"زندگی خوابگاهی خیلی بستگی به این داره که بچه کدوم دانشگاهی؟ از کجا آمدی؟ و با چه شرایطی وارد خوابگاه شدی؟ و اساسا کدوم خوابگاه می ری؟ اما بی تردید غذای خوابگاهها اصلا خوب نیست، اصلا تمیز نیست، ممکنه از لحاظ مالی به بچه ها کمک بشه منتها در کل با استانداردهای معمول زندگی فاصله بسیاری دارد."
دوران خوابگاهی فصلی متفاوت در روند زندگی دانشجویان محسوب میشود؛ فصلی که به گفته ساکنان خوابگاه، پر از محدودیتها و در عین حال فرصتهای بیشمار برای کسانی است که "یاد می گیرند با دیگران مهربان باشند" و با هم "همدردی" کنند.
بیست و دوم تا بیست و هشتم ادیبهشت ماه در ایران به نام هفته خوابگاههایی دانشجویی نامگذاری شده. معمولا در این هفته مقامات دولتی می کوشند با جلب حمایت و کمک افراد خیر، وضعیت خوابگاه های دانشجویی را سر و سامان دهند.
به همین راحتی در واقع هیچ چیز شخصی دراین نوع زندگی وجود ندارد ممکنه صبح بیدار بشی و ببینی شلوارت را یکی از بچه ها پوشیده و رفته در چنین حالی اصلا نباید خودت را آزار بدی و عقده ای بشی فقط یادت باش که تو هم می تونی کفش دوستت را بپوشی، تمام داستان به همین راحتی |
مقامات وزارت علوم می گویند در حال حاضر بیش از ۴۰ تا ۵۰ هزار متر مربع بنای خوابگاهی در ایران در حال بهرهبرداری است و امسال بیش از یکصد میلیارد تومان به ساخت خوابگاه در دانشگاههای دولتی تخصیص داده شده است، با این وجود تاکید می کنند حمایت افراد خیر هنوز هم ضروری است.
زهرا با بی تابی به عقربههای ساعتش نگاه می کند و دنبال حرفش را می گیرد: "ما حتی سیستم نظارتی نداریم که به وضعیت بهداشت در خوابگاهها رسیدگی کنه و تقریبا رسیدگی به امور بهداشتی با خود ماست اغلب ساختمان خوابگاهها قدیمی، و پر از مورچه، سوسک و موش است . حتی گاهی لوله می ترکه و تمام زندگی را به هم میزنه."
پسری با موهای بلند فرفری با عجله خودش را به درون کافه پرت می کند، با سرعت خودش را به میز زهرا می رساند که با چهرهای خندان اما ابروها در هم گره خورده منتظر اوست.
بهزاد 23 ساله یکی دیگر از دانشجویان خوابگاهی است. او زندگی در خوابگاه را شبیه زندگی کمونیستی میداند" "در واقع هیچ چیز شخصی دراین نوع زندگی وجود ندارد ممکنه صبح بیدار بشی و ببینی شلوارت را یکی از بچه ها پوشیده و رفته در چنین حالی اصلا نباید خودت را آزار بدی و عقده ای بشی فقط یادت باش که تو هم می تونی کفش دوستت را بپوشی، تمام داستان به همین راحتی، زندگی در خوابگاه محدودیت ها و شادی های خاص خودش را داره، یاد می گیری با دیگرون مهربون باشی و مهمتر از همه حس همدردی که بین تمام بچه هایی که در خوابگاه زندگی می کنن به وجود میاد و می مونه."
دانشجویان در خوابگاه "زندگی و کنار آمدن با دیگران را می آموزند" |
اما مشکل بزرگ از نظر زهرا زمانی اتفاق میافتد که دانشجویی با بدشانسی مواجه می شود و با فردی که از لحاظ فکری هیچ اشتراکی با هم ندارند هم اتاق می شود: "وای به زمانی که یه بچه قرتی با یه بچه حزب اللهی بیفتن کنار هم، نه این می تونه با دل راحت یه موزیک گوش کنه نه اون با حرف ها و اعتقادات این می تونه کنار بیاد و این شروع بحثها و دعواهای عقیدتی پایان ناپذیر."
