم. این من بودم که شوهرم را کشتم، اما هیچ کس نمی داند در روزهای تلخ زندگی بر من چه گذشت. سه سال قبل خانواده ام به زور مرا به عقد «م» در آوردند، در حالی که می دانستند وی معتاد است. من هیچ علاقه یی به او نداشتم اما خانواده فقیرم سعی می کردند مرا از سر خود باز کنند. وقتی به عقد «م» درآمدم به خانه اش رفتم. من هیچ وقت احساس نکردم همسر او هستم. درست مثل یک کارگر با من رفتار می شد. هر روز کارهایی را که «م» می خواست باید انجام می دادم و بعد هم از جلوی چشم او دور می شدم. همیشه به من بی توجهی می کرد. شب که می شد به اتاق دیگری می رفت، مواد مصرف و فیلم های مبتذل تماشا می کرد. وی ادامه داد؛ «م» کار می کرد اما همه درآمدش خرج تهیه مواد می شد. ما دو اتاق در خانه مادر «م» داشتیم و همان جا زندگی می کردیم. اگر به رفتار شوهرم اعتراض می کردم کتک می خوردم؛ آنقدر که برای حرکت کردن توان نداشتم. تهدید می کرد اگر خلاف خواسته اش رفتار کنم مرا می کشد. همه می دانند «م» چه رفتار بدی با من داشت.
در این هنگام قاضی از زینب پرسید، چرا خانه شوهرت را ترک نکردی. متهم نیز پاسخ داد؛ یک بار قهر کردم و پیش مادرم رفتم. چند ساعت که گذشت و مادرم فهمید من قهرکرده ام، مرا از خانه اش بیرون کرد و گفت دیگر در خانه اش جایی ندارم و باید به منزل شوهرم برگردم. وقتی مادرم مرا از خانه بیرون کرد، هیچ راهی به جز اینکه نزد «م» برگردم، نداشتم. از آن به بعد شرایطم بدتر شد.
«م» هر شب دیر به خانه می آمد. محله یی که ما در آن زندگی می کردیم امن نبود و تنهایی بیش از حدم باعث ایجاد ترس در وجودم شده بود. هر شب زیر بالشم آچار فرانسه می گذاشتم تا اگر شب کسی حمله کرد از خودم دفاع کنم. شب حادثه «م» بسیار دیر وقت به خانه آمد و من هم از ترسم هنوز نخوابیده بودم. وقتی وارد خانه شد، مواد مصرف کرده بود. به اتاق اش رفت تا باز هم فیلم نگاه کند. به سراغش رفتم و پرسیدم چرا شب ها دیر به خانه می آید و به من بی توجهی می کند. به او گفتم من می ترسم. در این لحظه «م» قمقمه یی که در اتاقش بود به طرفم پرت کرد. من به اتاق خودم رفت، دنبالم آمد و کتکم زد. من هم آچار را از زیر بالشم در آوردم و چهار ضربه به او زدم. من فقط می خواستم جلوی ضربات «م» را بگیرم و قصد کشتن او را نداشتم. قاضی از زینب پرسید اگر اولیای دم به دیه رضایت دهند، می توانی آن را پرداخت کنی؟ زن جوان در حالی که به شدت گریه می کرد، گفت؛ من هیچ پولی ندارم و هیچ کسی را هم ندارم در ادامه جلسه دادگاه حاج محمدعلی وکیل زینب در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از موکلش گفت؛ مقتول 6 پرونده در خصوص حمل و مصرف مواد مخدر در دادگاه ها داشته است و این امر ادعای موکلم را تایید می کند. ضمن اینکه همه همسایه ها هر روز صدای کتک خوردن های زینب را می شنیدند و در پرونده نیز این مساله منعکس است. شوهر زینب مانند یک کارگر با او رفتار می کرده است. در این سال ها که زینب زندانی شده متاسفانه هیچ کدام از اعضای خانواده اش به دیدن او نیامده و حتی نمی دانند دخترشان کجاست.
وی ادامه داد؛ وضعیتی که مقتول داشت کاملاً در پرونده منعکس است. من به عنوان وکیل زینب از قضات می خواهم به وضعیت این زن 30 ساله خارج از قوانین خشک نگاه کنند و شرایط او را در طول زندگی اش بسنجند و بعد رای دهند. هیات قضات پس از پایان جلسه محاکمه با اکثریت آرا رای بر قصاص متهم صادر کردند اما دو تن از قضات رسیدگی کننده زینب را مستحق مرگ تشخیص ندادند.
|
|
|
|
|
|
|