بهزاد با صدایی آرام از صداها و نورهای مشکوک در بعضی اتاقها صحبت به میان می آورد: "گاهی می بینی تلویزیون و ویدئو گم می شه در همان زمان یکی از بچه ها در یکی از اتاق ها را قفل می کن و برای مدتی در حالی که از اتاق نورهای مشکوک و صداهای مشکوکتری شنیده می شه خودشون را حبس می کن، یادمه یک بار ترمهای اول یکی از بچهها همین کار را کرد و بعد از نیم ساعت یا یک ساعت که ما مشکوک شدیم که داره چی می بینه؟ و بعد از کلی کنجکاوی متوجه شدیم برخلاف تصور ما که توقع داشتیم فیلم پورنو ببینه عملا داره فیلم بروسلی نگاه می کن."
هم اتاقی های ناجور وای به زمانی که یه بچه قرتی با یه بچه حزب اللهی بیفتن کنار هم، نه این می تونه با دل راحت یه موزیک گوش کنه نه اون با حرف ها و اعتقادات این می تونه کنار بیاد و این شروع بحثها و دعواهای عقیدتی پایان ناپذیر |
زهرا که با بی پروایی می خندد از مشکلات جنسی دختران اینگونه سخن می گوید" "بچهها اغلب مشکل جنسی دارن حالا وقتی تو n سال n روز با یکی زندگی می کنی لختش را می بینی، پوشیده اش را می بینی باهاش حرف می زنی، احساس ناخوداگاه ایجاد می شه، همجنسگرایی می زنه بالا، تو هم کاریش نمی تونی بکنی، خوب فکر کنم به همین دلیل هم هست که در خوابگاه ها همجنسگرایی بیداد می کنه."
بهزاد موهای حلقه حلقه اش را روی شانه هاش مرتب می کند و از آرزوی بزرگ پسرها در خوابگاه تعریف می کند: "بزرگ ترین آرزوی پسرها اینه که بتونن دوست دخترهاشون را برای یک ساعت، دو ساعت، چه می دونم، یک روز، دو روز ببرن خوابگاهشون هر چقدر این کار سخت باشه در عوض دسترسی به مشروبات الکلی و به ویژه مواد مخدر آسونه از قرص گرفته تا متادون هر چیزی و به هر شکلی که بخواهید."
البته نباید خطرهای احتمالی که گاهی این نوع زندگی را تهدید می کند نادیده گرفته شود.
زهرا با انگشتانش تصویری خیالی را ترسیم می کند و با صدایی که خشمی بزرگ را در خودش پنهان کرده از این خطرات حرف می زند: "گاهی جوگیر می شوند می ریزن توی خوابگاه ها که ببین چه خبره، شد ساعت سه شب ریختن، مثلا برای جلوگیری از مفاسد اجتماعی، همه جا را می گردن حتی گاهی توی بدن بعضی بچه ها را، اتفاق افتاده که بچه ها را ببرن مخصوصا وقتی انگ سیاسی بودن به خوابگاهی بخوره فشار بیشتر می شه."
ناگهان خشم صداش ناپدید می شه و با شادی می گه "اما خوب دوران خودش را داره، کل کل و لذت دیگه."
دوران زندگی خوابگاهی علیرغم همه ناملایمات به باور اکثر قریب به اتفاق کسانی که این دوره را پشت سر گذاشتهاند دوره ای مفرح و به یاد ماندنی محسوب میشود |
با این وجود دوران زندگی خوابگاهی علیرغم همه ناملایمات به باور اکثر قریب به اتفاق کسانی که این دوره را پشت سر گذاشتهاند دوره ای مفرح و به یاد ماندنی محسوب میشود.
از سوی دیگر با توجه به انبوهی از مشکلات و آسیبهایی که جوانان ایرانی را تهدید میکند از نظر بسیاری از خانواده های ایرانی هنوز هم خوابگاه ها امنترین مکان برای جوانانی است که برای ادامه تحصیل ناچارند از خانواده هایشان دور بمانند.
البته برای به دست آوردن این امکان نیز باید دانشجویان تلاش بسیاری به خرج بدهند و ممکن است بخش کثیری از دانشجویان دوره روزانه به دلیل ظرفیت محدود خوابگاه های دانشجویی نتوانند از چنین امکان و تسهیلاتی استفاده کنند زیرا به گفته محمد مهدی زاهدی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری "براساس قانون، وزارت علوم موظف است که به چهل درصد از دانشجویان دوره روزانه دانشگاههای دولتی خوابگاه دهد. در حال حاضر نیز، میانگین ظرفیت پذیرش دانشجو در خوابگاه های دانشجویی حدود چهل درصد است."
|
|